تحریم انتخابات تئوکراتیک ایران
سخنرانی پالتالکی به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری در ایران


شیدان وثیق



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٣ خرداد ۱٣٨٨ -  ٣ ژوئن ۲۰۰۹


به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری در ایران، جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک برنامه پالتالکی بحث و گفتگویی در روز یکشنبه ٣۱ مه با شرکت خانم فاطمه حقیقت جو و آقایان حسن شریعتمداری و شیدان وثیق برگزار کرد. نوشتار زیر متن سخنرانی شیدان وثیق در این برنامه است.   
cvassigh@wanadoo.fr

با سلام به خانم ها، آقایان و سخنرانان محترم. با تشکر از جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران که چنین فرصتی را فراهم آورده اند تا گفت و شنودی با هم داشته باشیم. من در این جا سعی می کنم، بویژه از یک موضع دفاع کنم: تحریم انتخابات تئوکراتیک در ایران. اما ابتدا، سه نکته را مایلم یاد آوری کنم.
- یکی این که من در این جا به صفت شخصی اظهار نظر می کنم. با این وجود کوشش من همواره این بوده و هست که از دو خاستگاه به مسائل سیاسی – اجتماعی و امر «سیاست» بنگرم. یکی از موضع جمهوری خواهی دموکراتیک و لائیک و دیگری از موضع چپ انتقادی، آزادی خواه، سوسیالیستی و غیرتوتالیتر که «چپ دیگر» می نامم. این دو نگاه به باور من اساسی و مکمل یکدیگر اند.
- نکته ی دوم این است که به باور من تحریم "انتخابات" منافاتی با مداخله گری جنبشی در فضایی که به مناسبت انتخابات ایجاد می شود، ندارد. این دو رویکرد نیز، یعنی تحریم و مداخله گری، اساسی و مکمل یکدیگر اند. می دانیم که ویژگی اصلی اوضاع امروز ایران، برآمدن جنبش های اجتماعی - سیاسی است. جنبش های مدنی، حقوق بشری، انجمنی و سندیکایی. جنبش زنان، جنبش های دانشجویی، کارگری و ملی- قومی. این جنبش ها، امروزه، می خواهند با مطالبات خود در جامعه حضور یابند. فعالیت کنند. طرح ها، خواست ها و ایده های خود را با مردم در میان گذارند. به جنبشی گفتمانی با مردم و درمیان مردم دامن زنند. بدین وسیله، شرایط ذهنی و عملی تغییرات اجتماعی و سیاسی در ایران را فراهم کنند. وظیفه ی اپوزیسیون دموکراتیکِ خاج از کشور پشتیبانی از این جنبش هاست. دیالوگ با آن هاست. اما دیالوگ و نه مونولوگ. پشتیبانی انتقادی و نه بَه بَه و احسنت گویی متداول. گفتگویی همراه با طرح کاستی ها، نارسایی ها و توهم ها که در جنبش وجود دارند. جنبشی که خودِ ما نیز، با همه ی کاستی ها، نارسایی ها و توهم ها، بخشی از آنیم.
- نکته ی سوم این است که رأی شهروندان متعلق به خود شهروندان است. این احزاب، سازمان ها و فعالان اجتماعی- سیاسی نیستند که برای مردم تعیین تکلیف می کنند که رأی بدهند، ندهند و یا به چه فردی رأی دهند. شهروندان بالغ و عاقل صاحب اختیار چگونه رأی دادن خود هستند. اما این بدین معنا نیست که فعالان اجتماعی- سیاسی، سازمان ها و احزاب نظر خود را به صورت پیشنهادی با مردم در میان نگذارند. از جمله این که در انتخابات غیر آزاد، ضد دموکراتیک و تبعیض آمیر نباید شرکت کرد.
با این مقدمه به گفتار اصلی خود می پردازم.
آن چه که پیش روی ما ست، برنامه ای است که طی سی سال بنام «انتخابات ریاست جمهوری» در ایران اجرا می شود. به طور منظم هر چهار سال یکبار و توسط سیستمی تام و تمام تئوکراتیک و تمامت خواه. "انتخاباتی" که در حقیقت نه انتخابات است، نه در آن رئیس جمهوری صاحب اختیار انتخاب می شود و نه موضوع آن امر جمهور است. با این گفته، البته ما رازی را فاش نمی کنیم. تمامی اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی و کارکرد این رژیم، از استقرارش در پی انقلاب ضد سلطنتی ۱٣۵٨ تا امروز، دلالت بر آن می کنند.
- یک این که، پدیداری به مفهوم جمهوریRes publica به معنای چیز عمومی یا امر عمومی در ایران وجود ندارد. آن چه که هست، چیز یا امر تئوکراسی اسلامی است. بنا بر اصل دوم قانون اساسی: نظام ایران «نظامی است بر پایه ی ایمان به خدا، اختصاص حاکمیت به او، لزوم تسلیم در برابر امر او، ایمان به وحی الهی و نقش بنیادین آن در بیان قوانین... ایمان به امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن». و بنا بر اصل چهارم: «کلیه ی قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این ها باید بر اساس موازین اسلامی باشد...». پس در چنین نظامی، امر عمومی یا جمهور نسخ می شود. زیرا که جمهور یا امر عمومی دین ندارد. دین نمی شناسد. هر گاه که دین وارد میدان امر عمومی شود، امر عمومی از میدان به در می رود. جایش را به امر خاص، امر خواص، امر روحانیت، امر امام، امر دین، امر مذهب، امر اسلام، اولوالامر و از این قبیل چیزها می دهد. بدین سان، چیز عمومی، عمومیت خود را از دست می دهد.
- دوم این که در این به اصطلاح انتخابات، فردی از درون دستگاه به نام "رئیس جمهور" انتخاب می شود که صاحب اختیار و قدرتی تعیین کننده نیست. اما کسی که بالای سر او قرار دارد و دارای همه ی اختیارات و قدرت هاست، در غیاب خدا و رسول، اولوالامر است، صاحب امر است، تعیین کننده ی اصلی سیاست های کلی نظام است، نه منتخب مستقیم مردم است و نه پاسخگو به مردم. در تئوکراسی ایران، بنا بر اصول ۵ ام، ۵۷ ام و ۱۱۰ ام قانون اساسی، همه ی اهرم های قدرت در دست ولایت فقیه و نهادهای منصوب اوست (۱). به همه اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی باید حکم «حکومتی رهبر» را نیز اضافه کرد.
- سوم این که "انتخابات ریاست جمهوری" مانند دیگر انتخابات در ایران آزاد نیست. آشکارا ضد دموکراتیک است. انتخابات آزاد و دموکراتیک مستلزم وجود پیش شرط هایی چون فضای آزاد بحث و گفتگو، فعالیت آزاد جامعه ی مدنی، انجمن ها، احزاب و سازمان ها، آزادی مطبوعات و رسانه های مستقل و حضور ناظرین بین المللی... است. در انتخابات ایران هیچ یک از این پیش شرط ها وجود ندارند. "انتخابات ریاست جمهوری" در ایران، انتخابی است از بین برگزیدگان شورای نگهبان که معتقد به مبانی دین سالاری اسلامی اند. شورای نگهبانی که ۶ تن از اعضای تصمیم گیرنده ی آن (یعنی فقهای آن) در حوزه ی انطباق قوانین با موازین دینی، بنا بر اصل ۹۹ ام قانون اساسی، برگزیده ی ولی فقیه اند. این نهاد انتصابی سدی عبور ناپذیر در برابر منتقدان و مخالفان و راه یافتن آن ها به نهاد های به ظاهر انتخابی است.
- سرانجام، "انتخابات ریاست جمهوری" ایران آشکارا تبعیض آمیز است. بنا بر اصل ۱۱۴ ام قانون اساسی: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی... معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور» انتخاب شود. بدین ترتیب، بنا بر این اصل و یا تفسیر شورای نگهبان از آن، بیش از نیمی از جامعه، یعنی زنان، از حق نامزدی برای ریاست جمهوری محرومند. از سوی دیگر، طبق همین اصل، اقلیت های مذهبی (غیر از مذهب رسمی) و کسانی که باور به دین ندارند... از حق نامزدی محروم می شوند. پس، حداقل چیزی نزدیک به دو سوم جمعیت واجد شرایط سنی برای رأی دادن، از حق نامزدی برای ریاست جمهوری در ایران محرومند.   
اما اهمیت تحریم انتخابات تئوکراتیک در ایران را زمانی بهتر در می یابیم که ویژگی های این تئوکراسی را بشناسیم. از جمله تقلای مستمر آن را برای کسب مشروعیتی مردمی برای خود.
- تئوکراسی اسلامی ایران در یکی از معناهای «سکولاریزاسیون»، گونه ای سکولار است. یعنی در عین حال که ادعای مشروعیت آسمانی و خدایی می کند، در پی کسب مشروعیت زمینی و مردمی نیز هست. تئوکراسی در معنای اخص و کلاسیک خود نیازی به مشروعیت دنیوی ندارد. چون همان مشروعیت آسمانی برایش کافی است. اما تئوکراسی اسلامی ایران از ابتدا در پی جلب پشتیبانی مردم بوده است. بدین منظور، جمهوری اسلامی، از روز نخست، همه ی نهادها و نمادهای مدرنیته چون دولت، پارلمان، جمهوریت، قانون اساسی، جدایی سه قوه، انتخابات... را در خدمت تئوکراسی خود به کارمی گیرد. اما با زدودن معنا، مضمون و جوهر دموکراتیک آن ها. از سوی دیگر، تئوکراسی اسلامی ایران محصول انقلابی مردمی است. در نتیجه همواره در پی آن است که رژیم خود را به مردم خود و جهانیان، «مردمی» و «ادامه دهنده ی انقلابی مردمی» بنمایاند. این تئوکراسی همواره می خواهد که «مردم»، خود، داوطلبانه، رأی به بردگی، انقیاد، سلطه و قیمومیت پذیری خود دهند.
- ویژگی دیگر این است که در دین سالاری شیعی ایرانی، چند دستگی و اختلاف وجود دارد. در نتیجه این نوع تئوکراسی برای حفظ حکومت خود، نیاز مبرم به فضایی دارد که در آن بتواند اختلاف های درونی خود را، بطور مسالمت آمیز (حتی المقدور!)، حل و فصل کند. از این طریق است که به مصالحه و سازش هایی موقت در درون خود دست می یابد. در نتیجه، این تئوکراسی، برای انتخاب فردی یا افرادی از میان خود، به یک نوع «دموکراسی تئوکراتیک» توسل می جوید، با این که این دو نافی و ناسخ یکدیگراند.
- سرانجام، در "انتخابات ریاست جمهوری ایران"، نامزدهای انتصابی شورای نگهبان، بنا بر علت وجودی شان، ملزم به پذیرش و رعایت قانون اساسی و بنیادهای حکومت اسلامی اند. از این رو، آن ها نمی توانند خواهان ایجاد تغییراتی اساسی در اوضاع کشور باشند. ، اینان، در مقام ریاست جمهوری و در صورت تمایل به برخی اصلاحات محدود در چهارچوب نظام، دارای اختیار و قدرتی مستقل از رهبر و دستگاه تئوکراتیک نیستند که بتوانند چنین سیاست هایی را اجرا کنند.
دین سالاری اسلامی ایران همواره می کوشد که در "انتخابات" مختلف، از جمله در انتخابات ریاست جمهوری که مهم ترین و سیاسی ترین آن ها ست، رأی مردم را «رأی داوطلبانه ی» آن ها به حکومت اسلامی وانمود کند. تا از این طریق بتواند، هم در عرصه ی داخلی و هم خارجی، با دست هایی باز عمل کند. در صحنه ی داخلی، سلطه بر مردم را تشدید کند. خواست های دموکراتیک و آزادی خواهانه ی آن ها را سرکوب کند. و در صحنه ی بین المللی، سیاست های قدرت طلبانه و ماجراجویانه خود را ادامه دهد.
حال از آن چه که رفت چه نتیجه ای می می گیرم. این که انسان آزاده در برنامه ای غیر آزاد، ضد دموکراتیک و تبعیض آمیز شرکت نمی کند. امتناع از شرکت در انتخابات، تحریم یا بایکوت آن یعنی خود داری از رفتنِ به پای صندوق رأی در روز انتخابات. البته قابل درک است که بخش هایی از مردم عاصی، در برابر تنها دو راهی موجودِ تحمیلی، یعنی بین بد و بدتر، ناگزیر اولی را انتخاب کنند تا دومی را حذف کنند. این را هم می دانیم که بخشی از اپوزیسیون خارج ار قدرت، از جمله در خارج از کشور، در راستای استراتژی سیاسی توهم آمیز و توهم زا برای تغییر اوضاع، استراتژی مبنی بر پشتیبانی کم و بیش بی چون چرا از اصلاح طلبان درون سیستم ، از شرکت در انتخابات و رأی به اینان جانبداری می کند. از سوی دیگر، همواره ادعایی وجود دارد که امر شرکت در انتخابات را سیاستی موثر و امر تحریم انتخابات را سیاستی بی حاصل وانمود کند. اما آن چه که راهنمای عمل ما باید قرار گیرد، نه امیدهای واهی به تنگ آمده ی آن بخش از افکار عمومی است و نه تاکتیک های سیاست ورزان حرفه ای رئال پولیتیک. فعالان سیاسی- اجتماعی جنبش های اجتماعی، عناصر و جریان های آزادی خواه، دموکرات، لائیک، روشنفکر و چپ حرفی را باید بزنند که وجدان بیدار، وجدان آزادیخواهی و دموکراسی خواهی، وجدان نافرمانی مدنی، وجدان انقیاد ناپذیری و قیمومیت ناپذیری به آن ها توصیه می کند. تنها از راه امتزاج «سیاست» با اخلاق و وجدان آزادمنشانه است که به باور من، امر سترگ «سیاست» به معنای اصیل آن یعنی مشارکت عموم در امور خود در آزادی، برابری و سلطه ناپذیری (معنای آرنتی از سیاست)، می تواند از معرکه ای که امروزه «سیاست» نام دارد، از «سیاست» آن طور که هست و اکنون اِعمال می شود، از آن چه که من «سیاستِ واقعاً موجود» می نامم، جان سالم به در بَرَد. سربلند بیرون آید.
رفتن پای صندوق رأی، خدمت به استمرار نظامی است که همواره از تعداد رآی دهنده چون ابزاری برای مشروعیت مردمی بخشیدن به خود در انظار داخلی و بین المللی بهره می جوید. تحریم انتخابات گامی در راه مبارزه با نظام استبدادی و تئوکراتیک ایران است. مردم ایران با برهم زدن برنامه ی انتخاباتی رژیم، انزوای این رژیم در عرصه‍ی بین‌المللی را با انزوایش در عرصه‍ی داخلی کامل می کنند. تحریم انتخابات گامی است در راه برچیدن نظام جمهوری اسلامی ایران. تحریم انتخابات تئوکراتیک گامی است در راه فراهم آوردن زمینه های ایجاد جمهوریتی آزاد، مستقل، دموکراتیک و لائیک در ایران.

با تشکر از خانم ها و آقایان حاضر در اطاق که به صحبت های من گوش فرا دادند. در پایان فرازی از نویسنده ی فرانسوی، دو لابوئسی (۲)، ۱۵۰۰ پس از میلاد، از اثر مشهور او به نام «بندگی داوطلبانه یا ضد یک» می خوانم که بی مناسبت با مسأله ی انتخابات ریاست جمهوری در ایران نیست. من البته سعی کردم با وفاداری به مضمون، کمی آن را به صورت شعر درآورم:
«چگونه است؟
چگونه است که انسان ها برای بندگی خود می رزمند؟
انگار که
انگار که آنها برای رستگاری خود می رزمند!

یادداشت ها
۱- بنا بر اصل پنجم قانون اساسی، در جمهوری اسلامی ایران «ولایت امر و امامت امت بر عهده ی فقیه...» یا «رهبر» است. بنا بر اصل ۵۷ ام ، قوای سه گانه کشور یعنی «قوه ی مقننه، قوه ی مجریه و قوه ی قضاییه زیر نظر ولایت مطلقه ی امر و امامت امت...» است. بنا بر اصل ۱۱۰ ام، «وظایف و اختیارات» رهبر عبارتند از «تعیین سیاست های کلی نظام... فرماندهی کل نیروهای مسلح، نصب و عزل... فقهای شورای نگهبان... فرمانده کل سپاه پاسداران، فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی...».
۲- Etienne de la Boétie – Le discours de la servitude volontaire ou le contr’un