بس تجربه کردیم در این دیر مکافات ...
چند نکته در مورد رویدادهای پس از انتخابات


آرش برومند


• به گفته ویکتور هوگو هیچ چیز نیرومندتر از اندیشه ای نیست که زمانش فرارسیده باشد. اندیشه اصلاحات و دگرگونی مدتها است که برفراز کشور ما بال گشوده است... اگر این بار نیز نظام ولایت فقیهی با لجاجت خواست های مردم را نادیده بگیرد، با موج بعدی برآمد مردم مواجه خواهد شد، که بدون شک عظیم تر، گسترده تر و سهمگین تر است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٨ تير ۱٣٨٨ -  ۲۹ ژوئن ۲۰۰۹


   اعتراضات گسترده مردمی نسبت به نتیجه انتخابات و برآمد بی سابقه مردم طی سی سال گذشته که وضعیت بحرانی در کشور ما را آشکار ساخته، پیش از هر چیز نیازمند بررسی و تفحص بدور از احساسات از سوی نیروهای فعال سیاسی و روشنفکران کشور است. بحث در سطح ملی و بررسی این بحران از دیدگاه های مختلف می تواند به غنای فکری و عملی، پربارتر شدن این جنبش اجتماعی و کاهش هزینه های آن یاری رساند.
متن حاضر سهم ناچیزی در این رابطه است.

تقلب در انتخابات
از یک دید کلی روند انتخابات و چگونگی سازماندهی آن، خود یک تقلب بزرگ است. هنگامی که نهادی چون شورای نگهبان (که حداقل نیمی از اعضای آن توسط یک فرد انتخاب می شوند و در نتیجه حافظ منافع آن فرد هستند)، در مورد صلاحیت نامزدی ریاست جمهوری شهروندان تصمیم می گیرد، سخنی از انتخاب آزاد نمی تواند در میان باشد. هنگامی که کنترل صندوق های رای را ارگان ها و نهادهای دولتی بعهده دارند که رییس آن خود نامزد ریاست جمهوری است، سخن از رقابت سالم نمی تواند در میان باشد. هنگامی که رسانه های گروهی مستقل و آزاد، نهادهای صنفی و حزب های آزاد سیاسی و در یک کلام نهادهای کنترل آزاد در جامعه وجود ندارند، سخنی از آزادی انتخاب نمی تواند در میان باشد. به این تعبیر خود انتخابات در ایران یک «تقلب بزرگ» است.

رای سازی
وجود نمونه های انکارناپذیر از تخلفات هنگام رای خوانی، نشانه آن است که گروه های قدرت در حکومت ج. ا به هیچ چیز حتی قانون خود نوشته شان پایبند نیستند. این روندی است که از ابتدای انقلاب تا به امروز بی توجه به اینکه کدام جناح حکومتی در قدرت بوده، تکرار شده است. نمونه بارز این قانون شکنی فراجناحی جلوگیری از ورود عبدالرحمن قاسملو و مسعود رجوی به مجلس شورای ملی (علیرغم کسب آرای لازم) در انتخابات مجلس اول پس از انقلاب و عزل آقای بنی صدر از مقام ریاست جمهوری توسط آقای خمینی، علیرغم انتخاب او توسط مردم است.
آنچه که در این انتخابات اتفاق افتاد پدیده غافلگیر کننده ای برای هیچیک از جناح های حکومتی نباید باشد. زیرا تا زمانی که این جناح ها قدرت مطلقه ولی فقیه را می پذیرند، پیامدهای آن را نیز باید بپذیرند.
در همین رابطه باید گفت آندسته از نظریاتی که نتیجه انتخابات اخیر را بمثابه «کودتا» ارزیابی می کنند، بیشتر جنبه تبلیغاتی دارند. بافت پیچیده اجتماعی و ساختار لایه به لایه قدرت در ایران شامل نهادهای مذهبی و دستگاه دولتی بگونه ای است که هیچ گروهی تنها به زور ماشین نظامی نخواهد توانست سکان مدیریت جامعه را بدست بگیرد. واقعیت این است که سپاه پاسداران و بسیج نهادهای یکدست و همگنی نیستند و تضادهای اجتماعی در صف این نهادها نیز بازتاب می یابد.

برآمد مردم
فوران خشم مردم پس از اعلام زودهنگام نتیجه انتخابات نشان می دهد که بخش مهمی از جامعه ایران دیگر حاضر نیست توهین رهبران ج. ا به هوش و ذکاوت شان را خاموش وار بپذیرد. واقعیت این است که نتیجه انتخابات تنها روزنه ای برای بروز خشم های انباشته در دل مردمی است که سه دهه بر اثر بی تدبیری و سوءمدیریت رهبران ج. ا بهای سنگینی پرداخته و صبورانه منتظر تحقق وعده هایی چون رفاه، عدالت اجتماعی، توسعه، دمکراسی و آزادی اند.
از دید نگارنده این سطور پشتیبانی مردم از آقای موسوی معنایی فراتراز رای به یک فرد مشخص دارد. به واقع مردم ایران در این انتخابات رای به اندیشه دگرگونی و اصلاحات در مقابل اندیشه طالبانی دادند. هجوم به دانشگاه ها، ضرب و شتم دانشجویان، دستگیری استادان دانشگاه ها و حرکاتی از این قبیل نشان می دهد که مردم به حق جناح حاکم را روایت ایرانی طالبان بشمار می آورند.
نکات قوت این برآمدها تا کنون عبارتند از:
• مسالمت آمیز بودن اجتماع های اعتراض آمیز
• شرکت برجسته و فعال زنان در تظاهرات؛ بر خلاف انقلاب بهمن صف مردان و زنان این بار از هم جدا نبود. مرد و زن دوشادوش هم در اجتماعات شرکت داشتند.
• گستردگی طیف نیروهای شرکت کننده در جنبش اعتراضی؛ این حرکت اجتماعی از یکسو سر در بخشی از حکومت دارد و از سوی دیگر سر در توده های عادی مردم
• ترکیب سنی جوان تظاهرکنندگان که بازتابنده ترکیب جمعیتی جوان جامعه ایران با خواست های طبیعی متناسب با این سنین است.
• شهامت در دفاع از حقوق اولیه و شناخته شده شهروندی علیرغم سرکوب خشن دولتی
   
    نکات ضعف این برآمدها تا کنون عبارتند از:
• خودجوش بودن و نبود یک سازماندهی فراگیر چه در سطح منطقه ای و چه در سطح ملی
• فقدان هدف های روشن سیاسی، اجتماعی و اقتصادی
• آمادگی توسل به قهر و خشونت در بخشی از معترضان بمثابه واکنشی کور در برابر سرکوب های رژیم

جنگ قدرت
این انتخابات نه تنها نیشتری بر دمل چرکین دستگاه های قدرت در ج. ا زد و فساد آنها را بیرون ریخت، بلکه جنگ قدرت جناح های مختلف رژیم را نیز آشکارتر ساخت. واقعیت این است که دعوا بر سر تقسیم درآمد نفت و ثروت های حاصل از فعالیت های اقتصادی در انحصار دولت، اکنون به خیابانها کشیده شده است. نامه هشدارآمیز آقای رفسنجانی به آقای خامنه ای چند روز پیش از انتخابات تبلور این جدال در عالی ترین سطح حکومتی است. این جدال تنها وجه اقتصادی ندارد و به گفته آقای خامنه ای در نماز جمعه تهران پس از برآمد مردم، شامل اختلاف دیدگاه در زمینه سیاست خارجی، مسایل اجتماعی و فرهنگی است.
میدان رزمی که این جنگ قدرت در آن جریان دارد محل تلاقی منافع گوناگون و بسیار متضادی است. در هر دو سوی جبهه این جنگ قدرت افراد و گروه هایی وجود دارند که هدف شان تحکیم پایه های قدرت سیاسی و یا حفظ ثروت های بادآورده شان است. این جریانات می کوشند با پنهان شدن پشت شعارهای مردم فریب و استفاده ابزاری از مردم، به بهای خون جوانان ایران منافع خویش را تامین کنند. و البته شکی نیست که در دو سوی جبهه این جدال انسان هایی آرمانخواه و صادق نیز وجود دارند که حساب شان از گروه های قدرت جدا است و به شعارهای مطرح شده اعتقاد دارند.
این جنگ قدرت تاکنون بصورت دورانی از کشمکش و آشتی بین جناح ها جریان داشته که هر از گاهی با پیشروی و یا عقب نشینی یکی از جناح ها خاتمه می یافته است. چنین بنظر می آید که اکنون طرفین درگیر در این جنگ قدرت به نقطه ای رسیده اند که قصد نهایی کردن این جدال را دارند. رویدادهای اخیر نشانگر آنند که این محافل قدرت به شیوه سی سال گذشته از قربانی کردن مردم به پای امیال خویش و بخطر انداختن منافع ملی کشور ما، هیچ ابایی ندارند.
با توجه به این مسایل جنگ و خونریزی تنها بسود جریاناتی است که از آب گل آلود فضای اجتماعی ماهی منافع خویش را می گیرند. هنگامی که خون جلوی چشم خرد را می گیرد، میدان بدست آنهایی می افتد که کار خود را تنها با تحریک احساسات پیش می برند.

دورنما
برآمد مردم نشان می دهد که:
• بخش مهمی از جامعه ایران خواهان دگرگونی است و دست رد به سینه شیوه حکومت از نوع طالبان می زند.
• تا زمانیکه یک مقام بعنوان ولایت فقیه با حکم حکومتی می تواند مردم را دور بزند، رای مردم ارزشی ندارد. موضعگیری آقای خامنه ای در این انتخابات بر محبوبیت احمدی نژاد نیفزود، بلکه مشروعیت ولایت فقیه را در دید بخش فعال جامعه ایران (که نقش محرک در حیات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور دارد) از بین برد.
• پایه های اجتماعی حاکمیت باریک تر می شود. در سی سال گذشته بر سر گردنه هر بحران، بخشی از نیروهای درون حکومت به خارج از آن پرتاب شده اند. امروز تاج زاده ها، حجاریان ها و ... در همان سلول هایی زندانی و شکنجه می شوند که برای سرکوب فعالان سیاسی خارج از حاکمیت ساخته شده بودند.
• حکومت ها مسبب شورش ها و قیام ها هستند. حکومتگران باتدبیر می توانند با مدیریت خردمندانه بحران مانع از تبدیل مشکلات به انفجار اجتماعی شوند. برخورد حکومتگران بویژه آقای خامنه ای با انتخابات و سپس سرکوب خشن آن نشان داد که جناح حاکم فاقد ظرفیت و تدبیر لازم برای مدیریت یک جامعه متنوع و پیچیده است.

   سیستم ولایت فقیهی ممکن است که در این مرحله آنطور که آقای احمد خاتمی واعظ نماز جمعه تهران توصیه می کند با کاربست روش های بیرحمانه موفق به خاموش ساختن اعتراضات مردم شود، ولی نظام ترس و وحشت به گواهی تاریخ فاقد دورنما است. دهان را می توان به ضرب گلوله و چماق بست، ولی جلوی پرواز اندیشه را نمی توان با این ابزار گرفت.
   به گفته ویکتور هوگو هیچ چیز نیرومندتر از اندیشه ای نیست که زمانش فرارسیده باشد. اندیشه اصلاحات و دگرگونی مدتها است که برفراز کشور ما بال گشوده است. اگر نظام ولایت فقیهی این اندیشه را که بصورت خواست های مردم در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی مطرح می شد شنیده بود، با برآمد بی سابقه مردم پس از انتخابات اخیر مواجه نمی شد.
   اگر این بار نیز نظام ولایت فقیهی با لجاجت خواست های مردم را نادیده بگیرد، با موج بعدی برآمد مردم مواجه خواهد شد، که بدون شک عظیم تر، گسترده تر و سهمگین تر است.
   هنوز خاطره پایان حکومت محمد رضا شاه در حافظه تاریخی مردم ایران و تاخیر او در شنیدن پیام مردم زنده است. هنگامی که محمد رضا شاه اعلام کرد که پیام ملت ایران را شنیده است، دیگر دیر شده و او همه پل های آشتی با ملت را پشت سر خود خراب کرده بود.

۲٨ ژوئن ۲۰۰۹