چراغی بردار


اکبر کرمی


• رقیب اصلی آقای کروبی، در این انتخابات، این پیش بینی به ظاهر موجه است که ایشان رای نمی آورد. بسیاری از اصلاح طلبان و حتا جریان های خاموش به واسطه ی سلطه ی این پندار باطل و خودستیزانه ممکن است از آمدن به پای صندوق های رای خود داری کنند یا از دادن رای به کروبی و تیم همراهش بگذرند. به باور من، مهم نیست کروبی انتخاب شود یا نه، با رای دادن به انتخاب لایه هایی از اهل نظر که به آینده چشم دوخته اند، می توان امیدوار بود که مردم هنوز زنده اند و نفس می کشند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٨ خرداد ۱٣٨٨ -  ٨ ژوئن ۲۰۰۹


واقعیت آن است که ایران کشوری توسعه نایافته است؛ و توسعه نایافتگی نام فراگیری است که همه ی مشکلات ریز و درشت و دردهای پنهان و آشکار ما را به دوش می کشد. درک مساله ی توسعه نایافتگی ذیل انگاره های ممکن است که به توضیح دلایل و علل "انحطاط" در تاریخ ایران و تاریخ اندیشه ی ایرانیان می پردازند. مساله ی انحطاط، مساله ی ساده ای نیست و از خیال پردازی های روشنفکرانه آب نمی خورد. مساله ی انحطاط، مساله ی اصلی تاریخ ماست تا آن جا که لایه هایی از اندیشمندان بومی در سیطره ی چنین فهمی از تاریخ ایران و اندیشه ی ایرانیان به انگاره ی "امتناع" رسیده اند و بر این باورند که زبان، فرهنگ و تاریخ ما – با وجود تلاش های مبارکی که شده است و می شود - از بضاعت و کفایت لازم برای توسعه درون زا و پیش رو بی بهره است.
پرداختن دقیق و تفضیلی به این موارد خارج از حوصله ی تنگ این زمانه و نیز شرایط موجود است، چه در آستانه ی انتخاباتی به سر می بریم که دست کم می تواند در زوایه ورود ما به جامعه ی جهانی و باز شدن مان به جان و جهان خویش موثر باشد. این امکان ایجاب می کند که جریان های مدرن و منادی گفتمان توسعه و ترقی کالاهای فرهنگی و سیاسی لازم برای مصرف لایه هایی پایینی هرم اجتماعی فراهم بیاورند، کالاهایی که اگر چه نمی توانند گام هایی بلند به سمت توسعه و ترقی محسوب شوند، دست کم می توانند در برابر پس روی تکراری در تاریخ (کمدی) و نگاه وارونه به تاریخ، که وجه دیگری از بی حافظه گی تاریخی مردمان ماست بایستد و از خیالبافی ها تهوع آور عوام فریب و دروغ پردازی ها و گزافه گویی بندبازان قدرت پرهیز دهد.
از ضرورت های مسیر توسعه و ترقی، نهادینه شدن سازوکارهای دمکراتیکی است که از بازگشت تمامت خواهی، استبداد و خودکامگی جلوگیری می کند و شانس گذار به دمکراسی و مردم سالاری را بالا می برد. به باور من تصمیم گیری در مورد مشارکت در یک انتخابات کم و بیش فرمایشی و فرسایشی به این پرسش اساسی بر می گردد که آیا حضور و مشارکت در این نوع انتخابات می تواند به توانمند شدن جریان های هودار دمکراسی و نهادینه شدن فضاهای خالی از قدرت بینجامد؟
در انتخاب پیش رو، مثل همیشه، قرار است از گزینه هایی که از فیلتر تنگ و بیمار شورای انتصابی نگهبان عبور کرده اند، مردم کسی را به عنوان رئیس قوه ی مجریه انتخاب کنند. همین که این انتخاب دو مرحله ای و غیردمکراتیک است، می تواند دلیل لازمی برای عدم شرکت در آن باشد و نیز همین که از هم فکران ما و جریان های مدرن هیچ فردی حق انتخاب شدن نداشته است، می تواند بهانه یی برای قهر کردن با انتخابات باشد؛ چه "دمکراسی یعنی من هم هستم"؛ وقتی حق انتخاب شدن از آدمی دریغ می شود، در واقع هستی و نام آدمی نفی می شود و چه دلیلی مهمتر از این، برای عدم مشارکت در یک انتخابات.
با این همه، باید توجه داشت که دمکراسی خوابی نیست که یک شبه تعبیر شود، توسعه معشوقی نیست که به سادگی به خانه درآید و ترقی راهی نیست که با آسودگی بتوان از آن گذشت. دمکراسی، توسعه و ترقی پی آمد ارگانیزه شدن اجتماع و ظهور جامعه مدنی اند (تبدیل اجتماع به جامعه) و ظهور جامه ی مدنی نیازمند فضاهای خالی از قدرت است. فضاهای خالی از قدرت، به فضاهایی اطلاق می شود که قدرت حاکم (اکثریت) توان دست اندازی و کنترل آن ها را ندارد. گسترش فضاهای خالی از قدرت به رشد دمکراسی و نهادینه شدن حقوق بشر می انجامد و شعارهایی که وابسته و همبسته به دمکراسی و حقوق بشرند، اگر حظی از صداقت و درایت داشته باشند، لاجرم باید در تکاپوی گسترش فضاهای خالی از قدرت باشند. بدون فضاهای خالی از قدرت، بدون نهادهای مدنی مستقل صیانت از حقوق بشر، حتا عدم مشارکت در انتخابات نمی تواند به نتیجه ای که جریان تحریم دنبال می کند منتهی شود.
نباید فریب کسانی را خورد که حضور در این انتخابات را به حمایت از نظام و خطاهای آن تعبیر می کنند. نباید اجازه داد اقلیتی شکننده، هتاک، دروغ زن و مردم فریب، اراده ی خود را در غیبت نارضیان از نظام و وضع موجود به اکثریت تحمیل کنند. کسانی که انتخابات موجود را، به انتخاب نظام تعبیر می کنند، در واقع نیاز وافر خود را به مشروعیت و خالی بودن انبان خود را از حقانیت در برابر آفتاب قرار می دهند. این تشنگان قدرت اگر در داعیه های فریبکارانه ی خود اندکی صداقت داشته باشند می دانند که حمایت از نظام موجود تنها در یک رفراندم روشن و آزاد بر سر خود نظام هویدا می شود و گرنه حضور در انتخاباتی که در آن شهربندان تلاش می کنند دریچه ای به آینده باز کنند و چراغی برای فردا روشن کنند، نمی تواند به منزله ی دفاع از وضع موجود و نظام موجود تعبیر شود.
آیا سرنوشت این انتخابات با سرنوشت فضاهای خالی از قدرت (جامعه ی مدنی) بستگی دارد؟ آیا می توان با رای دادن به شعارهای کم بیش مدرنی که شاید از حد یک شعار هم بالاتر نروند، به بسط فضاهای خالی از قدرت کمک کرد؟ و آیا در اساس در این دوره شعارهای مدرنی به گوش می رسد؟
با این مقدمه ی کوتاه که طرز نگاه مرا به تاریخ، سیاست و اندیشه نشان می دهد، می خواهم بگویم که از گردنه های صعب العبور پیش رو و با گزینه های لاغر موجود تنها کروبی است که می تواند (شاید) به همراه تیم به نسبت قدرتمندی که فراهم آورده است راه را به آینده باز کند، به قدرت قید بزند و از صداهای دیگر حمایت کند. با رای دادن به برنامه های کروبی، دست کم می توان به آینده امیدوار بود. با انتخاب کروبی دست کم می توان از یک کاسه شدن قدرت در ایران پرهیخت و به فشار روز افزون جامعه مدنی جهانی برای نهادینه شدن استانداردهای حقوق بشر و توسعه و دمکراسی دلخوش ساخت.
به باورمن، رقیب اصلی آقای کروبی، در این انتخابات، این پیش بینی به ظاهر موجه است که ایشان رای نمی آورد. بسیاری از اصلاح طلبان و حتا جریان های خاموش به واسطه ی سلطه ی این پندار باطل و خودستیزانه ممکن است از آمدن به پای صندوق های رای خود داری کنند یا از دادن رای به کروبی و تیم همراهش بگذرند. به باور من، مهم نیست کروبی انتخاب شود یا نه، با رای دادن به انتخاب لایه هایی از اهل نظر که به آینده چشم دوخته اند، می توان امیدوار بود که مردم هنوز زنده اند و نفس می کشند و برای درنوردیدن این فصل سرد راهی هست.
چراغی بردار، چراغی روشن کن، در آیینه ها تکرار خواهیم شد.

bozorgkarami@gmail.com