در سال‌گرد ۸ تیر، روز جان‌باختگان سرفراز فدایی
خیابان‌های میهن من هنوز هم خونین است


بیژن اقدسی


• شرایط روز امسالین جان‌باختگان فدایی شباهت‌های بسیاری با شرایط دوران آغازین بنیان‌گذاری جنبش ما دارد. رژیم کودتا در خیابان‌های میهن من جوانان این مرز و بوم را سلاخی می‌کند و راه را بر هر اعتراص و ندای مخالفتی بسته‌ است. امروز ولایت و ریاست در میهن ما در دست کسانی است که هیچ قرابتی با هیچ حس انسانی ندارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ تير ۱٣٨٨ -  ۱ ژوئيه ۲۰۰۹


٨ تیر، روز جان‌باختگان فدایی امسال در شرایطی فرا می‌رسد که خیابان‌های شهرهای بزرگ کشور در قرق نیروهای کودتایی است.
امروز شورای نگهبان در آخرین پرده‍ی تاکنونی نمایش کودتای انتخاباتی بار دیگر غصب کرسی ریاست جمهوری توسط احمدی‌نژاد را تایید کرد. سربازان خامنه‌ای و مزدوران احمدی‌‌نژاد باز می‌خواهند شرایطی را بر میهن من حاکم کنند که ما آزادی‌خواهان ایرانی وادار شویم کوچک‌ترین ندای عشق را در پستوی خانه‌های‌مان نهان کنیم. غداره‌بندان دولت کودتایی، در میهن من، در سرزمین شاعران و عاشقان، فرزندان برومند میهن ما را وحشیانه می‌زنند و می‌کشند. باز شکنجه‌گاه‌های آشکار و پنهان و مخفی و علنی میعادگاه زنان و مردان ایرانی شده است که هیچ نمی‌خواهند جز آزادی و هیچ نمی‌گویند جز آن که «رای من کجاست؟».
یاد شعر نیما می‌افتم که می‌گوید «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده‍ی خود را؟». چه کسی پاسخ‌گوی بیدادی است که هنوز بر جوانان میهن من روا می‌شود. سال‌ها، دهه‌ها و سده‌هاست که ما ایرانیان پاسخ هوار آزدی‌خواهانه‍ی‌مان را با شلاق و شکنجه و گلوله‌های سربین می‌گیریم. هنوز حکایت ما و بیدادگران حکایت شعر و سخن است از یک سوی و قمه و چماق از دیگر سوی.
فداییان خلق نیز فرزندان زمانه‍ی سرکوب آزادی‌خواهی و دادپژوهی بودند؛ فرزندان پاسخ چماقانه به سخنان آزادی‌خواهانه، فرزندان پاسخ وقاحت مقاومت‌شکنانه به اشعار دادپژوهانه. رفقای فدایی من زاده‍ی دورانی بودند که سهم هر سوسوی امیدی داغ و درفش بود؛ فرزندان روزگار سیاه پس از مرداد گران.
سرانجام ٨ سال نبرد دلیرانه‍ی فداییان خلق با حکومت کودتایی محمدرضا شاه پهلوی چه بود؟ آری، ثمر صداقت عاشقانه‍ی بنیان‌گذاران جنبش فداییان خلق، نتیجه‍ی پای‌داری زنانه و مردانه‍ی صدها فدایی خلق در درون و بیرون زندان‌های ستم‌شاهی در برابر شاه کودتا این شد که پس از انقلاب خیل آزادی‌خواهان و روشن‌فکران به سوی سازمان ما سرازیر شد و فداییان خلق در زمانی کوتاه به نیرویی عظیم بدل شدند. نیرویی که نمی‌شد آن را نادیده گرفت. نیرویی که در جای جای کشور و در قلب همه‍ی تلاش‌های آزادی‌خواهانه و دادپژوهانه حضوری تاثیرگذار داشت.
اما این تاثیرگذاری به چه بهایی به دست آمده بود؟ در طی دوران کوتاه ٨ ساله، صدها جوان کشته و بسیار بیش از آن قربانی شکنجه‌های وحشیانه‍ی شاگردان سیا و موساد شدند. پس از ۲٨ مرداد گروهی از جسورترین فرزندان این آب و خاک راه هر گونه تغییر مسالمت‌آمیز در چارچوب نظام را بسته دیدند و دست به مبارزه‍ی مسلحانه زدند. علت اتخاذ این سیاست از سوی آزادی‌خواهان ایران که تنها هم در صفوف فداییان خلق متشکل نشده بودند، به خشونت کشیده شدن هر چه بیش‌تر فضای سیاسی کشور بود. گناه این خشونت و گناه تاریخی عواقب این خشونت بر عهده‍ی کسانی بود و مانده است که جامعه را به خشونت کشیدند. آن‌ها سرکوب کردند و ما قربانی دادیم.
حکایت فداییان جان‌باخته در دوران پس از انقلاب نیز حکایتی به همان اندازه دردآلود است. غیر از نزدیک به ۱۰۰ نفری که در جبهه‌های جنگ علیه تجاوز بیگانگان جان باختند، دیگر یاران ما در بیرون و درون زندان هم‌راه با خیل آزادی‌خواهان متعلق به دیگر نیروهای سیاسی به وحشیانه‌ترین شیوه‌های ممکن شکنجه شدند و به قتل رسیدند. حکایت هر یک از جان‌باختگان فدایی حکایتی غم‌انگیز از پرپر شدن جوانی دیگر از میلیون‌ها جوانی است که در سده‌های طولانی تاریخ این کشور با هزینه کردن جان خود در راه آزادی و برابری گام نهاده‌اند و می‌نهند.
شرایط روز امسالین جان‌باختگان فدایی شباهت‌های بسیاری با شرایط دوران آغازین بنیان‌گذاری جنبش ما دارد. رژیم کودتا در خیابان‌های میهن من جوانان این مرز و بوم را سلاخی می‌کند و راه را بر هر اعتراص و ندای مخالفتی بسته‌ است. امروز ولایت و ریاست در میهن ما در دست کسانی است که هیچ قرابتی با هیچ حس انسانی ندارند. تنها زبانی که حاکمان کنونی ایران دارند با آن با کرور کرور ایرانی آزاده سخن می‌گویند، زور است و چماق و شکنجه و سرب. همه‍ی گزارش‌هایی نیز که از زندان‌های بی‌شمار حکومت کودتایی می‌رسد، گواه بر تشدید سبعیت جلادان دارد.
اوضاع عمومی کشور تا آن جا که به بیدادگران حاکم برمی‌گردد مرا به یاد فضایی می‌اندازد که با خواندن کتاب‌های تاریخی و شرح وقایع پس از مرداد سیاه بر کشور حاکم بوده است. شرایط همان است که رفقای مرا به برگزیدن راه خشونت‌آمیز مسلحانه کشاند. اما آن چه مایه‍ی امیدواری است این است که طی بیش از ۵ دهه‌ای که از آن دوران می‌گذرد، درایت و تدبیر در میان جوانان و جنبش دانشجویی رشد ژرفی داشته است. بی‌گمان این جنبش دیگر راه سنگلاخ بی‌چشم‌انداز جنبش مسلحانه را نخواهد رفت. صداقت، شجاعت و پای‌داری در برابر کودتا و بیداد و در راه آزادی را می‌توان با راه‌های دیگر نیز نشان داد و پی گرفت.
در برابر جسارت و آزادگی رفقایم، فداییان جان‌باخته‍ی خلق سر تعظیم فرومی‌آورم و با ادای احترام به همه‍ی قربانیان سده‌ها مبارزه‍ی آزادی‌خواهانه‍ی مردم خود و از آن جمله زندانیان، شکنجه‌شدگان و جان‌باختگان مقابله با کودتای انتخاباتی ولایی این نوشتار را به پایان می‌برم.

بیژن اقدسی، عضو شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)