انقلاب رنگین در ایران ناکام ماند
مقاله ی تازه ی روزنامه ی روسی پراودا علیه جنبش آزادی خواهانه ی مردم ایران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱٣ تير ۱٣٨٨ -  ۴ ژوئيه ۲۰۰۹


اخبار روز: تا قبل از انتخابات، پاره ای از محافل راست در ایران معتقد بودند که میرحسین موسوی «کاندیدای روس ها» در ایران است. اما اکنون معلوم شده است که روس ها از احمدی نژاد حمایت می کرده اند و بسیاری معتقدند که کودتای سیاه ۲۲ خرداد، با همکاری و اطلاع دولت روسیه انجام شده است. رسانه های دولتی روسیه، برخلاف تقریبا اکثر رسانه های آزاد دنیا، به حمایت از علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد و دشمنی با جنبش آزادی خواهانه ی مردم ایران مشغولند. روزنامه ی دولتی پراودا در یکی از تازه ترین مقالات خود در این مورد، که توسط خبرگزاری ریانووستی مخابره شده، چنین نوشته است:


انقلاب رنگین در ایران ناکام ماند
در ایران بازشماری ۱۰ درصدی آرای انتخابات ریاست جمهوری که روز ۲۲ خرداد ماه برگزار شده بود، پایان یافت. شورای نگهبان تاکید کرد که "محمود احمدی نژاد" رئیس جمهور کنونی در انتخابات پیروز شده است.
در اطلاعیه شورای نگهبان گفته می شود: "دبیر شورای نگهبان در نامه به وزیر کشور تصمیم نهایی شورای نگهبان قانون اساسی را بیان کرده و صحت نتایج انتخابات ریاست جمهوری را اعلام می کند". متعاقباً مطالبه "میرحسین موسوی" نامزد اپوزیسیونی برای ابطال نتایج انتخابات نیز رد شد.
بنا بر اخبار رسمی، احمدی نژاد بیش از ۶٣% آرا و موسوی حدود ٣۴% از آرا را به خود اختصاص دادند. شورای نگهبان پیشتر نیز متوجه ساخته بود که بازشماری آرا، علیرغم تظاهرات در تهران و اعتراضات کشورهای غربی هیچ تغییر محرزی بدنبال نخواهد داشت.
انتخابات، همیشه آزمون پایداری ساختار سیاسی است. از این رو رای گیری سراسری در ایران که روز ۲۲ خرداد ماه برگزار شد، توجه ویژه ای را به خود معطوف کرد. بلافاصله باید خاطر نشان کنیم که در ایران برای شرکت در انتخابات تنها نامزدهای آزمون شده را راه می دهند. کارشناسان اسلامی همه آنانی که دیدگاه هایشان کاملاً دینی نباشد را غربال می کنند. بدین ترتیب باید گفت که مبارزه "بین خودی ها" بود.
باید خاطر نشان داشت که مبارزه موسوی با احمدی نژاد، رقابت دو طرح مختلف برای توسعه ایران نیست. موسوی از همکاران نزدیک امام خمینی و همیشه مورد حمایت او بود. سالهای فعالیت موسوی بعنوان نخست وزیر، تیره ترین دوره انقلاب اسلامی بود و در همان زمان قوانین شریعت وضع شدند. از این رو تلقی کردن وی بعنوان فردی نوآور و یا اصلاح طلب بسیار مشروط و نسبی است.
بیشتر مردم فقیر و شهرستانی های اصولگرا به احمدی نژاد رای دادند. بیشتر افراد تحصیلکرده، متوسط، ثروتمند و جوانان نیز از موسوی حمایت کردند. سطح انتظارات طرفداران موسوی به حدی بالا بود که نمی خواستند پذیرای شکست نامزد خود شوند. بدنبال آن تظاهرات گسترده خیابانی و اعتراضات آغاز شدند. مقامات ایران فوراً و بعضاً با خشونت پاسخ دادند.
رسانه های غربی صحبت درباره "انقلاب سبز" را آغاز کردند. اما آیا پیش زمینه ای برای آن وجود دارد؟ زمانی که انقلاب اسلامی ٣۰ سال قبل شاه را سرنگون کرد، میلیون ها نفر به خیابان ها می آمدند، آنها رهبری مقتدر، یعنی امام خمینی را داشتند و تنفر از رژیم سراسری بود. امروز چنین چیزی دیده نمی شود. احمدی نژاد در داخل کشور حمایت چشمگیری از سوی اقشار ضعیف دارد. حتی اگر منابع اداری نیز به پیروزی وی در انتخابات کمک کرده باشند، باز هم بعید است که تردیدی در پیروزی قاطع او بوجود می آمد.
حتی آنانی که از موسوی حمایت می کنند، انقلاب گر نیستند. آنها مخالف دولت اسلامی نیستند. دلیل رویدادهای ایران را باید در میزان قطبی شدن افکار عمومی دانست که طی سالهای ریاست جمهوری احمدی نژاد به مراتب افزایش یافته است. اما به اعتقاد من بروز "انقلاب رنگین" در ایران ممکن نیست. روندهای سیاسی در این کشور توسط ولایت فقیه تنظیم می شوند که نه تنها دارای ابزار چشمگیری برای تاثیر گذاری بر فعالیت های اجتماعی می باشد، بلکه از اعتماد ملت نیز برخوردار است.
عموم مردم ایران مطیع قوانینی هستند که روحانیون شیعی وضع می کنند. و این قوانین بی چون و چرا پذیرفته می شوند. هیچگاه هیچ یک از نامزدان کنونی و یا نامزدان سابق انتخابات ها در اپوزیسیون نظام حاکم نبود. برعکس، همه آنها پیروان بارز آن هستند. تنها چیزی که در آن اختلاف نظر دارند، این است که چگونه قابلیت حیاتی نظام دین سالار را در کشور بیشتر شود.
در پشت مطالبه اپوزیسیون در ایران برای لغو نتایج انتخابات، خواسته پیش پا افتاده مقامات سابق که در سال های دهه ۹۰ تا ۲۰۰۵ حکومت می کردند، برای تلافی بخاطر شکست خود است. اگر در عرصه پیش از انتخاباتی اصلاح طلبان تفحصی کنیم، می بینیم که در حقیقت هیچ چیز جدیدی به جامعه ایران چیشنهاد نداده بود. درباره هیچگونه تغییر ساختار جدی در نظام سیاسی و حتی درباره تغییرات ظاهری سخن نمی رفت.
در عین حال، برای غرب حماقت بود که از رویدادهای ایران سودجویی نکند. آمریکایی ها که منافع ملی خود را بر نوک سوزن گذاشته اند، نمی توانند اجازه دهند که ایران به رهبری در خاور نزدیک و جهان اسلام دست یابد. ایران اکنون قدرت خود و فرصت تاریخی برای رسیدن به این رهبری را حس کرده است. این کشور موقعیت بسیار سودبخشی در تقاطع خاور نزدیک و آسیای مرکزی و جنوبی دارد و از ذخایر غنی سوختی برخوردار است. از نظر آمریکا، ایران تهدیدی واقعی برای امنیت اسرائیل است که ایالات متحده متعهد به دفاع از آن است.
بدین ترتیب، برنامه هسته ای ایران و سایر رویدادها در این کشور که فعالانه بررسی می شوند، بهانه ای برای تحقق هدف اصلی، یعنی تعویض رژیم حاکم در ایران هستند. آمریکا در هر اقدامی علیه این نظام، همچنان به بذل توجه بسیار به تاثیر گذاری بر اوضاع داخلی در کشور از طریق رسانه ها و خبر رسانی ادامه می دهد، به اپوزیسیون کمک مالی می کند و ارزش های غربی را تبلیغ می کند.
احتمالاً دیگر تظاهرات در تهران بطور کامل پایان خواهد یافت. اما بهانه برای اعمال فشار بر ایران در آینده باقی می ماند و همچنان مدت زیادی در بازی سیاسی آمریکا از آن استفاده خواهد شد.