داستان این انتخابات، داستان دیگری است
به همه ی کسانی که همچنان به تحریم انتخابات دل بسته اند
اکبر کرمی
•
داستان این انتخابات داستان اراده ی شهربندانی است که به زندانبان خود نه می گویند. داستان این انتخابات در آینده نشان خواهد داد که ایران و ساختار حاکم بر آن تا چه حد توسعه نایافته است و ایرانیان تا چه اندازه به توسعه و ترقی دل بستگی دارند و چگونه می توانند از فرصت های محدود حماسه بیافرینند! داستان این انتخابات نشان خواهد داد که آیا دوران پوپولیسم به سرآمده است یا نه؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۲ خرداد ۱٣٨٨ -
۱۲ ژوئن ۲۰۰۹
واقعیت آن است که ایران کشوری توسعه نایافته اما تشنه ی توسعه است. این ننگ توسعه نایافتگی و درد استخوان سوز عقب ماندگی موضوعی نیست که بتوان آن را با چند فقره گنده گویی ناسیونالیستی و خیالبافی نارسیستی پشت سر گذاشت، یا به فراموشی سپرد. مهمترین وجه عقب ماندگی این کشور به باور من ساختار سیاسی حاکم بر آن پس از انقلاب است؛ چه، همان طور که در نوشته های گذشته ی خود آورده ام، انقلاب بهمن ۵۷ این فرصت را برای اولین بار به مردم داد تا از قواره ی نظام حاکم فراتر روند. حاکمان این دوره و رویاها و خبرگان آن به مراتب از عقل سیال جمعی با وجود موانع مختلف و گونه گونه ای که بر آن تحمیل می شود، عقب ترند، در حالی که این مساله تا پیش از انقلاب در بسیار از سطوح وارونه بود.
این عقب ماندگی به باور من در دو سطح عمده، خود را نشان می دهد:
اول: شعارها و خواست های عقل سیال جمعی به مراتب مترقی تر و متعالی تر از تمایلات حاکمیت و نیز خبرگان آن است.
دوم: این ساختار سیاسی اگرچه به عنوان نوعی "جمهوریت" طبقه بندی می شود، اما قید "اسلامی بودن" آن، با توجه به مناسبات حاکم بر قانون اساسی، به گونه ای بر دست و پای جمهوریت پیچیده شده است که لاجرم امکانات و فرصت هایی که حاکمیت به عنوان حق انتخاب به مردم می دهد به مراتب محدوتر و فروتر از خواست های ملی است.
با جمع جبری این دو نکته می توان به درک یکی از پیچیده ترین رفتارهای انتخاباتی مردم ایران در این دو دهه که گاهی با عناوینی چون غیرقابل پیشبینی بودن خواست و رای مردم مطرح شده است، پی برد.
ساختار سیاسی توسعه نایافته و قلع و قم فضاهای خالی از قدرت (گرفتن فرصت های تاریخی از مردم و اجتماع در جهت ارگانیره شدن و گسترش جامعه ی مدنی) در کنار محدویت های گسترده ی پنهان و آشکاری که به رسانه های سنتی و مدرن تحمیل می شود، سبب شده است انتخابات در ایران وجهی سلبی پیدا کند. به عبارت دیگر محدویت های عجیب و غریب و بیماری که نهادهای کنترلی به فرایند انتخاب شدن و انتخاب کردن تحمیل کرده اند، سبب شده است بخش قابل توجهی از مردم که تشنه ی توسعه و ترقی اند، اما امکان انتخاب شدن و انتخاب کردن به صورت ایجابی را ندارند، به گونه ی سلبی از فرصت های محدودی که جمهوری اسلامی در اختیار آنان قرار می دهد یا فرصت های که علارغم کنترل های غیردمکراتیک و نیز علارغم میل صاحبان قدرت شکل می گیرد، استفاده و به خودنمایی بپردازند. این انتخاب های سلبی، این نه گفتن به زندانبانان جمهوری اسلامی، تمام آن چیز شکوه مندی است که می توان از شهربندان (زندانیان) بی دفاع انتظار داشت.
نمونه ی بارز این حرکت سلبی نه بزرگی بود که در دوم خرداد مردم در برابر حاکمیت قرار دادند. هر چند ساختار سیاسی حاکم و شخص محمد خاتمی از توانایی لازم برای درک خواست مردم و پی گیری مطالبات عقل سیال جمعی بی بهره بود، اما این ناکامی ها باعث نمی شود و نباید این ملت تشنه ی بزرگی و ترقی را از فرصت پیش آمده در این دوره غافل کند و فرصت از قرار دادن یک نه بزرگ در برابر احمدی نژاد، که در واقع نه دیگری به نطام شهربندی است، امکان عرض اندام از خود را در برابر زندانبانان بگیرد.
بخش دردناک این تحلیل، رفتارهای لایه هایی از جریان مدرن و منتقد جمهوری اسلامی است که با چشم بسته در دام دروغ های استراتژیک زندانبانان گرفتار آمده اند و شهربندان را به خاموشی و فراموشی می خوانند. زندانبانان به شهربندان می گویند: حضور در انتخابات به معنای دفاع از نظام و مشروعیت بخشیدن به شهربندی (زندان) است؛ در حالی که خوب می دانند، اگر مردم در انتخابات شرکت محدودتر و کم شمارتری داشته باشند، کاندید مطلوب و محبوب آنان، در موج قابل کنترلی که به راه انداخته اند به ساحل بر میگردد. لایه هایی از منقدین این نظام مخوف شهربندی به زندانیان می گویند: چون حق انتخاب شدن ندارید از حق نه گفتن به خواست و برنامه ی زندانبان هم استفاده نکنید!
این دست از منتقدان و اندیشمندان، نمی اندیشند که هر بازی ای مدیریت ویژه و کوچ خاص خود را دارد و نمی شود با یک تاکتیک مشخص و تکراری در برابر تیمی بازی کرد که هم زمین و هم داور و هم (به ظاهر) حریف و تماشاگران را در کنترل دارد.
کیست که نداند: کسانی که انتخابات موجود را، به انتخاب نظام تعبیر می کنند، در واقع نیاز وافر خود را به مشروعیت و خالی بودن انبان خود را از حقانیت در برابر آفتاب قرار داده اند. این تشنگان قدرت اگر در داعیه های فریبکارانه ی خود، اندکی صداقت داشته باشند، می دانند که حمایت از نظام موجود تنها در یک رفراندم روشن و آزاد بر سر خود نظام هویدا می شود و گرنه حضور در انتخاباتی که در آن شهربندان تلاش می کنند دریچه ای به آینده باز کنند و چراغی برای آزادی روشن کنند، نمی تواند به منزله ی دفاع از وضع موجود و نظام حاکم تعبیر شود.
داستان این انتخابات داستان دیگری است.
داستان این انتخابات داستان اراده ی شهربندانی است که به زندانبان خود نه می گویند.
داستان این انتخابات در آینده نشان خواهد داد که ایران و ساختار حاکم بر آن تا چه حد توسعه نایافته است و ایرانیان تا چه اندازه به توسعه و ترقی دل بستگی دارند و چگونه می توانند از فرصت های محدود حماسه بیافرینند!
داستان این انتخابات نشان خواهد داد که آیا دوران پوپولیسم به سرآمده است یا نه؟
داستان این انتخابات شاید بتواند انگاره ی حکمرانی در ایران، هم چون نظامی از شهربندی را برای همیشه به زباله دانی تاریخ بفرستد.
bozorkarami@gmail.com
|