آن چه در آن دو هفته گذشت
قسمت دوم: دو شکست و یک پیروزی در تقابل دو بیان


میزان


• از قرار به هاشمی رفسنجانی فرصت امامت جمعه ی این هفته را داده اند. آن چه می توان از پیش گمان برد این است که به دلیل ترس از هم پاشیدگی نظام، معامله ای انجام شده باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ تير ۱٣٨٨ -  ۱۵ ژوئيه ۲۰۰۹


در بخش اول دیدیم که در طول دو هفته‍ی آخر خرداد و در پی انتخابات، مردم معترض به خیابان ها ریختند و قوای سرکوب گر بی مهابا بر روی آنان آتش اسلحه گشودند و فاجعه به بار آوردند. لباس شخصی ها و بخشی از بسیج بی رحمانه درصدد ایجاد رعب و وحشت به مصاف مردم رفتند و ماهیت خود و آمران خود را آشکار ساختند.
آن چه در خیابان ها مشاهده می شد، تقابل دولت ولایت فقیه با مردمی بود که باشعار الله اکبر فریاد مرگ بر جمهوری اسلامی و استبداد سر می دادند و خواهان استقرار آزادی های اجتماعی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش بودند. آن چه مشاهده می شد تقابل دو اسلام بود. از سوئی اسلامی در شکل و هیکل ولایت فقیه و محتوای استبداد که دوام خود را در ایجاد رعب و وحشت با به کارگیری انواع خشونت می دید، از دیگر سو اسلام آزادی و رهائی و حقوق، بر دعوت به آزادی و عدم خشونت عمل می کرد.
این بار اما شکل و هیکل اسلام ولایت فقیه ملغمه ای بود از دو جبهه با دو پوشش سیاه و سبز. این دو جبهه یا جریان، چنان در اساس و اصول نظام با یکدیگر وحدت و هماهنگی دارند که نمی توان با هیچ معیاری وسعت مخالفت های مردمی آن دو هفته (و بعد از آن) را نتیجه ی اقدام به جا به جائی دو کاندیدای ریاست جمهوری به بهانه ی تقلب در انتخابات نسبت داد. به این دلیل که در این نظام انتخابات از اساس باتقلب عجین است و این پدیده نمی تواند از سوی جناح های خودی برای ابطال آن مورد استناد قرار گیرد. از اولین انتخابات ریاست جمهوری بدین سو، و با توجه به ادعای حاکمان که "این انتخابات سالم ترین انتخابات بوده است"، آیا می توان ادعا کرد که انتخاباتی بدون تقلب انجام شده باشد؟ در واقع نبود تقلب در چنین نظامی استبدادی حیرت برانگیز است نه وجود آن. معماران تقلبات انتخاباتی را هم از خارج نظام به استخدام نگرفته بودند، همین آقایان موسوی ها و یارانشان این عمل زشت خیانت به اعتماد مردم را در هنگام انتخابات اولین دوره ی مجلس شورا پایه نهادند. پس تقلب نمی توانست عامل غافلگیرکننده ای نه برای مردم و نه برای کاندیداها باشد به علاوه اینکه بسیاری از تحلیل گران مستقل دست یابی احمدی نژاد به ریاست حکومت را از قبل پیش بینی کرده بودند. در عوض اما، میرحسین موسوی طی سخنان خود در جمع اساتید دانشگاه اذعان می کند که حضور مردم در خیابان ها برای او و همکارانش غافلگیرانه و تعجب برانگیز بوده است. بنابراین حضور مردم درخیابان ها را باید به حساب انباشته شدن نارضایتی ها از عملکرد حاکمیت و وجود کل نظام گذاشت.
با این ترتیب، خیابان های کشور شاهد حضور سه جریان بودند. اول جریان مردم که به مخالفت با تقلب ها و خودکامگی ها، از فرصت به دست آمده استفاده کرده و به اعتراض به خیابان ها در آمدند. دوم جریان اصلاح طلبی که برای جانشین کردن احمدی نژاد با موسوی به خیابان ها ریختند. سوم قوای سرکوب گر که برای خاموش کردن صدا و مطیع کردن دو جریان اول خیابان ها را به میدان جنگ تبدیل کردند.
حضور مردم در خیابان ها و نحوه ی مقاومت آنان و تداوم آن، به دور از جنبه ی کمیت آن، چه درمورد شمار مردم شرکت کننده وچه از لحاظ خسارات وارده، از نظر کیفی این کارزار را به یک حادثه ی تاریخی و ملی تبدیل کرد زیرا اثرات ژرفی در ساختمان نظام و روند انحلال آن که از پیش شروع شده بود ایجاد نمود به صورتی که پایان عمر آن را قابل پیش بینی گردانید. آسیب های وارده به نظام از جنبه های مختلف به حدی فراوان و عمیق اند که آنها را غیرقابل جبران گردانده است. پیوندهای مولفه های ساختار نظام که سست شده بودند شروع به گسستن کرده اند. مرجعیت وابسته به قدرت سیاسی که پس از روی کارآمدن حکومت احمدی نژاد از نفوذ آنان بسیار کاسته شده بود اکنون تهدید به تخلیه ی قم و استقرار در نجف کرده است. تردید و دودلی در بین نیروهای سرکوب گر و نزد بسیج چنان گسترده و برای نظام نگران کننده شده است که در مراسم ترفیع افسران ارتش و سپاه، فیروزآبادی رئیس ستاد نیروهای مسلح، با ناامیدی از فرمان برداری آنان درسرکوب مردم، برای مقابله با مردم از خانواده های خود و سران نظام مایه می گذارد و می گوید "ما آمده‌ایم که خودمان، خانواده‌های‌مان، همه نعمت‌هایی که خدا به ما داده حتی آبروی‌مان را به پیروی از رهبر عزیزمان برای اسلام، ایران و ملت مسلمان و محب علی بن‌ابیطالب و ارزش‌های کتاب خدا فدا کنیم و درجات بالاتر در این تصمیم، مصمم‌تر و قاطع‌ترند". این سخنان تهدید آمیز از موضع ضعف و در آخر خط بودن از زبان فرمانده ی کل نیروهای مسلح و به نمایندگی از "درجات بالاتر!" خطاب به پرسنل تحت فرمان خود، حاکی از خالی بودن دست او از نیروهای نظامی بالقوه ای است که در ظاهر برای سرکوب مردم باید در اختیار داشته باشد.
بنابر این، ثمره ی آن چه در آن دو هفته گذشت شکست بزرگی بود برای نظام، به ویژه جناح سرکوب گر آن. دروغ بودن آن چه را که نظام در مورد ضدمردمی بودن تمامی نیروهای نظامی و انتظامی و بسیج تبلیغ می کرد و مردم را از آنان می ترسانید که با تأسف اپوزیسیون هم برآن تأکید می نمود، هویدا و آشکار گشت. اکنون بزرگ ترین ترس در برخورد با مردم را نظام ولایت فقیه از سوی نیروهای نظامی و انتظامی و بسیج دارد. معلوم شد نظام تنها شمار معدودی قوای سرکوب گر در اختیار دارد که توانائی مقابله با چند صد هزار نفر از مردمی را که برای احقاق حقوق خویش قیام کنند را ندارند. کلیه ی ترورها و شکنجه ها و بگیر و ببندها هم توسط همین معدود جنایتکاران حرفه ای صورت می گیرند که در استخدام دستگاه استبدادی و خودسر ولایت مطلقه امر در آمده اند. به دلیل ناچیز بودن تعداد، به ترتیبی که در فیلم ها و تصویرها مشاهده می شوند، آنان مجبورند هم در خیابان با چماق و هم در شکنجه گاه ها و هم در پست مدیریت های بخش خصوصی و دولتی مشغول خدمت باشند. یکی از کارهای مفیدی که اخیرا مبارزین راه آزادی تدارک دیده اند و امید است با جدیت آن را پیگیری نمایند، شناسائی و معرفی این عملگان استبداد به مردم است.
شکست دوم سهم کسانی شد که خواهان جانشینی موسوی به جای احمدی نژاد بودند. آنان در این کار شکست فاحشی خوردند زیرا از طرفی نظامی را که به تأکید مکرر خود قبول دارند و مقدسش می خوانند، خود به تقلب کاری و بی قانونی در جهان مشهور کردند و آن را بیش از پیش بی آبرو و تضعیف گردانیدند، از سوی دیگر به هدفشان که دست یابی به کرسی ریاست جمهوری باشد تا به قول خودشان "نظام را نجات دهند" نرسیدند. البته برای کسانی که وابستگی به اصلاح طلبان ندارند و فریب وعده های میان خالی را خوردند و در انتخابات شرکت کردند و هدف اصلی شان اصلاح امور بوده است، این شکست درسی شد تا از این به بعد به کمتر از آزادی و حاکمیت تمام و کمال مردم راضی نشوند و بدانند که نمی توان آزادی و دیگر حقوق بشر را تقسیم کرد و بنا بر مصلحت از یک قسم آن چشم پوشید. اینان همان طور که مشاهده می کنیم، اکنون در کنار مردم برای احقاق تمامی حقوق خود مبارزات خویش را تا پیروزی کامل ادامه می دهند.
این کارزار اما یک پیروز بزرگ داشت و آن مردمی بودند که برای احقاق حقوق حقه ی خویش قیام کردند و ضرباتی مهلک به بدنه ی استبداد وارد آوردند که از عهده ی هیچ نیروی دیگری بر نمی آمد. آن دو هفته جامعه ی ایرانی را به حرکت درآورد و گفتگوها بر سر حقوق مردم در خانواده ها رواج یافت. منسوبین به نظام اعم از بسیجی و دیگران از سوی خانواده هایشان مورد سئوال قرار می گیرند. اعتماد عمومی نسبت به دولت در پائین ترین سطح خود قرار گرفته است. اظهارنظرهای پاره ای از مراجع بعد از آن دو هفته هر چند بسیار دیر، اختلالات عقیدتی در میان مقلدینشان به وجود آورده است که حاصل آن ترک تقلید و تزلزل در مشروعیت اصل ولایت مطلقه فقیه در نزد آنان می باشد. به نیروهای مسلحی که هنوز تجربه ی گشودن آتش بر روی مردم خود را ندارند نشان داد که ایستادگی در برابر خواست مردم عملی غیرانسانی و شنیع و غیرقابل دفاع است و باید از اقدام به آن سرباز زنند.
این پیروزی، پیروزی گفتمان آزادی بر گفتمان استبداد است که اقلا قرنی ملت ایران را درگیر خود کرده و همواره پیروزی را نصیب ملت و شکست را سهم استبدادیان قرار داده و کشور را به سوی مردم سالاری پیش برده است. آن دو هفته نشان داد مردمی با دست خالی، مستقل و با بیان آزادی بر دولتی ظالم و مسلح و مجهز، به پیروزی دست یافت و ناحق بودن ولایت مطلقه را نزد عملگان و اکره ی آن به اثبات رساند.
اکنون نوبت حاکمان است تا از این تجربه ی گران بها درس لازم را بگیرند و بپذیرند پشتیبانی به نام مردم ندارند، بسیج آن چنان که فکر می کردند برای انجام هر جنایتی در اختیار آنان نیست. قبول کنند که پرسنل پاسداران و ارتش حاضر به سهیم شدن با آنان در تجاوز به حقوق مردم نیستند. و بپذیرند با هیچ نیروئی نخواهند توانست در برابر خواست مردم در راه احقاق حقوقشان استقامت نمایند. ای آمران و عملگان استبداد، آیا شادمان هستید از این که هرروزه مادری بر جنازه‍ی جگرگوشه اش که به دست شما به شهادت رسیده است می گرید و ناله سر میدهد؟ خوش حال هستید از شکنجه و دربند کردن جوانانی که قدم در راه سرور آزادگان گذاشته اند و جز حقوق انسانی خویش را طلب نمی کنند؟ بدانید راهی غیر از سپردن حاکمیت به مردم در برابر شما وجود ندارد. دیر یا زود باید حاکمیت را که از حقوقشان است به مردم باز گردانید. تا دیر نشده است ابتکار عمل را خود در دست گیرید و کشور را از بند عوامل استبداد پیرایش کنید تا زمینه برای حاکمیت مردم فراهم شود و خود را از مجازات دو جهان برهانید. مردم فقط خواهان همین هستند و بس.
از قرار به هاشمی رفسنجانی فرصت امامت جمعه ی این هفته را داده اند. آن چه می توان از پیش گمان برد این است که به دلیل ترس از هم پاشیدگی نظام، معامله ای انجام شده باشد. به دلیل اینکه ایشان اهل تعامل و مصلحت است و دنیا را بر آخرت ترجیح می دهد، در خطبه ها بر ایجاد وحدت کوشش خواهد کرد و با انتقاد از عملکرد احمدی نژاد تلویحا انتخابات را تمام شده اعلام خواهد نمود تا پیام یک پارچگی نظام را به کشورهای خارجی برساند. در صورت صحت این گمان، و در حالی که بخشی از اصلاح طلبان قربانی خواهند شد باید پرسید آیا دست زدن به چنین اعمالی می تواند راه حلی برای این همه خساراتی باشد که طی سی سال اکنون نظام را به از هم پاشیدگی تهدید می کند؟ یا راه حل، بازگشت به حقوق مردم از جمله حق حاکمیت آنان بر سرنوشت خویش می باشد؟ خواهیم دید.

Mizan.57@gmail.com