تقابل کودتاچیان


ج. پاکنژاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۱ خرداد ۱٣٨٨ -  ۱۱ ژوئن ۲۰۰۹


   در سال ۱٣۵۷ پس از پیروزی انقلاب و به هنگام استقرار نظام جدید، خط کشی هایی بین جریانهای فکری و سازمانهای سیاسی ایران شکل گرفت و دو جریان جانبداران حق حاکمیت مردم که استقلال و آزادی را لازمه نظامی سالم برای اعتلای ایران میدانستند و جریان استبداد و وابستگی که رای مردم را ظاهری برای نظام میدانستند ولی در واقع ارزشی برای آن قائل نبودند مقابل هم قرار گرفتند. متاسفانه آقای خمینی که در سابقه سیاسی خود همسویی با کاشانی و بهبهانی ،دو عنصر موثر در کودتای آمریکایی –انگلیسی ۲٨ مرداد علیه حکومت ملی دکتر محمد مصدق را داشت،(نکته ای که از منظر همگان پنهان مانده بود) به عنوان رهبر انقلاب، بنا بر سابقه ،با جریان دوم همراه شد و نهایتا قانون اساسی با ولایت فقیه جایگزین پیش نویس قانون اساسی که بر اساس حق حاکمیت مردم تنظیم شده بود گشت. اما در بهمن ماه ۵٨، مردم ایران با اکثریت ۷۶ درصد به آقای بنی صدر رأی دادند. کاندیدای جریان استبداد و وابستگی، یعنی آقای حبیبی قریب به ۴ درصد آرا را بدست آورد.این تفکر که هسته اصلی آن را حزب جمهوری اسلامی به رهبری اقای بهشتی و همراهی افرادی از قبیل ، آقایان هاشمی رفسنجانی، خامنه ای،موسوی خامنه ( میر حسین)، حسن آیت و ...تشکیل میداد، با مراجعه به آقای خمینی وکسب اجازه و حکم از او دست به کار کودتایی خزنده علیه رای مردم و نهایتا حق حاکمیت آنها شدند.ابتدا با تقلب و دست بردن در آراء، انتخابات مجلس را مخدوش و به نفع خود تمام کردند. در آن هنگام شش میلیون و ششصد هزار نفر، یعنی ۲٨ درصد کسانی که حق رأی داشتند، در انتخابات مجلس شرکت کردند. از سوی کمیته های نظارت بر انتخابات که از قضات دادگستری تشکیل شده بود تقلبات وسیعی در صندوق ها گزارش شد اما آقای خمینی حکم کرد که همین مجلس خوب است. آقای بنی صدر از همان ابتدا در تدارک مقابله با کودتا شد ولی از حمایت آقای خمینی از کودتا چیان و اینکه خود او کارگردان این فتنه است غفلت کرد.او راه حل را در شفافیت و در میان گزاردن حقایق با مردم که او را معتمد و وکیل خود در اعمال حق حاکمیت خویش کرده بودند یافت وروزمره در روزنامه انقلاب اسلامی، ستون روزها بر رئیس جمهور چگونه میگذرند را به محلی برای گزارش به مردم تبدیل کرد. علاوه بر این در مصاحبه ها و سخنرانی ها در گوشه و کنار ایران، با وجود زندان های خصوصی که از سوی محافل وابسته به قدرت ایجاد شده بود ،با چماقداری و حمله به اجتماعات،با اعدامها و محاکمات بی رویه مخالفت میکرد و با انجام این کار، او با خشم روز افزون قدرت نوپا که برای استقرار خود به همه این کار ها نیاز داشت روبرو میشد. آقای بنی صدر به هنگام قبول مقام ریاست جمهوری سوکند یاد کرد تا از آزادی مردم و استقلال ایران دفاع نماید.او به سوگند خود وفا کرد و در تقابل با استبداد و افشای آن از هیچ کوششی دریغ نورزید تا بالاخره راه و چاره کار را در مراجعه به آرائ عمومی و رفراندوم دید. آقای خمینی اما، در پاسخ به تقاضای او در یک سخنرانی ، گفت: اگر سی پنج میلیون بگویند بله من میگویم نه! و بدین سان به را ه استبداد رفت و کرد آنچه کرد و سپس خود او و اسلافش آوردند آنچه بر سر مردم ایران آوردند. آقای بنی صدر در ۲۲ خرداد ۶۰ که آخرین مراحل کودتا علیه جمهوریت نظام شکل میگرفت خطاب به مردم ایران نامه ای نوشت و هشدارداد. اینک پس از ۲٨ سال از آن روز، آنچه را به مردم یاد آور شده بود به حقیقت پیوسته و رژیم ایران را به جهنمی برای استعدادهای گوناگون بدل ساخته است. در مناظره های تلویزیونی که بین منصوبین شورای نگهبان رهبری به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری گذشت شمه ای از این فساد ها و خیانت ها و جنایت ها نمایان شد اما در این مناظره ها، آنچه که غایب بود حق و حقوق مردم بود و آنچه اهمیت داشت مسابقه در این امر بود که چه کسی بیشتر فاسد و دروغ گو است! امروز آقای رفسنجانی خطاب به رهبر خود ساخته، از جمله مینویسد:« بعد از جریان شوم ۱۴ اسفند ماه ۱٣۵۹ با ارشاد امام و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، شهید مظلوم دکتر بهشتی و جنابعالی و اینجانب که در شعارهای مردمی به عنوان «سه یاور خمینی» شناخته شده بودیم، با همراهی نیروهای انقلابی و به خصوص نمایندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوری اسلامی توانستیم درجهت زدودن غبارهای ابهامات و سم‌پاشی‌ها اقدامات موثری انجام دهیم و امام راحل درد آشنا با تشکیل گروه حقیقت‌یاب و داور، بخشی از حقایق را آشکار کردند. نتایج آن، آگاهی بیشتر مردم و رسوایی فتنه‌گران و در نهایت نجات کشور از خطری بود که دشمنان استکباری و ضد انقلاب طراحی کرده بودند. البته اینجانب قصد ندارم که دولت موجود را مثل دولت بنی‌صدر معرفی کنم و یا سرنوشتی شبیه آن دولت را برای این دولت بخواهم، بلکه مقصود این است که باید مانع گرفتار شدن کشور به سرنوشت آن روزگار شد.»
او در این نامه به صراحتی تمام اعتراف میکند که اصرار آقای خمینی بر رسمیت یافتن مجلس بر آمده از تقلب و حمایتش از گروه های چماقدار تحت عنوان حزب الله – از جمله بهزاد نبوی ها در سازمان مجاهدین انقلاب- برای روزی بوده است که اگر رئیس جمهور تسلیم امیال قدرت طلبانه او نشد، آلت ها و گروه های فشار را بکار گیرد. یاد آور میشوم که آقای بنی صدر از جمله در خاطرات خود به دیدار با گروه سه نفره که برای رفع اختلاف مجلس و رئیس جمهور بر سر انتخاب نخست وزیر تشکیل شده بود اشاره میکند، در آن دیدار به آقای شیخ محمد یزدی یاد آور میشود که مجلس و تحمیل کنندگان نخست وزیر ۵ درصد جامعه را تشکیل میدهند. یزدی پاسخ میدهد ما میخواهیم همین ۵ درصد حکومت کنند! کودتا کردند و استبدادیان متکی به جمعیت ۵ درصدی، به ضرب زندان و شکنجه و اعدام و البته به مدد گرفتن از جنگ و ادامه آن در طی هشت سال بر جامعه حاکم گشتند. امروز پس از بیست و هشت سال کودتاچیان به جان هم افتاده اند و برای هم خط و نشان میکشند. کار فساد را به جایی رسانده اند که فاسدان و کودتاچیان دیروز، خود را منجی ایران معرفی میکنند و متاسفانه کسانی که دم از آزادی و آزادیخواهی و حقوق مردم میزنند نیز در این فریب با آنها هم آوا شده اند.
امروز با اختلاف سه روز ، بیست و هشت سال بعد از هشدار ۲۲ خرداد ۶۰ آقای بنی صدر به مردم ایران ،او مجددا به مردم هشدار میدهد و از جمله میگوید که :
«... : هم از این واقعیت آگاه است که دستگاههای تبلیغاتی غرب برای آقای میرحسین موسوی تبلیغ می کنند و هم می داند، وقتی بنا بر این می شود که «برضد» نامزدی رأی داده شود، وسوسه رفتن به پای صندوق رأی، واگیر می گردد. اما این را نیز می داند فردا که حقیقت تلخی خود را آشکار می کند، سردی یأس جای هیجان را می گیرد. از این رو، فریضه خود می داند به شما مردم ایران هشدار بدهد که هم بلحاظ بازیافتن حق حاکمیت و هم بلحاظ استقلال ایران و جدا شدن حساب ملت از حساب رژیم خودکامه نزد جهانیان، و بنا بر این تضمین امنیت ملی، تحریم هرچه گسترده تر انتخابات قلابی، پیشنهاد درخوری به شما مردم ایران است. تردید نکنید که ولایت مطلقه فقیه محکوم به زوال است. بنا بر این، هدف می باید استقرار ولایت جمهور مردم باشد. توانائی خود را به یاد آوریم و برای هدفی که دستیابی به آن را به هیچ رو نباید به تأخیر انداخت، به جنبش همگانی روی آوریم.»
باشد که اینبار هشدار او شنیده شود. در خاتمه نامه ۲۲ خرداد آقای بنی صدر خطاب به مردم ایران را برای یاد آوری و شهادت تاریخ می آورم.

آخرین نامه
پیام رئیس جمهوری به مردم مسلمان و شریف إیران در تاریخ ۲۲ خرداد ۱٣۶۰
بسمه تعالی

مردم مسلمان ایران:

شما با رای قاطع خود مرا به ریاست جمهوری انتخاب کردید. اینک از خود بپرسید اگر اینجانب با توقعات قدرت گرایان هم آهنگی می‏کردم، آیا در وضعی که مرا قرار داده‏اند، قرار می‏گرفتم؟ اگر زبان شما نمیشدم و اعتراض نمیکردم، اگر وضع کشور را روزانه به شما گزارش نمیکردم، اگر هر چه واقع میشد را قانونی میشمردم، اگر... با من اینطور رفتار میکردند؟

به دین خود و رای و اعتماد شما خیانت نکردم و تا جائیکه توانستم کوشیدم. بسیاری از جریانها را بموقع مطلع شدم و هشدار دادم. صدایم را در قیل و قال‏های جوسازان گم کردند و اینک نیز مثل جدم حسین ابن علی (ع) آنچه از خطرها که می‏بینم برای شما پیش بینی میکنم:

از سه شعار انقلاب اسلامی: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، هیچ محتوایی بجای نخواهند گذارد (۱).

۱- استقلال اقتصادی با بودجه ایکه تهیه کرده‏اند و با نفتی که صادر می‏کنند و با قراردادهائی که امضاء میکنند از بین میرود و چون امنیت نیست وضع شما محرومان جامعه بدتر خواهد شد و گرانی و بیکاری روزگار شما را سیاه خواهد کرد.

۲- استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی و با وجود ناامنی داخلی و جنگ خارجی از دست خواهد رفت.

٣- از آزادی چیز چندانی باقی نمانده است. فقدان امنیت تا بدانجاست که لیره ۲۰۰ تومانی دو سال و نیم پیش پنج هزار تومان شده است. روزنامه‏ها تعطیل و زبانها بسته شده‏اند و آینده از اینهم بدتر خواهد شد. گروهیکه مقامات را بتصرف در آورده است، بلحاظ بدتر شدن وضع و بی اعتبار شدن در افکار عمومی، روز بروز بیشتر بوسائل اختناق آور پناه خواهد برد و خود قربانی همین جریان خواهد شد.

۴- روزی محکومی در پای چوبه دار گفت: ای آزادی چه جنایتها که به نام تو نمیکنند. امروز و فردا بیشتر از امروز خواهند گفت: ای اسلام چه جنایت‏ها که بنام تو نمیکنند. چنان دین را از اعتبار خواهند انداخت که بنام این دین تا یک قرن کسی نتواند حرفی بزند و دعوتی بحق کند.

۵- اینجانب هیچ گناهی بجز اینکه خواسته‏ام استقلال و آزادی و اسلام بعنوان تضمین کننده استقلال و آزادی و زمینه ساز رشد و تعالی همه جانبه انسان به اجرا در آیند نداشته و ندارم. از اسلام نان نخورده‏ام اما عمر را در خدمت بآن گذرانده‏ام. بشما مردم گفتم کودتای خزنده اجرا میکنند و مراحل آنرا هم یکایک شرح کردم و تا اینجا نیز بهمان ترتیب انجام داده‏اند و مرحله آخر آن که سلب عنوان ریاست جمهوری و گرفتن جان اینجانب است را نیز دست اندر کارند تا انجام دهند. اگر چنین کردند علاوه برآنچه که در بالا پیش بینی کردم امور زیر نیز واقع خواهند شد:

الف- برخوردهای پایدار در کشور بر برخوردهای مسلحانه کنونی اضافه خواهند شد و خود بر مشکلات بالا خواهند افزود. مردم ما کر و کور نیستند و وضیعت روزمره خود را می‏بینند و می‏بینند که دو سال و نیم حکومت حزب حاکم روز به روز وضعیت کشور را بدتر ساخته است و امنیت از بین رفته است. اقتصاد فلج شده است. جنگ داخلی و خارجی بطور مستمر ادامه دارد و اینک خطر گسترش آن نیز است.

ب- جنگ تحمیلی در صورت طولانی شدن به فرسودگی کامل نیروهای ایران و عراق میانجامد و در خاورمیانه زمینه اجرای برنامه آمریکا فراهم میگردد و همانطوریکه در جریان گروگانگیری ملاحظه کردید ناچار به شرایط ننگینی تن خواهند داد. همانطور که بیمی بخود راه ندادند روزی گفتند تا گروگأنها دردست ماست گلوگاه امپریالیزم آمریکا در دست ماست. و وقتی تسلیم شدند گفتند گروگأنها جنس بنجل بودند و آمریکا نمیخواست، ناچار شدیم از سر بازشان کنیم. خواهند آمد و خواهند گفت چاره نداشتیم جز اینکه به شرایط تسلیم بشویم، مردم بدانید.

چهار وزیر خارجه آمدند و و پیشنهاد کردند که قوای عراق بداخل خاک عراق عقب نشینی کنند و مقداری هم از مرز فاصله بگیرند و از هر دو طرف حریمی غیر نظامی بوجود بیاید و بعد موارد اختلاف از طریق سیاسی حل گردند. ما از آنها خواستیم نقشه بیاورند و روی نقشه پیشنهاد خود را برای ما روشن بگردانند. قرار بود ۱٨ خرداد بیایند که با ملاحظه وضع کشور منصرف شدند. از ابتدای جنگ باین سوی، امروز وضعیت نظامی ما بهترین وضعیت است. عقیده اینجانب این بود که اگر ما را بحال خود بگذارند، با چند پیروزی چشمگیر، ما نه تنها پیروزی نظامی بدست میاوریم بلکه نقشه‏های آمریکا را در همه منطقه برهم میریزیم و میتوانیم عصر سوم را در تاریخ آغاز کنیم. ضربه از خارج را تحمل کردیم، ارتش مهاجم را متوقف ساختیم و شروع به اضملال آن نمودیم. از پشت سر کردند آنچه که کردند و شما از آن اطلاع دارید. وضع جنگ تا این لحظه اینطور است، هستیم و ببینیم که این وضع چطور تحول خواهد کرد. اگر این خطرها که برشمردم، برای شما مردم ملموس هستند و در دل خود احساس میکنید که راست میگویم و با شما صادقانه حرف میزنم اگر امتحان خود را داده‏ام که مقام و موقعیت مرا نفریفته و برای وفاداری به دین و برای شما مردم همه چیز حاضر شده‏ام، اگر بر شما معلوم است که فرق است میان حرف و عمل وقتی انسان سوار اسب سرکش قدرت نشده و وقتیکه سوار میشود و اگر میدانید که امتحان واقعی وقتی است که انسان اسباب سوار شدن بر مرکب خودکامه را داشته باشد و سوار نشود، باور کنید که خطرها که برشمردم همه خطرها نیستند و خطرها هم جدی هستند. باور کنید برای این که این خطرها پیش نیایند خود را در هر خطری افکنده‏ام، باور کنید که یک لحظه از فکر این خطر بیرون نرفته‏ام. به هیچ کس خائن نبوده‏ام و خواسته‏ام محیط امن و آزاد اجتماعی بوجود آید و کشور سریع رشد کند.

بگمان اینجانب راه چاره آسانست، به شما مردم همواره سخنم این بوده است:

روزی که به دزفول رفتم، شهر در حال سقوط بود. با ارتشیان صحبت کردم به آنها گفتم شما بخود باور کنید و میتوانید دشمن را متوقف کنید و بشکنید. آنها از این جانب پذیرفتند، عمل کردند و موفق شدند. حالا هم به شما مردم میگویم شما به توانائی خود باور کنید. تسلیم جوسازان و چماق داران نشوید. استقامت کنید. راههای استقامت را شما خود در گذشته یافته‏اید و اینبار نیز میتوانید بیابید.

و اما به کسانی که شتابزده میخواهند کار را یکسره کنند، بارها گفته‏ام و حالا هم می‏گویم:

برنامه کارتان حذف اختیارات رئیس جمهور است. گفتید این حرف دروغ است و معلوم شد که دروغگوی سال که بود.

برنامه کارتان حذف ریاست جمهوری است، گفتید بد گمانی و خیال است، تا اینجا آمده‏اید. بیائید هماهنگی بوجود آوریم و با اجرای واقعی قانون، کشور را از مهلکه بیرون ببریم. قانون را وسیله اجرای نیات خود کردید و اجرای واقعی آنرا تا این حد مشکل ساختید. برای پرهیز از خطرها، برای آنکه مردم کشور نگرانتر از آنچه هستند نشوند، بیائید.

الف- آزادیهای مصرح در قانون اساسی را محترم شمرید و آزادی بیان و قلم را تامین کنید و مطمئن باشید مردم ما عاقل و رشید هستند و با مقاله‏ها و حرفهای تحریک‏آمیز تحریک نمیشوند.

ب- قانون اساسی را مو به مو به اجرا بگذارید و هر جا را که خلاف انجام شده است معین کنیم و باز گردیم و قانون را اجراء کنید.

ج- دستگاه قضائی را همانطور که اسلام می‏گوید مستقل و بی طرف کنیم و اعتماد و امنیت واقعی را پدید آوریم و بجای پرداختن به حذف همه و همه و اعمال زور در برخورد بهرمشکل، برنامه‏ای برای حل مشکلات کشور به اجرا بگذاریم و از راه بحث آزاد واقعی، مانع از آن گردیم که برخورد اندیشه‏ها به برخورد چماقها و اسلحه‏ها بدل گردد.

خواهر و برادر،

با کمال صداقت وضعی را که میبینم برای شما شرح دادم. بشما میگویم اگر امروز که هنوز وقت باقی است نایستادید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته دفع شر نکردید و استبداد با سلطه خارجی پیوند قطعی پیدا کرد، همه آنچه را که گفتم و بدتر از آن بر شما خواهند آورد و...

امروز از صبح تا شام و از شام تا صبح چماق داران رسمی و غیر رسمی محل زندگی و کار رئیس جمهوری منتخب شما را در محاصره دارند و اینها مستثنی هستند. می‏توانند هر تظاهری را بکنند و هر رذالتی را انجام دهند. فردا با شما مردم چه خواهند کرد؟

خدا را به گواهی می‏گیرم که به وظیفه خود عمل کردم و آنچه را باید به اطلاع شما می‏رساندم، بر شما مردم است که نگران سرنوشت انقلاب اسلامی و کشور خود باشید و استقامت کنید.

رئیس جمهور
ابوالحسن بنی صدر
۲۲ خرداد ۱٣۶۰