در گل فروشی


ژاک پروه - مترجم: ندا هوشنگ


• دختر گل فروش ایستاده برجا
با سکه ای که بر زمین می غلتد
با گلی که فنا می شود
با مردی که جان می دهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ خرداد ۱٣٨٨ -  ۲۲ می ۲۰۰۹


 
اشاره:
ژاک پرور بی شک یکی از نام آورترین شعرای معاصر فرانسه است. پرور در چهارم فوریه ۱۹۰۰ میلادی در نزدیکی پاریس چشم به جهان گشود و در ۱۹۷۷ در نورماندی فرانسه از دنیا رفت. از مجموعه شعر های او می توان به   "زیبایی های لندن"، "فروغ انسان"، پریشان گویی" و "آفتاب نیمه شب" اشاره کرد. قطعه شعری که در اینجا آورده ام از مجموعه "آفتاب نیمه شب" (   soleil de nuit ) است که پیش تر نیز توسط محمد رضا پارسایار ترجمه شده است.
ندا هوشنگ
 
 
مرد به گل فروشی   می رود
و گلی بر می دارد
دختر گل فروش، گل را می پیچد
مرد دست در جیب می کند
تا پولی درآورد
وبه گل فروش دهد
اما به آن هنگام
به ناگهان
  دست بر قلب،می افتد
به آن هنگام که می افتد
سکه   نیزبر روی زمین می غلتد
سپس گل بر زمین فرو می افتد
هم زمان با مرد
هم زمان با پول
دختر گل فروش ایستاده   برجا
با سکه ای که بر زمین می غلتد
با گلی که فنا می شود
با مردی که جان می دهد
 
به حتم همه اینها بس حزن انگیز است
 
و دختر می باید کاری کند
دختر گل فروش  
ولی او نمی داند چه کند
هیچ نمی داند
از کجا باید آغاز کند
بسیار کارها هست که بتوان کرد
با این مردی که فرو می میرد
با این گل هایی که فنا می شوند
و این سکه
سکه ای که می غلتد بر کف و باز نمی ایستد از غلتیدن
 
 
 
Chez la fleuriste - Jacques Prévert
Un homme entre chez la fleuriste
et choisit des fleurs
la fleuriste enveloppe les fleurs
l'homme met la main à sa poche
pour chercher l'argent
l'argent pour payer les fleurs
mais il met en même temps
subitement
la main sur son cœur
et il tombe
En même temps qu'il tombe
l'argent roule à terre
et puis les fleurs tombent
en même temps que l'homme
en même temps que l'argent
et la fleuriste reste là
avec l'argent qui roule
avec les fleurs qui s'abîment
avec l'homme qui meurt
évidemment tout cela est triste
et il faut qu'elle fasse quelque chose
la fleuriste
mais elle ne sait pas comment s'y
prendre
elle ne sait pas par quel bout
commencer
Il y a tant de choses à faire
avec cet homme qui meurt
ces fleurs qui s'abîment
et cet argent
cet argent qui roule
qui n'arrête pas de rouler.