مناظره موسوی – احمدی نژاد
یک روایت دو شیوه


احمد تقوائی


• بر عکس آقای موسوی که در مناظره خود از هر نقد جدی به سیاست خارجی دولت احمدی نژاد طفره می رفت، موفقیت ستاد آقای کروبی در نقد بی محابای آن سیاست است. روز گذشته آقای اوباما آمادگی خود را برای حل مناقشات میان ایران و آمریکا و حل مسئله هسته ای بر پایه احترام به حق حاکمیت ملی ایران اعلام کرد. آقای کروبی این فرصت تاریخی را دارد که در مناظره خود با آقای احمدی نژاد نشان دهد که او از شمار آن ایرانیانی است صدای صلح و دوستی را بی پاسخ نخواهند گذاشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۶ خرداد ۱٣٨٨ -  ۶ ژوئن ۲۰۰۹


جای گفتگو نیست که سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد در چهار سال گذشته، ایران را به یکی از منزوی ترین کشور های جهان در مناسبات بین المللی تنزل داده است. با این همه منصفانه نیست که انزوای کنونی ایران را تنها محصول سیاست ایشان بدانیم و کاسه کوزه تمام گرفتاری های ایران را در صحنه بین المللی بر سر ایشان بشکنیم. بر کسی پوشیده نیست که مسئولیت تدوین سیاست خارجی ایران در درجه اول بر عهده رهبری و شورای امنیت ملی است. هر چند می توان آقای احمدی نژاد را به دلیل افراطی گری در شیوه پیشبرد و اجرای سیاست خارجی رهبربه نقد کشید، و در برخی موارد چون توهین به یهودیان جهان و دامن زدن به نقاق میان مردم ایشان را محکوم کرد، اما گناه انزوای ایران را نمی توان تنها بر گردن او و وزیر خارجه بی تجربه و نادانش انداخت. انزوی کنونی ایران در جهان نه محصول چکونگی پیشبرد، بلکه پیآمد ناگزیر محتوای آن سیاست است.
با بررسی سیاست خارجی آقای احمدی نژاد که همان سیاست خارجی رهبری است، میتوان نتیجه گرفت که به موازات غنی سازی هسته ای، چهار موضوع دیگر مهم ترین اجزای سیاست خارجی دولت احمدی نژاد را تشکیل می دهند:
۱- همراهی و همسوئی با جبهه ضدآمریکا به رهبری آقای چاوز؛
۲- ضدیت با صلح خاورمیانه از راه برانگیختن احساسات ضدیهودی و ضداسرائیلی در خاورمیانه و هم راه شدن با مخالفین طرح دو دولت (فلسطین و اسرائیل)
٣- تکیه بر گروه های افراطی اسلامی در عراق، لبنان و دیگر کشورهای خاورمیانه به امید ایجاد یک نیروی نظامی برای مقابله با غرب.
۴- واگذاری امتیازات گسترده به چین و گشودن دست و دلبازانه درهای کشور به روی کالاهای ساخت چین برای جلب پشتیبانی آن کشور در شورای امنیت سازمان ملل.
با نگاه دقیق تر به محورهای اساسی سیاست خارجی ایشان به راحتی میتوان نتیجه گرفت که تفاوت و تناقض چشمگیری میان آن موضوعات و روایت حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی از زمان پیدایش این رژیم تاکنون موجود نیست. سیاست آقای احمدی نژاد در نهایت، کوشش او و پیرامونیانش در انطباق آن سیاست کلی با اوضاع و احوال جهان در چند سال گذشته بوده است.
گرفتاری بنیادین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی در گذشته، در این یا آن موضع گیری افراطی نیست، که در روایتی است که بر فضای گفتمانی سیاسی خارجی چیره شده است. این روایت چیست: این تصور که نظام حقوقی بین المللی و نهادهای برخاسته از آن تنها برای حفظ سلطه مستکبرین و قدرتمندان تشکیل شده و تعهد به آن ها، سر در نهادن به زنجیر انقیاد است.
در برابر این روایت، روایتی دیگری قرار دارد که نظام حقوقی جهانی و پایبندی به آنرا را به سود منافع کشورهای در حال رشد می داند و کوشش در راستای دمکراتیک تر کردن آن نظام را تنها راه معقول و منطقی برای مقابله با هواداران سلطه به شمار می آورد.
رقابت میان دو روایت نه تنها در ایران بلکه حتی در کشوری مانند آمریکا نیز موضوع جدل میان نیروهای دست راستی و محافظه کار و نیروهای دمکراتیک بوده است. تا جائیکه برخی از نیروهای محافظه امریکا خروج امریکا را از سازمان ملل طلب می کنند.
منافع ملی درازمدت ایران با احترام به قوانین بین المللی و تنظیم سیاست خارجی خود در چارچوب و بر پایه ان قوانین و همراهی با دیگری کشورهای جهان در دمکراتیک کردن آن ها است.
با در نظر گرفتن موضوعات بالا پیرامون مناظره میان اقای موسوی و آقای احمدی نژاد میتوان گفت که اگر آقای موسوی براستی می خواست مرزهای میان سیاست خود و آقای احمدی نژاد را در سپهر سیاست خارجی پررنگ و روشن سازد، باید به جای پرداختن به موضوعات فرعی حساب خود را از آن روایتی که آبشخور سیاست های آقای احمدی نژاد است جدا می ساخت و با صراحت عدم احترام به قوانین و قراردادهای بین المللی را در سیاست خارجی ایران در گذشته به نقد می کشید و حساب خود را از ان جدا می ساخت. پذیرش یک روایت درست گرچه شرط لازم برای تنظیم یک سیاست خارجی منطبق با منافع ملی ایران است، لیکن شرط کافی نیست. سیاست خارجی دراز مدت کشور باید دستیابی به اهدافی را دنبال کند که از جمله پاسداری از امنیت کشور و ایجاد فضای لازم برای توسعه اقتصادی ایران به عنوان دو محور اصلی این سیاست می باشند. چنین سیاستی بدون شناخت از روند ها و رقابت های جهانی میان کشورها و بویژه کشورهای قدرتمند، مشارکت در پیمان های سیاسی و اقتصادی و آشنایی با روند های منطقه ای ممکن نیست.
جهان کنونی جلوه شکل گیری چند روند اساسی است که بدون توجه به آن ها تنظیم سیاست خارجی درست و منطبق با منافع ملی امکان پذیر نمی باشد.
۱- فرایند رشد و گسترش گلوبالیسم اقتصادی و مالی؛
۲- پایان جهان تک قطبی و شکل گیری جهان چندقطبی و افزایش سهم قدرت های منطقه ای در رقات های سیاسی و اقتصادی؛
٣- شکل گیری جامعه مدنی گلوبال و افزایش سهم نهادهای غیردولتی در شکل دادن به سیاست های ملی و بین المللی؛
۴- افزایش نقش نهادهای بین المللی چون سازمان ملل، صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و لزوم دمکراتیک تر شدن هرچه بیشتر آن ها؛
در عین حال یکی از ویژگی های دوران کنونی این است که برخلاف نیمه اول سده بیستم که ایدئولوژی سهم نسبتا تعیین کننده ای در شکل یابی نهادها و پیمان ها و ائتلافات بین المللی و گلوبال ایفا می کرد، امروزه موضوعاتی چون امنیت، اقتصاد و دمکراسی سهم مهم تری را در پیدایش و گسترش نهادهای بین المللی ایفا می کنند. به همین خاطر در برخورد با چالش های بین المللی، پیمان هایی چون شانگهای به مراتب کمتر از اتحادیه اروپا است. امری که ما در جنگ روسیه و گرجستان شاهد آن بودیم. به همین ترتیب سازمان هایی مانند سازمان کشورهای اسلامی نقش چندان مهمی را در شکل دادن به فرایندهای جهانی ایفا نمی کنند و تاثیر آن ها بر رقابت های بین المللی به مراتب کمتر از اتحادیه کشورهای صادرکننده نفت است.
در طی سال های گذشته در زمینه سیاست خارجی، ما در انجمن آینده مروّج این نظریه بوده ایم که منافع ملی ایران در این است که سیاست خارجی خود را تا آنجا که ممکن با اتحادیه اروپا همسو گرداند زیرا خوانش ما از روندهای کنونی این است که:   
۱- کشورهای عربی بر پایه ائتلافی میان مصر و عربستان سعودی به طور اجتناب ناپذیری به سمت ایجاد یک اتحادیه اقتصادی، مالی، سیاسی و نظامی حرکت خواهند کرد.
۲- ایران در چند سال آینده نه تنها به طور اجتناب ناپذیری به یک رقیب اقتصادی روسیه در عرصه انرژی مبدل خواهد شد، بلکه از آن مهمتر رقابت میان امریکا و روسیه هم چنان در چند سال آینده ادامه یافته و سمت گیری ایران با هریک از این دو کشور به سود ایران نخواهد بود.
٣- ایران در زمینه تولیدات صنعتی کهن که بر کارگر ارزان متکی است، قادر به رقابت با چین و هندوستان نخواهد بود و موفقیت و رشد اقتصادی ایران در گذر به پروژه توسعه فراصنعتی است که در این زمینه اروپا میتواند نقش مهمی را در توسعه فراصنعتی ایان ایفا کند.
۴- اتحادیه اروپا برای حفظ استقلال خود از روسیه در زمینه نفت و گاز، بیش هر زمان دیگری به ایران و عراق نیازمند خواهد بود.
۵- اتحادیه اروپا تاکنون نشان داده است که بیش از دیگر کشورهای بزرگ به اجرای قوانین بین المللی پایبند است.
۶- وجود یک جامعه بزرگ ایرانی تباران در اروپا قادر است نه تنها به گسترش مناسبات اقتصادی اتحادیه اروپا و ایران یاری رساند بلکه میتواند پل فرهنگی نسبتا نیرومندی میان اروپا و ایران باشد.

همسویی با اروپا البته به هیچ وجه نمیتواند به معنی ضدیت با دیگر کشورهای بزرگ جهان از جمله امریکا، چین و روسیه تلقی شود یا از اهمیت مناسبات نزدیک ایران با آن کشورها بکاهد. هم چنین هم سویی با اتحادیه اروپا به تنهایی ضامن امنیت و رشد اقتصادی ایران نیست. زیرا امنیت ایران قبل از هر چیز در گرو روابط نزدیک و دوستانه با کشورهای همسایه و همجوار خویش است. تجربه جنگ و ایران و عراق، کویت و عراق، پاکستان و هند نشان می دهد که بدون همکاری نزدیک و دوستانه با کشورهای همسایه برای ایجاد امنیت در منطقه و نیز از میان بردن فقر و قاچاق مواد مخدر در پیرامون ایران، فضای لازم برای رشد و امنیت ایران فراهم نخواهد شد.
گفتگو پیرامون سیاست خارجی ایران و نقد بی رحمانه و شفاف سیاستی که در چندین سال گذشته ایران را به انزوا کشانیده، همراه با طرح راهکارهای برون رفت از اوضاع کنونی، یکی از وظائف مهم نیروهای دمراتیک در کارزار انتخابات کنونی و پس از آن است.
در همین راستا بر عکس آقای موسوی که در مناظره خود از هر نقد جدی به سیاست خارجی دولت احمدی نژاد طفره می رفت، موفقیت ستاد آقای کروبی در نقد بی محابای آن سیاست است.
روز گذشته آقای اوباما آمادگی خود را برای حل مناقشات میان ایران و آمریکا و حل مسئله هسته ای بر پایه احترام به حق حاکمیت ملی ایران اعلام کرد. آقای کروبی این فرصت تاریخی را دارد که در مناظره خود با آقای احمدی نژاد نشان دهد که او از شمار آن ایرانیانی است صدای صلح و دوستی را بی پاسخ نخواهند گذاشت و برای ایجاد صلح در خاورمیانه، مبارزه با تروریسم، پایان دادن به جدل دینی، جلوگیری از گسترش سلاح های هسته ای، ایجاد صلح میان مردم فلسطین و اسرائیل و گسترش دمکراسی با نیروهای دمکراتیک جهان همراه می شوند.

ataghvai@gmail.com