تاریخ اندرز می دهد


ع. جلیاوی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۹ تير ۱٣٨٨ -  ٣۰ ژوئن ۲۰۰۹


اندرزهای تاریخ به وسیله تحولات اجتماعی به گوش ما می رسند. جنبش هفته های اخیر در کشور ما در کنار نتایج سیاسی مشخص خود، یک نکته تئوریکی مهم را نیز روشن کرد. بررسی خلاصه زیر تلاشی در توضیح این نکته است:
۱- قدرت عظیم بسیج کنندگی خواسته های ذاتاً دموکراتیک، مثل انتخابات، آزادی های فردی و اجتماعی که ملیون ها نفر را به جریان انتخابات جذب کرد و صدها هزار نفر را به ناآرامی های خیابانی، به خوبی نشان می دهد که گرانیگاه ذهنی جامعه بر همین اهداف دموکراتیک واقع شده است.
اگر به این جنبش، بی سازمانی مردم در حوزه های صنفی و سیاسی و موانع قانونی ای که در توافق با این بی سازمانی ست را اضافه نمائیم، آن گاه رسیدن به این جمع بندی مشکل نخواهد بود که ماهیت اصلی تحول تاریخی بلاواسطه ای که جامعه ایران به آن نیاز دارد، دموکراتیک است. روشن است که چنین شرائط ذهنی ای متکی بر روابط اقتصادی – اجتماعی سرمایه داری ست. ولی جهانی شدن سرمایه داری متناظر با جهانی شدن دموکراسی نیست. سرمایه در روند جهانی شدن خویش به ارتجاع معاصر تبدیل شده است و در اتحاد و سازش با برخی گرایش های ماقبل سرمایه داری به ویزه در کشورهای با تمدن کهن مانع توسعه و گسترش آزادی های ناشی از نظام دموکراسی می شود.
۲- چون نظام دموکراسی سنتی در گذر زمان به تدریج از مفاهیم آزادی خواهانه نسبی اولیه خود تخلیه شده و در جهان امروز به عنوان ارتجاع مسلط، مسئول و نگهبان مستقیم و غیرمستقیم همه ی رویدادهای مرتجعانه، تجاوزکارانه و عوام فریبانه است و بقا حکومت های استبدادی در کشورهای زیادی منوط به پشتیبانی آن می باشد؛ و چهره معاصر آن در وجود رژیم های مستبدی نمایان می شود که با لوازم دموکراسی لیبرال، چون قانون، پارلمان، انتخابات عمومی و غیره بزک شده اند، به نحوی که در همین منطقه خاورمیانه بر سریر هر یک از این رژیم های دموکراسی، شیخ قبیله ای، سرهنگ زهوار در رفته، و یا خان زاده ی خارج تحصیل کرده ای و... به عنوان رئیس الوزرا و رئیس پارلمان انتخابی و قانونی، و غیره جلوس کرده اند، می توان نتیجه گرفت که دموکراسی مورد انتظار مردم ایران از طریق نفی دموکراسی لیبرال قابل دست یابی است. این دموکراسی، دموکراسی رادیکال، بدون بورژوازی و علیه بورژوازی است. نظامی ست که باید در مرزبندی با شیوه های دموکراسی سنتی با اتکا به ارگان های مرکب مقننه – اجرائی اتنخابی ای که کنترل آنها از پائین تضمین شده باشد در موقع خود تشکیل شود.
٣- با گرایش به این مایه از رادیکالیسم، بورژوازی دشمن اصلی و کامل جامعه و جنبش کارگری قوی ترین عنصر اجتماعی در این دورنما خواهد بود که متحدین فراوانی از میان اقشار میانی جامعه او را احاطه کرده اند. بنابراین تحول دموکراتیک در دوران معاصر در تضاد با فرآیند رشد سرمابه داری و مرحله ای پیوسته با سوسیالیسم محسوب می شود که با توجه به شرائط هر جامعه مختصات ویژه خود را دارد. این تحول دموکراتیک، جدا از کوتاهی یا بلندی دوره استقرار آن، از لحاظ کیفی دوران کاملاً مجزائی است.
توسعه سرمایه داری در کشورهای با حکومت های استبدادی به خوبی اثبات می کند که دیگر تکامل سیاسی پیش شرط تکامل سرمایه داری نیست. بالعکس، چون وجود آمادگی ذهنی در میان کارگران و اقشار دیگر یکی از شرائط ترویج ایده های سوسیالیسم است، لذا پاک شدن جامعه از همه عناصر گمراه کننده غیرطبقاتی سیاسی و فرهنگی و ایجاد زمینه اجتماعی شفاف برای مبارزه با شیوه تولید سرمایه داری خواسته فوری سوسیالیست ها است. .این مختصات که در کشورهای قدیمی سرمایه داری متداول است، در کشورهای جدیدتر سرمایه داری از همان آغاز با روبنای سیاسی مستبدانه ای که محصول اتحاد بورژوازی بزرگ انحصاری با استبداد محلی است جایگزین و جوانه های آزادی خواهی از همان آغاز سرکوب می شود. بنابراین جنبش سوسیالیستی در اغلب این مناطق تا اندازه ی زیادی ناچار است بخش مهمی از وظایف دموکراتیک را که تاریخ به عهده بورژوازی گذاشته بود، در عهد ارتجاعی شدن بورژوازی خود به عهده بگیرد. جنبش سوسیالیستی دراین مناطق از مسیر مبارزه برای دموکراسی می گذرد و تحول دموکراتیک به عنوان پیش شرط سوسیالیسم محسوب می شود.
جنبش سوسیالیستی در ایران که به سکتاریسم مزمنی دچار است، برای این که از حالت فرقه ای فعلی خود خارج شود و بتواند چون یک جنبش اجتماعی ابتدا به وسیله خود طبقه کارگر به رسمیت شناخته شود، باید با تلقیق مناسب ترویج سوسیالیسم و تبلیغ عملی برای تعمیق مبارزات دموکراسی خواهی مردم این اندرز تاریخی را جدی بگیرد.

منبع:کورسو(www.chalyavi.com)