روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ خرداد ۱٣٨٨ -  ۲٨ می ۲۰۰۹


حسین شریعتمداری مدیر روزنامه «کیهان» در سرمقاله دیروز این نشریه:‌«جای سکوت نبود» نوشته است:
«در خبرها آمده است که اکثریت اعضای جامعه محترم روحانیت مبارز، دکتر احمدی‌نژاد را کاندیدای اصلح برای ریاست جمهوری دهم تشخیص داده‌اند ولی از آنجا که مطابق آئین نامه داخلی این تشکل روحانی اعلام نظر رسمی نیاز به دوسوم آراء دارد، جامعه روحانیت مبارز تصمیم به سکوت گرفته و قرار نیست در انتخابات پیش روی از نامزد مشخصی حمایت کند. از سوی دیگر حضرت آیت‌الله مهدوی کنی دبیرکل محترم جامعه روحانیت ضمن تائید خبر فوق به نظر شخص خویش اشاره کرده و گفت: «بعد از جمع بندی به این نتیجه رسیده‌ام که آقای احمدی نژاد اصلح است و به ایشان رای می‌دهم». این اظهارنظر با توجه به مراتب برجسته علم و تقوای حضرت آیت‌الله مهدوی کنی از دو زاویه قابل ارزیابی است؛ الف: آن که ایشان بر حفظ جایگاه نهاد محترم جامعه روحانیت مبارز به عنوان یک تشکل نقش آفرین در عرصه سیاسی کشور تاکید دارند و به همین علت نادیده گرفتن ضوابط و آئین نامه‌های درون سازمانی را به مصلحت نمی‌دانند بنابراین در مصاحبه خویش نه فقط کمترین خدشه‌ای بر تصمیم جامعه روحانیت مبارز وارد نکرده‌اند بلکه با توضیح درباره علت این تصمیم یعنی نرسیدن به حد نصاب دوسوم آراء، نظر نهایی جامعه را در انطباق کامل با ضوابط و آئین‌نامه‌های داخلی این تشکل نیز دانسته‌اند.
ب: اقدام حضرت آیت‌الله مهدوی کنی اما، از زاویه دیگری نیز قابل ارزیابی است و آن، اعلام نظر شخصی ایشان است که با نظر نهایی جامعه یعنی سکوت درباره کاندیدای اصلح متفاوت است. این تفاوت از آن جهت معنی دار است که آیت‌الله مهدوی کنی دبیرکل جامعه محترم روحانیت مبارز است و به طور طبیعی بیش از دیگر اعضا نسبت به تصمیم‌ها و مواضع جمعی جامعه روحانیت حساسیت دارند. بنابراین چرا علی رغم تصمیم جامعه روحانیت به سکوت، ایشان اصرار داشته‌اند نظر شخصی خود را اعلام فرمایند؟ این اقدام آیت‌الله مهدوی کنی قبل از هر تحلیل دیگری حکایت از آن دارد که ایشان به عنوان یک مجتهد برجسته، انقلابی و باتقوا، نظر نهایی جامعه روحانیت را با تکلیف الهی خویش منطبق ندانسته و برای ادای تکلیف، خود را ملزم به اعلام نظر شخصی دیده‌اند.
بدیهی است نمی‌توان از تمامی اعضای محترم جامعه روحانیت مبارز انتظار داشت که برداشت و نظری مشابه حضرت آیت‌الله مهدوی کنی داشته باشند، بلکه نظر یکایک آن عزیزان به عنوان روحانی متعهد و انقلابی قابل احترام است، اما براساس دیدگاه مبارک و بارها اعلام شده حضرت امام(ره) که نظری برخاسته از اسلام ناب محمدی(ص) است، حضور روحانیت متعهد در تمامی عرصه‌هایی که پای اسلام و انقلاب و سرنوشت نظام در میان است، ضروری و غیرقابل اجتناب است. امام راحل(ره) می‌فرمایند:
«خدا را سپاس می‌گزاریم که از دیوارهای فیضیه گرفته تا سلول‌های مخوف و انفرادی رژیم شاه و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‌ها و میادین مین، خون پاک شهدای حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلی نیز رقم شهدا و جانبازان و مفقودین حوزه‌ها نسبت به قشرهای دیگر زیادتر است و... این نشان می‌دهد که روحانیت برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی ایران تا چه حد مهیا بوده است».
صحیفه امام(ره)، جلد۲۱، صفحه ۲۷۶
اکنون با توجه به توصیه‌های اکید حضرت امام(ره) و جایگاه و نقش تعریف شده روحانیت در اسلام که خوشبختانه همیشه - جز مواردی اندک و کم شمار- الگو و راهنمای روحانیت معظم و فداکار بوده است، باید - با عرض پوزش- خطاب به جامعه محترم روحانیت مبارز گفت؛ موضع رسمی این جامعه محترم هرچه باشد،«سکوت» نمی‌تواند و نباید باشد. ممکن است گفته شود وقتی جامعه روحانیت در حمایت از هیچیک از ۴ کاندیدای مطرح به حد نصاب دوسوم نرسیده است، چاره‌ای جز سکوت ندارد! که در پاسخ باید گفت؛ مگر اعلام نظر در این باره منحصر به معرفی یکی از ۴ نامزد حاضر در صحنه است؟! که نقطه مقابل آن سکوت باشد؟! جامعه محترم روحانیت مبارز می‌تواند-و ضرورت دارد- که به عنوان وظیفه روحانی خود چنانچه برای معرفی یک کاندیدا به نتیجه واحد و حدنصاب دو سوم نرسیده است، طی بیانیه‌ای معیارها و ملاک‌های مورد قبول اسلام و انقلاب برای انتخاب نامزد اصلح را به اطلاع عموم برساند و از این طریق به مردم برای گزینش کاندیدای اصلح کمک کند، بی آن که از نامزد مشخصی نام ببرد. این معیارها به آسانی از میان آموزه‌های اسلامی و رهنمودهای فراوان و همه جانبه حضرت امام(ره) قابل استخراج و ارائه به مردم است.
به عنوان مثال؛ ساده زیستی، مردم دوستی، پاکدستی، نداشتن سابقه همراهی با دشمنان اسلام و انقلاب، حمایت از محرومان، ایستادگی در مقابل باج خواهی قدرت‌های استکباری، شجاعت در برخورد با مفسدان اقتصادی، تاکید بر حفظ عزت و اقتدار نظام در عرصه‌های بین المللی، تواضع در مقابل مردم و سرسختی در برابر زورگویان، عدالت پروری، پرهیز از فریبکاری با مردم، جلوگیری از غارت بیت المال،دوری از تجمل گرایی، دفاع از گفتمان امام و انقلاب، نهراسیدن از تهدید دشمنان، همراهی با توده‌های محروم و مستضعف و...
آیا معیارهای یاد شده- که فقط اندکی از بسیارهاست- مورد تاکید حضرت امام(ره) برای انتخاب اصلح نبوده و نیست؟ اگر هست- که هست- به یقین انتظار از جامعه محترم روحانیت مبارز آن است که برای کمک به مردم در انتخاب اصلح، این معیارها و ملاک‌ها را به صراحت و روشنی اعلام کرده و به آگاهی مردم برساند.
و بالاخره، علاوه بر آن که «سکوت» در شرایط حساس کنونی زیبنده جامعه محترم روحانیت مبارز نیست و اعلام معیارها و ملاک‌ها برای انتخاب اصلح انتظار طبیعی و منطقی مردم از روحانیت است، این درخواست از آن جهت نیز ضروری است که مبادا برخی جریانات ناسالم به این توهم دامن بزنند که مثلاً در میان اعضای محترم جامعه روحانیت مبارز-خدای نخواسته- افرادی نیز یافت می‌شوند که اعلام معیارهای مورد نظر امام راحل(ره) را به زیان نامزد مورد علاقه خود تلقی می‌کنند! که صد البته نمی‌تواند چنین باشد، اما، دوری از موضع اتهام نیز واجب است.»

حضور تأثیر گذار مردم
دکتر عطاءالله مهاجرانی در ادامه مقاله‌ای با عنوان:«چرا به کروبی رأی بدهیم؟» در روزنامه «اعتمادملی» نوشته است:
«حکومت مردم سالاری بدون سازماندهی و تحزب، تعارفی بیش نیست. مگر آنکه مرادمان از مردمسالاری، همان حضور نمایشی و البته مدیریت شده مردم در استقبال و بدرقه باشد. چنین حضوری را می‌توان حضور در سطح خواند. حضور دیگر، حضور تاثیرگذار مردم در تصمیم‌گیری‌هاست. مهمترین رکن و نماد این حضور مشارکت در انتخابات است.
آقای کروبی پس از برگزاری انتخابات دوره نهم، در اندیشه تاسیس حزب بر آمد. حزب اعتماد ملی را تاسیس کرد. اعتماد ملی را به عنوان روزنامه‌ای تاثیرگذار با تکیه بر تجربه مطبوعات دوران اصلاحات منتشر کرد. درصدد تاسیس شبکه تلویزیونی بر آمد که ناگاه پایش به سنگی برآمدی! در واقع همان سخنانی را که دیگران به عنوان طرح و نظر و یا مسامحتا نظریه مطرح کرده‌اند و می‌کنند، آقای کروبی عمل کرد. در انتخابات دهم، آقای کروبی گام مهم دیگری برداشت افق نگاه خود را از گستره حزب اعتماد ملی فراتر برد و افرادی از خارج حزب را برای همکاری دعوت کرد. بدون شک شاخص‌ترین این جمع آقای کرباسچی است. با اعلام کرباسچی به عنوان معاون اول باز هم کروبی نشان داد که در مبارزه انتخاباتی یک گام بسیار مهم از رقبای خویش فراتر رفته است. پس از انقلاب ما شاهد تلاش و موفقیت و نو‌آوری‌های مدیران درجه اولی بوده‌ایم. آقای مهندس نعمت زاده که در همین هفته‌های اخیر نسیم مهرورزی بر ایشان وزید، از زمره همان مدیرانند. کرباسچی در عرصه مدیریت شهری و مدیریت اجتماعی-فرهنگی؛ در حقیقت پدیده مدیریت در کشور ماست. مدیریت مدرن و متکی بر دانش و تجربه و بهره گیری از افرادی که در کار خود صلاحیت تمام دارند. پس از کرباسچی، تمامی شهرداران تهران در حقیقت کارهایی که در زمان او بنیان نهاده شد، تکمیل کردند. نمونه آخرش برج میلاد بود. و البته در کشور ما این حکایت همچنان باقی وجاری است که: «دشمن طاووس آمد پرّ او»
کروبی با این دو مشخصه بسیار مهم: اول: سازماندهی حزبی دوم: افقی فراتر از حزب داشتن و در تصلب حزب گرفتار نشدن و سرانجام به عنوان تعیین مصداق، انتخاب کرباسچی به عنوان نامزد معاون رئیس‌جمهور، نشان داد که به درستی می‌داند که چه خط مشی و برنامه‌ای را باید پیش ببرد و از چه افرادی استفاده کند. این نگاه درست سازمانی در امر حکومت را می‌توان تفسیری از سخن امام علی (ع) دانست. ایشان به فرزندان خود توصیه می‌کنند که: «امر» را سازمان دهید و منظم کنید. امر به معنای کارهای حکومتی است. پیامبر هم که از سوی خداوند ماموریت یافت تا با مردم در باره «امر» مشورت کند. وشاورهم فی الامر، به همین معناست. تفاوت سازماندهی و کار و بار هیاتی، شبیه این است که فردی انبوهی از مصالح ساختمانی را در جایی برفی انبار کرده است. نه نقشه‌ای دارد و نه می‌داند کار را از کجا باید آغاز کرد. و فرد دیگری بر اساس نقشه‌ای با مدیریت انسانی متناسب، از همان انبوه مصالح خانه‌ای بنا می‌کند. در روزگاری به سر می‌بریم که نقش فرد به حداقل خود رسیده است. سازماندهی و برنامه است که کار را پیش می‌برد. مدیریت ژاپنی که قرار بود ما هم به آن‌ها برسیم کلیدش،مدیریت جمعی و سازماندهی امور است.»

با یک تیر دو نشان
روزنامه «اعتماد» با عنوان:‌«این باهنر آن باهنر» نوشته است:
«محمدرضا باهنر مرد بانفوذ مجلس بار دیگر توانست جایگاه از دست رفته خود در هیات رئیسه را در انتخابات درون فراکسیونی به دست آورد. این احیای جایگاه این بار نه به واسطه حمایت از دولت بلکه به دلیل چهره متفاوتی است که وی در طول یک سالی که از مجلس هشتم می‌گذرد از خود به نمایش گذاشته است. باهنر که در طول دوران مجلس هفتم نایب رئیس اول مجلس بود به سبب حمایت‌های روشن خود از دولت در همراهی با حدادعادل در مجلس هشتم از کرسی نایب رئیسی اول به زیر کشیده شد تا از صحن مجلس همپای سایر نمایندگان نظاره گر تحولاتی باشد که در مراودات بین نمایندگان می‌گذرد. فراکسیون اکثریت در قانون نانوشته‌یی تنها برای آنکه چهره یکدستی از خود در صحن علنی به نمایش گذارد بنای خود را بر این نهاد تا قبل از هر انتخابات هیات رئیسه مجلس که در خرداد هر سال برگزار می‌شود پیش از آنکه کاندیدای متبوع خود را در صحن به معرض رای بگذارد انتخاباتی نمادین در درون فراکسیون برگزار کند تا هر کاندیدایی که بیشترین رای را برای هر کرسی به دست می‌آورد در صحن معرفی شود. در همین انتخابات نمادین در ابتدای تشکیل مجلس هشتم بود که باهنر جای خود را به ابوترابی فرد نایب رئیس دوم داد. اکنون اما با گذشت یک سال از عمر این مجلس گویا نقدهای باهنر از دولت وجهه یی تازه به وی بخشید و همان آرایی که لاریجانی را به سبب نوع برخوردش با دولت برای بار دوم به ریاست برگزید، باهنر را هم به جایگاه سابقش بازگرداند. باهنر پس از آنکه در صندلی دیگر نمایندگان از صحن علنی نظاره گر هیات رئیسه شد رفته رفته به چهره یی تبدیل شد که در سخنرانی‌هایش کمتر می‌شد از عملکرد اقتصادی دولت انتقادی هرچند تلویحی نشنید. با این حال باز هم باهنر در بزنگاه‌ها آنچه را که باید برای دولت انجام می‌داد که نمونه آن در استیضاح کردان و تلاش وی برای صرف نظر کردن نمایندگان از استیضاح وزیر کشور سابق بود. این همه البته نشات گرفته از سیاست یکی به نعل و یکی به میخ باهنر است. وی اگرچه اکنون حمایت حامیان دولت را از دست داده است اما این به معنی از دست دادن روابط وی در دولت نیست. چه خواهرزاده وی یعنی ثمره‌هاشمی اکنون در راس فعالیت‌های انتخاباتی احمدی نژاد قرار گرفته است. به عبارت دیگر باهنر از فرصت پیش آمده در مجلس هشتم و نزول به صحن علنی به بهترین شکل موجود بهره جست. باهنر در این مدت اگرچه کم تحرک‌تر ظاهر شد و فعالیت چندانی از خود نشان نداد، اما همین به ظاهر حاشیه نشینی باهنر این زمان را در اختیار او قرار داد تا با بهره مندی از نفوذ خود در میان نمایندگان و تشکیل فراکسیون پیشرفت و عدالت این را بقبولاند که در زمره منتقدان دولت قرار گرفته است. همین باهنر منتقد اما اگرچه از برگزاری جلسات منتقدانه‌اش با شخص احمدی نژاد سخن‌ها گفت و کنایه‌ها راند ولی در نهایت تشکل متبوعش در قالب جبهه پیروان خط امام و رهبری تمام قد از احمدی نژاد حمایت کرد. هرچند این حمایت، حمایت صرفاً رسانه‌یی بوده باشد. این مرد سیاسی با یک تیر دو نشان زد؛ باهنر علاوه بر آنکه جایگاه خود را مجدداً در هیات رئیسه به واسطه منتقد بودنش پس گرفت (دست کم در مجمع عمومی فراکسیون)،این فرجه را نیز در اختیار احمدی نژاد قرار داد تا در صورت پیروزی وی در انتخابات دهم باهنری در جایگاه هیات رئیسه نمایان شود که شباهتی به باهنر مجلس هفتم ندارد.»

نسبت قدرت جوامع با آزادی
مسعود بهنود نویسنده و روزنامه‌نگار مقیم لندن نوشته‌ای در روزنامه «صدای عدالت» با عنوان: «برای آزادی شمشیر می‌زدند» دارد که در پی آن را می‌خوانید:
«آقای داگلاس الکساندر وزیر توسعه بین‌المللی بریتانیاست. در کابینه گوردون براون و از چهره‌های جوان دولت است و در مباحثات مردمی به دفاع از سیاست‌های دولت می‌رود و از عهده بحث و مناظره خوب برمی‌آید. محبوب بود تا هفته گذشته که دیلی‌تلگراف در بین همه افشاگری‌ها که از هزینه‌های نمایندگان مجلس کرد، نام وی را هم آورد.
گناه آقای الکساندر که به ناگهان و در عین جوانی زندگی سیاسی‌اش در دست‌انداز بزرگی افتاده است، چیزی نیست جز اینکه در بین اسنادی که برای دریافت مبلغش به حسابداری مجلس نمایندگان داده و دویست پاوندی هم هست که به عنوان کمک به نگهداری یک زمین فوتبال نوجوانان در حوزه نمایندگی وی پرداخت شده اما در حقیقت هزینه تبلیغات انتخاباتی اوست.یک بار دیگر این خبر را مرور کنیم. آقای الکساندر که مانند همه وزیران بریتانیا باید نماینده مجلس باشد، نماینده حوزه انتخابیه پیسلی و رنفروشایر است. او در سال ۲۰۰۶ در حدود صد و پنجاه پاوند به زمین فوتبال این منطقه کمک کرده بود، درسال بعد هم برایش دویست پاوند قبض رسید که این را بین اسناد هزینه‌های جاری خود گذاشت که توسط مجلس [تا سقف مشخصی] پرداخت می‌شود. حالا روزنامه تلگراف فاش کرده که این پول به شرکت تبلیغاتی داده شده، تلگراف عکسی هم انداخته که نشان می‌دهد روی یک پارچه نام و شماره تلفن‌های آقای الکساندر کنار زمین فوتبال جوانان نصب شده بوده در ازای آن دویست پاوند. پس آقای الکساندر از پول بیت‌المال برای مصارف انتخاباتی خود سوءاستفاده کرده است. با پول مردم برای خود تبلیغ کرده تا همان مردم به وی رای بدهند. حق همین است که حزب کارگر به او و هشتاد نماینده دیگر ابلاغ کرده که فکر نامزدی در انتخابات سال بعد را از سر به در کنند.
جنجال در جزیره بریتانیا زمانی اتفاق می‌افتد که روه‌مو هیونبا رئیس‌جمهور سابق کره جنوبی هم صبح بلند شد و برای راه‌پیمایی به کوه بلندی رفت که در جنوب خانه‌اش بود و نیم ساعت بعد از ارتفاع بلند خود را با سر به پایین انداخت و درگذشت. در نامه‌ای فاش کرد که دیگر تاب تحمل دشواری‌های زندگی را ندارد، یعنی تاب بی‌آبرویی را. داستان هم این است که او با شعار دولت پاک از مردم رأی گرفت اما وقتی که دولتش ساقط شد نه شعار مبارزه با فسادش عملی شده بود و نه وعده حل مشکل روابط آن کشور با کره شمالی.
نکته اصلی آنکه از چندی قبل روزنامه‌ها از رشوه‌ای نوشتند که یکی از اعضای خانواده وی دریافت داشته و اینک چنین می‌نماید که وقتی بر آقای روه قطعی شد که اتهامی که روزنامه‌ها به او زدند درست بوده است. پس تاب نگاه‌ها را نیاورده جسارت تکذیب نداشت و پایداری در مقابل خطا را درست نمی‌دانست. دروغ گفتن بد نبود، تعبیرش از قدرت این نبود که می‌توان شکست را با هیاهو و وارد آوردن. ضربه به رقیبان وانمود کرد که پیروزی است.افشاگری‌های دیلی‌تلگراف جز آنکه بعد از سیصدسال رئیس مجلس نمایندگان آن کشور مجبور به استعفا شد، (زلزله‌ای در ارکان دیگر حکومت از جمله دولت انداخته. گوردون براون مجبور است انتخابات پیش از موقع اعلام دارد و از حالا معلوم است که حزب رقیب وی پیروز می‌شود. تازه مقاله‌نویسانی مانند بن جانسون معتقدند تغییر هشتاد درصد نمایندگان و تغییر دولت کافی نیست و باید دموکراسی را شست.
دویست پاوند آقای الکساندر به خزانه برگردانده شد، بقیه نمایندگانی که پول زیادی از حسابداری مجلس گرفته بودند به دستور روسای احزاب پس داده‌اند، تقریباً همه آنها از مردم عذر خواسته‌اند. گروهی اعلام کرده‌اند که در انتخابات آینده نامزد نمی‌شوند، عده‌ای برای همیشه ناگزیرند سیاست را تمام کنند. در این میان یک نفر نگفته است که دیلی تلگراف کار خطایی کرده است جز آقای مارتین رئیس مجلس، همان که درشت‌ترین قربانی ماجراست او در یک جلسه مجلس به روزنامه تاخت و اعلام داشت که این روزنامه به مجلس توهین کرده است. نمایندگان بهت‌زده شنیدند. شبش بن‌جانسون نوشت مجلس همان محلی است که پدران ما در آنجا شمشیر از نیام کشیده‌اند. برای آزادی و اینک هیچکس نگفت آزادی بیان چه می‌شود و منافعشان را نمایندگان به افتخارات ملی که یکی هم آزادی بیان است فروختند. فردای آن روز بود که تا آقای مارتین خواست باز هم از نمایندگان جانبداری کند زنی از میان آنها برخاست و گفت شرم بر ما باد. چگونه می‌خواهیم دهان حقیقت را ببندید.مطبوعات آزاد با افشاگری‌هایی از این دست که الان زلزله در حکومت بریتانیا انداخته، قدرتهای حاکم را حجامت می‌کنند، خونش می‌ریزند، خون فاسدش را و درست همین جاست که مردمی مطمئن به میدان می‌آیند با رأی خود خون تازه و پاک به مدیریت جامعه می‌بخشند. پس رسانه‌ها به همان سرعت که توفان در انداخته‌اند نسیم زندگی‌بخش می‌وزانند و بدین گونه است که قدرت از فساد به دور می‌ماند، شفاف می‌شود و مردم اعتماد می‌کنند و قدرت این جوامع نه به لشکر و پول و پیشینه استعماری آنها بلکه به آزادی است که آن همه را ضمان می‌شود.
همان که با وجودش جوامع بشری از گردنه‌های سخت می‌گذرند، مردمانشان اطمینان می‌کنند که وقتی خفته‌اند چشمانی بیدار است. پس آنگاه صاحب قلب مطمئن می‌شوند.»

کاری که تنها از دولت نهم برمی‌آید
روزنامه «همشهری» با عنوان «سهام نفتی یا گازی» نوشته است:
«به گزارش برخی خبرگزاری‌های داخلی، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران گفته است وزیر نفت از معاون اول رئیس‌جمهوری برای انتشار ۱۲ میلیارد و ۲۴۵ میلیون دلار اوراق مشارکت ارزی و ریالی در مدت ٣ سال توسط شرکت نفت و گاز پارس درخواستی داده است. این درخواست برای سهیم کردن مردم در تامین مالی توسعه مراحل باقی‌مانده میدان پارس‌جنوبی است.
جشن‌ساز افزوده است که انتشار اوراق مشارکت ارزی و ریالی سفره پاک و بدون بوروکراسی برای سهیم شدن ایرانیان سراسر دنیا در طرح‌های تولید نفت و گاز کشور است. وی همچنین این اقدام را کاری سخت دانسته که تنها از دولت نهم برمی‌آید. براساس این خبرها اولویت وزارت نفت برای انتشار این میزان اوراق مشارکت، توسعه مراحل ۱۵ تا ۱٨ پارس جنوبی است.در خصوص این خبرها که از سوی مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران و حتی وزیر نفت بیان شده است چند نکته قابل تامل وجود دارد:
نخست: طبق قانون بودجه امسال دولت تنها اجازه دارد یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون یورو اوراق مشارکت برای تامین مالی طرح‌های زیربنایی توسعه‌ای اولویت‌دار منتشر کند. با فرض اینکه دولت تمام این تعهد مالی را به طرح‌های وزارت نفت اختصاص دهد، مشخص است که دست‌کم دولت برای ۱۰ میلیارد دلار دیگر مورد درخواست وزیر نفت نیاز به اخذ مجوز قانونی از مجلس شورای اسلامی دارد. بنابراین ادعای انتشار اوراق مشارکت ارزی و ریالی «سفره پاک و بی‌بوروکراسی» است، مبنا ندارد. حداقل اینکه باید بوروکراسی قانونی را طی کرده و از مجلس شورای اسلامی مجوز لازم را اخذ کند.
دوم: مدیرعامل شرکت ملی نفت اولویت را تکمیل ۴ مرحله از پارس‌جنوبی دانسته اما در جای دیگر می‌گوید، برای تکمیل ۱۴ فاز پارس جنوبی است! پرسش مطرح آن است که ۱۲ میلیارد و ۲۴۵ میلیون دلار برای ۱۴ فاز پارس جنوبی کفایت می‌کند یا ۴ فاز؟! و دیگر اینکه در نهایت قرار است این اوراق برای ٣ سال یا ۷ سال سود به خریداران اعطا کند؟
سوم: در حالی که باز هم وعده سهیم شدن در سود نفت داده می‌شود واقعیت طرح دولت، توسعه فازهای گازی میدان پارس جنوبی بوده و اطلاق لفظ سهام نفت اغواکننده است. اظهارات مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران نشان می‌دهد که ناشر اوراق مشارکت احتمالی شرکت نفت و گاز پارس‌جنوبی و محل هزینه کردن منابع احتمالی فروش اوراق مشارکت، فازهای گازی پارس جنوبی است که با این روند تسری دادن آن به حوزه نفت بلاموضوع خواهد بود. نکته آخر اینکه درباره انتشار اوراق مشارکت برای طرح‌های نفت و گاز آن هم به صورت ریالی و ارزی پیچیدگی‌های فراوانی از حیث مالی، اجرایی، تضمین بازگشت نرخ سود موردانتظار و... مطرح بوده و نیازمند کار کارشناسی است که به نظر نمی‌رسد که این کارشناسی‌ها در حال حاضر با توجه به برخی تناقض‌ها در سخنان مسئولان مربوطه انجام شده باشد.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی