شکست احمدی نژاد شکست عقل و خرد ولی فقیه است
فیروز نجومی
•
مسلم است که احمدی نژاد به همان نوایی برقص در میآید که ولایت فقیه مینوازد: خشم و خشونت و انتقامجویی. این است که رای برای جوجه دیکتاتور، رای هست برای دیکتاتور اعظم، ولی فقیه و عقل و خرد فقاهتی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۴ خرداد ۱٣٨٨ -
۲۵ می ۲۰۰۹
درست است که بر این انتخابات ایراد ها و اشکالات بسیاری وارد است و تا انتخابات واقعی مسافت گرانی را باید بپیماید. با این وجود هر روز بسوی شفافیت بیشتری به پیش میرود.
تنها نامزدهای رسمی ریاست جمهوری، احمدی نژاد، کروبی، موسوی و رضایی نیستند که در گود انتخابات با یکدیگر دست و پنجه نرم نموده نقش آفرینی میکنند، ولی فقیه نیز خود به میدان آمده و سخت به تلاش افتاده است. چنانکه گویی خود او ست که میخواهد برگزیده شود. که چنین نیز هست. چرا که او در احمدی نژاد، تبلور یافته است. از آنجائیکه ولایت فقیه سخت دچار مرض آز قدرت است، مقام ریاست جمهوری را بیک اهرم اجرائی در سوی چشم اندازهای ولایت فقیه که بر تابنده ارزشهای " ناب اسلامی" ست، تبدیل نموده است. باین ترتیب، ولایت فقیه کیسه خود را با رئیس جمهور، یکی کرده است. در آنها اتحاد و همآهنگی به کمال رسیده است. اگرچه یکی نوازنده است و دیگری رقصنده. درست است که اگر احمدی نژاد از بازی انتخابات بازنده بیرون آید، ولی فقیه هنوز بر جایگاه قدرت خواهد ماند، اما دیگر نمیتواند مدعی عقل و خرد نهایی باشد. چرا که رای منفی مردم، رای منفی به چشم اندازها و برنامه های ولایت فقیه است. اگر چه هرگز نمیتوان این تعبیر را بگوش همگان رساند.
فکر شکست احمدی نژاد در انتخابات، ولایت فقیه را سخت مضطرب و هراسان ساخته است. به سفرهای طولانی هشت روزه میرود. خطبه میخواند و روضه های و امصیبتا سر میدهد که مبادا کسانی را برگزینید که «بخواهند با تملق گویی دولتهای متکبر غربی، به خیال خود موقعیتی برای ایران دست و پا کنند، این برای ملت یک مصیبت است» (خبرنامه آفتاب،٣۰ اردیبهشت).
یعنی فقیه اعظم در این سفرها شمشیر خود را کشیده است و آماده است که هر سری را بر زمین بیافکند، بویژه سر" تملق گویان،" و یا آنها که با او نیستند. بنظر میرسد که صبرش بسر رسیده است و خشم و خشونت خود را نمیتواند بپوشاند. چرا که وی در این گفتار هرگونه تعامل، مذاکره و گفتگو با غرب براساس صلح جویی و دوستی را محکوم میکند و موجبی میداند برای فرو بردن ملت در قعر نکبت و خواری. چنانکه گویی بیش از این هم میتوان در تباهی و سیاهی سقوط نمود. ولی فقیه بر سر منبر به مردم توصیه میکند و مکرر پند و اندر میدهد و صریحا اعلام میکند که به "کسی رای دهید که آبروی ملت را نبرد." جای شک و تردیدی نیست که آن شخص نمیتواند شخصی بجز احمدی نژاد باشد. احمدی نژاد شایسته ترین فردی است که میتواند چشم اندازها و برنامه های ولی فقیه را در حد کمال باجرا در آورد. او تاکنون در حمایت از احمدی نژاد از هیچ دریغ نداشته است. رقیبان احمدی نژاد را وقتی زبان به نقد دولت میگشایند متهم به "تخریب اذهان" مردم میکند. خطاب بآنان میگوید که من بهتر از شما از چگونگی شرایط کشور آگاه هستم. کشور دچار بحران نیست. بدون آنکه بر سر زبان خود براند به رقیبان احمدی نژاد اتهام دروغ زنی میزند.
ولی فقیه در احمدی نژاد جنگجویی را می بیند که تا آخرین قطره خون خود آماده است که خون دشمنان الله را در راه امامان معصوم و مظلوم بریزد. در دیدگاه ولی فقیه، احمدی نژاد یک شهید زنده است. متعهد است و بی باک و شجاع. تنها اوست که تملق قدرتهای جهانی را برای حفظ آبروی ایران، نمیگوید. در شرایط کنونی هر کس دیگری که مردم بر گزینند، در برابر غرب سر تعظیم فرو خواهد آورد. بزعم ولایت فقیه یا باید جنگجو باشی و یا تملق گو. در بین این دو شق ثالثی وجود ندارد. بهر تقدیر، چه مصیبتی از این بالاتر خواهد بود برای رژیم ولایت فقیه، اگر ایران با جهان غرب از سر آشتی درآید و به خصومت ها و دشمنی ها از راه صلح و مذاکره، پایان دهد. چرا که صلح و دوستی یعنی نفی و نابودی شیطان. بدون شیطان آیا خدایی میتواند وجود داشته باشد؟ ولی فقیه از آن هراس دارد که از عرش خدایی پا بر زمین نهد. در چنین صورتی آیا میتوان انتظار داشت که ولی فقیه، دست دوستی شیطان را بفشرد؟ کدام خدا تا کنون شیطان را نابود کرده است که خداوند خامنه ای از او پیروی کند. نابودی شیطان یعنی نابودی خدا. آمریکا شیطان بوده است و تا ابد باید شیطان بماند.
ولایت فقیه بر سر هر منبری در هر منطقه و شهر و قصبه ای جلوس میکند، بزرگی و عظمت و شکوهی که ملت ایران تحت رهبری الهی امام خمینی کسب کرده است، می ستاید و تاکید میکند که اگر امام نبود «عناصر متزلزل سالهای اول انقلاب که عقیده ای به آرمانهای ملت نداشتند و به علت هراس از آمریکا، به فکر نرمش و تواضع در مقابل زور گویان جهانی بودند، همچنان در راس کار می ماندند که در این صورت از عزت و پیشرفت و ابهت جهانی ملت خبری نبود» (آفتاب یزد، ۲۹ اردیبهشت ٨٨).
البته بدرستی روشن نیست که فقیه اعظم از کدام "عزت و پیشرفت و ابهت جهانی" سخن میراند و چه چیزهایی را شاخص آنها میداند. آیا براستی ملتی که از حق گزینش محروم گشته است و همچون کودکی یتیم و صغیر به قیومت و سرپرستی پدری دلسوز و مهربان نیازمند است، میتواند ملتی عزتمند باشد؟ معلوم نیست، ملتی که از ابتدائی ترین حق و حقوق انسانی خود محروم مانده است و با توسل به تیغ و تازیانه باسارت و بندگی کشانده شده است، دارای چه ابهت و عظمتی ست؟ مگر در رمه گی و گوسفندی هم عزت و عظمت و ابهتی، نهفته است؟ اگر چنین است ارزانی رژیم ولایت فقیه باد.
ولایت فقیه همچون شبانی که رمه ی گوسفندی را هدایت میکند، به ملت توصیه میکند که باید همان راه ستیز و کین خواهی را به پیمائیم که تحت رهبری خردمندانه امام پیمودیم، بیش از چهارصد روز گروگان گیری، هشت سال جنگ و تخریب و ویرانی در راه مبارزه با کفر و فتح قدس از راه کربلا، سرکوب و قتل و عام مخالفان در داخل و یا خارج، در خانه و یا در زندان، یک روز سرکوب تحت نام برقراری امنیت اخلاقی و روانی، دیگر روز تحقیر و توهین بنام بدحجابی و هنجار شکنی، و سرانجام تبدیل جامعه به یک پادگان بزرگ نظامی، فرمانروایی و فرمانبری. در غیر اینصورت، یعنی اگر به ستیز و خصومت با غرب ادامه ندهیم، و مردم را در رفتار و گفتار آزاد بگذاریم، از جاه و جلال کنونی فرو غلتیم و دچار نکبت و سیه روزی و یا "مصیبت" خواهیم شد. این حقایق را آیا هست کسی که بتواند بر زبان راند بدون آنکه سرش از تن جدا گردد؟ ملتی که برای حفظ جان از گفتن و شنیدن حقایق، محروم است نمیتواند، آزاد و در نتیجه عزتمند و دارای غرور ملی باشد. آنها که در پای منبر ولی فقیه سینه میزنند، مجیز گویان و جیره خوار ان خان قدرتند. آنها را نباید با ملت ایران یکی دانست.
سی سال است که سلطه آیت الله ها و حجت الاسلامها و کار گزاران آنها، ملت را دچار ذلت و خواری نموده است. گویی که سی سال تهدید و تحریک،، ستیزه جویی و کین خواهی، چیزی جز تورم و بیکاری، فقر و محنت و عقب ماندگی و تحکیم نهادهای استبدادی، ببار آورده است؟ دقیقا این حقایق است، که ولی فقیه ریاکارانه تلاش میکند با تحریک عرق و غرور ملی روپوشانی کند و اذهان را از توجه به آنها منحرف سازد. و تعامل با غرب را به حیاتی ترین مسئله جامعه تبدیل نماید. درست به آن دلیل که نامزدهای دیگر، کروبی و موسوی و رضایی، هیچ یک همچون احمدی نژاد، بساز ولایت فقیه برقص در نیایند، و در نهان ساختن حقایق تلخ زندگی مردم، راه خود را از راه ولایت فقیه در مدیریت کشور جدا ساخته اند. به رغم ولایت فقیه این نامزد ها از اوضاع بحرانی و خطر ناک کشور، از ورشکستگی اقتصادی، از سوء مدیریت و بی کفایتی رئیس جمهور، از قانونگریزی، از تحقیر روزانه مردم بویژه دانشجویان و زنان، سخن میرانند. همه ی آنها اگرچه با ولایت فقیه دست بیعت داده اند، اما خواهان تغییرات در مدیریت، قانون پذیر ساختن نهادهای خود سر اجرایی، سامان بخشیدن به نظام اقتصادی و تقلیل فقر و عقب ماندگی هستند.
حال آنکه احمدی نژاد به سمنان سفر میکند و خبر پرتاب موفقیت آمیز موشک سجیل ۲ را منتشر میکند. باینترتیب در تبعیت و پیروی از ولایت فقیه به جهان غرب این پیام را مخابره میکند که جمهوری اسلامی اهل سازش و مصالحه نیست. هم اکنون با موشک هایی پا به میدان میگذاریم که به سوخت جامد مجهز است و ازهدفگیری دقیقتر برخوردار است. به این موضوع وزیر دفاع جمهوری اسلامی، مصطفی محمد نجار، اشاره میکند و میافزاید که «خط تولید انبوه این موشک آغاز شده است و ما قادریم نیازمندیهای نیروهای مسلح به این موشک را به هر میزان که باشد، تأمین نماییم» (جام جم آنلاین،٣۰ اردیبهشت ٨٨). یعنی که بدشمن یادآوری میکند که ما هدفهای مان را موشک باران میکنیم. البته احمدی نژاد مجبور نبود که این پیام را شفا ها اعلام دارد. چرا که در گفتمان ریاکاری آنچه نا گفته میماند پر معنی تر است از آنچه گفته میشود. باین دلیل احمدی نژاد در خطبه خود سعی نمود که پرتاب موشک را نماد علم و پیشرفتهای علمی جا بزند، که این علم بوده است که یک چنین برکتی ببار آورده است. موشک با سوخت منجمد، بر تابنده علم است نه ابزار خشونت و خونریزی. ما در پی علم و پیشرفت علمی هستیم نه تخریب و ویرانی. احمدی نژاد پس از انتشار خبر پرتاب موفقیت آمیز موشک سجیل ۲ آنرا یکی از فتوحات علمی ایران اسلامی و مردم مسلمان جهان خواند و خطاب به مردم سمنان گفت که: «بدون علم نه تنها یک انسان بلکه هیچ جامعه ای به هیچ سطحی از علم و پیشرفت نخواهد رسید، علم نور است». علمی که نماد آن موشک است باید هم نورانی باشد. در این صورت پاکستان باید سراسر نور باشد چرا که به تکنولوژی هسته ای دست یافته است و تولید کننده موشکهای اتمی ست، یعنی تکنولوژی که جمهوری اسلامی بیش از ۲۰ سال است که هنوز نتوانسته است که به کسب آن نائل آید. حال آنکه پاکستان علیرغم آرسنل اسلحه اتمی، کشوری فقیر و عقب مانده محسوب میشود.بعبارت دیگر، در رویکرد احمدی نژاد، شاخص پیشرفت، کنترل تورم و گرانی، ایجاد شغل برای بیکاران، مبارزه با فقر و عقب ماندگی، و با اعتیاد و روسپیگری و خود فروشی، نیست، بلکه دست یابی به پرتاب موشک با سوخت جامد و یا دست یابی به قله ی رفیع علم است. از این بابت است که خود و ولی نعمت ش، ولی فقیه، احساس میکنند که برای مردم عزت و غرور و ابهت فراهم آورده اند.
احمدی نژاد در ادامه خطابه خود به مردم سمنان نه از جهاد و شهادت سخنی بمیان آورد، نه از ستیز و کین خواهی و نابود سازی اسرائیل و مستکبرین در سراسر جهان و بر قراری نظام پیشرفت و عدالت اسلامی. اما "روحیه ایثار گری" را سخت ستود و خاطر نشان ساخت که «ایثار گری پایه و مایه اولیه همه پیشرفت ها،همه زیبایی ها و همه ارزش های انسانی ست». وی سپس افزود : « آنچه در طول این ٣۰ سال پیروزی انقلاب اسلامی، پرچم عظمت و فرهنگ ملت ما را در اهتزاز نگه داشته فرهنگ ایثار گری است. اگر ایثار گری نبود از استقلال ایران زمین و عظمت کنونی آن خبری نبود» ( آفتاب یزد، ٣۰ اردیبهشت ٨٨).
چه زمانی بهتر از این که هنگام پرتاب موشک توافقنامه سعد آباد مبنی بر تعلیق غنی سازی هسته ای بوسیله دولت خاتمی را، ننگین بخوانی و در باره "ایثار گری" " زیبایی" و " ارزشهای انسانی، " نیز سخن بمیان آوری: خشم و خشونت در عمل و بیان احساست لطیف وظریف به زبان شاعرانه. گویی که احمدی نژاد برای کودکان معیوب سخن میراند. فراموش کرده است که راستی و درستی، در عمل شرط است نه در لفاظی و سخنفرسایی های پوچ و باورنکردنی. احمدی نژاد نمیداند که پرچم عظمتی که در " اهتزاز نگه داشته " است، بر آن جهاد و شهادت، نگاشته شده است. یعنی که داستان خشم و خشونت و انتقامجویی و یا داستان سی سال کشتار و سرکوب بنام کفر و محاربه با خدا، از جمله کشتار ۴٨۰۰ زندانی سیاسی در سال ۶۷، سرکوب و نابودی مخالفان و دیگر اندیشان، توهین و تحقیر به زنان و دانشجویان، سروده شده است، داستانی که در قاموس احمدی نژاد با گزاره ی ایثار گری بیان میشود. البته که در الفاظ زیبایی و ارزشهای انسانی و ایثارگری نیز نیرویی نهفته است تسلیم کننده که نشسته اند بجای جهاد و شهادت که در شرایط کنونی بر اساس مصلحت و تاکتیک های انتخاباتی نهانی گردیده اند. برای احمدی نژاد و رژیم ولایت فقیه هیچ چیز زیبا تر و انسانی تر از ریختن خون کافران و مشرکان و آنان که به خدا و یا خدایانی بجز الله باور دارند، یافت نشود. آنها که میگویند الله یکی است و بجز او هیچکس دیگری نیست، با احمدی نژاد و ولایت فقیه است و آنانکه میگویند« نه » علیه آنها و مستحق زندان و شکنجه و اعدام اند. زیبایی و انسانی در کشتار در راه رضای الله تا آخرین قطره خون خود، نهفته است. این است رفیع ترین مرتبه ایثار گری. مسلم است که احمدی نژاد به همان نوایی برقص در میآید که ولایت فقیه مینوازد: خشم و خشونت و انتقامجویی. این است که رای برای جوجه دیکتاتور، رای هست برای دیکتاتور اعظم، ولی فقیه و عقل و خرد فقاهتی.
fmonjem@gmail.com
|