مافیوکراسی و انتخابات استصوابی
فرهنگ قاسمی
•
آن بخش از اپوزیسیون که یکی از نمایندگان جمهوری اسلامی و یا یکی از برنامههای آنها را تأئید کند عقل کور اپوزیسیون است. این عقل کور فراموش میکند که هرکدام از این کاندیدها در گذشته کارپردازان جمهوری اسلامی و ولایت فقیه بودهاند و در همه اعدامهای دورهای مخالفین، قتلهای دستجمعی، کشتارهای زنجیرهای، در کشانیدن جامعه به یک شرائط غیردموکراتیک... یا مستقیماً و بطور آگاهانه دست داشتهاند و یا این اقدامات را در مقام مسئولین دولتی تأیید کردهاند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱٣ خرداد ۱٣٨٨ -
٣ ژوئن ۲۰۰۹
انتخابات در هر جامعه یکی از امور برنامهریزی شده و مهمی است که توسط آن یک ملت میتواند نمایندگان اجرائی و قانونگزاری خود را برگزیده و برای مدتی معین به آنها حق تصمیمگیری و اداره جامعه را واگذار کند. این انتخابات اگر بر مبنای رعایت اصول دموکراسی و آزادیهای فردی و اجتماعی و شهروندی ملت برگزار گردد طبیعتاً نمایندگان انتخاب شده از مشروعیت ملی و بینالمللی برخوردار خواهند بود. اما اگر اصول ابتدائی آزادی مانند آزادی جمعیتها و انجمنها و احزاب و سندیکاها و مطبوعات و آزادی بیان و... (به طور کلی تمام آزادیهائی که به مشروح در منشور جهانی حقوق بشر و میثاقهای وابسته به آن تدوین شده و مورد قبول کشورهای جهان از جمله ایران قرار گرفته است) رعایت نشوند اصل نمایندگی یعنی سپردن حق تصمیمگیری به شخص نماینده مغشوش است و از هیچگونه صلاحیتی برخوردار نمیباشد و در چنین شرائطی انتخابات بیاعتبار است.
در همه انتخاباتی که بعد از انقلاب ۵۷ در ایران سازماندهی شده است، اصول و شرائط ابتدائی لازم برای انتخابات آزاد رعایت نشده است و اگر مردم افرادی را با آراء خود انتخاب کردهاند (فقط در دوره اول انتخابات بعد از ۱٣۵۷) و اگر این افراد بر اساس تمایلات و خواستهای قدرت مذهبی (که خود را تحت اصل استصوابی مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی رسمیت قانونی داد) عمل نکردند یا بطور فیزیکی حذف شدند و یا صاحبان قدرت مذهبی شرائط را چنان بوجود آوردند که این افراد قادر به عرض اندام و بیان سیاسی نگردیدند و از صحنه بدر شدند.
اما در رابطه با انتخابات در پیش برای انتخاب رئیس جمهور که در ماه خرداد ۱٣٨٨ در ایران برنامهریزی شده است ایرادات بنیادی متعددی وجود دارد که مشروعیت ملی و جهانی آنرا بطور کلی نفی میکند. در این زمینهها مقالات زیادی توسط اپوزیسیون و حتی توسط افرادی که به نحوی در داخل رژیم قرار دارند نوشته شده است. نگارنده این مقاله در نوشتهها و سخنرانیهای خود بطور مفصل و در فرصتهای گوناگون به آنها پرداخته است . اما در این نوشته بیآنکه به بقیه تناقضات جمهوری اسلامی و حاکمیت ولایت فقیه کم بهاء داده شود به دو مورد زیر توجه شده است.
۱ ـ نبود آزادی فردی برای انتخاب کردن و انتخاب شدن. بطوریکه ملاحظه میشود در میان کاندیداهای مدعی ریاست جمهوری حتی یک فرد از نحله اپوزیسیون غیرخودی رژیم وجود ندارد. به عبارت دیگر هر کاندیدی که مورد تأئید ولایت فقیه قرار نگرفته باشد مردود است. اصل استصوابی مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی بطور بنیادی در تناقض و ضدیت با اصل آزادی بوده و با موازین یک جامعه متمدن و دموکرات ممانعت دارد. برای اینکه ماهیت این انتخابات بهتر بیان شود باید آنرا انتخابات استصوابی نامید و نه انتخابات. چنین نامگذاریای شایسته چنان انکشافی در امر انتخابات است که از ویژگیهای جمهوری اسلامی میباشد. همه کسانیکه به قبول این اصل تن در دهند در واقع خود را تسلیم شرائطی میکنند که بدور از شرافت انسانی بوده و مقام پرارزش آزادی فرد در جامعه شهروندی را تنزل میدهند.
۲ ـ کسانیکه امروز بر ایران حکومت میکنند مفاهیم و اصول حاکمیت ملی و دولت مسئول به معنای شناخته شده در نرمهای بینالمللی را زیر پا گذاردهاند. حاکمیت جمهوری اسلامی چیزی غیر از روابط هرمی داد و ستد قدرت و ثروت بین گروههای مافیائی علیه منافع و مصالح ملت ایران نیست که همواره میکوشد برای حفظ منافع خود مهرههایش را برای نگهداری قدرت در درون خود جابهجا کند. هر نوع تشکل افقی و مستقل از این قدرت هرمی که لازمه ایجاد و رشد روابط دموکراتیک در یک جامعه پیشرفته میباشد محکوم به نابودی و نیستی است. نهاد ولایت فقیه نقطه فوقانی حکومتگری مافیائی یا «مافیوکراسی» حاکم بر ایران میباشد. اصل انتخابات خلاف روابط سازمانهای مافیائی بوده آنچه که تحت عنوان انتخابات روی پرده ظاهر میشود تلاشی بیش برای کسب مشروعیت و عوامفریبی نیست. تلاشی هست تا به اذهان عمومی جهان تبلیغ شود که در جمهوری اسلامی هم انتخاباتی وجود دارد.
تغییرات در ایران نیاز به شجاعت افرادی دارد که برای خود مسئولیتی نسبت به مردم و میهن قائلند و حاضراند به ضرس قاطع در مقابل ولایت فقیه قد راست کنند. برخلاف برخی، تحریم یک انفعال سیاسی نیست، در ادبیات و اقدامات سیاسی نوعی اعتراض بنیادی به کلیت حاکمیت است که مورد قبول تحریم کننده نمیباشد. تحریم حق مسلم هر شهروندی است که نماینده مورد نظر خود را در مجموعه کاندیدهای حاضر پیدا نمیکند. در هر نظامی اگر حاکمیت بخواهد از تحریم خودداری شود درست اینست که شرائط لازم برای یک انتخابات آزاد و عادلانه را رعایت کند و اجازه بدهد هر فردی بدون هیچگونه محدودیتی خود را به نمایندگی اعلام کند. تحریم حق اعتراض است نسبت به حقوق ضایع شده فرد انسانی در جامعه مدنی توسط حاکمیت. همانقدر که رأی دادن در یک انتخابات ارزش دارد و جزء وظائف یک فرد در جامعه محسوب میشود، همانقدر نیز رأی ندادن مهم و باارزش بوده و عکسالعمل طبیعی یک نارضایتی غیرقابل ترمیم میباشد. بیتوجهی به تحریم میتواند شهروندان معترض را به شورش وادارد و اگر در جامعهای به حق تحریم کننده توجه نشود، تحریم عاقبت به شورش و قیام تبدیل خواهد شد و این حقی است قابل احترام و یک انسان باشخصیت و بامنزلت باید اگر لازم شد بدان مبادرت ورزد. در شرائط حاضر باید با صراحت و روشنی این انتخابات استصوابی ریاست جمهوری حاکمیت ولایت فقیه را تحریم کرد.
اپوزسیون، فرضیه رفورم و عقل کور
چالش انتخابات بخشی از یک مبارزه سیاسی است. موضعگیری روشن به مبارزه علیه دشمن شفافیت داده و آن مبارزه را هدفمند میسازد، ارزش مبارزه و مقاومت را افزایش میدهد، تعهد هواداران و همرزمان و همراهان را نسبت به حقانیت آرمانهایشان بالا میبرد و قدرت عملیاتی یک سازمان سیاسی را برای رسیدن به اهداف خود مستحکم کرده و در عین حال دشمن را ضربهپذیرتر میکند.
اپوزیسیون و اپوزانها باید بدانند واقعاً چه میخواهند و به دنبال چه چیزی هستند. مطالبه آزادی، گفتگو از عدالت اجتماعی، ادعای مبارزه برای دموکراسی و استقلال و نظم و نشر آن در برنامههای سیاسی سازمانها موقعی ارزش دارد که مبارزهای که برای این اصول میشود هدفمند بوده و ویزیون استراتژیک عینی و روشنی داشته باشد. چگونه میتوان آزادیخواه و مدافع حاکمیت ملت بود و در مقابل قانون اساسی جمهوری اسلامی که سراپا ضد حقوق انسانی و ضد دموکراسی و ضد آزادی است محکم نهایستاد و کوتاه نیآمد. کسانی که به آزادی احترام میگذارند و برای آن مبارزه میکنند باید بدانند که ذرهای عقبنشینی در مقابل ضد آزادی یعنی حاکمیت ولایت فقیه خلاف اصول آزادیخواهی است. اپوزیسیون اگر هنوز نمیتواند خود را متشکل کند آیا بهتر نیست بجای تأیید این یا آن عامل ولایت فقیه نسبت به انبوه تناقضات موجود در حاکمیت جمهوری اسلامی روشنگری کند؟
انتخابات باید موقعیتی گردد که اپوزیسیون واقعی به وجود آید و رهبری خود را بسازد، برنامه خود را ارائه دهد. انتخابات باید فرصتی گردد که انجمنها، جمعیتها، سندیکاها و احزاب مردمی و مستقل و غیروابسته فعالتر گشته و رشد پیدا نمایند. انتخابات باید موقعیتی گردد تا اپوزیسیون بدور یک پلاتفرم خود را متشکل سازد و به نبردی واقعی علیه جمهوری اسلامی بپردازد و از هدر دادن نیروهای خود در اقدامات انحرافی خودداری نماید.
هر بخشی از اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج از کشور تا بطور مشخص تکلیف خود را با انتخابات در پیش که از همان صحنهسازیهای گذشته برخوردار است مشخص نکند، لیاقت گذاردن عنوان اپوزیسیون را بر خود ندارد و در واقع این مفهوم را متغابن میکند.
شاید از داخل رژیم جمهوری اسلامی فردی پیدا شود که بخواهد در رژیم رفورم کند و آنرا در جهت آزادیهای انسانی تغییر دهد. باید واقعیت این آرزو در عمل اثبات شود چرا که در مدیریت به ویژه در سیاست غالباً بین خواستن و توانستن فاصله درازی وجود دارد، بویژه اگر قرار باشد در کویر در جستجوی چشمه آبی گوارا بود.
به زعم نویسنده این سطور، اپوزیسیون راستین ولایت فقیه که مدعی برنامه اجتماعی دیگری است و خواستار برکناری ولایت فقیه و حکومت اسلامی و جدائی دین و مذهب از اداره مملکت میباشد نباید وارد این فعل و انفعالات و جابجائی افراد در جمهوری اسلامی بشود.
امروز در داخل و خارج کشور، بخشی از اپوزیسیون فرضیه رفورم از داخل را باور کرده است؛ این بخش اعتقاد دارد که تغییرات افراد در مدیریت جامعه اسلامی میتواند موقعیتی باشد تا فردی سر کار بیاید که نسبت به بقیه مهرهها کمتر قشری باشد و تمایلاتی به تغییرات شرائط فشار کنونی داشته باشد و مدیر بهتری بوده و آزادیهائی را در جامعه قائل گردد پس به این فرد که امکان فراهم آوردن شرائط مناسبتری در جامعه را دارد باید یاری کرد تا به قدرت برسد. این خوشبینی تا آنجا پیش میرود که میگوید چه بسا وقتی این مهره به قدرت رسید از رهبری ولایت فقیه امتیازاتی اخذ کند یا حتی با او درگیر شود و او را خلع ید کند.
با قبول این اصل که در انبوه پراکنده مخالفین بینشهای متفاوتی وجود دارد و افراد براساس شناخت و تجربیات و ادراکات خود از اداره مملکت، تاکتیکهای خود را انتخاب میکنند و این حق مسلم آنها است که موضعگیریهای خود را در این فرصت انتخاباتی بنا بر برداشت خود از کل شرائط تعیین نمایند. صاحبان موضع شرکت در انتخابات استصوابی مسئولیت عمدهای را قبول میکنند، مسئولیتی که مبنای آن آبشخوار اشتباه در تشخیص ماهیت رژیم است که باید در آینده پاسخگوی آن باشند. فراموش نکنیم که اینها در مورد خاتمی نیز چنین تحلیل غلطی را کردند و به نحوی به جمهوری اسلامی و نماینده و رئیس جمهور آن مشروعیت دادند، امروز نیز رژیم جمهوری اسلامی به دنبال گرفتن چنین مشروعیتی در سطح ایران و اذهان مردم جهان است. آن بخش از اپوزیسیون که یکی از نمایندگان جمهوری اسلامی و یا یکی از برنامههای آنها را تأئید کند عقل کور اپوزیسیون است. این عقل کور فراموش میکند که هرکدام از این کاندیدها در گذشته کارپردازان جمهوری اسلامی و ولایت فقیه بودهاند و در همه اعدامهای دورهای مخالفین، قتلهای دستجمعی، کشتارهای زنجیرهای، در کشانیدن جامعه به یک شرائط غیردموکراتیک، در فشار و ظلم نسبت به زنان و مردان جامعه، در درهمکوبیدن انجمنها و سندیکاهای حرفهای و فقر و گسترش فحشاء و در فرار دادن مغزها، در شکست عظیم اقتصادی، در چپاول ثروت ملت ایران، در بدست گرفتن قدرت نامشروع ملی و اعمال آن برعلیه آزادی و دموکراسی و حاکمیت ملی و استقلال ایران یا مستقیماً و بطور آگاهانه دست داشتهاند و یا این اقدامات را در مقام مسئولین دولتی تأیید کردهاند. حال این سئوال پیش میآید که این عقل کور درحیطه اپوزیسیون چه جائی دارد؟ آیا بهتر نیست برود و در داخل رژیم و با آن به همکاری بپردازد؟ گیریم که برنامه امروز کروبی و موسوی به شکل عوامفریبانه تهیه نشده باشد. فرض محال، محال نیست. اما کدام عقل سالم میتواند قبول کند که با وجود ولایت فقیه این برنامهها قابل اجراء خواهند بود؟ آیا این آقایان اعلام کردهاند که ولایت فقیه و اصول محدود کننده موجود در قانون اساسی را قبول ندارند و اجراء نخواهند کرد؟ آیا حاضرند تکلیف خود را با شخص و نهاد ولایت فقیه روشن کنند و از اوامر او سرپیچی نمایند؟ آیا حاضرند نسبت به فجایع انجام شده توسط رژیم در این سی سال گذشته انتقاد کنند؟ آیا حاضرند اظهار دارند چرا تغییر نظر دادهاند و امروز مفاهیم آزادی، حاکمیت ملی، لائیسیته، حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی، مدیریت جامعه، تفکیک قوای سهگانه، استقلال و حقوق بشر را چگونه تفسیر میکنند؟
پاریس
۰۱/۰۶/۲۰۰۹
فرهنگ قاسمی
* رئیس اتحاد مدارس عالی فرانسه، کارشناس دفتر فرانسوی کیفیت در مدیریت آموزشی و عضو کمیته اجرایی فدراسیون اروپایی مدارس عالی.
|