تا کی نداها و سهراب‌های ما را می‌کشند وما نظاره‌گریم؟


بیژن اقدسی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۲ تير ۱٣٨٨ -  ۱٣ ژوئيه ۲۰۰۹


شب‌های بسیاری را با یاد پرواز بی‌بازگشت چشمان آرزومند ندا بیدار مانده‌ام. تصویر چشمان او در خاطرم حک شده است. چشمان ندا بخشی از نگاه من به جهان شده‌اند، بخشی از نگاه من بی بیداد، بخشی از نگاه من به کودتا و کودتاگران، بخشی از حسرت آزادی‌خواهانه‍ی سرزمین من.
از دیروز که شایعات مرگ سهراب در شبکه‌های اجتماعی پخش شد، خدا خدا می‌کردم که این جنایت حقیقت نداشته باشد. آرزو می‌کردم این رذالت اتفاق نیافتاده باشد. اما اینک دیگر این شایعات تلخ به حقیقت پیوسته است و سهراب نیز به خیل کرور کرور آزاده‌ای پیوسته است که در تاریخ دیرباز میهن من در راه آزادی، عدالت و سرفرازی میهن جان باخته‌اند.
قاتلان این دو جگرگوشه‍ی میهن و دیگر قربانیان بیداد و ستم کودتاگران مشترک‌اند. آمر تمامی این جنایات علی خامنه‌ای، رهبر حکومت کودتا، رئیس اجرایی آن محمود احمدی‌نژاد، رئیس دولت کودتا و مسئول احکام بیدادگرایانه‍ی آن محمود هاشمی شاهرودی، قاضی القضات کودتاست. تمامی باند مافیایی قدرت و ثروت در این کودتا و در جنایات پیرو آن سهیم‌اند. و هر یک از مقامات نظام که در برابر این بیداد سکوت اختیار و خود را به هم‌دست کودتاگران بدل کند، باید در فردای آزادی میهن که دور نیست، پاسخ‌گوی قلع و قمع مردم و سرکوب ما باشد.
مرگ پرمعنای فرزندان من، فرزندان میهن من بزرگ‌ترین گواه بر جنایت بی‌معنی قاتلان آنان است. در این لحظه که این سطور را می‌نویسم بی‌ارزش‌ترین چیز برای من دلیل فریاد رسای آنان است. الآن برای من هیچ ارزشی ندارد که آن‌ها برای مبارزه به خاطر آزادی، تنها به دلیل مبارزه برای آزادی به قتل رسیده و سبعانه از دامن میهن و همه‍ی ما خویشان‌شان ربوده شده‌اند.
تنها یک چیز برای من ارزش دارد، تنها یک نکته به ذهن من متداعی می‌شود. چرا؟ چرا باید فرزندان میهن من چنین مظلومانه و غریب قربانی شوند. چرا باید در سرزمین من کسی چنین سبعانه به قتل برسد؟ صرف این که کسی در کشور من توسط نیروهای حکومت و دولت به قتل می‌رسد، جنایت است. همین که نیروهای نظامی و انتظامی و بسیج و یکان‌های ویژه و نیروهای لباس شخصی و گروه‌های فشار خیابان‌های میهن مرا به جولان‌گاه خود بدل کرده‌اند و مردم بی‌دفاع را روزانه و شبانه از کوی و برزن و خانه و محل کار می‌ربایند، جنایت است. صرف سرکوب جنایت است، صرف نظر از علت آن.
هم‌میهنان من دارند سرکوب می‌شوند، مردم ما دارند سرکوب می‌شوند و من فکر می‌کنم که با توجه به ابعاد این بیداد من دارم کم‌کاری می‌کنم. ما داریم کم‌کاری می‌کنیم. کارهای بسیاری می‌توان کرد برای افزایش فشار به کودتاگران بی‌خبر از معرفت و انسان و خدا. موج هم‌گرایی ما محدود و در مقایسه با وظیفه‌ای که برعهده داریم، اندک است، بسیار اندک است.
راه‌پیمایی‌های چندین هزاران نفری ما نیروی نهفته‍ی‌مان را خاطرنشان کرد. اما ما حق آن را نداریم که این هم‌رایی و هم‌گرایی میهنی را به آفت هرز رفتن مبتلا کنیم. همه‍ی ابتکارات ما باید در خدمت برنده‌تر کردن و قاطعانه‌تر کردن اقدامات مشترک یا هم‌سوی‌مان باشد.
بگذار هر ایرانی به زبان خود، به مذاق خود، با پرچم خود و با اندیشه‍ی خود آزادی را فریاد بزند. اوج هم‌صدایی در کمال یک‌سان‌سازی نیست، در هنر رواداشتن چندگانگی در راستای هدفی یگانه است. فراموش نکنیم که موج کنونی آزادی‌خواهی در میهن ما از اعتراض به تفلب کودتایی در انتخابات اوج گرفته است. بسیاری از کسانی که در اعتراضات هفته‌های گذشته علیه این کودتا شرکت داشته‌اند، مخالف شرکت در انتخابات بوده‌اند. حکومت کودتا این را نمی‌فهمد و دائما به همه‍ی ما می‌گوید «کسی که رای نداده، حق نظر نداره». پاسخ عملی ما به این سخن مستبدانه این بوده و است که «احقاق حقوق مردم، وظیفه‍ی میهنی ماست، حتی اگر با شیوه و نظر آنان موافق نباشیم».
برای جاری کردن روش مدارا در روابط‌مان، برای حاکم کردن آزادی در کشورمان راهی جز ادامه و گسترش این روش مدبرانه نداریم که برای آن مبارزه‍ی مشترک کنیم که حتی مخالفان‌مان بتوانند حرف‌شان رابزنند. من دوست دارم تلاش کنم برای آن که همه‍ی نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران بتوانند نظرات‌شان را آزادانه بیان کنند و تنها رای آزادانه‍ی مردم ملاک جاری شدن هر اندیشه و سلیقه باشد.
ما که در فضایی آزاد زندگی می‌کنیم، مایی که از این نعمت بزرگ برخورداریم که بتوانیم حرف‌مان را فریاد بزنیم، که بتوانیم ظلمی را که بر مردم و میهن ما روا می‌شود، در شهرهای جهان جار بزنیم، داریم تنها با استفاده از بخش محدودی از ابزار به این کار می‌پردازیم. اینک دیگر وقت آن است که به کنار از تعلقات اندیشگی و سیاسی و تاریخی، گرد هم آییم. برای این هم‌گرایی تنها دو شرط لازم و کافی است؛ باور به ملاک قرار دادن انتخاب و رای آزادانه‍ی مردم و فاصله گرفتن از هر گونه استبداد و سرکوب.
در یک ماه گذشته به خود، به جهانیان و به دشمنان کودتاگر ایران نشان دادیم که چه توانی در اندیشه و عزم ما نهفته است. اینک دیگر گاه آن است که با تشکیل یک جبهه‍ی میهنی اندیشه و توان‌مان را روی هم بریزیم و هر آن چه می‌توانیم انجام دهیم تا چرخ مرگبار کودتا بشکند. ما می‌توانیم تمام کشورها را به آن بکشانیم که از کودتاگران فاصله بگیرند. حکومت کودتایی، دولت کودتایی و همه‍ی کسانی که در این کودتا دست دارند، باید منزوی شوند. شاه‌مهره‍ی آزادی در دستان میهن‌دوستان ایرانی است.
فرصتی تاریخی دست داده است که هم از تکرار تاریخ کودتایی جلوگیری کنیم و هم راه آزادی میهن را بگشاییم. ما هیچ راهی نداریم جز آن که همه‍ی تلاش‌مان را برای انجام این گشایش تاریخی صرف کنیم. فرزندان و نوادگان ما قصور تاریخی ما در انجام این وطیفه‍ی سنگین، اما ممکن را به ما نخواهند بخشید.
در این ساعات ناخوش‌آیند تاریخی تنها به این می‌اندیشم که چه کار می‌توان کرد، چه کار می‌توانم انجام دهم که خیل جان‌باختگان راه سرفرازی میهن پرشمارتر نشود و داستان دستان بسته و شلاق استبداد روایتی تازه نیابد.
همای سعادت برای ما دست‌یافتنی است، هر گاه این نکته را باور و صفوف‌مان را فشرده‌تر کنیم.

بیژن اقدسی، عضو شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)