گزارشی از ونک
کشته و زخمی شدن مردم تهران توسط نیروهای موسوم به حزب الله



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ خرداد ۱٣٨٨ -  ۱۷ ژوئن ۲۰۰۹


کردانه :سوسن محمدخانی غیاثوند: شب گذشته میدان ونک تهران محل کشته و زخمی شدن و ضرب و شتم معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری توسط نیروهای موسوم به حزب الله و پلیس ضد شورش بود. معترضان به انتخابات مخدوش ریاست جمهوری، شب گذشته در میدان ونک تهران در محاصره ی نیروهای موسوم به حزب الله و پلیس ضد شورش قرار گرفتند. راهپیمایان همگی با رعایت سکوت کامل و بالا بردن انگشتانشان به نشانه ی پیروزی، در میدان ونک و خیابانهای اطراف آن تجمع کرده بودند. تا ساعت ۱۰ شب هیچ خبری از درگیری نبود. البته با فرا رسیدن شب حرکات مشکوکی در میان نیروهای پلیس ضد شورش و لباس شخصی ها آغاز شده بود. حرکاتی که کاملاً از پیش طراحی شده بود. این معترضان که بعد از اجتماع در مقابل صداوسیما به سمت میدان ونک حرکت کرده بودند از آنجا قصد ادامه مسیر و رفتن به میدان ولی عصر را داشتند. اما در میدان ونک ظاهراً با تعدادی از حامیان احمدی نژاد مواجه شدند. راهپیمایان برای پرهیز از درگیری و بدون هیچ حرفی در همان میدان ونک تحصن کردند. فقط انگشتهایشان را به علامت پیروزی بالا بردند. میدان پر از نوارهای سبز بود.
معترضان به انتخابات، شعارهای خود را روی پلاکاردها نوشته بودند. روی یکی از پلاکاردها نوشته شده بود: "ما برای درگیری نیامدیم". روی پلاکارد دیگری این شعر خطاب به احمدی نژاد بود: آن خس و خاشاک توییپست تر از خاک تویی شور منم، عاشق رنجور منمزور تویی، کور تویی هاله ی بی نور توییدلیر بی باک منممالک این خاک منم روی کاغذ دیگری نیز این جمله بود: الو الو! ۱۱۰ ، رای منو دزدید.
افرادیکه به عنوان طرفداران احمدی نژاد در خیابان ولی عصر و مقابل راهپیمایان ساکت ایستاده بودند، تماماً نیروهای بسیجی و لباس شخصی بودند که چوب و چماقهایشان را در هوا تکان می دادند و با فحاشی سعی در تحریک راهپیمایان و معترضان به انتخابات را داشتند. آنها به شیوه ی کسانی که به آبیاری می روند پاچه ی شلوارهایشان را در درون جورابهایشان فرو کرده و نخی محکم به دور جورابها پیچانده و بسته بودند. چوب دست تعدادی از آنها ظاهری شبیه آرپی جی داشت. یعنی سرش مخروطی شکل و دسته اش بلند بود که به آن اصطلاحاً چوب بندری می گفتند. آنطور که بعضی از مردم تعریف می کردند گویا این چوبها در شهرهای جنوبی ایران برای استفاده در نزاع و درگیری ساخته می شوند و به همین دلیل به آنها چوب بندری می گویند. قسمت مخروطی شکل سنگین است و چوب از همان ناحیه بر سر و تن مردم کوبیده می شود. فقط یک ضربه ی محکم آن چوب برای فلج دائمی و یا کشتن یک آدم کافی است. جمعیت با دیدن بسیجی ها و لباس شخصی ها و سر و صدای آنها از پشت سر خود غافل شد. نیروهای انتظامی و پلیس ضد شورش در بین مردم و بسیجی ها قرار گرفته بودند. آنها به دروغ ادعا می کردند در حال مذاکره با حامیان احمدی نژاد هستند و قصد دارند که راضیشان کنند تا راه را برای حامیان موسوی و کروبی باز کنند. کم کم در پشت سر اجتماع اعتراض آمیز تعداد زیادی آمبولانس دور تا دور میدان مستقر شد. بسیجی ها و لباس شخصی ها با موتور به سمت جمعیت حمله می کردند. بعد از چند ویراژ در بین جمعیت دوباره به سر جای خود باز می گشتند. این کار آنها با تشویق و دست و سوت زدن دوستانشان همراه بود. زنها با دیدن موتورها فرار کرده و جیغ می زدند. بچه ها گریه می کردند. جمعیت دستشان را به دست هم دادند و بلند گفتند: "نترسین، نترسین، ما همه با هم هستیم". آنها این شعار را هم دادند: "توپ تانک بسیجی دیگر اثر نداره، بسیجی واقعی همت بود و باکری".
نیروی انتظامی و پلیس ضد شورش همکاری کاملی با بسیجی ها و لباس شخصی ها داشتند. آنها در مقابل مردم ایستاده بودند. خیابانهای منتهی به میدان ونک از پشت سر جمعیت یکی یکی توسط پلیس ضد شورش مسدود می شد. البته یک خیابان در پشت سر برای عبور و مرور ماشینها باز بود اما حرکت وسایل نقلیه به کندی انجام می شد. پشت سر پلیس ضد شورش را با ماشینهای نظامی و نیروهای مسلح پوشش داده بودند. حرکات پلیس باعث چند دسته شدن جمعیت شد. هر دسته به یکی از خیابانهای اطراف رانده شدند. پلیس کم کم حلقه ی محاصره را تنگ تر کرد و جمعیت را به بهانه ی باز کردن راه برای عبور و مرور ماشینها در وسط میدان جمع کرد. تعداد زیادی نیروهای پلیس نیز در ورودی خیابانها ایستاده بودند تا هر وقت که لازم دانستند راه را بر عبور وسایل نقلیه ببندند. مردم که فشار زیادی را تحمل می کردند و متوجه حقه ی در حال اجرا شده بودند به سمت خیابان گاندی هجوم آوردند. در اولین خیابان به سمت راست پیچیدند. بعد از طی مسافتی حدود ۲۰۰ متر با سدی از نیروهای بسیجی و لباس شخصی مسلح به انواع سلاح سرد و گرم مواجه شدند. بدنه ی دو موتور کاملاً سوخته شده درحالی وسط خیابان قرار گرفته بود که جمعیت تا آن لحظه اصلاً وارد خیابان نشده بود. برای آن مقدار سوختگی نیز زمان زیادی لازم بود. مردم فریاد می زدند: "نگاه کنین خودشون آتیش زدن تا بندازن گردن ما". بسیجی ها کمی دور تر از موتورها ایستاده بودند و آنقدر منتظر ماندند تا مردم از کنار موتورها عبور کردند سپس لباس شخصی ها چوبهایشان را بالای سر بردند و عربده کشان به سمت مردم حمله ور شدند. مردم عقب نشینی کرده و به سمت پشت فرار کردند. یکی از بسیجی ها با دوربینی در دست مشغول فیلمبرداری از موتورهای سوخته در لابه لای جمعیت بود. در پشت سر، پلیس ضد شورش با باتوم در انتظار مردم بود و خیابان را بند آورده بود. هر کس خود را در گوشه ای تاریک پنهان می کرد. هر گروه از بسیجی ها دسته ای از مردم را گیر انداختند. آنها نعره زنان و با چوب و باتوم بر سر مردم می کوبیدند. مردها فریاد می زدند: "آقا تو رو خدا حداقل با زنا و بچه ها کاری نداشته باشین". بسیجی ها عربده می کشیدند. با صدای نعره های آنها چند زن دچار تشنج شدند و بر روی زمین افتادند. تعدادی دیگر نیز زیر دست و پای گروه موسوم به حزب الله بیهوش شدند. چند زن قدرت تکلم خود را از دست داده بودند و حتی قادر به جیغ کشیدن نیز نبودند. بچه ها محکم به مادران خود چنگ می زدند و جیغ می کشیدند. مردم بی دفاع از خدا طلب کمک می کردند. بسیجی ها با چوب و چماق بر سر و تن زنها می کوبیدند و بسیار بلند و وحشتناک به صورت دسته جمعی می گفتند: "ماشاالله، حزب الله ... ماشاالله، حزب الله"بسیجی ها از پوشش اخبار راهپیمایی مخالفان نتیجه ی انتخابات در خبرگزاریهای خارج از کشور بسیار عصبانی بودند. در حال کتک زدن می گفتند: "حالا برین خبرنگار دعوت کنین. کوشن اون خبرگزاریهای خارجی؟ ازشون کمک بخواین. بگین تا بیان کمکتون. موشهای کثیف بمیرید". مردها نقش زمین می شدند. کسی اگر برای زنگ زدن و کمک طلبیدن به کیوسک تلفن دست می زد از ناحیه سر به شدت زخمی می شد. آسمان میدان ونک پر از فریاد مردها و زنها و بچه ها شده بود. به هر طرف که فرار می کردند با دسته ی بزرگی از بسیجی ها، لباس شخصی ها و پلیس ضد شورش مواجه می شدند که به ردیف ایستاده بودند و مردم در حال فرار را با چوب و باتوم به شدت و با وحشیانه ترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم قرار می دادند. زنها در حال کتک خوردن باید الفاظ بسیار رکیک و فحاشی های بسیجی ها را هم تحمل می کردند. به همین دلیل گوشهای خود را گرفته بودند. هیچ کس از گریه کردن با صدای بلند خجالت نمی کشید.
مردم ساعتها در خیابانهای اطراف میدان ونک گیر افتاده بودند. به هر طرف که می رفتند، بسیجی ها با چوبهای در هوا منتظرشان بودند. اکثر خیابانها با میله و حفاظهای بتونی مسدود شده بودند. رانندگان ماشینها به کمک مردم در حال فرار آمدند. هر راننده ای در همان حال حرکت در ماشینش را باز می کرد تا مردم به سرعت سوار و از آنجا دور شوند. اول زنها و بچه ها را نجات می دادند. ماشینها به هر خیابانی که می رفتند بسته بود. راننده ها با تعجب به یکدیگر و به مردم می گفتند: "وقتی سمت بالا می آمدیم این مسیرها همه باز بودند اصلاً نمی دانیم کی این کارها را کرده اند!"پشت تمام وسایلی که برای سد معبر استفاده شده بود، نیروهای موسوم به حزب الله چوب به دست قرار داشتند. مدت زیادی طول کشید تا راننده ها مسیرهای باز را پیدا کنند. در آن مسیرها نیز بسیجی با چماقهای در دستشان از وسط خیابان و لابه لای ماشینها عبور می کردند. راننده ها به نشانه اعتراض به حضور آنها با آن هیبت وحشتناک در وسط خیابان بوق می زدند. پلیسهای ضد شورش با باتوم به صندوق عقب و شیشه ی تعدادی از ماشینها زدند. راننده ها دیگر بوق نزدند. در هر صد متری از طول خیابانها و سر هر چهار راهی تعداد زیادی بسیجی و لباس شخصی با چوب و چماق و موتور ایستاده بودند. هیچ پیاده ای جرات عبور نداشت. هیچ سواره ای هم حق بالابردن انگشتانش به نشانه ی پیروزی که این روزها علامت معترضان به انتخابات است را نداشت. ساعت از نیمه شب گذشته بود زمانیکه به انقلاب رسیدم. تعداد زیادی مامور در میدان انقلاب حضور داشتند اما خبری از مردم نبود.
در خیابان آزادی هم وضعیت عادی بود. روبروی پایگاه بسیج مقداد تعداد زیادی از همان لباس شخصی ها و بسیجی های چوب و چماق به دست با همان وضعیت شرح داده شده ایستاده بودند. برخی از آنها نیز سوار بر موتور از داخل پایگاه خارج می شدند و بوق زنان به سمت میدان انقلاب حرکت می کردند. میدان آزادی در آن ساعت خلوت بود اما وضعیت اطراف میدان خبر از درگیری در ساعاتی قبل می داد. نمی دانم ساعت چند است. تهران را در حالی ترک و به سمت کرج حرکت می کنم که نمی دانم بعد از من در میدان ونک و سایر نقاط تهران چه اتفاقی خواهد افتاد.
از آمار دقیق زخمی ها و کشته شدگان هیچ اطلاعی ندارم. زخمی ها زیاد بودند و فقط می توانم کشته شدن یک بچه ی ۱۲ ساله را در میدان ونک تایید کنم که البته آن بچه قبل از آغاز درگیری کشته شد. هیچ صدای شلیکی شنیده نشد. نمی دانم گلوله چگونه و از کجا به شکم بچه شلیک شده بود. شلیک کننده هرکس که بود محل استقرارش در میان بسیجی ها قرار داشت. پدر آن بچه، فرزندش را به پشتش گذاشت و فریاد زنان به سمت آمبولانس دوید. تا این لحظه نیز هیچ خبر دیگری از بقیه ی دوستان حاضر در آن منطقه به دستم نرسیده است. افرادیکه زخمی می شدند اصلاً معلوم نبود چگونه مورد اصابت گلوله قرار می گیرند. چون هیچ کس صدای شلیک نمی شنید فقط یکدفعه خون از شکم، چشم و یا گوش مردم بیرون می زد. برخی دیگر نیز در هنگام حملات غافلگیرانه ی بسیجی ها با سلاح سرد به شدت زخمی می شدند. نیروی انتظامی هم در مقابل این حملات خود را کنار کشیده بود و هیچ اقدامی انجام نمی داد. گویی ماموریتش فقط این است که جمعیت معترض اما ساکت و آرام را از هر حیث برای قصابی و کشته شدن آماده کند. دختر عکاسی که با دوربینش از تک تک زخمی ها عکس می گرفت نمی دانم توانست از آنجا بگریزد یا نه. چون خبرنگاران و کسانی که دوربین عکاسی با خود داشتند حتما بازداشت می شدند. البته در آن لحظه غیر از من و آن دختر عکاس هیچ خبرنگار دیگری حضور نداشت. دفترچه ای که در آن نام تعدادی از مامورین نیروی انتظامی و ماموران یگان ویژه ی حاضر در صحنه و شماره پلاک تک تک آمبولانسها را نوشته بودم در حال فرار از دستم به زمین افتاد و دیگر نتوانستم برگردم و آن را بردارم. روی لباس تمام ماموران موسوم به یگان ویژه "مبارزه با مواد مخدر" نوشته شده بود. البته این اسم کامل نیست. پس و پیش آن را به خاطر ندارم. لباس آنها به هیچ وجه شبیه لباس ماموران دایره ی مبارزه با مواد مخدر نبود.لباس مامورهایی که در میدان ونک دیدم به آنها هیبت بسیار وحشتناکی داده بود. زخمی هایی که به آمبولانسها منتقل می شدند از کمترین امکانات پزشکی و کمکهای اولیه در آنجا برخوردار نبودند. آمبولانسها بیشتر شبیه نعش کش بودند. محل انتقال زخمی ها مشخص نبود. اجازه نمی دادند کسی همراه زخمی ها برود. لازم به توضیح است که عصر روز سه شنبه معترضان به انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر از میدان ونک تا مقابل صدا و سیما دست به راهپیمایی زدند. البته این راهپیمایی در سکوت کامل برگزار شد. علت انتخاب صدا و سیما به عنوان مقصد راهپیمایان به خاطر دروغ پردازیهای آن در چند روزه ی اخیر و عدم پوشش صحیح و مناسب حوادث روزهای گذشته بود. سازمانی که در معرفی کردن معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات به عنوان اغتشاش گر، آشوب طلب و اراذل و اوباش سهم و نقش بسزایی داشت.
حوادث شب گذشته ی میدان ونک به دنبال راهپیمایی عصر روز گذشته ی حامیان دو کاندیدای اصلاح طلب رخ داد. همچنین حامیان احمدی نژاد با گرفتن مجوز راهپیمایی از وزارت کشور عصر روز گذشته از چند نقطه به سمت میدان ولی عصر حرکت و در آنجا تجمع کردند. در این اجتماع تعدادی از مقامات لشکری و کشوری حضور داشتند. جمعیت حاضر در میدان ولی عصر از نظر تعداد به هیچ وجه قابل مقایسه با معترضان به انتخابات ریاست جمهوری نبود. چون در مدت زمان کمتر از نیم ساعت به انتهای آن رسیدم اما راهپیمایان روز دوشنبه که در اعتراض به مخدوش شدن انتخابات به میدان آزادی آمده بودند بعد از گذشت ۴ ساعت نتوانستم بالاخره انتهایشان را ببینم. در میان طرفداران احمدی نژاد تعدا زیادی لباس شخصی و بسیجی حضور داشتند که معلوم نبود از کجا با اتوبوس جمعشان کرده و به میدان ولی عصر آورده بودند. حامیان احمدی نژاد شعار می دادند: " این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده" ، "ما بت شکنیم، شیشه شکن نیستیم" ، "نخست وزیر امام، برگرد به خط امام" ، "ملت کنار ملت، پشت سر ولایت" روی یکی از پلاکاردهای متعلق به طرفداران احمدی نژاد پرسیده شده بود: "چرا ۴۰ میلیون رای ملت ایران زیر سوال باید برود؟"
دوربینهای صدا و سیما در میان حامیان احمدی نژاد تند تند گزارش تهیه کرده و مصاحبه می کردند. روز گذشته حامیان موسوی و کروبی، کاندیداهای دهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری قرار بود راهپیمایی خود را از میدان ولی عصر به سمت صدا و سیما آغاز کنند اما وقتی متوجه اجتماع طرفداران احمدی نژاد در آن منطقه شدند برای پرهیز از درگیری از میدان ونک تا صدا و سیما دست به راهپیمایی زدند. قبل از راهپیمایی نیز تلویزیون دولتی ایران بیانیه ای را از سوی میر حسین موسوی به صورت زیر نویس نمایش می داد که در آن از مردم خواسته بود در راهپیمایی روز سه شنبه شرکت نکنند. صدا و سیما مکرراً اعلام می کرد که راهپیمایی حامیان موسوی کاملاً غیر قانونی است و از سوی وزارت کشور مجوز دریافت نکرده است. البته تا این لحظه هیچ منبع رسمی از سوی موسوی صحت و سقم بیانیه ی تلویزیون ایران را تایید نکرده است. گفتنی است در همان زمان صدا و سیمای ایران از مردم تهران برای حضور در اجتماع طرفداران احمدی نژاد دعوت می کرد. اجتماع حامیان احمدی نژاد پراکندگی زیادی در میان معترضان انتخابات ریاست جمهوری ایجاد کرد. چون به دلیل حضور آنها در میدان ولی عصر طرفداران موسوی قطعاً تغییر مسیر می دادند. طرفداران موسوی هیچ وسیله ی ارتباطی نداشتند. صدا و سیما در اختیار دولت بود. به علت قطع تلفنهای همراه نیز قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر نبودند بنابراین نمی توانستند از محل دقیق شروع راهپیمایی مطلع شوند. به همین علت معترضان در دسته های مختلف در خیابانهای تهران پخش شده بودند. عصر روز گذشته بعد از اجتماع دولتی حامیان احمدی نژاد، خیابان ولی عصر از چهارراه ولی عصر تا میدان ونک توسط بسیجی های چوب و چماق به دست طرفدار احمدی نژاد به تصرف   درآمد. روبروی وزارت رفاه عده ای از آنها که برخی لباس شخصی داشتند و بعضی دیگر لباس سبز لجنی به تن داشتند با تکان دادن چوبهایشان در هوا مردم را به وحشت انداخته بودند. یک روحانی نیز با بلند گو شعار می داد و بسیجی ها با چوبهای در دستشان تایید می کردند. روحانی می گفت: "ما برای خاموش کردن اختشاش نیامدیم. چون از رهبری هنوز دستور نداریم. البته اگر دستور بدهند تکلیف ما هم روشن است".بسیجی ها با تکان دادن چماقهایشان برای روحانی هورا می کشیدند و حرفهای او را تایید می کردند. برخی دیگر صدای بوق موتورهایشان را در خیابان ولی عصر رها کرده بودند. مردمی که در کنار خیابان ناظر این صحنه ها بودند می گفتند: "با چوب و چماق دارن حرف از اتحاد می زنن. مردم را به زور گلوله می خواهند وادار به قبول نتیجه ی انتخابات ناسالمشان بکنند. انتخاباتی که بیشتر شبیه یک شعبده بازی بود تا انتخابات".در آن لحظه اگر از چهار راه ولی عصر به سمت میدان ونک حرکت می کردی در هر صد متری یک گروه از موتورسواران بسیجی را می دیدی که با چوب و چماق در کنار نیروهای انتظامی مسلح و باتوم به دست ایستاده اند و سرتاسر خیابان را در تصرف خود دارند. تمام خیابانهای اطراف نیز باز بود و تردد ماشینها در آن جریان داشت. تمام تغییرات برای اجرای فاجعه ی از پیش طراحی شده ی میدان ونک بعد از تاریک شدن هوا به وجود آمده بود. روز گذشته نیز نمایندگانی از سه کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری برای طرح شکایت و اعتراضشان به دیدار رهبر ایران رفتند اما متاسفانه صدا و سیمای ایران بازهم در حرکتی مغرضانه از این دیدار فقط به پخش سخنان آقای خامنه ای بسنده کرد و هیچ حرفی از نمایندگان سه کاندیدا حتی در حد یک جمله نیز پخش نکرد. هنگام کشته شدن و ضرب و شتم زن و بچه ها در میدان ونک که دولت ایران آنها را اغتشاش گر معرفی می کند هیچ دوربینی از صدا و سیمای ایران حضور نداشت. امروز تلویزیون ایران فقط تصاویری از آتش گرفتن اموال عمومی در خیابانهای تهران نشان داد و عاملان آن را طرفداران موسوی معرفی کرد. مردم بی دفاعی که فقط نوار سبز از مچهایشان آویزان بود و راهپیمایی شان را در سکوت کامل برگزار کرده بودند. آنها برخلاف طرفداران احمدی نژاد که همه ی تریبونها را قبضه کرده اند هیچ بلندگویی در اختیار نداشتند. درپایان اضافه می کنم که عصر امروز مجدداً مخالفان و معترضان نتایج اعلام شده ی دهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری در میدان هفت تیر دست به راهپیمایی خواهند زد. تا این لحظه مقصد هنوز مشخص نشده است.