از : محسن کوشا
عنوان : نقش مردم و فعالان
با نهایت ادب و احترام به موازین پلورالیسم اعتراف می کنم که «من» در آستانه ی ۲۲ بهمن ۵۷ با شور فراوان و بد آموزی های زیاد از انقلاب حمایت کردم. علت خلا گفتمان در دوران جوانی بود که تحت «توجهات» و «تعلیمات » حکومت بر آمده از کودتا عارض من و شاید بسیاری گردیده بود. بی اطلاعی از دستاوردهای جهانی مشروطه ( کنستیتوسیون/ کنستیتوشون) و معنی و مفهوم عمومی ، درست و دقیق آن که در کشورهای آزاد جهان قبلا بکار گرفته شد و توانسته بود در نتظیم فعالیت های سیاسی و تحقق پلورالیسم در کار و زندگی شهروندان ، آنها را به تعادل نسبی سیاسی نائل آورد . و در ۱۵۰ سال قبل هم الهام بخش پیشروان نهضت مشروطه در ایران گردیده بود .
چرا حکومت محمد رضا شاه از آموزش و گسترش تاریخ مشروطه و بسط مشروطه و دفاع از فعالیت های چند حزبی به بهانه های مبتذل طفره میرفت. مگر نه این که از همان فردای ۲۸ مرداد دکتر فرهاد رئیس دانشگاه تهران و اساتید بسیاری در برابر سیاست های ضد ملی و ضد مشروطه ی شاه کتبا اعتراض نمودند. هزار مثال و رویداد در ۲۵ سال نشان میدهد که عجب عقلی داشتند.
هموطنان عزیز طرفدار بازگشت حکومت پادشاهی !
بخاطر فرزندانمان که میخواهند برخلاف ما که ۲۵ سال بعداز کودتا، بدون احترام متقابل و حق شهروندی و تولرانس در جامعه ای کاملا قطبی - حکومتی و ضد حکومتی - انرژیهای زیاد و جانهای عزیزی ازبین رفت . در شرائط بهتری باهم زندگی کنند به این نکات عنایت فرمائید.
- در آستانه ی انقلاب مفاهیمی چون فعالیت حزبی ، آزادی بیان ، قانون اساسی و حتی مشروطه و مبارزه ی پارلمانی و جامعه ی مدنی
متاسفانه و متاسفانه دارای بار منفی بودند و با بی مهری فراوان روشنفکران روبرو می گردید این بزرگترین «نعمت » برای خمینسم بود که بتواند مشروعه خود را به ایران تحمیل کند. ندای بزرگمردانی چون دکتر صدیقی ها به گوش کسی نمی رسید همینطور دکتر شاپور بختیار - با وجود آزاد مردان و زنانی که تمام عمر خود را برای تحقق دمکراسی در ایران کوشیده بودند چنان گسستی در روند تکاملی مشروطه در بعد نظری و عملی ایجاد شده بود که لا جرم سقوط رژیم شاه به احیا و تقویت مشروطه نگرائید. راه به جائی نمی بریم اگر علل این فاجعه ی ملی را به جای حکومت وقت به حساب جبهه ملی ، نهضت آزادی ، حزب توده ، چریکهای فدائی ، مجاهدین خلق ، دکتر شریعتی ، فدائیان اسلام ، موتلفه و خمینی بگذاریم.
در ۳۰ سال حکومت مذهبی که مانند هیولائی اکثریت بالندگی های جامعه ی ایرانی را متوقف یا کند نمود و فضاحت های آن تا ابدیت در تاریخ بشر یت آگاه را را رنج خواهد داد. در باره ی فجایع جانی آن آمارها حکایت از ارقام نجومی می کند. با تمام این بدبختی ها و در زیر خاکسترهای
تمدنی که در این ۳۰ سال سوزانده شد. ما و فرزندان ما در ایران بخصوص در خارج از کشور آموختیم که بدون قانون اساسی بدون مشروطه ( کنستیتوسیون» سنگ بر سنگ بند نمی شود. مقاومت مردم ایران دربرابر ولایت فقیه بخصوص بعداز ۲ خرداد ۱۳۷۶ تردید ناپذیر گرایش برگشت ناپذیر مردم ایران به آگاهی و ارج نهادن آنها به مشروطه و قانون اسای می باشد که این روزها دنیارا به تحسین واداشته ست.
درخارج از کشور هم چه در آلمان یا فرانسه ، انگلستان ، سوئد و نروژ و..و.. همه با حکومت های پارلمانی مبتنی بر مشروطه «کستیتوسیون» استوار ست . سوگند اوباما به کنستیتوسیون و قانون اساسی در مراسم باشکوه نصب او بعداز پیروز ی تائید این نکته ست.
هموطنان طرفدار بازگشت پادشاهی به ایران نه به جهان توجه می کنند و نه به داخل ایران و این طور وانمود می کنند که این فقط آنها هستند که طرفدار مشروطه هستند همین باعث شده که از جنبش واقعا موجود و طرفدار تقویت و تحکیم مشروطه در ایران عقب بیافتند.
اگر مردم با مبارزات خود گام به گام به انتخابات آزاد برسند. و همانطور که آقای داریوش همایون هم قبول دارد نمایندگان تمام نحله های فکری
با همگرائی به تقسیم قدرت در جامعه نائل آیند چه با جمهوری اسلامی و چه بدون جمهوری اسلامی ! در آن حالت می بایست از شورای نگهبان و ولایت فقیه خبری نباشد. حال چگونه این مسیر پیش رود من نمیتوانم ترسیم کنم ولی مردمی که با این هشیاری بار دیگر حکومت و بساری از نیروهای سیاسی را شوکه کرد عزمی راسخ دارد که تا تحقق وکسب حقوق شهروندی خود کوتاه نیاید .
اجازه دهیم در آینده و در شرائط حضور تمام نمایندگان مردم با انتخابات آزاد در باره قانون اساسی و بقیه مسائل بررسی وتصمیم گیری شود.
در برنامه ی «حزب مشروطه خواهان » آمده ست که این حزب برای بازگشت حکومت پادشاهی مشروطه برای رضا کوورش پهلوی از هیج کوششی دریغ نمی کند. دقیقا این موضوع با نقش مردم و انتخابات آزاد در تضاد ست . شبیه این رفتار را مجاهدین خلق دارد ؛ رئیس جمهور «منتخب» شورای مقاومت خانم مریم رجوی. هردو مثال حکایت از بی توجهی به نقش انتخاباب و مردم می باشد.
۱٣۹٨٨ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨٨
|
از : طباطبایی
عنوان : وارونه جلوه دادن حقیقت
آقای کوشا مطالبی را میگوید که ۱۸۰ درجه با واقعیات در تضاد است. ایشان میفرمایند که "قبل از ۳۲ ایران چند حزبی بود بخاطر اینکه بعداز جنگ دوم قدر قدرتها لت و پار شده بودند و زورشان نمیرسید همه جا را مثل سابق با قلدران و فاشیست هائی مثل رضاخان هیتلری اداره کنند بهترین دوران آزاد ایران بود که با چکمه های دژخیمان کودتا به خاک وخون کشیده شد."
آقای کوشای عزیز فراموش میکند که از قداره بندها و قلدرهای حزب توده و فداییان اسلام در دوران بین سالهای ۲۰ تا ۳۲ حرفی بزند. متاسفانه بسیاری از دوستان به اصطلاح آزادیخواه ما چنین وانمود میکنند که دوران پیش از کودتای ۲۸ مرداد دوران آزادی و سربلندی ایران است. چنین چیزی اصلاً صحت ندارد. زندگی مردم ایران در آن دوران در آتش ناامنی و هرج و مرج میسوخت. بسیاری از مقامات کشوری و اندیشمندان و روشنفکران توسط قداره بندان چپ و اسلامی تکه تکه شدند و دولتهای وقت نیز، ناتوان در اداره مملکت، راه پوپولیسم و عوام گرایی را پیشه کردند. امروز مشروطه خواهان میانه رو و از جمله آقای رضا پهلوی بهیچ عنوان منکر عدم توسعه سیاسی در کشور در دوران سلطنت محمد رضا شاه نیستند. ولی نمیتوان با دروغ و نیرنگ پیشرفتهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و صنعتی آن دوران را نادیده گرفت.
در بخش دیگری از نوشته هایشان، آقای کوشا میفرمایند "ثابت شده از شرائط دیکتاتوری آزادیخواه بلند نمیشود و دیدم چگونه خمینی نازل شد. این حداقل دستاورد کودتا و حزب رستاخیز بود."
براستی که این بخش از گفته های این هموطن عزیز آدمی را بیاد صحبتها و تحلیلهای رئیس جمهور "منتخب" کشورمان آقای احمدی نژاد می اندازد. آقای کوشا، براحتی از حمایتهای گروههای مختلف اسلامی و کمونیست و مصدقی از روح الله خمینی میگذرد و روی کار آمدن او را گردن محمد رضا شاه میاندازد. آقای محترم، این شاه نبود که در پاریس اعلامیه عبودیت و بندگی خمینی را صادر کرد! این شاه نبود که "بشارت نامه" چاپلوسانه برای خمینی صادر نمود! این شاه نبود که مردم را به رای دادن به حکومت اسلامی در ایران تشویق نمود! این شاه نبود که کابینه خمینی را اداره میکرد تا او راه و رسم سرکوب را بیاموزد! و بالاخره این شاه نبود که برای دیوانه بازیهای خمینی هورا بکشد و کارهایی چون گروگانگیری سفارت آمریکا را به عنوان یک اقدام ضد امپریالیستی تایید کند.
دوست عزیز، آقای محسن کوشا، من هیچ کاری به عقیده شخصی شما ندارم. ولی از شما و دیگر هموطنان انتظار وارونه جلوه دادن حقایق را نیز ندارم.
۱٣۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨٨
|
از : آواره
عنوان : گفتن لپ مطلب توسط آقای کوشان
کوتاه و مختصر!بهتر از این نمیشد
۱٣۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨٨
|
از : مازیار
عنوان : آقای محسن کوشا، از قول خودتان صحبت کنید
آقای محسن کوشا میفرمایند که "مردم برای بازگشت حکومت پادشاهی «مشروطه» مبارزه نمی کنند.
انتخابات آزاد هم برای انتخاب پادشاه نیست". آقای محترم، بیاد ندارم مردم شما را به عنوان سخنگوی خود انتخاب کرده باشند. پس تا اطلاع ثانوی فقط از قول خودتان صحبت کنید. ثانیاً، مگر دیگر گروههای سیاسی چه گلی بر سر مردم زدند، که حال امروز ادعایشان گوش فلک را کر کرده؟ مگر همین کمونیستها و توده ایها نبودند که خواستار دفاع از حکومت "ضد امپریالیستی" جمهوری اسلامی بودند؟ مگر در حکومت ملی و مردمی و صد البته مصدقی آقای مهدی بازرگان و دوستان جبهه ملی و نهضت آرادیشان نبود که دسته دسته هموطنان بهایی ما به جرم عقیده شان کشته میشدند؟ مگر کشتار و بمب بارانهای کردستان را در زمان دولت مصدقی بیاد ندارید؟ مگر مصادره اموالها و پاکسازیهای دوران بازرگان را فراموش کرده اید؟ مگر تعطیلی دسته جمعی مطبوعات در دوران وزارت ناصر میناچی در دولت بازرگان را بیاد ندارید؟ مگر در زمان نخست وزیری همین میر حسین موسوی، که امروز به حق سمبل مخالفت مردم با رژیم است، کم جنایت شد؟
بله هموطن عزیز، گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنکه هست گیرند.
من خود از طرفداران جمهوری و مرحوم مصدق بودم، ولی امروز به این تنیجه رسیده ام که راه رضا پهلوی از راه به اصطلاح دیگران به مراتب معقولتر است.
آقای محسن کوشا، من برخلاف شما خود را قیم مردم نمیدانم و بر این باور هستم که هر شهروند ایرانی، با هر عقیده ای و تا زمانیکه به عقیده دیگران احترام گذارد، حق دارد در این مبارزه شرکت کند. سرنوشت نوع نظام آینده در انتخابات آزاد مجلس موسسان و نهایاتاً با همه پرسی از مردم مشخص میشود. تا آنروز، همه ما ایرانی هستیم و برابر. بگذارید "افتخار" قیم بودن فقط و فقط نصیب علی خامنه ای شود.
۱٣۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨٨
|
از : محسن کوشا
عنوان : فرصت طلبان فعال شدند
حزب «مشروطه» چه صیغه ای ایست ؟
شما که با پرچم «کذائی » ضد مشروطه ۱۰۰ سال مملکت را عقب بردید.
قبل از ۳۲ ایران چند حزبی بود بخاطر اینکه بعداز جنگ دوم قدر قدرتها لت و پار شده بودند و زورشان نمیرسید همه جا را مثل سابق با قلدران و فاشیست هائی مثل رضاخان هیتلری اداره کنند بهترین دوران آزاد ایران بود که با چکمه های دژخیمان کودتا به خاک وخون کشیده شد.
ثابت شده از شرائط دیکتاتوری آزادیخواه بلند نمیشود و دیدم چگونه خمینی نازل شد. این حداقل دستاورد کودتا و حزب رستاخیز بود.
در این ۳۰ سال رژیم کنونی روی حکومت شاه را «سفید» کرد همه میدانند.
خوب توجه کنید و لطفا قند تو دلتان آب نشود.
از میان این حکومت دهشتناک هم دکتر مصدق برون نمی آید اجازه دهید مردم
از ته چاه بیرون بیایندو از فرصت طلبی خودداری کنید و مانند مجاهدین از عظمت مردم عبرت بگیرید مردم برای دیکتاتورها مبارزه نمی کنند.
شرم آور ست که با آرم های کذائی خود در ای میل و ویدئو و ترانه و روضه خوانی هایتان رعایت مردم را نمی کنید و با اعلامیه دیگران را نصیحت می کنید.
مردم برای بازگشت حکومت پادشاهی «مشروطه» مبارزه نمی کنند.
انتخابات آزاد هم برای انتخاب پادشاه نیست
۱٣۹۵۵ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨٨
|