پیرامون شعار «موسوی رئیس جمهور منتخب مردم»


احمد تقوائی


• شعار "موسوی رئیس جمهور منتخب"، جنبش ضدکودتا را در افکار عمومی به طرحی برای تحمیل یک نامزد انتخابات تنزل خواهد داد و در عمل به جدل و کشاکش میان رای دهندگان دامن خواهد زد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۹ تير ۱٣٨٨ -  ۱۰ ژوئيه ۲۰۰۹


در این روزها گروهی در نوشتار و گفتار های خود مروج شعار «موسوی، رئیس جمهور منتخب» گردیده اند. برخی نیز می کوشند چنین شعاری را با استراتژی سیاسی معینی که موضوع آن ایجاد دولتی در برابر دولت رسمی ایران است، پیوند زنند.
من تردیدی ندارم که اکثریت کسانی که مروج چنین شعاری هستند، نیتی جز ابراز قدرانی از آقای موسوی به دلیل رفتار و کردار شجاعانه اش در پاسداری از آرای مردم ندارند. با این همه باید توجه کرد که ترویج چنین شعاری با اهداف جنبشی که خواستار ابطال انتخابات و کناره گیری آقای احمدی نژاد است همسو نیست و حتی به ان صدمه خواهد زد.
اشاره به این نکته نیز ضروری است که آقای موسوی هیچگاه در اطلاعیه های رسمی خود مدعی نشده اند که به صندوق های رای دسترسی داشته و مستقلانه آرای صندوق ها را شمرده اند و بر این اساس خواستارند که شورای نگهبان یا هر مرجع دیگری مقام ریاست جمهوری را به ایشان تفویض کند. آنچه ایشان و آقای کروبی با نشان دادن اسناد و مدارک مطرح کرده اند، این است که به دلیل قانون شکنی های دولت پیش از انتخابات و تقلبات گسترده در روز اخذ رای و نیز به دلیل عدم رعایت قانون و انصاف از سوی شورای نگهبان، نتایج اعلام شده توسط وزارت کشور و شورای نگهبان اعتبار و مشروعیت قانونی ندارند و از اینرو دولت آقای احمدی نژاد حتی در چارچوب قوانین جاری کشور نیز دارای مشروعیت قانونی نمی باشد. در یک کلمه، اقای موسوی تاکنون در هیچیک از اطلاعیه های خود مدعی نشده اند که رئیس جمهور منتخب مردم ایرانند.
ترویج شعار «آقای موسوی رئیس جمهوری منتخب» زیان های فراوانی در بر دارد. نخستین زیان این است که به فرهنگ چابلوسی و نوکرمنشی در میان سیاسیون و مردم دامن می زند و تفاوت میان فردپرستی و فردمحوری را مخدوش می سازد. دومین زیان این شعار این است که به گروه یا گروه هائی اجازه می دهد که نقش شورای نگهبان را در جنبش ما ایفا کنند و بدون اینکه از آرای مردم باخبر باشند برای ایرانیان رئیس جمهوری را منتصب کنند و بالاخره زیان دیگر چنین شعار این است که فرایند گزینش ریاست جمهوری را از صندوق ها به خیابان ها خواهند کشاند.
ترویج شعار «موسوی رئیس جمهوری منتخب» هم چنین ناخواسته از دو طریق به سازمان اطلاعات و دولت احمدی نژاد یاری می رساند. از یکسو به اعتبار استدلالات قانونی علیه ابطال انتخابات لطمه می زند و از سوی دیگر در جبهه گسترده ای که علیه تقلبات انتخاباتی پدیدار آمده و حتی هواداران آقای رضائی را نیز در بر گرفته است شکاف خواهد انداخت.
به راستی کدام یک از این دو حرکت به تقویت ارزش های دمکراتیک در جامعه ما یاری می ساند: حرکت مردمی که به خیابان ها آمده و فریاد می زنند «رای مرا به حساب آور» یا حرکت گروه هایی که با انگیزه های سیاسی فریاد می زنند «آقای موسوی رئیس جمهور منتخب»؟
به باور من در شرائط کنونی نخستین حرکت، بیان درخواست انتخابات آزاد و جلوه ای از خودآگاهی به حقوق فردی است. دعوتی برای همبستگی از همه کسانیست که بر حق شهروندان در گزینش ریاست جمهوری باور دارند. حتی پیام دوستانه به کسانی است که به پای صندوق ها رفتند و به آقای احمدی نژاد رای دادند. زیرا این پیام حامل یک هشدار به انان است که اگر امروز به پیروزی متقلبانه کاندید خود رضایت دهند فردا نیز گروه های دیگری با زور و تقلب حق ازادانه انان را در گزینش نامزد خود لگدمال خواهند کرد و در این بازی نه آنان و نه دیگر شهروندان که زورگویان و متقلبین برندگان واقعی و همیشگی خواهند بود. آری در حالیکه شعار "آرای مرا به حساب اور"، حاوی چنین پیام هائی می باشد، شعار "موسوی رئیس جمهور منتخب"، جنبش ضدکودتا را در افکار عمومی به طرحی برای تحمیل یک نامزد انتخابات تنزل خواهد داد و در عمل به جدل و کشاکش میان رای دهندگان دامن خواهد زد. به باور من حتی اگر نوددرصد مردم ایران نیز به خیابان ها بیایند و از ریاست جمهوری آقای موسوی یا هر شخص دیگری حمایت کنند، وظیفه نیروهای دمکراتیک این است که به آنان گوشزد کنند که تا هنگامیکه نام آقای موسوی یا هر کس دیگری از درون صندوق های آرا و بر پایه یک انتخابات آزاد بیرون نیامده باشد او را نمیتوان رئیس جمهور منتخب مردم دانست.
متاسفانه آقای مخملباف نیز که به نمایندگی از سوی آقای موسوی در خارج معروف شده اند، در نوشته اخیر (زنجیره سبز دموکراسی) خود به این افکار نادرست دامن می زنند و مایل اند نظرات خود را به نام آقای موسوی ترویج کنند. اگر به راستی آقای موسوی براین باورند که ایشان رئیس جمهور منتخب مردم هستند و دیگر نیازی به ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد نیست، شایسته است که نظرات خود را در این باره مستقیما اعلام دارند و در غیر اینصورت اجازه ندهند که به نام ایشان، کسانی به ترویج نظریات نادرست و نفاق افکنانه پردازند.
هم چنین به نظر می رسد که گروهی نیز با ترویج این شعار در تلاشند که فضای لازم را برای تحمیل یک استراتژی نادرست و شکست خورده که در گذشته با نام هائی چون دولت موقت، دولت سایه * و دولت در تبعید، مطرح گردیدند از نو آماده سازند.
پروژه ایجاد دولتی توسط مخالفان نظام سیاسی در برابر دولت رسمی حداقل در خارج از کشور، پروژه جدیدی نیست. برخی از گروههای و شخصیت هائی که به دلائلی در سی سال گذشته از ایران خارج شدند در طی این سال ها، هر از چند گاهی این پروژه را به اشکال گوناگون به اجرا نهادند. در نخستین سال های پس از انقلاب بهمن، هواداران سلطنت پهلوی، فرزند محمدرضاشاه را پادشاه رسمی ایران خواندند و به ترویج پشتیبانی از «شهریار ایران» پرداختند. پس از ایشان، سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت خانم مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور ایران منتصب کردند و کوشیدند در مجامع بین المللی او را به عنوان رهبر دولت ایران به دولت های خارجی بفروش رسانند. در همین راستا در دوران قدرت گیری نیوکان ها و به ویژه در جریان لشکرکشی آمریکا به عراق، کوشش هایی برای ایجاد یک آلترناتیو قدرت در خارج توسط گروهی از قوم گرایان و جمعی از فعالین سیاسی چپ، ملی گرا و هوادار سلطنت شکل گرفت که صفحات زشتی به تاریخ مبارزات ایرانیان خارج از کشور افزود.
به نظر می رسد که ما در میان معدود کشورهای جهان باشیم که هم اکنون دارای یک پادشاه بی تاج و تخت و دو رئیس جمهور منتصب هستیم و اینک کسانی نیز آگاهانه یا نا اگاهانه می کوشند رئیس جمهور دیگری را هم به این مجموعه بیافزایند و آقای موسوی را به سطح آن دسته نخست تنزل دهند. هم چنین باید دقت کرد که شعار دولت در تبعید، دولت سایه، دولت موقت و طرح هائی از این قبیل تا آنجا که به خارج از کشور مربوط می گردد تنها یک شعار سیاسی نیست بلکه یک پروژه مالی برای تلکه کردن از دولت های خارجی نیز به حساب می آید. پیرامون این موضوع مطالب زیادی در این سالها نوشته شده که نیازی به تکرار انها در این جا نیست.
تجربیات سی ساله گذشته به نادرستی طرح ایجاد دولت غیررسمی با هر نامی که بر آن نهند گواهی می دهد و اکنون نیز که ما شاهد پیدایش یک جنبش قدرتمند مسالمت آمیز مردمی برای دست یابی به انتخابات آزاد و گذر مسالمت آمیز از نظام تبعیض به جمهوری حقوق بشر می باشیم طرح ایجاد دولت موقت یا سایه، ثمری جز شکست و ناکامی این جنبش به بار نخواهد آورد.
ما مسلما نمیتوانم از هم اکنون پیش بینی کنیم که گذر از نظام تبعیض در ایران چه مسیری را طی خواهد کرد. زیرا جدا از خواست و آرزوی ما، نیروهای مختلف و با اهداف متفاوتی در جامعه ما فعالیت می کنند و هر کدام از آنان راه روش های متفاوتی را برای پیش برد اهداف خود دنبال می کنند. با این همه تجربیات سه ماهه اخیر تاکیدی ایست بر این موضوع که جامعه ما اکنون این توان را دارد که گذر از نظام تبعیض به جمهوری حقوق بشر را بر دوش یک جنبش مسالمت آمیز طی کند. چنین جنبشی نیز نیازمند رهبران ویژه خویش است، رهبرانی که پای در راهی نهند که ماندلا، گاندی و کینگ پیموده اند، از آنان الهام گیرند و به سیاست و استراتژی هایی پایبند باشند که با سرشت جنبش های مسالمت آمیز همخوانی دارند.
تجربیات جنبش هائی که در گذشته چه در ایران و چه در خارج از ایران از استراتژی ایجاد دولتی در برابر دولت حاکم پیروی کرده اند نشان می دهد که انان به طور اجتناب ناپذیری به سمت قهر، جنگ و خشونت کشیده شده اند. در این زمینه میتوان به تجربیات انقلاب چین، فرانسه در دوران جنگ دوم، و در ایران به تجربیات جمهوری جنگل، جمهوری آذربایجان و چندین نمونه دیگر اشاره کرد.
با توجه به تجربیات جنبش های موفق و شکست خورده جهان میتوان نتیجه گرفت که موضوع فرایند گذر از نظام تبعیض در نهایت یک انتخاب اگاهانه است. انتخابی میان دو مدل گذار و به عبارت دیگر گزینشی اگاهانه میان دو پروژه تغییر. یکی بر سازمان دادن و مدیریت پروژه گذار مسالمت امیز از نظام تبعیض به جمهوری حقوق بشر تاکید دارد و از اینرو از مدل هایی مانند جنبش استقلال هند به رهبری گاندی، جنبش رفع تبعیض و برابری حقوق مدنی در ایالات متحده به رهبری مارتین لوتر کینگ و جنبش پایان دادن به نظام آپارتاید و دستیابی به دموکراسی و حقوق مدنی در افریقای جنوبی به رهبری ماندلا الهام می گیرد و برای دیگری موضوع گذر مسالمت آمیز در تنظیم پروژه خود امری السویه است. هواداران یکی آرزو دارند که رهبران احزاب و گروه های سیاسی ایران جامه های گاندی و ماندلا و کینگ را بر تن کنند و هواداران دیگری بر این باورند که برای روز مبادا لازم است که ان جامه ها به پاگون ژنرال دوگل و ستاره سرخ مائو نیز مزین شوند. با این همه این به باور من تئوری ایجاد دولت اپوزیسیون در شرائط کنونی جهان و بویژه با در نظر گرفتن اوضاع منطقه ما به تحقق هیچکدام از دو پروژه یاد شده نخواهد انجامید بلکه در نهایت سرنوشت سه کشور همسایه مان (پاکستان، افغانستان و عراق) را نصیب ایران خواهد کرد.
رژه ملیونی مردم برای ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد، جلوه ای از بیزاری آنان از انتصابی بودن مقام های دولتی و حکومتی در ایران است. به همین خاطر نیز من بر این باورم که چنانچه به آقایان موسوی و کروبی مقام ریاست جمهوری غیرانتخابی پیشنهاد شود، آن دعوت را رد خواهند کرد و آن را توهینی به مردم و ارزش های خود به حساب خواهند آورد و بر حق مردم در انتخاب آزادانه مقام ریاست جمهوری پافشاری خواهند کرد.

ataghvai@gmail.com
زیرنویس
• امروزه واژه دولت سایه به معانی گوناگونی در ادبیات سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد. به جز در یک مورد که موضوع ان توصیف شبکه های کمیته های احزاب رقیب در پارلمان ها است (کابینه سایه) در بقیه موارد غالبا برای توصیف شبکه های پنهان قدرتمند در درون نظام های سیاسی و حکومت ها بکار گرفته می شود .