دعوت سیمین بهبهانی به اتحاد ِ جنبش زنان - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : یک خواننده

عنوان : قابل توجه مسئولان سایت اخبار روز
دوستان محترم سایت اخبار روز
لطفا توجه کنید که چند کامنت را چند بار در همین صفحه و در زیر همین مقاله می اورند و مرتبا تکرار می کنند.
اولا آیا این شیوه، در سایت شما قابل قبول است یا نه؟
ثانیا آیا چنین شیوه ای شما را متوجه نمی کند که حمله به خانم بهبهانی سازمان یافته و حساب شده است؟
ثالثا آیا عدم برخورد با چنین شیوه هایی، به کاربرندگان آن را گستاخ نمی سازد و باعث نمی شود که آن ها ستون نظرات سایت شما را محل مناسبی برای خود بیابند و دیگر دست از سرتان بر ندارند؟
با احترام
۱٣۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨٨       

    از : من هم یک زن ایرانی هستم

عنوان : پرسش از خانم بهبهانی
خانم هنرمند بهتر است شما از کیسه خلیفه به این جنایت کاران نبخشید. توجه داشته باشید که بسیاری از زنان آگاه و مبارز ایرانی کمپین را براه انداختند، جان خود را در خطر انداختند و چه مصیبتها و مشکلات و زندانی شدن ها را که تحمل نکردند و هنوز هم می کنند، حالا شما یک کاره می آیید و نتیجه تمام آن همه مبارزه و مقاومت را می خواهید به بهایی به آن ارزانی به خانم رهنورد بفروشید؟ شرم آور است!!! این خانمی که شما می خواهید به او و شوهرش رای بدهید از وابستگان رژیم است و می خواهد تمام مبارزات کمپینی ها را با کلمه "اتحاد" به خودش بچسباند و در آینده از آن به نفع خودش و زندگی نامه اش استفاده کند و به نام خودش بفروشد و احتمالا ادعا کند که اصلا دستش در دست رژیمی ها نبوده و با آنها کار نمی کرده چرا که کمپینی ها نیز به او پیوسته اند. پرسش من از شما این است که شما چه عایدتان می شود، آیا خانم رهنورد قول و قرار نام و قدرت و وزیر شدن به شما داده که می خواهید نتایج این همه زحمات کمپین را به باد هوا و جنایت کاران بفروشید؟
۱٣۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨٨       

    از : باز هم به حرمت بزرگبانوی شعر ایران

عنوان : دشمنان کمپین و جنبش زنان از کمپین و جنبش زنان دفاع می کنند!
سیمین خانم بهبهانی در کجای این یادداشت کوتاه خودش نوشته است که رأی بدهید یا رأی ندهید؟ آن هم رأی به شخص معینی؟
یادداشت را خود سایت «مدرسه فمینیستی» از همراهان کمپین یک میلیون امضا منتشر کرده است. اعضای این کمپین، بهترین و عالی ترین روابط را با سیمین بهبهانی دارند و او همیشه در کنار آن ها بوده است.
کمپین، یک تشکل سیاسی به معنای خاص، یا یک حزب نیست و طبعا افرادی که در آن گرد آمده اند تنها در چهارچوب اهداف اعلام شده کمپین با یکدیگر همصدا هستند و در موارد دیگر هرکدامشان می تواند نظری متفاوت باآن دیگری داشته باشد. در باره انتخابات هم همینطور است. آن بیانیه همگرایی جنبش زنان را هم عده ای (که بعضی چهره های مهم کمپین هم در میان آن ها هستند) امضا کرده اند و عده ای هم امضا نکرده اند.
پیام سیمین خانم هم کلی است و همانطور که نوشته بودم تکیه بر این اصل مهم دارد که جنبش زنان و دیگر جنبش های مدنی در ایران خواست های خود را از کسی گدایی نمی کنند، بلکه خواست های خود را اعلام می دارند و می کوشند تا آن را بر حاکمیت تحمیل کنند.
کجای این حرف، بد است؟ کجای این حرف، غلط است؟ کجای این حرف، دعوت به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات است؟

مبتذل تر از همه این است که دشمنان کمپین یک میلیون امضا، به یکی از صمیمی ترین و پاکیزه ترین یاران این کمپین و جنبش زنان (که یادداشتش را هم همین کمپین و همین جنبش منتشر کرده است) از موضع «طرفداری» از کمپین و جنبش زنان، با بیانی و زبانی که نفرت و کین از آن می بارد پرخاش می کنند.
خود این زبان و بیان،خود این شیوه آشکارا رسوا و خودافشاگر، نشانه مناسبی است برای آن که خواننده را به آبشخور این کامنت ها (همه کامنت ها را نمی گویم) رهنمون سازد.

آن کسان که سلاحشان ریا و تزویر و دوز و کلک و نیرنگ است، تنها می توانند پایه های سخن خود را بر تاریکی جهل دیگران بنا نهند، و از همین روست که از سیمین بهبهانی ها که منادی روشنایی و آگاهی هستند می هراسند.
۱٣۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨٨       

    از : موافق نظر پیشنهاد دهنده

عنوان : غمخوار عزیز با تو همدردیم
با پبشنهاد اقا یا خانم پیشنهاد دهنده در مورد کامنت غمخوار در صفحه اصلی موافقم چه بهتر می شود این کامنت در صفحه اصلی چاپ شود تا خوانندگان عزیز سایت اخبار روز هم بخوانند نظریات ما را هم در رابطه با کامنت غمخوار در زیر مطلبش چاپ کنید پیروز باشید
۱٣۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨٨       

    از : پیشنهاد به مسئولان محترم اخبار روز:

عنوان : از این بهتر و ساده تر نمی‌‌شود رژیم جمهوری اسلامی را وصف کرد.
پیشنهاد به مسئولان محترم اخبار روز:


کامنت غمخوار از دل بر آمده و به دل می‌‌نشیند.

از این بهتر و ساده تر نمی‌‌شود رژیم جمهوری اسلامی را وصف کرد.

چه خوب می‌‌شود که این نوشته از حصار کامنت خارج و به همین صورت - بدون هیچ گونه بزک و دوزکی - به صفحه اصلی‌ منتقل شود، تا همه بخوانند.

این کامنت خیلی‌ خواندنی تر از خیلی‌ مقالات تر و تمیز مشاطه گران است، که به ندرت خوانده می‌‌شوند، با این حال مدت‌ها در صفحه اصلی‌ می‌‌مانند.

شاید بشود هر هفته برگزیده‌ای از کامنت‌ها را مستقلا منتشر کرد. حیف است که کامنت‌هایی نظیز کامنت غمخوار از دید سایر خوانندگان سایت دور بمانند.
۱۲۹۹۲ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨٨       

    از : کیومرث چ

عنوان : نامه غمخوار غم تکان دهنده است
از خواندن نامه غمخوار غم خیلی متاثر شدیم اگر اقا پرویز در تلوزیزیون رنگارنگ لطف کنند این نامه را در برنانه خودشان در تلویزیون بخوانند اکثریت خاموش هم می شوند عجب سرنوشت تیره ای داریم

از : غمخوار غم
عنوان : انتخابات
نامه یک هم میهن دردمند از ایران
ایمیل ارسال شده از :محمود

روی حرف هایتان خیلی فکر کردم روی حرف شما ها که می گوئید بروید رای بدهید ؟!
دوستانه بگویم تصمیم گرفتم دیگر گول حرف هایتان را نخورم خودم باشم و خودم لااقل یک بار برای همیشه برای خودم تصمیم بگیرم سرنوشت خودم را خودم تعین بکنم شما که دلتان برای من نمی سوزد می سوزد؟؟ نه نه نه..

دو ماهی است کلیه ام را فروخته ام تا بتوانم خرج زندگی کنم خوب کاری کردم نه ؟
یک کار انسانی انجام دادم زندگی یک نفر دیگر را نجات دادم ؟؟
۳ ساله بودم پدرم در جبهه شهید شد ۱۰ ساله بودم برادرم را اعدام کردند ۱۷ ساله بودم شوهر خواهرم به خاطر بدهی به صاحبخانه اش در زندان بر اثر سرماخوردگی مرد .
۲۰ ساله بودم خواهرم در تصادف اتومبیل یک پاسدار لهه و لورده شد بردیم بهشت زهرا مرده شور هم از جنازه اش فرار کرد و نشسته و غسل نکرده خاکش کردیم .
پارسال هم ماردم دق کرد و مرد دوست نداشت کیله را بفروشم اگر کلیه ام را نمی فروختم نمی توانستم بدهی های مادرم را بپردازم نزدیک به ۲ میلیون از این و آن قرض کرده بود به عمه و برادر زاده هایش بدهکار بود بیچاره مرد و راحت شد شب وروز به فکر بدهی هایش بود.

خوب اگر این رژیم لعنتی روی کار نیامده بود پدر م شهید نشده بود زنده بود برادرم اعدام نشده بود زنده بود شوهر خواهرم به خاطر بدهی به صاحبخانه در زندان سینه پهلو نکرده بود زنده بود خواهرم با ماشین یک پاسدار جانی تصادف نکرده بود زنده بود مادرم دق نکرده بود زنده بود من هم در دانشگاه مجانی تحصبل می کردم مجبور نبودم کلیه ام را بفروشم .

اما حالا که زنده ام هنوز نمرده ام پس می توانم برای خودم تصمیم بگیرم.بله من رای نمی دهم به قاتل پدرم به قاتل مادرم برادرم خواهرم شوهر خواهرم لاقل من تقاص انها را می گیرم من انتقام آنهایی را که بیخودو بی جهت جانشان را برای این قاتلین از دست دادند را می گیرم مرگ خوب است فقط برای ما برای خودشان شهید شدن حرام است ؟ مردن حرام است ؟ کلیه فروختن حرام است ؟ پس چرا فرزند این جانیان به جبهه نرفتند و شهید نشدند ؟
فرزند یا برادر یا پدر یا خواهر و مادر کدامیک از این سیاستمداران در جبهه و غیره جبهه شهید و کشته شدند ؟ کدامشان مجبورند برای امرار معاش کلیه شان را بفروشند خودشان را ناقص کنند ؟ کدامشان شب بی شام سر به بالین می گذارند ؟ کدامشان غصه بی پولی را دارند؟؟
من رای نمی دهم من در انتخابات شرکت نمی کنم .
۱۲۹۸۳ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱۳۸۸
۱۲۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨٨       

    از : ـ یک زن آزاد ایرانی ـ خواننده ای که به این راحتی خر نمی شود

عنوان : با احترام به نظرات "غمخوار غم" و "کاربر" و در تایید و حمایت از نظرات صادقانه این دوستان
آقا یا خانم "به احترام بزرگبانوی شعر ایران" آخر از کجا باید با شما شروع کرد که پیداست حتی بدیهی ترین و شناخته ترین اطلاعات در مورد این رژیم خونخوار را یا ندارید یا فکر می کنید مردم به این راحتی و بعد از سی سال زجر و غارت و تجاوز و تجربه این رژیم شون باز هم می آیند اعضای دروغ پرور و جانی این رژیم کثیف را انتخاب کنند. نه! من به شما می گویم نه! من به شما قول می دهم نه! و اینهایی هم که تا به حال حکومت کرده اند هیچکدامشان با رای مردم بدبخت ایران انتخاب نشده اند بلکه همه انتصابی بوده اند و این را هر بچه ای در ایران می داند و اگر شما، یعنی شما و امثال شما و بانوی بزرگتان هنوز متوجه این موضوع نشده اید، بدانید که زنان محروم ایران در درجه اول و بعد هم کل مردمی که در فقر و بدبختی و فشارهای مهلک و همه جانبه و مرگ و اعتیاد و تجاوز و ... (این لیست آن سرش ناپیداست) که این غارتگران سی سال است برایشان فراهم آورده اند، زندگی (یا بهتر بگوییم مردگی می کنند) هرگز به پای صندوق های رای این رژیم کثیف نرفته و امروز هم نمی روند، رای دهندگان کما فی سابق از نوع "ادیبان" و "شخصیت" های بی جربزه امثال آقای معروفی ها هستند، از نوع خانم سیمین خاتون ها (بزرگبانوی شما)، از نوع "رادیو زمانه ای ها"، از نوع شیرین عبادی ها و از نوع پارسی پورها (طرفداران صیغه اسلامی ـ محمدی) و از نوع اکثریتیها و توده ای هایی هستند که در دوره قبل نیز از هول حلیم تو دیگ افتاده و حتی در خارج هم به سفارت های کثیف رژیم هجوم آورده بودند که به رفسنجانی جانی رای بدهند و بقیه هم همین به اصطلاح اصلاح طلبان اند که از شوق نام و معروفیت و قدرت طلبی و جاه طلبی و خود شیرینی که شاید پست های مهم را به کمک خانم پیرو خمینی و خیانت کار رهنورد در دانشگاههای وابسته به رژیم غصب کنند، شوهر خانم رهنورد که نخست وزیر سالهای شوم اعدام های دست جمعی بوده اند را انتخاب میکنند. اولا خانم سیمین خاتون شاعر است یا سیاستمدار؟ ثانیا ایشان که هستند که برای جنبش پرکار و پر مقاومت و غیر وابسته زنان آزاد ایران پیام و رهنمود بدهند؟ اگر ایشان می خواهند از طریق خانم رهنورد در دانشگاههای رژیم به نام و منصب برسند، بروند و خودشان به این رژیم خونخوار رای بدهند، به مردم و زنان بی گناه ایرانی چه کار دارند، زنان ایران و مردم ایران را خیلی دست کم گرفته اید، اینها بسیار پخته تر و با تجربه تر از آنند که در چنین دامهای ارزانی بیافتند ...
۱۲۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨٨       

    از : به احترام بزرگبانوی شعر ایران

عنوان : سیمین خانم، حرفش روشن است و زلال
سیمین خانم همیشه عزیزما، نگفته است که رأی بدهید یا رأی ندهید. او ولی فقیه نیست که برای امت خودش تعیین تکلیف کند.
مردم ما در پی این همه تجربه ها، به آن اندازه از آگاهی و هوشیاری رسیده اند که خودشان در مورد رأی دادن یا رأی ندادن تصمیم بگیرند. هر کدام از این مردم برمبنای تشخیص خود عمل خواهد کرد.
سخن سیمین خانم - بزرگبانوی شعر ایران - این است که جنبش زنان (و تمامی جنبش های مردمی) مطالباتی دارند که آن را گدایی نمی کنند، بلکه ـ در حد توان خود ـ می کوشند تا آن بر حاکمیت تحمیل کنند.

یک عده می خواهند با سیمین بهبهانی تسویه حساب کنند. این ها ناچیزتر از آنند که پاسخی دریافت دارند.

یک عده هم نظری موافق یا مخالف برای خودشان و از خودشان دارند که برای خودشان و برای همه محترم است.

اما یک عده دیگر هم هستند: مشخصا موجودات نابکاری که روزشماری و دقیقه شماری می کنند تا احمدی نژاد انتخاب شود و آن ها بتوانند زمینه جنگ و تجاوز خارجی را به ایران فراهم آورند.
این ها اگرچه همچون آن دسته اول، موجوداتی ناچیزند، اما باید افشا شوند. باید وقتی که می خواهند در پای مقالاتی از این دست، جو ارعاب و چماق کشی ایجاد کنند، با اسم و رسم تشکیلاتشان رسوایشان کرد.
این ها اساسا با جنبش های اجتماعی داخل ایران، از جمله جنبش زنان، دشمنند. چرا که حضور این جنبش ها به خودی خود، نفی وجود خالی از موجودیت این مدعیان مطرود است.
۱۲۹٨۵ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨٨       

    از : کاربر

عنوان : آیا بس نیست؟
خانم بهبهانی دیگر بس است! شما به حد کافی در توهم سازی نسبت به طیف موسوم به "اصلاح طلب" نقش زیانبار خود را بازی کرده اید، شما همان کسی بودید و لابد هنوز هم هستید که به کرات مراتب ارادت خود را به سرپرست وزارت ارشاد اسلامی ، سرپرست اداره ی سانسور جمهوری اسلامی، معاون رئیس جمهور در دولت هاشمی رفسنجانی اعلام کرده اید. (هاشمی رفسنجانی که بود؟ طراح ترور تبعیدیان سیاسی که در دادگاه برلین مقصر شناخته شد و محکوم شد.) . در دوره همین آقایان بود که قتلهای زنجیره ای اتفاق افتاد و انواع بازیها و کی بود-کی بود- من نبودم ها را همه خوب می شناسیم.
خانم بهبهانی دیگر بس است! بیش از این در تحمیق و توهم افکارعمومی نکوشید! وظیفه ی شما به عنوان کسی که دیدگاه خود را در باره ی مسائل سیاسی ایران در افکار عمومی بیان می کند، گفتن واقعیتهاست، وظیفه ی شما روشنگری در باره ی این کاندیداهاست که همگی مهره های سرسپرده ی نظام جمهوری اسلامی هستند و همگی کارنامه ی بسیار سیاه و ننگینی دارند. ما در بیانیه ی همگرایی عدم صلاحیت این کاندیداها را به عنوان عاملان و همدستان جمهوری اسلامی در سرکوب و جنایات علیه مردم ایران و در صدر آن علیه زنان ایران مسکوت گذاشته اید و امیدوار هستید که این جانیان مطالبات شما را برآورده کنند، می نویسید: "ما می خواهیم از طریق کنش جمعی خویش، مسئولان را متوجه کنیم که باید، نه فقط به لایه های راس هرم قدرت،که به گروه های مردمی و اقشار حاشیه ای نیز پاسخگو باشند و اگر درصدد جلب آرای زنان، دانشجویان، معلمان و سایر اقشار جامعه و کسب مشروعیت هستند، باید در قبال آن برای تحقق مطالبات و خواسته های آنان نیز تلاش کنند." شما به گونه ای سخن گفته اید که گویی مسئولان تاکنون متوجه نبودند و لابد اگر نه این همه جنایت و سرکوب نمی کردند . شما گونه ای سخن می گوئید که گویی کروبی ها و میرحسین موسوی ها خود بخشی از این حاکمیت نیستند و در حفظ آن نمی کوشیده اند؟ اگر حقوق بشری در کار باشد، باید عاملان و همدستان کشتارهای دسته جمعی، عاملان و همدستان "انقلاب فرهنگی اسلامی" ، عاملان سرکوب و جنایات عدیده به دادگاههای ذیصلاحیت کشانده شوند. چنین افرادی صلاحیت شرکت در انتخابات و گرفتن پستهای دولتی را ندارند. اگر به هر دلیلی نمی خواهید از واقعیتها سخن بگوئید، لااقل در ایجاد توهم و جریان عوامفریبی نیز شرکت نکنید. نقد جریان "همگرایی" با حاکمیت، لازم است و روشنگری هر چه بیشتر درباره بازی "انتخابات" برای نجات جان و روح انسانها از دست این عوامل فریبکار و مرتجع در ایران وظیفه ی همه است، خصوصن وظیفه ی آنهایی که از موقعیت خود استفاده می کنند تا بر جریان مسائل سیاسی تأثیر بگذارند.
۱۲۹٨۴ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨٨       

    از : غمخوار غم

عنوان : انتخابات
نامه یک هم میهن دردمند از ایران
ایمیل ارسال شده از :محمود

روی حرف هایتان خیلی فکر کردم روی حرف شما ها که می گوئید بروید رای بدهید ؟!
دوستانه بگویم تصمیم گرفتم دیگر گول حرف هایتان را نخورم خودم باشم و خودم لااقل یک بار برای همیشه برای خودم تصمیم بگیرم سرنوشت خودم را خودم تعین بکنم شما که دلتان برای من نمی سوزد می سوزد؟؟ نه نه نه..

دو ماهی است کلیه ام را فروخته ام تا بتوانم خرج زندگی کنم خوب کاری کردم نه ؟
یک کار انسانی انجام دادم زندگی یک نفر دیگر را نجات دادم ؟؟
۳ ساله بودم پدرم در جبهه شهید شد ۱۰ ساله بودم برادرم را اعدام کردند ۱۷ ساله بودم شوهر خواهرم به خاطر بدهی به صاحبخانه اش در زندان بر اثر سرماخوردگی مرد .
۲۰ ساله بودم خواهرم در تصادف اتومبیل یک پاسدار لهه و لورده شد بردیم بهشت زهرا مرده شور هم از جنازه اش فرار کرد و نشسته و غسل نکرده خاکش کردیم .
پارسال هم ماردم دق کرد و مرد دوست نداشت کیله را بفروشم اگر کلیه ام را نمی فروختم نمی توانستم بدهی های مادرم را بپردازم نزدیک به ۲ میلیون از این و آن قرض کرده بود به عمه و برادر زاده هایش بدهکار بود بیچاره مرد و راحت شد شب وروز به فکر بدهی هایش بود.

خوب اگر این رژیم لعنتی روی کار نیامده بود پدر م شهید نشده بود زنده بود برادرم اعدام نشده بود زنده بود شوهر خواهرم به خاطر بدهی به صاحبخانه در زندان سینه پهلو نکرده بود زنده بود خواهرم با ماشین یک پاسدار جانی تصادف نکرده بود زنده بود مادرم دق نکرده بود زنده بود من هم در دانشگاه مجانی تحصبل می کردم مجبور نبودم کلیه ام را بفروشم .

اما حالا که زنده ام هنوز نمرده ام پس می توانم برای خودم تصمیم بگیرم.بله من رای نمی دهم به قاتل پدرم به قاتل مادرم برادرم خواهرم شوهر خواهرم لاقل من تقاص انها را می گیرم من انتقام آنهایی را که بیخودو بی جهت جانشان را برای این قاتلین از دست دادند را می گیرم مرگ خوب است فقط برای ما برای خودشان شهید شدن حرام است ؟ مردن حرام است ؟ کلیه فروختن حرام است ؟ پس چرا فرزند این جانیان به جبهه نرفتند و شهید نشدند ؟
فرزند یا برادر یا پدر یا خواهر و مادر کدامیک از این سیاستمداران در جبهه و غیره جبهه شهید و کشته شدند ؟ کدامشان مجبورند برای امرار معاش کلیه شان را بفروشند خودشان را ناقص کنند ؟ کدامشان شب بی شام سر به بالین می گذارند ؟ کدامشان غصه بی پولی را دارند؟؟
من رای نمی دهم من در انتخابات شرکت نمی کنم .
۱۲۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨٨