ادبیات چیزی برای پنهان کردن ندارد
خسرو باقرپور
•
سیاست ملاحظه می کند و بده بستان و سازش را در نظر می گیرد. سیاست اصولا یعنی میدان دادن به "سازش" و یافتن "امکان" برای حضور در میدان اجماع. سیاست بر سر امور "امکان پذیر" و بر سر "ممکنات" چون و چرا می کند. اما ادبیات ممکن است به هیچ کدام از این ها تن ندهد. صلیب کهنه خویشتن را بر دوش زخمی خود حمل کند و به معنای تعاریف رسمی و قانونی و مجاز و استاندارد از واژه های " فضیلت" ، "اخلاق"، "انسان"، "وجدان"، "حقیقت"، "واقعیت" و... بخندد. ادبیات ملاحظه نمی کند و بی پروا است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٣ آذر ۱٣٨۲ -
۱۴ دسامبر ۲۰۰٣
یکشنبه ٢٣ آذر ١٣٨٢ – ١۴ دسامبر ٢٠٠٣
اشاره:
نشریه اخبار روز به دنبال درج آثاری در بخش ادبیات و فرهنگ خویش که نام "ادبیات ممنوع" می توان بر آنان نهاد، با برخورد های متفاوتی روبرو بوده است. بسیاری از خوانندگان ما درج این گونه مطالب را روشن بینی و روشنگری و شکستن مرز های سنت در ادبیات ایرانی دانسته و درج این گونه آثار را به مثابه تکانی ادبی ارزیابی کرده و تداوم درج این گونه آثار را خواستار شده اند. درج این مطالب اما عده ای دیگر از خوانندگان ما را خوش نیامده است. معدودی از این دوستان حتی اروتیسم را در ادبیات و هنر معادل پورنوگرافی تصور کرده اند و ما را انذار داده اند. گروهی دیگر اما، از کم رنگ شدن مرز بین اروتیسم ادبی و پورنوگرافی در این گونه آثار سخن رانده اند. نوشتار زیرین پاسخکی است کوتاه به خواننده عزیزی که درج آثار ادبی پیش گفته در اخبار روز را غیر مفید ارزیابی کرده، بهانه ای برای بدنام کردن مبارزان راه آزادی و دمکراسی در دست ارتجاع مذهبی حاکم دانسته و نیز اروتیسم ادبی و پورنوگرافی را هم سنگ یافته است. به امید این که درج این نوشتار ساده و کوتاه به قلم مسئول بخش ادبیات و فرهنگ نشریه اخبار روز باب مراوده فکری و نظری را در این عرصه بگشاید، به انعکاس عمومی آن اقدام می کنیم.
دوست گرامی...
درود بر شما،
از احساس وفاقی که با ما دارید ممنونیم. بی شک این احساس از سر دلسوزی و دوستی است که منجر به تحریر نامه شما شده است. پیشانه ذکر این نکته ضروری است که بخش ادبیات و فرهنگ اخبار روز خود را به درکی که شما از "اخلاق"، رابطه آن با سیاست و تعریفی که از اروتیسم نموده اید نزدیک نمی داند. مخصوصا که شما اروتیسم و پورنوگرافی را همسنگ یافته اید. و اما این برخورد منحصر به شما نبوده است و ما شاهد برخورد هایی از این دست به برخی از مطالبی که در بخش "ادبیات و فرهنگ" نشریه اخبار روز درج شده اند، قبل از این بوده ایم. و حال این پاسخ به نامه شما می تواند به نوعی پاسخی نیز برای دیگر دوستان و یارانی که در این باب با ما سخن گفته یا مکاتبه داشته اند باشد.
اروتیسم در ادبیات و هنر ژانری است شریف و انسانی که نگاه خویش را از درک زیباشناسانه و این جهانی از جنسیت و کشش جنسی گرفته است. هر چند حیات و تعریف اروتیسم می تواند بدون رابطه با جنسیت و کشش جنسی نیز مطرح باشد. پورنوگرافی اما از گونه ای دیگر است که به سوء استفاده از مفاهیم جنسی نظر دارد. اروتیسم هنر است و ژانری ادبی است. اما پورنوگرافی تجارتی است مستهجن با پیکر آدمی و این نه کار اهل ادب و هنر است.
در هم ریختن مرز پورنوگرافی و اروتیسم اگر از سر قصد و غرض نباشد بی شک از جنس نا آشنایی با مفهوم ادبیات و هنر است، خواه از جانب مخاطب و خواه از طرف اهل ادب و هنر. در غرب، اروتیسم به عنوان ژانری مستقل در ادبیات و هنر همیشه حضور داشته است و تاریخی به درازای تاریخ رنسانس و حتی بسیار قدیمی تر از آن در تاریخ یونان، هند، مصر و روم باستان دارد.
در این جا من از مرور تاریخ اروتیسم در ادبیات و هنر خود داری می کنم که بسیارند فرهیختگان صاحب نظر در این عرصه و آثار قابل اعتنا. اما می توان توجه کنجکاوان و ناظران را نه تنها به عرصه های حضور اروتیسم در هنر و ادبیات بلکه به طرح و حضور اعضاء و زوایای ممنوع پیکر انسان در آثار ادبا، نقاشان، مجسمه سازان و نویسندگانی چون ماریو وارگاس یوسا، پابلو پیکاسو، ایو انسلر، گابریل گارسیا مارکز، میکل آنجلو و .... بسیاری دیگر ارجاع داد. اینان نه تنها در نوشتار بلکه در دیگر آفریده های خویشتن چونان نقاشی و نمایش و مجسمه سازی، به زوایا و اعضاء ممنوع پیکر انسان امکان حضور در آثار خویش داده اند و متناسب و مرتبط با انسان و زندگانی او، رنج و درد و ستم و شادی و سرگذشت او، سخن رانده و هنر کرده اند. اعضای ممنوع پیکر انسان را "اسافل اعضاء" و "جوارح اسفل" نام ننهاده اند بلکه صریح و روشن در آثار خویش از آن نام برده اند.
در آثار کلاسیک هنرمندان ایرانی نیز این امر نمودی نمایان داشته است. برای نمونه می توان از فضا سازی های غنایی و اروتیکی ی زیبای نظامی در "هفت پیکر"، آثار متعددی از ایرج میرزا، فروغ فرخ زاد و طاهره قره العین و.... اشاره کرد که اینان نیز به تیر طعنه متشرعین و به اصطلاح روشنفکران زمانه خود گرفتار آمده و به القابی چون فاحشه و فاسد ملقب شده و حتی جان باخته اند.
ایرج میرزا این طناز بزرگ زمانه ی ما، حکایت مکرر این قصه تلخ را چه شیرین روایت می کند. و آن مصور کردن تصویر آن زن است بر سر در آن کاروان سرای. و این حالا حکایت ماست.
برای نمونه و برای آشنایی با واژه اروتیسم در ادبیات می توان به آثار کسی مراجعه کرد که این روزها به عنوان یکی از قربانیان قتل های زنجیره ای مورد تکریم و اجلال ستایشگران مردگان فرهیخته قرار می گیرد و او کسی نیست غیر از زنده یاد محمد مختاری.
مختاری به زیبایی و با شعوری والا در باب "اروتیسم" در ادبیات سخن رانده است. برای نمونه می توان به کتاب بسیار با ارزش او با نام "هفتاد سال عاشقانه" ، انتشارات تیراژه، چاپ سال ۱۳۷۸ مراجعه کرد و نظرات او را در این باب در بخش های "اروتیسم و شعر اروتیک" صفحه ۱۳۹ ، "اروتیسم" صفحه ۱۴۱، "شعر عاشقانه جنسی" صفحه ۱۵۰، "شعر اروتیک در معرفت جسم" صفحه ۱۵۲، "شعر رمانتیک جنسی" صفحه ۱۵۶، "شعر جنسی در مغازله های باب روز" صفحه ۱۵۹، "طرح جنسی زبان" صفحه ۱۶۱ و...... از نظر گذراند. غیر از این به منابع بسیاری در باب پژوهش پیرامون ادبیات و هنر اروتیکی می توان مراجعه کرد که طرح آنان از حوصله این مقال خارج است.
انعکاس و طرح ستم جنسی و پاتریارشیسم در ذهن و زبان هنرمندانی که به ادبیات فمینیستی نظر دارند، جایگاه رفیعی یافته است و مورد توجه قرار می گیرد. اما متاسفانه در اذهان آمیخته با زهر مردسالارانه ی روشنفکران شرقی، این امور با پتک مستهجن بودن و فساد و این اواخر با مارک غربی ی پورنوگرافیک پاسخ یافته اند.
این معنا را بسیاری باور دارند که آفریده های ادبی و هنری از فردیت انسان ادیب و هنرمند بر آمده اند. اما حتی در "سیاست" نیز که در همه ی نقاط عالم امری جمعی و گروهی است و احساسات آدم ها را با همه ی گونه گونی آن در نظر می گیرد، استفاده از مفاهیم اروتیکی برای بیان مفاهیم سیاسی امری معمول است. و پیکر انسان نیز یکسر زبان می شود برای بازگویی مفاهیم سیاسی به زیبایی و به اختصار.
اروتیسم و سیاست و آشنایی ی آنان با هم در اروپا سابقه ای بیشتر دارد. برای نمونه شما را رجوع می دهم به پوستر اصلی انتخاباتی حزب سوسیال دمکرات آلمان برای احراز پست نخست وزیری در دو دوره پیشین. در متن این پوستر آقای "رودولف شارپینگ" کاندید بزرگترین حزب سوسیال دمکرات عالم، لخت مادر زاد با دستان گشوده قرار داشت. در متن این پوستر انتخاباتی و بر عورت این کاندیدا چنین آمده بود: "ما چیزی برای پنهان کردن نداریم!". کسی نیز آقای شارپینگ را فاسد و حزب سوسیال دمکرات را مخل اخلاق جامعه قلمداد نکرد. البته ما نیز قصد توصیه این نوع پروپاگاند و آژیتاسیون را به سیاست مداران ایرانی نداریم. در ایران ما بر سر اموری چونان روسری بر سر کردن یا نکردن یک زن، کوتاهی و بلندی مانتو او، یا دست دادن زن با مرد در عرصه سیاست ایرانی هنوز بلوا برپا می شود و آسمان به زمین می آید. هر چیز به جای خویش نیکوست. قصد ما در این جا توضیح معنی مهجور مانده واژه اروتیسم در ذهن و زبان انسان معاصر ایرانی است. حالا تصور کنید اگر نمونه ی این پروپاگاند حزبی که در آلمان رخ داده است و هر روزه در گوشه ای از این عالم رخ می دهد، در ایران این سرزمین آریایی/اسلامی ما اتفاق می افتاد چه می شد. هرچند در خراب آباد ما فجیع ترین ستم های جنسی و سوء استفاده های تهوع آوری چون چند همسری و پدوفیلیسم در پوشش شرع مبین صورت می گیرند، شرعی و قانونی شناخته می شوند و پنهان نیز نمی مانند. و این همه نیز اگر مورد اعتراض همین اهل هنر و ادب و اندیشه قرار بگیرند با بهانه های کاذب اخلاق پناهی و لب گزیدن های سالوسانه پرده پوشی می شوند و اعتراض ها اگر روشنگرانه و جدی باشند با داغ و درفش و زندان و مرگ پاسخ می یابند.
به ادبیات و سیاست اگر باز گردیم، نمونه ی فروغ فرخزاد و دیگر روشن زبانان عرصه ی ادب و نوع برخورد با آنها، طرح اروتیسم در ادبیات معاصر ایران و نوع نگاه چهره های حزبی و روشنفکری ایران معاصر (از هر نحله ای) به زن و جنسیت وی، به اروتیسم و نگرش معطوف به آن، می تواند محل پژوهش های گسترده باشند.
نگارنده خود معتقد به تبعیت هنر و ادبیات از سیاست و تمکین به ملاحظات سیاسی در ادبیات نیست. ادبیات برآمده از ذهنیتی فردی و ملاحظاتی فردی و مستقل است که فردیت نیز در آن عمده ترین وجه است. ادبیات حیاط خلوت سیاست نیست. چهره ای گشاده و مستقل دارد و هویت خود را به سیاست متکی نمی کند. ادبیات کارش تکان دادن است. بیش از هر چیز به تغییر در اوضاع موجود نظر دارد. در ذهن و زبان اهل ادب این گونه می گذرد که این تغییر باید در فرهنگ و ذهنیت مخاطب و محیط وی صورت بگیرد. از این رو ادبیات گاهی بیش از حد بی ملاحظه، گستاخ و جسور است. ادبیات نوین همیشه "چپ" است. اصولا ادبیات و هنر عرصه جولان ممنوعه ها و غیر معمول ها است. عرصه دیدن رویا در بیداری است.
ادبیات و ژانر های مختلف آن اگر غیر از خود به چیزی دیگر تکیه کند، خود را نفی کرده است. امروزه نیز در نگاه اهل ادب و هنر این درک تعمیق و تعمیم یافته است.
اگر بخواهیم به همان مبحث اروتیسم و انعکاس آن در ادبیات بازگردیم می توان نوشت: تعریف فضیلت در ادبیات و هنر با تعریف سیاسیون و سیاست از فضیلت متفاوت است و مغایرت دارد. ادبیات و هنر برآمده از فردیت فرهیختگی است و سیاست تابع فرهیختگی همگون و گروهی است.
سیاست ملاحظه می کند و بده بستان و سازش را در نظر می گیرد. سیاست اصولا یعنی میدان دادن به "سازش" و یافتن "امکان" برای حضور در میدان اجماع. سیاست بر سر امور "امکان پذیر" و بر سر "ممکنات" چون و چرا می کند. اما ادبیات ممکن است به هیچ کدام از این ها تن ندهد. صلیب کهنه خویشتن را بر دوش زخمی خود حمل کند و به معنای تعاریف رسمی و قانونی و مجاز و استاندارد از واژه های " فضیلت" ، "اخلاق"، "انسان"، "وجدان"، "حقیقت"، "واقعیت" و... بخندد. ادبیات ملاحظه نمی کند و بی پروا است.
ما چندی پیش عکسی را در اخبار روز درج کردیم که از آن بانگ نوشانوش می آمد و تنی چند از اهالی ادب چون گلسرخی، مختاری، خویی و ... را در مراسم شادخواری مصور میکرد. آیا اهل سیاست دل تن دادن به این کار را دارند؟ اصولا برخی از اهالی سیاست از سر ملاحظه (به هر علتی) از علنی کردن نام و تصویر خویش نیز پرهیز دارند. اهل ادب اما اگر به عمد و از سر اجبار با نام مستعار نیز بنویسد، باز به عمد، پاره ای از خویشتن خویش را در اثرش به جای می گذارد. هنر و ادبیات و ژانرهای مختلف آن از جنسی دیگرند و سیاست نیز از جنسی دیگر. تنها وقتی به ناگزیر راهشان یکی می شود که هر دو بر جاده ای ره بسپرند که به شهرستان "انسان" منتهی شود. و باز در این راهپیمایی نیز اهل ادب با فردیت خویش تنها است. خودش است و خودش. سیاست باید ادبیات و هنر و اهالی آن را به حال خود بگذارد و سعی نکند آن را چونان گلی که در مراسم رسمی به سینه می زنند به سینه خود سنجاق کند. این به نفع هر دو است.
|