شاعر و شب


ویدا فرهودی


• شب از هزار جهت بر زمانه می بارد
سکوت از درودیوار خانه می بارد

ز چشم، شوق تماشا ربوده تاریکی
اگر چه ماه کمی بر میانه می بارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ خرداد ۱٣٨٨ -  ۲۹ می ۲۰۰۹


 
 
شب از هزار جهت بر زمانه می بارد
سکوت از درودیوار   خانه می بارد
 
ز چشم، شوق تماشا ربوده تاریکی
اگر چه ماه کمی بر میانه می بارد
 
نشسته شاعر وذهنش پی ِ سرشتن "نور"
خلوص جوهر خود شاعرانه می بارد
 
همو که با کلام از سکوت می گذرد
و بر تهاجم ِ"باید" بهانه می بارد
 
-خیال می بردش نوبتی به منزل صبح
چو عطر خاطره اش بر ترانه می بارد
 
ترانه ای که مجالش دو بیت کوتاه است
و   گاه   ِ سبز نزولش جوانه می بارد-
 
به روی دفتر خیسش ز قطره های دریغ
غم جوانه ولی دانه دانه می بارد
 
و خون سرخ گلی از ورای غلظت شب
به قصد ثبت رذالت نشانه می بارد
 
به استعاره غزل ، تلخی وجودش را
سپس به عادت   خود بر فسانه می بارد
 
فسانه اش ولی از خشم شعله ور است
چرا که عشق به قلبش زبانه می بارد
 
و آن طرف تر از این امتزاج خشم و خیال
به نام عدل، جنون، تازیانه می بارد
 
و باز شاعر و شعرش به قصد شستن وَهـم
نشسته اند و سکوت از زمانه می بارد...
 
ویدا فرهودی
  پاریس-بهار ۱٣٨٨