این است حکومت اسلامی:
خشم و خشونت و کین خواهی


فیروز نجومی


• این جنبشی است که ذاتا تمایل به کسب استقلال و آزادی دارد و حق گزینش و گفتن «نه». بهمین دلیل، دارای خصلتی است اساسا انسانی، بر اساس پرهیز از خشم و خشونت تولد یافته است و صلح و مسالمت را در برابر تیغ و تازیانه و سرکوب، برگزیده است. خداوند خامنه ای باید بداند که پایان حکومت اسلام آغاز گردیده است. افت و خیز دارد ولی هرگز خاموشی ندارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ تير ۱٣٨٨ -  ۶ ژوئيه ۲۰۰۹


آنچه هم اکنون در وطن مان میگذرد، سرکوب و تیغ و تازیانه، یورش و تجاوز، تخریب و ویرانی و ناچیز شمردن آنچه انسانی ست، ناشی از اصل و اصول دین است و حکومت اسلامی. بعضا بر آنند که اسلام دیگری هم هست که نرم است. عاری از قهر و خشونت، سازگار با امیال و غرایز انسانی. که باید گفت که اگر هست، افسانه است و هست تا زمانی که بر مسند قدرت ننشسته است. مسلم است که اسلام حوزه ای که در حاشیه قدرت میزید، نمیتواند چیز دیگری بجز نرم و انعطاف پذیر، باشد. اما این نرمی ناشی از اصل و اصول آن نیست بلکه به آن دلیل است که حاکم نیست. در دین اسلام حق و حقوق الله ارجح است بر حق و حقوق بشر. بشر هیچ است و الله همه چیز. بشر برای الله هست و دارای هستی ست نه برای بشر. در زندگی روزمره باید با نام او برخیزی و بخسبی و لحظه ای از اندیشه باو غافل نمانی. حمد و ستایش دائمی و تسلیم و اطاعت به احکام او یک وظیفه و تکلیف شرعی ست. حکومت دین و دولت ولایت، مدافع حق و حقوق الله هستند و پیامبر و امامان معصوم و مظلوم. ضرورتا ارزشی برای بشر و حق و حقوق انسان قائل نیستند. چون آنکه زهد و تقدس خود را از راه ارتباط با الله کسب کرده است نمیتواند شناختی از انسان داشته باشد و آنچه انسانی است. آقای خامنه ای بواسطه رابطه اش با الله است که بر مسند ولایت نشسته است و فرمانروایی میکند. از زبان الله است که سخن میراند. مردم ایران که محکوم به پذیرش حکومت ولایت فقیه بوده اند و هستند، هرگز آقای خامنه ای را برای حکومت بر نگزیده اند. آقای خامنه ای را الله برگزیده است، که در غیاب پیامبر و امامان، امر هدایت بشر را ادامه دهد. بهمین دلیل آقای خامنه ای هیچ نیاندیشد و هیچ نگوید مگر متاثر شده و یا نشات گرفته باشد از اندیشه و سخن ناب الله، نه از نیازها و خواست های بشری. مثلا الله جهاد را تکلیف و وظیفه انسان میداند و پیوسته توصیه میکند که در راه ش شمشیر زنی و خون بریزی تا به بهشت را ه یابی. حال آنکه انسان در فترت ش مهر و همدردی نهفته است.

خداوند خامنه ای مثل الله همه چیز را میداند و بهمه علوم و دانش بشری آگاه است. او نیک و خیر و بد و زشت، را تعریف میکند و بهمه ی حرام ها و حلال ها آگاه است. چرا که همه را از پیش، الله در کتاب آسمانی خود، قرآن آشکار ساخته است. بنابراین آمده است که مردم ایران را براه مستقیم هدایت کند، همان راهی که الله، در کتاب قرآن، پیش پای مسلمانان نهاده است. بدین منظور خامنه ای تیغ و تازیانه را در اختیار گرفته است که مردم را دعوت به تسلیم و اطاعت کند. که به الله بیاندیشند و احکام الهی را گردن نهند. آنکه تسلیم شود و اطاعت کند و به تقلید و تبعیت زندگی بگذراند، هم در این دنیا پاداش میگیرد، هم در آن دنیا. بویژه آنان که آماده اند که بجنگ کفر بروند و در راه رضا و خشنودی الله تا آخرین قطره خون خود خون بریزند و شربت شیرین شهادت را بنوشند. اینان عاشقان الله هستند. به عشق الله از ریختن هیچ خونی ابا ندارند. چون هم در این دنیا به مال و منالی میرسند و هم در آن دنیا با حوری های باکره در بهشت تا ابد همخوابه شوند. اینان در صدر اسلام انصار پیامبر بودند و مومنین به دین، در حکومت ولایت فقیه، پاسداران اسلامی و تمام شاخه های متصل بدان از جمله نیروی بسیج و لشگر لباس شخصی ها هستند که ولایت فقیه برای هدایت مردم ایران براه راست و رستگار نمودن آنها در آخرت باستخدام خود در آورده است.

درست است که الله خود را رحیم و رحمان توصیف میکند اما رحمت او تنها شامل کسانی میشود که به اراده و امیال ش سر تسلیم فرو آورده و از احکام ش اطاعت کنند. باور به وجود یکتای او لازم است ولی بسنده نیست. هر چه کمتر از اسارت و بندگی، او را ناخشنود و خشمگین میسازد. در هر شرایطی باید بسوی او بشتابی و در برابر او بخاک افتی، پیشانی بر زمین بنهی و به ناچیزی خود در برابر بزرگی او اعتراف کنی، نه یکبار و نه دو بار، بلکه در همه اوقات در صبح سحر، پیش از طلوع آفتاب، در نیمه ی روز، گرسنه و تشنه و در غروب و شبآنگاه، خسته و کوفته. چه خواهد شد اگر از تسلیم و اطاعت خداوندی که خود را رحمان و رحیم میخواند سر باز زنی؟ مگر نه اینکه آدم و هوا را بدلیل سر پیچی از بهشت بیرون راند و او را محکوم بزندگی گناه آلود بر روی زمین نمود. اما این مجازات الله را ارضا نساخت. آدم را مکلف و موظف ساخت از بدو تولد تا هنگام مرگ براهی که او تعیین نموده است باید رهنمون گردد. وای از آن لحظه که از خط مستقیم منحرف شوی. از واجب و مستحب غافل بمانی و حلال و حرام را ندانی. بعبارت دیگر، درست است که الله خود را رحیم و رحمان توصیف میکند اما رحمت او تنها شامل کسانی میشود که به اراده و امیال ش سر تسلیم فرو آورده و از احکام ش اطاعت کنند.   

کفتمان خامنه ای، همان گفتمان الله است. لا الله الا الله: تنها الله هست و هیچ کس دیگری نیست. گفتمان خامنه ای مثل گفتمان الله مطلق است و خشک و انعطاف ناپذیر. هرگز به مغزش خطور نمیکند که الله بدون شیطان دارای هستی نیست. مثل الله، خامنه ای، یک حرف میزند و هرگز به آن باز نمی نگرد. آنرا مورد مذاکره و مصالحه قرار نمیدهد. حرف ش نهایی است. این یکی از ویژگیهای برجسته شخصیت محمد، پیامبر الله بود. تحت هر شرایطی، رسول الله آماده بود که گفتمان لا الله الا الله را به پیش براند. البته اتفاق افتاده است که پیامبر گوش به سخنان شیطان فرا داده است و خواست و امیال الهی را از خاطر برده است. اما الله او را آگاه ساخت که او هرگز حاضر نیست حکومت بر دو جهان را با بت های بی جان و مرده ی مکه شریک شود. وقتی الله هست هیچ کسی دیگر نمیتواند باشد. الله در کتاب قرآن بزرگترین مجازات و مکافات را برای آن فرد و افرادی تعیین نموده است که در گفتمان او متهم به شک و تردید شده اند.

در ۲۲ خرداد سال ٨٨، میلیونها شهروند ایرانی به دولت ولایت «نه» گفتند و رای منفی به صندوق های آرا ریختند و بر احمدی نژاد مهر باطل کوبیدند. سپس از خانه ها به بیرون آمده و رای منفی خود را فریاد زدند. اما آقای خامنه ای چون برگزیده الله است و بفرمان او به جانشینی امام معصوم و مظلوم، منصوب گردیده است، در پاسخ، به مردم گفت: اعتراض کنندگان، دروغگویان اند، مشوش کنندگان دل مسلمانانند. یعنی که از جنس منافقین هستند که در زمان محمد به زبان، رسالت را پذیرفته بودند ولی در عمل خائن بودند و علیه برانداختن رسالت تبلیغ و کار شکنی میکردند. الله در کتاب خود آنها را پیوسته تهدید میکند و هشدار میدهد که آگاه باشند که چه سرنوشت شوم و وحشتناکی در انتظارشان است. خداوند خامنه ای نیز در خطبه الهی خود در روز جمعه ۲۹ خرداد حجت را با معترضین به رای ولایت که از پیش احمدی نژاد را برای اداره امور ولایت برگزیده بود، تمام کرد. به آنها اخطار داد که یا میپذیرید که آنچه میگویم حقیقت است، یعنی تقلبی در انتخابات بوقوع نپیوسته است، تسلیم شده و اطاعت را بجا آورید، یا در غیر اینصورت آتش جهنم را بر روی شما شعله ور خواهم ساخت. چه جهنمی هم که براه نیانداخت. آتشی را که یزید خلیفه ی اموی در روز عاشورا بر امامت گشود، خداوند خامنه ای بر معترضین به رای و فرمان خود بر افروخت و بسیاری را در پیروی از رسول الله به خاک و خون کشاند. چه تازیانه ها که سپاهیان دین بر گرده مردم فرو نیاوردند، چه قمه ها که نکشیدند و چه دشنه ها و گلوله های آتشین در قلب معترضین ننشاندند. و باینترتیب خشم و خشونت الله را نسبت به معترضین به رای خود به منصه ظهور رساند.

اگر به کنش ها و واکنش های خامنه ای با دقت بیشتری بنگریم، مشاهده میکنیم که خامنه ای بر اصل و اصولی که در کتاب الهی نهفته است، فرمانروایی میکند. الله پیوسته نشان میدهد که به این امر بخوبی آگاه است که شیطان در هدایت مردم براه مستقیم سنگ اندازی و در امر رسالت کار شکنی بسیار میکند. اما ما میدانیم که اگر شیطانی نبود الله وجود نمی یافت. درست به همین دلیل است که الله به شیطان عمر ابدی بخشیده است. همه ی جنبندگاه میرنده هستند. اما شیطان میرا نیست. مثل الله تا ابد زنده است. شیطانی که خداوند خامنه ای خود را با آن رو در رو میبیند، چیزی نیست مگر مطالبات انسانی و غرایز طبیعی بشری. بشر فترتا تمایل به استقلال دارد و آزادی، در پی سعادت است و نیک بختی. تاریخ نشان میدهد که بشر هرچه بیشتر آگاه به سیرت و فترت خود گشته است بیشتر خواسته است که تابع قواعد و قراردادهایی باشد که ساخته دست خود، محصول میثاق جمعی و در تضمین مطالبات و حق و حقوق بشری ست. حال آنکه، الله گفتمان لا الله الا الله را اجباری ساخته است. اگر باور نکنی و از تسلیم و اطاعت سر باز زنی و سرکشی کنی، دال بر آن است که تحت نفوذ شیطان قرار گرفته ای و آماده ای که به الله خیانت کنی.

سی سال است که حکومت ولایت توانسته است بشر ایرانی را در انقیاد خود در آورد و مسلمانی را یک هویت اجباری سازد. کیست که بتواند به آزادی فریاد بر آورد که ای مسلمانان فریب الله را نخورید، که الله خواستار اسارت است و بندگی، و پشیزی قائل نیست برای آزادی و حق و حقوق انسانی. در مبارزه با این شیطان است که خداوند خامنه ای، گشت های ارشادی را برای حفظ و نگاهداری نظم الهی در زندگی روز مره وارد ساخته است. مبادا که شیطان به کار شکنی پرداخته، دست به اختراع پدیده بدحجابی و هنجارشکنی زند. برای جلوگیری از این تمایل بکفر است که خداوند خامنه ای سپاه دین را به معابر عمومی گسیل میدارد، که خشم و خشونت الهی را به گمراهان بنمایاند. در این امر نیز نیروهای انتظامی دین از هیچ گونه تحقیر و ضرب و شتم و بیرحمی و قساوت نسبت به انسان ها، برادران و خواهران مسلمان، دریغ نکرده اند. جهان نیز شاهد خشم و خشونتی حکومتی گردید که سی سال است که مدعی است که الگوی یک جامعه ی انسانی را به بشر تحویل داده است. که راه سعادت و خوشبختی، پیروی از راه انبیا است و همه ی حکومت ها، از جمله ، پاپ بندیک ۱۶ را به راه انبیا دعوت نموده است. حکومت دین برهبری خامنه ای بر این باور نزد اندیشمندان شرق شناس مبنی بر ماهیت خشن و خشک و انعطاف ناپذیر دین اسلام ناسازگار با پیشرفت و ترقی، مهر تایید و تصدیق نهاد.

البته خداوند خامنه ای انکار میکند که تمایلات و مطالبات بشری را دشمن شماره یک و یا شیطان اصلی بشمار میآورد. اما هم چنانکه اشاره شد، خواست استقلال و آزادی، تمایلی است ذاتی در بشر از جمله بشر ایرانی که ضرورتا در ستیز و خصومت است با اصل تسلیم و اطاعت و اسارت و بندگی نسبت به اراده الهی. خداوند خامنه ای هر گاه خود را با بروز این تمایلات انسانی روی در روی دیده است، آنرا نسبت داده است به شیطانی که در خارج از مرزهای کشوری دست بکار شکنی میزند. هر جنبشی را در سوی آزادی و رهایی از قید و بند دینی که توجیه گر اسارت است و بندگی ، خداوند خامنه ای به شیطان بزرگ، آمریکا نسبت داده است. وجود آمریکا بمثابه یک دشمن پرقدرت همآنقدر برای هستی و تداوم وجود حکومت دین برهبری خامنه ای لازم و ضروری بوده و هست که الله برای هستی خود به شیطان رجیم، نیازمند بوده است. خداوند خامنه ای برای اینکه سلطه گفتمان الله را پا برجا سازد، استعمار داخلی برهبری دین را که با تحمیق و افسون و اسطوره سازی تامین میگردد، انکار میکند و استعمار خارجی را مسئول تداوم فقر و محنت و عقب ماندگی ایرانیان میداند. به این دلیل مبارزه و چالش قدرت این شیطان بزرگ، بهر وسیله، از جمله غنی سازی هسته ای و دست یابی به اسلحه ی نهایی را به یک امر حیاتی است و اجتناب ناپذیر در بر قراری جلال و شکوه اسلام، تبدیل ساخته است.

بنابراین اگر مردم از تسلیم و اطاعت سرباز میزنند و به رای و فرمان فقیه «نه» میگویند، و در زهد و قداست او و ادامه راه امامت، شک و تردید میکنند، فریب توطئه های شیطان، بویژه انگلیس و رادیو و تلویزیون بی بی سی را خورده اند و از راه مستقیم منحرف گشته اند. این است که از قانون گریز دارند و بجای آنکه شکایات شان را از مجاری قانون به پیش برانند، به یاغی گری و سرپیچی از فرمان الهی، از تسلیم و اطاعت سر باز زده اند. اما خداوند خامنه ای فراموش کرده است که قانون گریزی در نهاد شریعت و احکام الهی است که نهفته است. که شریعت، قانون الهی ست و برتر است از قانون بشری، که نهایتا در سوی برقراری نظام فرمانروایی است و فرمانبرداری و یا اسارت و بندگی. حال آنکه قانون بشری تمایل دارد که آزادی و استقلال بشر را تضمین کند و از قانونی اطاعت کند که با طبع و سرشت انسانی او در ستیز و خصومت نباشد. خداوند خامنه ای به نمایند گانی که ظاهرا برگزیده مردم هستند و به مجلس شورای اسلامی فرستاده شده اند که از حق و حقوق و مطالبات شهروندی و انسانی دفاع کنند و آنرا قانونمند ساخته از تجاوز قدرت مصون بدارند، توصیه میکند که همراه و همساز قوه مجریه باشند و سر راه موفقیت دولت ولایت در تداوم حکومت دین، از برپا داشتن موانع خود داری کنند. قوه مجریه البته همان قوه ایست که قادر است خشم و خشونت الله را به منصه ظهور برساند و برای بر قراری نظم الهی، از تمام ابزار قهر و قدرت استفاده میکند که امنیت اخلاقی و روانی را بر قرار سازد.

اما واقعیت آن است که خداوند خامنه ای مثل الله، نسبت به انسانیت نهفته در بشر جاهل است. انسان را "بنده " و "عبد " خود میداند. مسلم است که برای بنده و عبد و عبید که نمی توان حق و حقوقی قائل شد. الله به بندگان خود همچون رعیت مینگرد و از آنها تسلیم و اطاعت محض میخواهد. الله خود را ارباب میداند، آنهم ارباب دو جهان هستی و نیستی. خداوند خامنه ای نیز به پیروی از الله مردم ایران را رعیت خود میداند. رعیت انسانی است وابسته به ارباب. فاقد و عاری از هر گونه حق و حقوقی از جمله حق گزینش. رعیت مطیع است و فرمانبردار. عاری از استقلال است و عقل و خرد و اندیشه. رعیت فرمانبر است. تنها میتواند تقلید کند و تبعیت. رعیت ممکن است مسلمان باشد ولی چیزی کمتر از انسان است. چون رعیت نمیتواند «نه» بگوید. حق «نه» گفتن را ندارد. بر دوش ش هر باری که نهند، چقدر سنگین و کمر شکن، مهم نیست، بار بر شانه های ضعیف و لرزان باید به مقصد برسد. رعیت پشتش خم میشود و شکست بر میدارد. اما هرگز سخنی بمیان نمیآورد. بی دلیل و برهان نیست که مسلمانان در اکثر نقاط جهان رعیت مانده اند. و لاجرم پیوسته دچار استعمار داخلی بوده اند. چون به گفتمان لا الله الا الله خود را تسلیم نموده اند. سی سال است که حکومت الله مردم ایران را تحت تیغ و تازیانه به رعیت خود تبدیل ساخته است. باید ها و نباید ها، حلالی ها و حرامی ها را به زندگی اجتماعی کشانده است. بر حسب امر الله جامعه ای را بر اساس جدایی زن و مرد بنیان نهادند. چرا که اختلاط و آمیزش زن و مرد، یک امر شیطانی ست. به منظور اجتناب از انحراف حجاب را بر سر زن کشیدند که او را از چشمان حریص مردان پنهان سازند، تا نظم الهی بر قرار شود. چرا که فرض بر آن است که رعیت، مستضعف است و قادر نیست بر غرایز سرکش درونی خود چیره شود. باید او را از بیرون باسارت و اطاعت کشاند. باین دلیل از همان آغاز جلوس دین بر مسند قدرت، نیروهای انتظامی را بمنظور بر قراری امنیت اخلاقی و جلوگیری از بدحجابی و هنجار شکنی به خیابانها گسیل داشتند. مباد که موی زنی افشان شود و برجستگی های اندامش نمایان گردد. مبادا که میکده و میخانه ای گشایش یابد و فساد و تباهی ببار آورد. نیازی بگفتن نیست که انسانی که از گفتن نه، منع و از حق گزینش محروم گردیده است، چیزی کمتر از انسان است. یعنی که رعیت است. که در تضاد و خصومت با غرور و عزت و کرامت انسانی ست، چیزی که خداوند خامنه ای مدعی ست که دین اسلام به آن بالاترین توجه را داشته است.

در میان چیزهایی که حکومت دین در سی سال گذشته به تجربه ثابت کرده است، این واقعیت است که دین اسلام سر سازگاری با کرامت انسانی ندارد. دینی ست در خور رعیت ها. رعیت هر آن «نه» را بر زبان جاری سازد، سزاوار تحمل عذاب الیم است. آیا تاخت و تاز نیروهای بسیج و پاسداران اسلامی، از جمله گارد های مجهز به خود و زره و موتور سواران چوب و چماق بدست، در خیزش مردم در دفاع از آرای خود، برای احترام به کرامت و عزت و شرف، غرور و حیثیت انسانی است که شهرها را باشغال خود در آورده بودند؟ اگر برای تحقیر و سرکوب، برای تنبیه و مجازات در کوچه و بازار حضور نیافته اند، به چه منظور میزنند و میکوبند و میگیرند و میبرند؟ مگر نه آنکه آنها مرتکب جرم و گناه گفتن «نه» شده اند. مگر نیروهای مسلح به ابزار خشم و خشونت، سپاه اسلام و سر سپرده و وفادار به ولایت فقیه نیستند؟ مگر این نیروها بدون صدور فرمان ولی فقیه میتوانستند دست خود را به چنین اعمال شنیعی آلوده سازند؟ ولی فقیه نیز فرمان یورش و حمله را صادر نمیکرد، اگر مردم ایران را برخلاف الله چیزی بیش از بنده و عبد و رعیت تلقی مینمود؟ خداوند خامنه ای باید خود را همچون الله، مقتدر و کین خواه پندارد، وقتی که آوای اعتراض، خشم را در او برانگیزد و برای خاموش ساختن آن در گلوی میلیون ها انسان، ابزار قهر و خشونت بکار گیرد. اگر ولی فقیه به میلیونها انسان که همچون دریایی خروش سراسر ایران را در نورد یدند، همچون رعیت نگاه نمیکرد، بر منبر خطابه اعلام نمیکرد که معترضین خیانتکاراند و شورشی و اغتشاش گر و به این ترتیب مهر تایید و تصدیق به ادامه حکومت استبداد و استعمار، سرکوب و تحقیر نمیزد.

اما خداوند خامنه ای باید بداند که اعتراض مردم به جایگاهی ست که در حکومت اسلامی اشغال کرده اند. آنها بر منزلت رعیتی، منزلتی که دین برای آنها در نظر داشته است، شوریده اند و قیام کرده اند. این جنبشی است که ذاتا تمایل به کسب استقلال و آزادی دارد و حق گزینش و گفتن «نه». بهمین دلیل، دارای خصلتی است اساسا انسانی، بر اساس پرهیز از خشم و خشونت تولد یافته است و صلح و مسالمت را در برابر تیغ و تازیانه و سرکوب، برگزیده است. خداوند خامنه ای باید بداند که پایان حکومت اسلام آغاز گردیده است. افت و خیز دارد ولی هرگز خاموشی ندارد.

fmonjem@gmail.com