بیانیه گروهی از فعالین دانشجویی در مورد بحران هسته ای ایران
•
«انرژی هسته ای حق مسلم ماست». این شعاری است که حکومت به شدت برای جا انداختن آن در جامعه می کوشد. حاکمیت یا فراموش کرده است و یا خود را به فراموشی زده است، که پیش از آنکه انرژی هسته ای حق مسلم ما باشد، این مردم حقوق مسلم ابتدایی تر و مهم تری هم دارند که همه آنها از آنان سلب شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۶ فروردين ۱٣٨۵ -
۵ آوريل ۲۰۰۶
گروهی از دانشجويان فعال در ايران، نامه ی سرگشاده ای خطاب به مردم ايران در مورد بحران هسته ای کشور منتشر کردند. متن کامل اين نامه که به امضای سعيد حیيبی، ياشار قاجار، مجيد اشرف نژاد، مرتصی اصلاحچی، بهروز کريمي زاده و عابد توانچه رسيده، به شرح زير است:
به نام انسان ، عدالت و حقيقت
مردم ايران :
انسان در جامعه خويش حق اظهار آزادانه عقيده و بيان، حق نقد جامعه خويش و حق دخالت مستقيم در هر روندی را دارد كه به سرنوشت او مربوط باشد. اين حق، حقی است ناشی از حركت تاريخی انسان و مناسبات ناشی از ورود او به ساختاری به نام جامعه .
حاكمان همواره كوشيده اند حقوق تاريخی و اجتماعی حكومت شوندگان را، در آنجا كه مربوط به دخالت مستقيم در منافع و آينده شان می شود كمرنگ و در نهايت حذف كنند، غافل از اينكه نيروی بازدارنده ی آنها در مقابل نيروی عظيم مادی تاريخ و جامعه ناپايدار و نابود شدنی است .
مردم ايران؛
خطری جدی و مهلك آرام آرام بر فضای كشور هميشه در استبداد ما سايه می افكند. خطر جنگ، خطر تحريم، خطر كشته شدن تعداد زيادی از مردم كشورمان، خطر گرسنگی، بی دارويی و مرگ نوزادان و كودكان، خطر قربانی شدن هزاران هزار نفر از مردمی كه در زير تبليغات سنگين دروغين دو طرف متخاصم به درستی نمی دانند به چه دليل قربانی يك جنگ جديد هستند. سرزمين ايران ميرود كه در زير چكمه های سربازان حافظ منافع جنگ طلبان داخلی و جنگ افروزان خارجی لگدمال شود و خاكش با هزاران هزار بمب و موشك زير و رو گردد. رسانه های داخلی در موقعيت جديد بين المللي، كه كار به ضرب الاجل و شمارش معكوس رسيده است، يا همچون گذشته (به دلخواه و يا به اجبار) مدح و ثنای حكومت را می گويند و يا با سكوت خويش به منتظران بی قرار حمله خارجی تبديل شده اند. احزاب درون و برون حكومتی داخل كشور خاموشی گزيده اند و همگی از ترس قدرتی حيا دريده زبان در كام كشيده اند. امروز شرايط سياسی ايران به گونه ای است كه ما ناچاريم در جايگاهی فراتر از خود حرفهايی را مطرح كنيم كه مدت هاست عده ای خواهان طرح آن هستند .
٣٣ سال پيش از اين با اولين پرداخت مالی، فرايند ساخت نيروگاه هسته ای بوشهر آغاز شد. اكنون ۲۱ سال از شروع فعاليت های مخفی، غير شفاف و غير علنی حاكميت جمهوری اسلامی ايران در راه رسيدن به تكنولوژی هسته ای، كه خود آنرا صلح آميز می خواند و جامعه جهانی نگران توليد بمب هسته ای از آن است می گذرد. در تمام طول هشت سال جنگ ويرانگر ايران و عراق يعنی در زمانی كه معاش روزانه دغدغه جدی مردم ايران بوده است و به دليل سرازير شدن بودجه كشور برای تامين ادوات جنگی و ساير هزينه های نظامی انواع و اقسام كمبودها و محدوديت ها بر مردم تحميل ميشد و نيز در زمانی كه فشار خرد كننده ناشی از اجرای برنامه های صندوق بين المللی پول در دولت به اصطلاح سازندگی تمام آسايش، رفاه و امنيت اقتصادی و مادی مردم ايران را بر باد داده بود آن هنگامی كه رانت خواران و سرمايه داران پرورده ی حكومت، چاقتر و فربه تر می شدند و فقرای جامعه بيشتر و بی چيزتر ميگرديدند، ده ها ميليارد دلار سرمايه مردم اين مملكت بدون هيچ گونه رديف بودجه و نظارتی از طرف مردم صرف رسيدن به نيت های هسته ای اقليت تصميم گيرنده در كشور شده است. اين سرمايه عظيم كه بی شك قيمت زندگی انسانی صدها هزار نفر انسان در كشور ما بوده است، صرف باجهای كلان سياسی و بين المللي، خريد تجهيزات صنعتي، تهيه مواد و وسايل نامشخص از شبكه های قاچاق تجهيزات هسته ای و مخارج زندگی و دستمزد ماهيانه هزاران متخصص و كارگر خارجی در ايران و هزينه های سرسام آور حفاظت از تاسيسات اتمی و مسائل نظامی ناشی از آن شده است. مسئله ای كه مردم ايران هرگز در جريان «تصميم گيري» و حتی «وجود» آن نبوده اند و با پنهان كاری حاكميت و به قيمت حذف ده ها ميليارد دلار از بودجه عمراني، رفاهی و آموزشی كشور به وجود آمده است، در يك نيرنگ سياسی و تبليغاتی می رود كه به يك «مسئله ی ملي» و«حق مسلم» تبديل شود !
رسانه های انحصاری حكومت با تمام قوا می كوشند انرژی هسته ای را چنان فناوری بی نظيری جلوه دهد كه آينده كشور بدون آن تيره و تار است و در عين حال تمام دنيا برای جلوگيری از دسترسی ايران به آن با يكديگر متحد شده اند. وقاحت تا حدی است كه می خواهند فراموش كنيم مردم ايران يعنی كسانی كه تمامی اين تاسيسات با پول آنها ساخته شده است، آخرين كسانی بودند كه از ماجرا با خبر شدند، حكام جمهوری اسلامی خود را نماينده و خدمتگزار مردم معرفی می كنند. اما در عمل، آنقدر مردم را نامحرم می دانند كه هميشه ماجراهايی از اين دست بايد ابتدا در خارج از ايران برملا شود و كوس رسوايی آن زده شود و آنگاه مردم خود ايران از زبان سرويس های جاسوسی بيگانه و رسانه های جمعی دنيا و سازمانها و نهادهای بين المللی باخبر شوند كه در سرزمين آنها و با پول آنها چه فعل و انفعالاتی صورت گرفته است. در اين مورد مهم وقتی در خارج از ايران و غير ايرانيها همه از فعاليتهای مخفی اتمی ايران آگاه شدند تازه آن زمان بود كه حاكميت ايران تصميم گرفت با اكراه، گوشه ای از اين فعاليت ها را آن هم فقط و فقط به دليل نياز به «ملی ساز ی » اين مسئله را با مردم ايران در ميان گذارد .
در حال حاضر همچون گذشته، مردم ايران در نبود رسانه های آزاد، مستقل و غير حكومتی در زير بمباران تبليغاتی تلويزيون، راديو، روزنامه ها، منابر و مساجد حكومت قرار دارند، بدون آنكه واقعا بدانند «برای چه» و «برای كه» به عنوان قربانی به مخمصه ای بزرگ كشيده می شوند. فعالان سياسی در فضای ارعابی كه فرماندهان سپاه و نيروهای امنيتی به وجود آورده اند و پيشاپيش اعلام كرده اند «زبان هايی را كه در صدد نقد برنامه ی هسته ای حاكميت باشند خواهند بريد»، از زير بار مسئوليت اجتماعی و تعهد جمعی خود شانه خالی كرده اند و مردم را در بی خبری و سردرگمی رها كرده اند. دولت ايران با تنظيم بودجه خود بر پايه نفت ٣٨ دلاری و برای دسترسی بيشتر به منابع مالی سريع الوصول، تورم بيش از ٣۴% را به جان خريده است و اين در حالی است كه اين تصميمات می تواند اقتصاد كشور را به يك بحران شديد و طولانی سوق دهد. دولت با تبديل ذخاير ارزی خود به ارزهای معدود كشورهای به اصطلاح دوست با تنظيم بودجه كاملا نظامی به استقبال تحريم و جنگ رفته است. مقامات تصميم گيرنده مسائل امنيتی و هسته ای در حكومت به وضوح از الگوبرداری از رژيم و تاكتيكهای هسته ای كره شمالی سخن می گويند .
كار به جايی كشيده است كه فرستادگان آن دشمنی كه حاكميت جمهوری اسلامی ايران ۲٨ سال تمام از آغاز شكل گيری خود تمام مشكلات را به آن نسبت می داد و سالها از تريبون های رسمی شعار مرگ بر آمريكا، سر داده می شد و هر دگرانديش و ناراضی سياسی داخلی به جيره خواری آن دشمن متهم می گرديد، اكنون در مقابل مقامات جمهوری اسلامی در پشت ميز مذاكره نشسته است و دو طرف به يكديگر لبخندهای ديپلماتيك تحويل می دهند. گويی كه تابوهای خودساخته و حريم های ممنوعه به دست كاهنان آن در هم شكسته می شود .
صاحبان قدرت و طرفين مذاكره بر سر منافع، زندگی و آينده ی هفتاد ميليون ايرانی به مذاكراتی غيرعلنی و غيرشفاف پرداخته اند. مذاكراتی كه به دليل نبود نمايندگان واقعی مردم و نبود طرف مذاكره ای با صلاحيت و دارای پرونده موجه بين المللی در زمينه ی مسائل انسانی و جهانی از نظر ما كاملا غير قانونی است .
« انرژی هسته ای حق مسلم ماست »
اين شعاری است كه حكومت به شدت برای جا انداختن آن در جامعه می كوشد. حاكميت يا فراموش كرده است و يا خود را به فراموشی زده است، كه پيش از آنكه انرژی هسته ای حق مسلم ما باشد، اين مردم حقوق مسلم ابتدايی تر و مهم تری هم دارند كه همه آنها از آنان سلب شده است. حق آزادی عقيده و بيان، حق دخالت مستقيم و اساسی در تعيين سرنوشت خود، برابری بی چون و چرای حقوقی و انسانی زن و مرد در جامعه و خانواده، حق تامين آموزش، درمان و بهداشت رايگان و عمومی توسط حكومت كنندگان، حق برابری اجتماعی تمام انسان ها از هر نژاد، جنس و با هرعقيده، حق تشكيل تشكل های غيردولتی و سنديكاهای صنفی و بسياری حقوق ديگر و نيز حق اطلاع داشتن و نظارت كردن به طرح هايی مانند انرژی هسته ای كه با پول او اجرا می شوند. اولويت تحقق اين حقوق را چه كسی معين می كند؟ مردم يا حاكميت؟ اساسا آيا حاكميتی كه به خود اجازه می دهد به صورت قهری به تعيين اولويت های حقوق مردم بپردازد به حقوقی كه در بالا ذكر شد معتقد و ملزم است؟
سوال ديگر ما اينجاست كه خودكفايی در زمينه توليد بنزين، تكنولوژی بهسازی و نوسازی صنايع فرسوده ايران همچون صنعت نفت و صنعت نساجي، متدهای جديد شهرسازی و مقاوم سازي، در كشور زلزله خيز ما، فناوری مربوط به توليد ماشين آلات و متدهای حفاری در كشور كوهستانی و صاحب منابع فراوان زيرزمينی و معدنی ايران، فناوری ساخت و تعمير هواپيما در كشوری كه صنعت هواپيمايی آن هر از گاهی فاجعه ای متاثر كننده را در كارنامه خود ثبت می كند و ده ها و صدها مورد ديگر از نيازهای اساسی تكنولوژيكی كشور ضروری ترند يا انرژی هسته اي؟ آيا كشوری كه هنوز سوزن و پارچه ی مصرفی خود را از خارج وارد می كند، هيچ نوع فعاليت ديگری كه انجام آن بر صنايع هسته ای مقدم باشد ندارد؟ منطق انتخاب كنندگان تكنولوژی هسته ای با اين هزينه گزاف و غير متعارف چه بوده است ؟
كشورهای پيشرفته صنعتی با وجود نبود هيچگونه مانع فني، اقتصادی و سياسی بر سر راه بسط و گسترش نيروگاه های هسته ای از اين امر اجتناب می ورزند و در حالی كه شديدا به دنبال انرژی های نوين و پاك هستند همچنان قسمت عمده ای از سوخت نيروگاه های خود را از سوخت های فسيلی تامين می كنند. مشكلات لاينحل زيست محيطی و اقتصادی كه دفع و نگهداری زباله های هسته اي، با دوام چند هزار ساله ی اثرات كشنده اش و خطرات جدی ای كه از نشت و پخش اين مواد متوجه طبيعت و انسان هاست و نيز مخالفت گسترده مردم، احزاب سبز و فعالان محيط زيست، با گسترش اين تكنولوژی زيانآور، سبب گرديده است در كشورهای صاحب اين تكنولوژی كه بر خلاف آمريكا، كره شمالی و اسرائيل، اهداف جنگی بر آنها غالب نيست، انرژی هسته ای از برنامه های دراز مدت توسعه ی آنها خارج شود. اين همه تلاش و اين همه هزينه و اصرار بر گسترش نامحدود اين صنعت در ايران واقعا چه توجيهی می تواند داشته باشد؟ اگر مسئله واقعا مسائل تحقيقاتی و پزشكی است، كه كارشناسان علمی اذعان می كنند يك راكتور تحقيقاتی كوچك با سرمايه گذاری محدودد هم كفايت اين مسئله را می كند. حاكميت جمهوری اسلامی بايد در اين مورد صريح و روشن با مردم ايران و مردم جهان سخن بگويد تا بسياری از مسائل روشن شود .
مناقشه ی هسته ای موجود، اما از دلايل اساسي، مهم و پنهانی ديگری نيز سرچشمه می گيرد. سرمايه داری جهانی كه از دهه ی هفتاد ميلادی با كشيدن كمربند سبز قصد مقابله با بلوك شوروی را داشت، با پروبال دادن به «اسلام سيا سی » در منطقه مستعد خاورميانه قصد تحريف و تغيير مسير جنبش های مردمی منطقه همچون قيام ۱٣۵۷ ايران را داشت. اما تقويت وسيع و گسترده ی اين اسلام سياسی با فروپاشی بلوك شوروی همزمان شد و ناگهان اسلام سياسی كه ضرورت قبلی آن از ميان رفته بود، خود به صورت عاملی مخل نظام سلطه ی جهانی در آمد. از نظر منافع سرمايه داری جهانی اكنون ديگر اسلام سياسی موضوعيت خود را در منطقه از دست داده است و با گذشت دورانی كوتاه از موفقيت های نظام سرمايه داري، با آغاز ركود اقتصادی عظيم كشورهای متروپل و در سايه ی ميليتاريزه شدن مجدد امپرياليسم جهانی در قالب روی كار آمدن جورج بوش در ايالات متحده ی آمريكا و ضرورت انكشاف بازارهای جديد مصرف، به دست آوردن نيروی كار ارزان قيمت و منابع انرژی وسيع، اكنون دولت آمريكا به نمايندگی از بزرگترين تجمع سرمايه داری مالی قصد تغيير نقشه سياسی خاورميانه را دارد. در مورد ايران جدالی سنگين در گرفته است. در يك طرف جمهوری اسلامی با هدف ابقای خود در صحنه داخلی و تحميل خود به نظام جهانی حضور دارد و در طرف ديگر آمريكاست كه با قصد تحميل يك دولت سرمايه داری متعارف و مطلوب «سرمايه» بر ايران، قرار گرفته است سهم مردم فقط پرداخت هزينه های اين جنگ منافع است و ادعاهای متفاوتی كه طرفين اين كشمكش در خصوص مسئله ی هسته ای ايران دارند تنها ابزاری برای آغاز اين كشمكش فيزيكی و نهايی می باشد. دعوا بر سر منافع مادی دو گروه صاحب سرمايه است، يكی برای حفظ منافع خود می جنگد و ديگری برای گسترش منافعش .
اين لشگر كشی سرمايه داری اما وجهه ی عوام پسندی هم لازم دارد بنابر اين آمريكا كه خود صاحب سياه ترين پرونده ی حقوق بشر در بين دولت های جهان است، مدتی است با پرچم «دموكراسي» و «حقوق بشر» به چهارگوشه دنيا لشگر می كشد و در هر كشور بعد از مرگ ده ها هزار انسان بی گناه در جنگی كه به راه می اندازد، با استقرار يك دولت دست نشانده و چپاول ثروتهای ملی اين كشور اعلام می كند برای حفظ و حراست از اين نهال آزادی، حقوق بشر و دموكراسی ای كه كاشته است، ارتش خود را تا سالهای متمادي، از اين كشورها خارج نخواهد كرد .
دو ناقض حقوق بشر برای حيات خود و منافع اقتصاديشان و انحراف افكار عمومی از اوضاع داخلی خود، به جنگ يكديگر می روند. اولی به كار خود رنگ و بوی ملی و الهی می دهد و دومی پرچم آزادی و حقوق بشر و دفاع از جهان را علم می كند .
دولتی كه با دخالت و حمايت از مرگ و كشتار هزاران هزار انسان آزاديخواه در آمريكای لاتين، آسيا و آفريقا به دست عوامل دست نشانده ای چون نگودين ديم، باتيستا، آدولا، پينوشه، سوموزا، فرديناند ماركوس، سوهارتو، محمد رضا پهلوي، صدام و دهها مزدور و سرسپرده ريز و درشت امپرياليزم، به كشتار آزادی و ذبح حقوق بشر در زمين پرداخت و حسابدار بزرگترين تل های نعش مردم بی گناه در تاريخ است، آمريكايی كه اولين و تنها استفاده كننده ی از سلاح هسته ای بر عليه مردم بی دفاع در جهان است و جنايتی كه در هيروشيما و ناكازاكی توسط نيروهای آمريكايی با بمب اتمی به وقوع پيوست تا ابد علامت سوال جدی ای در مقابل ادعای آزادی خواهی و حمايت از گسترش حقوق بشر توسط آمريكا خواهد بود، آمريكايی كه داغ ننگ سلاخی زنان، كودكان و مردم به وحشيانه ترين و گسترده ترين حالت ممكن، توسط ارتشش، در ويتنام هنوز در صورتش تازگی دارد، برای گسترش دموكراسی و ترويج حقوق بشر به يوگوسلاو ی ، عراق و افغانستان حمله ی نظامی می كند .
قتل و غارت، تجاوز، كمبود مواد غذايی و دارويي، گرسنگی مردم، جان باختن كودكان و پايمال شدن حقوق اوليه بشری در اين كشور های اشغال شده، به بهانه ي، وجود شرايط اضطراری جنگی كه خود آمريكايی ها مسبب آن بوده اند معيار سنجش درستی ادعای آمريكايی هاست .
آدم ربايی و ترور مخالفان سياسی در كشورهای مختلف جهان، ساخت و گسترش زندان های مخفی و شكنجه زندانيان در اين زندانها، دخالت و سرنگونی نظام های مستقل مردمی و مخالف برنامه های آمريكا همچون دولت های قانوني، دموكراتيك و مردمی لومومبا در كونگو ، آلنده در شيلی و ...، حمايت از نسل كشی ارتش اسرائيل در فلسطين، حمايت از رژيم های نقض كننده حقوق بشر اما دارای روابط تجاری و سياسی نزديك با آمريكا همچون عربستان سعودي، پاكستان، تركيه، اردن، اسرائيل و در ايران به اعتراف مادلين آلبرايت وزير امور خارجه دولت كلينتون، برنامه ريزی و حمايت كامل از كودتای سياه ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ و ايجاد جو خفقان و سركوب حاصل از كودتا، تنها گوشه هايی از فعاليت های آمريكا در زمينه استقرار حقوق بشر و بسط دموكراسی در جهان بوده است .
ما به، مردم ايران، فعالان سياسی – اجتماعی، فعالان دانشجو يی ، كارگری و زنان و ... هشدار می دهيم كه اكنون كشور در سراشيب ورود به گرداب جنگ و خشونت قرار گرفته است و احتمالات آينده، بر حسب نوع برخورد و موضع نيروهای اجتماعي، بيرون از حالات زير نخواهد بود :
۱ - حمله خارجی :
تجربه يوگوسلاوي، عراق و افغانستان نشان داده است، نتيجه حمله نظامی خارجی به يك كشور، در مرحله اول تلفات سنگين جانی و كشتار مردم بی دفاع و در مراحل بعدی نابودی كليه زيرساخت های عمراني، اقتصادی و نيز تسلط جو ناامنی و خشونت، ترور، آدم ربايي، قتل، غارت، تجاوز و در مرحله ای عميق تر، فروپاشی ريشه ای سازوكارهای اجتماعی خواهد بود. تا مدت ها به جای قوانين دموكراتيك، قوانين خشك نظامی و به جای قوه منطق، قوه قهريه بر جامعه حاكم خواهد بود و اقتصاد و سياست و اجتماع تا مدتهای مديد تحت وابستگی بی چون و چرای حاكميت آمريكا در خواهد آمد .
۲ - تحريم اقتصادی؛
تجربه ی تاريخی موجود نشان داده است كه قربانيان تحريم های اقتصادی و سياسي، نه حاكميت ها، كه مردم هستند. در فضای تحريم، عزم به سركوب كامل و خشكاندن هرگونه اعتراض به منتهياليه خود خواهد رسيد. به جای آزادی به مردم گرسنگی، بيماری و رنج هديه داده می شود. هرچه فشار خارجی بر حاكميت افزايش يابد فشار حاكميت بر مردم نيز افزايش خواهد يافت. تمام پرده های حيا دريده خواهد شد و به جای زبان سرنيزه ها با مردم سخن خواهند گفت و مناسبات انسانی از هم خواهد پاشيد .
٣ - توافق اجبار ی :
برای ما مسلم و روشن است كه منافع و آينده اين دو سيستم مادی هيچگونه امكانی را برای توافق كامل باقی نخواهد گذاشت. مسئله بر سر بازار مصرف، منابع زيرزميني، نيروی انسانی ارزان قيمت و حيات اقتصادی دو تفكر متضاد است. مذاكراتی غيرعلنی و غيرشفاف صورت خواهد گرفت كه به دليل آنكه نمايندگان واقعی مردم در آن حضور ندارند و عاقبت آن چيزی جز بر باد رفتن كل هستی مردم ايران به قيمت بقای بيشتر يك تفكر نخواهد بود، از پايه و اساس نامشروع، غير قانونی و غير قابل پذيرش است .
فضای سياسی جامعه ايران اكنون در سكون و خاموشی قرار دارد . اين فضا ناشی از بی اطلاعي، پنهان كاري، فضای بسته رسانه ای و از همه مهم تر بی عملی و بی مسئوليتی به اصطلاح روشنفكران و فعالان و احزاب سياسی است .
روشنفكران ايرانی به دليل آنكه اكثرا افكارشان از طبقات پايين جامعه نجوشيده به جای شناسايی دغدغه ها در جامعه خود، افكار روشنفكران جوامع ديگر را، از بالا به پائين جامعه تزريق می كنند و قادر به صحبت كردن به زبان مردم نيستند، بنابراين نمی توانند با افكار غير ملموس، توده های مردم را به حركت در آورند و تحول مثبتی را در جامعه شكل دهند. اينان به سهم خود، در غفلت، ناآگاهی و بی كنشی جامعه مقصرند .
احزاب و گروه های سياسی داخلی هم، در نبود آزادی های سياسی و اجتماعی و احزاب مردمی واقعی در ايران، به دليل ارعاب حاكميت و يا بر اساس منافع مادی حقيری كه مبتنی بر فرصت طلبی است با استفاده از تريبون ها و امكانات مادی وسيعشان بی عملی را بر خود و بر جامعه تحميل كرده اند. اينان بايد بدانند كه نتيجه سكون و سكوت، پذيرش و انتخاب ضمنی يكی از سه وضعيت بالاست .
در پايان لازم می دانيم نكات زير، را متذكر شويم :
۱ - اين دعوا، دعوای مردم ايران نيست بلكه جدالی است بر سر تعيين حاكميت در ايران. بنابراين مردم در اين ميان نبايد سرباز جان بر كف و پادوی هيچ كدام از طرفين باشند. مردم بايد زمانی به ميدان بيايند كه جنگ بر سر منافع و آرمانهايشان باشد .
۲ - انرژی هسته ای تنها يك بهانه و ابزار برای جنگ منافع است، بنابراين علاوه بر اينكه ما فقط خواهان توقف فعاليت های هسته ای در ايران نيستيم، بلكه خواهان غير اتمی شدن جهان و محو كليه سلاح های كشتارجمعی در همه ی كشورها از جمله كشورهای آمريكا، روسيه، چين، اسرائيل و ... می باشيم و از تحقيقات برای دست يابی به انواع سالم انرژی و استفاده از انرژی های پاك، با كمترين آلودگی زيست محيطی به عنوان جايگزين فناوری هسته ای دفاع می كنيم .
٣ - هر گونه حمله يا تحريم اقتصادی در تضاد آشكار با منافع كوتاه و بلند مدت مردم ايران است و مورد مخالفت صريح مردم ما با كسانی است كه به چنين تعرض هايی اقدام ورزند. در اين ميان ما مشخصا نسبت به دخالت و نقش خودسرانه و خود محورانه ی آمريكا، نفرت و انزجار خود را اعلام می داريم .
۴ - حل بحران های پيش روی جامعه ايران فقط در پوشش يك حاكميت مردمی و دموكراتيك ممكن است، حكومتی كه در آن حكومت شوندگان به طور جدی و واقعی توانايی و امنيت تحميل اراده ی جمعی خود را بر حكومت كنندگان داشته باشند. منشا چنين تحولی هرگز نمی تواند خارجی باشد. تحول اصيل اجتماعی چيزی نيست كه از خارج و از بالا به جامعه تزريق شود، تحول سالم و اصيل بر مبنای حركت خود جامعه و بنابراين از درون و از پايين به بالای جامعه تحقق می يابد. اگر قرار است در اين ميان الگويی گرفته شود اين الگو نه از دولت ها و روشنفكران خارجي، بلكه بايد از مبارزات خودجوش و آگاهانه مردم ساير كشورها باشد، حركاتی مانند قيام دانشجويان، جوانان و كارگران فرانسه .
مردم همه كشورها لايق دنيايی بهتر و زيباتر از دنيای بحرانی حاضر هستند. بايد برای اين دنيای بهتر تلاش كرد و در حركت بود چرا كه مردمی كه خود به حال خويش فكری نكنند، ديگران برای آنها تصميم خواهند گرفت .
نويسندگان :
سعيد حیيبی
ياشار قاجار
مجيد اشرف نژاد
مرتصی اصلاحچی
بهروز کريمي زاده
عابد توانچه
|