جهان هر روز با ظهور جوانان تر و تازه و درخشان می شود
گفت و گوی خسرو باقرپور با علی اشرف درویشیان


خسرو باقرپور


• در شرایط سخت و وحشتناک زندان کرمانشاه، تنها چیزی که می توانست مرا نجات بدهد، نوشتن بود. نوشتن دور از چشم پلیس. مجموعه داستان های "از این ولایت" را در زندان نوشتم و همه ی آن ها را حفظ کردم.
• کانون نویسندگان ایران که خانه دوم من است، اینک دوران فطرت خود را می گذراند. از آذر ماه ۱۳۸۱ تا کنون مجمع عمومی ی سالانه ی آن برگذار نشده است. جلسه های جمع مشورتی ممنوع شده است، اما همه ی این مشکلات باعث نشده است که کانون قدمی از مواضع و آرمان های خود عقب نشینی کند
• حکومت های دیکتاتوری از کتاب و مطالعه و آگاه شدن مردم می ترسند. به اعمال سانسور می پردازند. و بر سر راه نویسندگان سنگ می اندازند و مانع می تراشند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۶ مهر ۱٣٨۲ -  ٨ اکتبر ۲۰۰٣


 
 
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۲ – ۸ اکتبر ۲۰۰۳
ب ی هیچ شک و تردیدی علی اشرف درویشیان در زمره انسان های پاک و شریف و نجیبی است که تا کنون شناخته ام. درویشیان جزء نادر کسانی است که دیدنشان موجب شادی ی شور انگیزی در من می شود و وداع با آنان دیده ام را تر می کند.
چهار سال پیش هنگامی که با امیرحسن چهل تن به اروپا آمده بود افتخار میزبانی اش را داشتم. در دانشگاه مونستر داستان خوانده بود و با مردم سخن گفته بود. استقبال از او پرشور بود و  بی نظیر. کتابهایش را به پسرانم با متونی مهرآمیز پیشکش کرده بود. گفتیم و شنیدیم و او رفت و من چشمانم تر شد. چندی پیش شنیدم که به مناسبت انتشار اثری از  او به زبان نروژی به نروژ رفته است و به آلمان هم می آید. شاباش حضورش، برایش شعری سرودم. سروده را برای عباس معروفی فرستادم. عباس آن سروده را پیشانه در  جلسه داستان خوانی درویشیان در برلین خوانده بود. این سروده  را که عنوانش "میهمانی به شکل آب" بود ، در اخبار روز  نیز آوردم.
دریافتم در کلن هم  داستان خوانی دارد و با مردم سخن می گوید. فرصت را مغتنم شمردم و به دیدارش رفتم. او داستان خواند و از رنج و رزم اهل قلم در ایران گفت و با مهر و حوصله به پرسش های حاضرین پاسخ داد. در خاتمه فرصتی فراهم آمد و کنج خلوتی و حضور  منظر دوست، و گپی و گفتی به مهربانی و رفاقت. آنچه به ذهنم رسیده بود با وی در میان گذاشتم و او مهربان و صمیمی پاسخ داد. از او متشکرم و برایش آرزوی سلامت و سربلندی باز هم بیشتر دارم.
خسرو باقرپور 
 
 
 
خسرو باقرپور: علی اشرف درویشیان که داستان و رمان می نویسد کیست؟ و داستان های او از چه گونه ای است؟
 
علی اشرف درویشیان: در سال ۱۳۲۰ خورشیدی در کرمانشاه به دنیا آمدم. دبستان و دبیرستان و دوره ی دانشسرای مقدماتی را در کرمانشاه گذراندم و آموزگار روستاهای کردنشین شدم. پس از ده سال به دانشسرای عالی تهران و دانشگاه تهران رفتم. در سال ۱۳۵۰ در تهران به خاطر نوشتن مجموعه داستان های "از این ولایت" و فعالیت های سیاسی، دستگیر و  روانه ی زندان شدم. تا سال ۱۳۵۷ در زندان بودم. داستان هایی برای کودکان و نوجوانان نوشته ام و نیز رمان و داستان کوتاه و پژوهش هایی در ادبیات عامه.
یبشتر دوست دارم داستان کوتاه بنویسم. داستان هایم به زبان های آلمانی، فرانسوی، روسی، ترکی، عربی، ارمنی و اخیرا هم به زبان نروژی ترجمه شده اند. داستان هایم رآلیستی هستند و در مورد زندگی مردم زحمت کش و فرو دست است. اغلب تجربه های خودم را از زندگی می نویسم و در داستان هایم حضور دارم.
 
- چه شد که به نوشتن روی آوردید؟ عوامل درونی و ذهنی و تاثیرات بیرونی و اجتماعی که شما را به نوشتن مقید کردند کدامند؟
 
- از کودکی به خواندن کتاب علاقه مند شدم. هنگام آموزگاری تجارب بسیاری آموختم. در شرایط سخت و وحشتناک زندان کرمانشاه، تنها چیزی که می توانست مرا نجات بدهد، نوشتن بود. نوشتن دور از چشم پلیس.
مجموعه داستان های "از این ولایت" را در زندان نوشتم و همه ی آن ها را حفظ کردم.
یکی دو مورد از آن داستان ها را هم به یک زندانی ی عادی دادم که برایم به خارج از زندان برد. بقیه را هم حفظ کردم. وقتی که آزاد شدم، روی کاغذ آوردم و به چاپ دادم. یک ماه بعد دوباره دستگیر شدم.
تحت تاثیر وقایع دور و برم می نویسم. به واقعیت های زندگی توجه دارم و سادگی در نوشتن را دوست دارم.
 
- چون شما و آثار شما را بیش از سی سال است می شناسم  و می دانم که توجه شدیدی در زندگی و آثارتان به امر آزادی و عدالت داشته اید، می خواستم بپرسم که چه موانعی بر سر راه نوشتن شما و مخصوصا نوع نگاه شما در نوشتن وجود داشته است؟
 
- حکومت های دیکتاتوری از کتاب و مطالعه و آگاه شدن مردم می ترسند. به اعمال سانسور می پردازند. و بر سر راه نویسندگان سنگ می اندازند و مانع می تراشند. نویسنده در چنان جوامعی نمی تواند نگاه همه جانبه ای به زندگی داشته باشد. نگاهش یک بعدی است و در ضمن گاه امر ادبی را فدای رساندن پیام و دادن آگاهی ی اجتماعی می کند.
در چنین جامعه ای وظیفه مطبوعات که اغلب زیر سانسور هستند نیز به عهده ی نویسنده است. و جلوی خلاقیت او را می گیرد و نگاه انسان را به زندگی محدود می کند.
 
- مشوقین شما چه کسانی یا چه عواملی بوده اند؟
 
- مشوقین من زنده یادان،  سیاوش کسرایی، سعید سلطانپور، جلال آل احمد بوده اند. از راهنمایی های م. الف. به آذین، سیمین دانشور بهره برده ام.
 
- نگاه شما  به مکاتب  و شیوه هایی که امروزه در داستان نویسی به آن ها توجه می شود چیست؟
 
- نوشته ای که در آن، صمیمیت، واقعیت، حرکت و امید به زندگی و آینده باشد، در هر سبک و قالبی که ریخته شود، مخاطب و خواننده را به خود جلب می کند. خودم به سبک رئالیسم علاقه دارم. رئالیسم اجتماعی. اما به نظرم هنر مثل یک رنگین کمان از طیف رنگ های گوناگون تشکیل می شود. ویژگی عمده ی هنر، تنوع آن است. هرکسی از تجربه های خودش می نویسد. پس بگذاریم همه ی مکاتب و سبک ها، شکوفا شوند.
 
- در داستان های علی اشرف درویشیان عناصر ی چون  "توجه به جامعه"  و "آرزوی بهروزی انسان"  نمودی نمایان دارند و در این میان دو  عامل به نحو بارزی چهره نمایی می کنند، این دو وجه "امید بی پایان" و  "اعتماد و اعتقاد به آینده بهتر" است.  خود شما در این مورد چه می گویید؟
 
- درست است. یکی از آرزوهای بزرگ من داشتن جامعه ای است که در آن انسان استثمار نشود. اندیشه و قلم آزاد باشد. افکار و اندیشه ی انسان ها سانسور نشود.
 
- این روزها  برخی از اهالی قلم از دو آفریدگار در عرصه آفرینش آثار ادبی نام می برند. ادبیات در تبعید و ادبیاتی که امکان انتشار آثارش را در داخل کشور دارد. آیا این تقسیم بندی را قبول دارید؟ تاثیرات آنان را بر همدیگر چگونه ارزیابی می کنید؟
 
- این تقسیم بندی را درست نمی دانم. زیرا با پذیرفتن آن، این تقسیم بندی در داخل ایران ادامه خواهد یافت، و ادبیات در زندان (در بند) و بیرون از زندان خواهیم داشت و هر یک از این ها هم می تواند انواعی داشته باشد. همه ی این ها یک پارچه است و  ادبیات و هنر ایرانی را در جهان در بر می گیرد. ادبیات زنانه و مردانه را هم نمی پذیرم. با زنانه و مردانه کردن مسائل و امور  هم مخالفم. ادبیات و هنر، مقوله ای مربوط به همه ی انسان ها است از هر رنگ و جنسی و در هر شرایطی.
 
- برخی از نویسندگان مهاجر امکان انتشار آثارشان را در داخل کشور یافته اند و حتی بر خی از آنان موفق به دریافت جوایزی ادبی که در ایران توزیع می شوند نیز شده اند. اصولا در  عرصه ادبیات داستانی آثار منتشر شده نویسندگان مقیم خارج از کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ 
 
- آزادی در نوشتن و نبودن سانسور، آرام آرام، نتایج خود را نشان می دهد و آثار قابل توجهی از ایرانیان خارج از کشور منتشر شده است.
 
- می دانم که طرح این مورد، توجه، وقت و دقت نظر وسیع تری را می طلبد، اما می خواستم این فرصت را مغتنم بشمارم و از شما خواهش کنم که نظرتان را در مورد نقش و جایگاه" نقد" در ادبیات داستانی ایران بگویید.  بضاعت ما در این عرصه چگونه است؟ ارزیابی شما از  نوع نگاه و حاصل کار منتقدان ما چیست؟
 
- به خاطر اعمال سانسور در ایران، ادبیات داستانی، اعتبار و  اهمیت خود را از دست داده است. تیراژ کتاب پایین است. مردم به کتاب های قبل از سال ۵۷ روی آورده اند. چون آن ها را بهتر می دانند و کمتر دچار سانسور شده اند. وقتی کتاب خوانده نشود نقد چیست و برای کیست؟ دهه ی ۴۰ و  اوایل دهه ی پنجاه، دوره ی شکوفایی ادبیات داستانی ایران است. در این دوره نویسندگان و شاعران بزرگی پدید آمدند و نقد، جان تازه ای گرفت. جنگ های ادبی رونق گرفتند و بحث در باره ی مقولات ادبی و هنری، امری شایع شد. کانون نویسندگان ایران به همت گروهی از نویسندگان مستقل و متعهد پای به عرصه ی وجود گذاشت. اما متاسفانه، این دوره تداوم نیافت و انحصارطلبی همه چیز را نابود کرد. نقد نویسان ما پراکنده شدند. تیراژ کتاب پایین امد و  سیاست های غلط باعث نابودی ی کتاب و مطالعه شد.
 
- از کانون نویسندگان ایران بگویید که شما خود از اعضای موثر و اصلی آن هستید؟ وضعیت کنونی کانون چگونه است؟
 
- کانون نویسندگان ایران که خانه دوم من است، اینک دوران فطرت خود را می گذراند. از آذر ماه ۱۳۸۱ تا کنون مجمع عمومی ی سالانه ی آن برگذار نشده است. جلسه های جمع مشورتی ممنوع شده است، اما همه ی این مشکلات باعث نشده است که کانون قدمی از مواضع و آرمان های خود عقب نشینی کند.
از سال ۱۳۷۸ که مجمع عمومی ی کانون به هیئت دبیران اختیار داد که برای ثبت کانون اقدام کند، دکتر ناصر زرافشان و من انتخاب شدیم که برای ثبت کانون اقدام کنیم. درخواستی نوشته شد و به دفتر وزارت ارشاد داده شد. در این نامه تاکید شد که کانون نویسندگان ایران برای ثبت خود، هیچ شرط و شروطی را نمی پذیرد و کانون کاملا مستقل خواهد ماند و فقط می خواهد در جایی ثبت شود. تا بتواند به فعالیت های خود بپردازد. به این نامه تا کنون جوابی داده نشده است.
 
- نیروی جوانی که هم اکنون در عرصه های مختلف نوشتن فعالند چه موضعی نسبت به کانون دارند و جایگاه آنان در کانون نویسندگان ایران کجاست؟
 
- نیروهای جوان در کانون عضویت دارند و فعالند. قبل از کشته شدن زنده یادان محمد مختاری و محمد جعفر پوینده به دست تاریک اندیشان و واپس گرایان، تعداد اعضای مشورتی به ۱۳ نفر رسیده بود. اما خون محمد مختاری و محمد جعفر پوینده به کانون نیروی تازه ای داد و جوانان به کانون آمدند. امروز تعداد اعضای ما به دویست و هفتاد نفر رسیده است.
 
- موضع افراد قدیمی تر کانون نسبت به ورود نیروهای جوان به کانون نویسندگان ایران چگونه است؟ برای مثال نویسنده ای چندی پیش گفته بود: "با وجود دارا بودن شرایط عضویت در کانون برای  امضای فرم عضویت در کانون به یکی از اعضا مراجعه کردم و ایشان با ذکر این که شما کار خلاقه ای تا کنون انجام نداده اید از امضای فرم من خود داری کرد. اما علی اشرف درویشیان و نویسنده ای دیگر فرم عضویت مرا امضا کردند و من عضو کانون شدم"  اصولا شرایط اعلام شده برای عضویت در کانون کافی است یا گزینشی دیگر نیز صورت می گیرد؟
 
- برای ورود جوانان و عضویت آنان در کانون نویسندگان ایران، طبق اساسنامه عمل می شود و موضع این فرد یا آن گروه در این عضویت نقشی ندارد و هیچ نوع گزینش خاصی در میان نیست. طبق اساسنامه هر فردی که دو کتاب داشته باشد، دو معرف از اعضای کانون داشته باشد، اساسنامه و منشور کانون را امضاء کند و با تشکیلات سانسور همکاری و در حذف فرهنگی افراد شرکت نکرده باشد، به عضویت کانون نویسندگان ایران پذیرفته خواهد شد. کانون به مرام و مسلک و عقیده ی افراد کاری ندارد و ورود برای همه نوع تفکری آزاد است.
خلاق بودن یا نبودن هر اثر را کمیسیون عضویت شامل پنج نفر و نیز هیئت دبیران کانون با مشورت سایر اعضاء تعین می کند.  
 
- شما کارهای ارزشمندی را در زمینه های گرد آوری، تحقیق و تنظیم  ادبیات شفاهی و فولکلوریک، افسانه ها، بازی ها  و مراسم دیرسال فرهنگی و سنتی کردی و ایرانی انجام داده اید. کار این تلاش چندین و چند ساله به کجا کشیده است؟ از این کارنامه غنی بگویید. در این عرصه چه کسانی با شما همکاری کرده اند؟ چه آثاری را منتشر کرده اید؟ هم اکنون چه آثاری را در دست انتشار دارید؟
 
- پس از انتشار افسانه ها و متل ها و بازی های کردی، دست به انتشار فرهنگ افسانه های مردم ایران زدم.
این یک کار بیست جلدی است که با همکاری ی دوستم رضا خندان مهابادی انجام می دهم. تا کنون ۱۲ جلد آن منتشر شده است. این دوره بیست جلدی شامل کلیه ی افسانه های چاپ شده در مطبوعات و کتاب ها است و نیز ۱۰ جلد کتاب افسانه های مختلف از نقاط مختلف ایران که چاپ نشده اند و دوستان برای استفاده در کتاب برای ما فرستاده اند.
جلد بیستم کتاب به تجزیه و تحلیل، طبقه بندی از لحاظ ساختار و درون مایه، مقایسه تطبیقی ی افسانه های ایرانی با افسانه های سایر ملل، بحث درباره پرسوناژ ها و قهرمانان و ضد قهرمانان افسانه ها و... است.
کار دیگری هم با کمک آقای رضا خندان مهابادی در حال انجام دادن آن هستم و آن دوره ی شش جلدی "داستان های محبوب من" است که تا کنون دو جلد آن مربوط به داستان های کوتاه دهه ی هفتاد منتشر شده است.
این ها داستان هایی است که تا کنون خوانده ام و دوست داشته ام که جمع آوری کرده و آقای مهابادی بر آن ها نقد نوشته است. کار دیگری هم دارم و آن ترجمه داستان های کوتاه امروز کرد است، که شامل ۲۳ داستان کوتاه از نویسندگان کرد ایرانی و کردستان عراق است که به زودی منتشر می شود.
یک مجموعه داستان کوتاه به نام "داستان های تازه داغ" و نیز یک رمان به نام همیشه مادر در دست نوشتن دارم. کتابی هم در زمینه ی آداب و رسوم و عقاید مردم کرمانشاه در برنامه ام دارم که قسمت بیشتر آن تهیه شده است.
 
- کلام آخر علی اشرف درویشیان در خاتمه این گفت و شنود چیست؟
 
- به آینده ی ایران و مردم ایران امیدوارم. نویسنده در روزگاری که ما زندگی می کنیم باید خواننده اش را امیدوار نگه دارد. جوانانی که به نویسندگی علاقه دارند باید از تجربیات خودشان بنویسند و تا می توانند، کتاب بخوانند.
جوانان قدر و ارزش خودشان را بدانند و توجه داشته باشند که بار تعهدی را که ما به زمین می گذاریم، پس از ما آن ها با انرژی ی بیشتری بردارند و به دوش بکشند.
جهان هر روز با ظهور جوانان تر و تازه و درخشان می شود.
 
- آقای درویشیان عزیز از شما متشکرم.