مخالفت با حکومت کودتا را به یک حرکت روزمره تبدیل کنیم!


فرجاد احسانی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ تير ۱٣٨٨ -  ۱۵ ژوئيه ۲۰۰۹


جنبش مدنی ایران پویا ست.برای هرچه پویاتر شدن این جنبش،مردم باید بتواند حضور مسالمت آمیزخودرا با اعلام مقاومت در برابر حکومت کودتا و مخالفت با آن در عرصه عمومی جامعه حفظ کنند. اما حکومت کودتا میداند که اگر مردم برای ابراز مقاومت و مخالفت خود بطورمسالمت آمیز در عرصه عمومی،در خیابانها حضور داشته باشند به سرعت از درون شکاف برمیدارد و درنتیجه یا باید در برابر مردم عقب نشینی کند و یا ازهم بپاشد. بنابراین حکومت یک راه بیشتر ندارد.اینکه با سرکوب خشونتبار حرکت مسالمت آمیز مردم با استفاده از نیروهای نظامی و شبه نظامی خود مردم را از عرصه عمومی به درون خانه هایشان عقب براند. هر حکومت کودتا فقط با گسترش فضای رعب و ترور و خشونت است که باقی میماند. نقطه قوت حکومت کودتا در اینست که حرکت مسالمت آمیز مردم را به خشونت بکشاند. چون که در رویاروئی خشونتبار است که میتواند حرکت مردم را به عقب نشینی وادارد. مردم باید درست به این دامی که حکومت کودتا در برابر جنبش گسترده نیفتند.یعنی از یکطرف باید برای حفظ جنبش در صحنه عمومی حضور داشته باشند و از طرف دیگر به حرکتهای خشونتبار کشیده نشوند. مردم برخی راهکارها برای این هدف می شناسند.شبها با فریاد الله اکبر و "مرگ بر دیکتاتور" در صحنه عمومی حاضر میشوند.تحریم هر نوع همکاری با تلویزیون و تحریم هر نوع همکاری دیگر با حکومت کودتا یکی دیگر از این
راهکارهاست.شعارنویسی اصلاٌ بمعنای ابراز مقاومت و مخالفت در صحنه عمومی است. مردم آنچه را اجازه ندارند بگویند، مینویسند.
   اگر یک شیوه بارز اعلام مقاومت و مخالفت مردم شرکت در راهپیمائیهای مسالمت آمیز است حکومت کودتا این راهپیمائیها را به بهانه تظاهرات غیر قانونی یا اقدام علیه امنیت ملی با خشونت سرکوب می کند. اما سئوال اینست که مردم چگونه میتوانند به نشانه مقاومت و مخالفت بطور گسترده در خیابانها حضور داشته باشند و در عین حال بهانه سرکوب را به حکومت ندهند؟ می توان با کمک مفهوم کارناوال در نظرات میخائیل باختین متفکر روسی پاسخی برای این سئوال یافت.
    باختین سنت کارناوال را تا قرون وسطی ردگیری می کند و نشان میدهد که کارناوال جلوه مخالفت و مقابله مردم با حکومتهای ستمگر و اقتدارگرا و همچنین فرهنگ زهد گرایانه و تعبدآمیزی بود که از سوی کلیسای متحد حکومت تبلیغ می شد. در کارناوالهای قرون وسطی صورتهای مختلف نمایش ،رقص و پایکوبی، استفاده از لباسهای غیرمرسوم و ماسک در کنار صحبتهای کمیک و مسخره آمیز و رکیک توأم با ناسزاگوئی و پرده دری در ملاُ عام وجود داشت.کارناوال شامل بسیاری از تفریحات مردم در روزهای تعطیل بود که شادی و شادخواری مردم را در برابر سلطه فرهنگ خشک و عبوس جباران و کلیسای متحد آن قرار میداد و فرهنگ اینان را با مسخره بازی و رفتارها و گفتارهای رکیک به تمسخر میگرفت. باختین بر این نظر بود که زندگی روزمره ای که حکومتهای جبار و کلیسای متحد آن به مردم تحمیل می کردند آمیخته به ترس و سکوت و زهدطلبی و توسل جوئی بود و کارناوال حرکتی در جهت مخالفت با این زندگی روزمره و فرهنگ بود. مناسبات اجتماعی تحمیلی ازسوی حکومت و فرهنگ کلیسائی در جهت محدود کردن زندگی روزمره و مسدود کردن فضای عمومی جامعه کارآئی داشت و کارناوال درست بر خلاف آن هم مردم را به فضای عمومی می کشاند و هم فرهنگ رسمی مسلط را به تمسخر میگرفت. به نظر باختین کارناوال، بعنوان یک جشن، ایجاد فضای عمومی بود از سوی مردم در زندگی روزمره شان که از آنان در برابر
تسلط مناسبات و فرهنگ رسمی حاکم حمایت میکرد .کارناوال بخشی از زندگی روزمره مردم بود که خارج از حوزه تسلط ایدئولوژیکی حکومت و کلیسا قرار داشت.از نظر باختین شرکت در کارناوال به هر فرد فرصت میداد خودرا دروناُ از تسلط ایدئولوژیکی حکومت و کلیسا آزاد کند.ازنظر او کارناوال فضای دموکراتیک جامعه را می گسترد.
   عنصر مهم کارناوال خنده و شوخ طبعی بود. وقتی این خنده و شوخ طبعی در مواجهه با دستورات و تجویزات حکومت و کلیسا قرار میگرفت فقط به مضحکه این دستورات و تجویزات می انجامید. با این تمسخر و مضحکه آن هم در تفریحات کارناوالی که جزء زندگی روزمره مردم بودند از نظر باختین این مقاومت و مخالفت مردم در برابر حکومت و فرهنگ کلیسائی بود که بعنوان یک حرکت روزمره درمی آمد. می توان گفت کارناوال با آن مظاهر نمایشی خود به عرصه عمومی کشاندن آمیخته به بازی و مسخرگی واکنشی بود که مردم در عرصه خصوصی یعنی در خانه هایشان نسبت به مناسبات و فرهنگ مسلط داشتند.در کارناوال فعالیت معمولی مثل بازی،شوخی،خنده،رقص و غوغا،هزل گوئی،پرده دری و... چون در عرصه عمومی و از سوی خیل عظیم مردم صورت میگرفت و با اخلاق تبلیغی حکومت و کلیسا همخوانی نداشت بنابراین مخالفت آشکاری با این اخلاق و نمایندگان آن بود. این یعنی که مردم با کارناوال اولا می کوشیدند بر ترس خود از حکومتهای ستمگر و فرهنگ تهدیدگرکلیسا غلبه کنند و ثانیاُ مقاومت و مخالفت خود در برابر مناسبات و فرهنگ مسلط را به یک فعالیت معمولی تبدیل می کردند.
   حال اگر بخواهیم از توضیحی که باختین در مورد کارناوال ارائه میدهد در مورد جنبش مدنی کنونی خودمان استفاده ببریم میتوانیم به این مسئله بیاندیشیم که چطور میتوان حضور گسترده و مخالفت آمیز مردم در خیابانها را برعلیه حکومت کودتا سامان داد در حالیکه حکومت هم بهانه لازم برای سرکوب مستقیم این حضور را نداشته باشد. به نظر می رسد یک راه می تواند این باشد که مردم نه برای راهپیمائی و تظاهرات بلکه برای پیاده روی در خیابانها حضور بیابند.
   به یاد داریم که در دوره فعالیتهای انتخاباتی هواداران موسوی در یک روز یک زنجیره انسانی سبز از میدان راه آهن تا میدان تجریش تشکیل دادند. این به معنای تظاهرات است و امروزه دیگر اجرا شدنی نیست.امروزه هر تجمعی از سوی حکومت کودتا وحشیانه سرکوب می شود. اما اگر این حرکت نه بعنوان راهپیمائی و تظاهرات بلکه بصورت پیاده روی انجام شود چه؟ یعنی نه بعنوان تظاهرات با شعار دادن و پخش اعلامیه و... بلکه درست مانند یک تفریح انجام شود.به این صورت که مردم درعصر هر پنجشنبه در مسیر از میدان راه آهن تا میدان تجریش در خیابان ولیعصر پیاده روی کنند. مدت زمان این راهپیمائی میتواند تعیین شود و مردم متناسب با موقعیت خانه شان در هر کجای این مسیرکه می توانند فقط برای پیاده روی به این خیابان می آیند و هر مدتی که می توانند پیاده روی کرده و سپس به خانه خود باز میگردند. در طول پیاده روی مگر برای خرید برخی خوراکیها توقف نمی کنند تا تجمعی تشکیل نشود و بهانه ای برای تهاجم به مردم فراهم نیاید. مردم در این پیاده روی از هیچ نشانه و سمبلی که معنای سیاسی داشته باشد استفاده نمی کنند. ممکن است یا ناآگاهانی وجود داشته باشند و یا عوامل حکومت که اعلامیه هائی در موقع پیاده روی پخش کنند. مردم نباید این اعلامیه ها را بردارند.این فقط پیاده روی است برای تفریح کردن و خندیدن و شادبودن.
   ممکن است گفته شود در برابر حکومت کودتا باید تظاهرات کرد و مردم را به رویاروئی مستقیم با حکومت فراخواند. اما جنبش مدنی ما اکنون چنین ظرفیتی ندارد. در قدم نخست باید این ظرفیت را برای جنبش ایجاد کرد. در درجه نخست باید شرایطی را فراهم کرد که خیل عظیم مردم مخالف این حاکمیت قرون وسطائی با هر حدی از نشانه مقاومت ومخالفتشان در عرصه عمومی جامعه باقی بمانند و حکومت کودتا را به تمسخر بگیرند. حکومت کودتا یعنی حکومت ترس،ارعاب و خشونت.این حکومت تا میزانی قدرت دارد که ترس و ارعاب را از طریق بکار گرفتن خشونت در جامعه ماندگار می کند. در برابر آن ما مردم در درجه نخست باید نترسیم و مرعوب نشویم.برای نترسیدن و مرعوب نشدن نیز اولا باید با هم باشیم و ثانیاُ
در این باهم بودن رفتاری نکنیم که حکومت با خشونت به ما یورش بیاورد و سرکوبمان کند. حکومت کودتا با گستراندن رعب و ترس و با تشدید سرکوب میخواهد به ما القا کند که جنبش ما شکست خورده است تا از این طریق ما را مأیوس کند و به کنج خانه هایمان عقب براند.به هر طریقی در عرصه عمومی باقی ماندن ما یعنی شکست این طرح حکومت جباران کودتاگر.
جنبش مدنی در درجه نخست به معنای حضور مسالمت آمیزو همگانی مردم در حوزه عمومی است. حال که حکومت کودتا راهپیمائیهای مسالمت آمیز ما را به خاک وخون می کشد باید برای حضور همگانی خود در عرصه عمومی چاره دیگری بیاندیشیم.پیاده روی همگانی جایگزینی در شرایط کنونی است که به هریک از ما نشان میدهد که تنها نیستیم ،که میتوانیم روحیه خودرا حفظ کنیم و امیدوار بمانیم ،که در کنار یکدیگر شاد باشیم و شادیمان را به دیگران نیز بدهیم ،که با حضور شاد و شوخ خود به حکومت "نه" بگوئیم ، که مقاومت و مخالفت را در خود به یک مسئله روزمره ،معمولی و ماندگار تبدیل کنیم ،در پیاده روی همه یگانه و برابر می شویم ،وقتی با خانواده مان به پیاده روی بیائیم همبستگی خانوادگی مان را هم تقویت می کنیم ، ما دوستدار یکدیگر می شویم و...
    در هر شهر بزرگ و کوچکی یک خیابان اصلی وجود دارد. پس در هر شهری مکان مناسبی برای پیاده روی همگانی در عصر پنجشنبه ها وجود دارد. بیائید به این بیاندیشیم که اکثریت یک ملت زمان واحدی را برای اعلام حضور خود ، برای به تمسخر و ریشخند گرفتن کودتاگران ،برای حفظ امید خود به فردای رهائی از ستم این وحشیان قرون وسطائی در نظر می گیرد واین حضور را با خنده و شادی با تفریح کردن نشان می دهد. تداوم فقط همین شیوه حضورپیامدهای بسیاری برای اعتلای جنبش مدنی خواهد داشت.
   باید قبول کرد که حکومت حتی پیاده روی همگانی را تحمل نمی کند.نظامیان و شبه نظامیان خودرا حواهد فرستاد تا به هر بهانه ای مانع پیاده روی مردم شوند. باید هر بهانه ای را از آنان گرفت. اگر در پیاده روی میخندیم در صورت نظامیان و شبه نظامیان نخندیم. اگر میوه و خوراکیهای دیگر داریم به آنها نیز تعارف کنیم. اگر شروع می کنند به شعار دادن یا توهین کردن تا ما را عصبانی کنند راه خودرا پیش بگیریم و برویم ،اگر گشت ارشاد روانه می کنند ما نیز لباسی می پوشیم که نتوانند مزاحم شوند،هرگز غوغا و جنجالی به پا نمی کنیم ،بوق ماشینها را به صدا در نمی آوریم و تا قبل از تاریکی چراغهایشان را روشن نمی کنیم و...
   ما مردم باید بپذیریم که شیوه های صحیح پیش بردن یک جنبش مدنی را نمیدانیم. حکومتهای بیدادگر مانع از کسب چنین آموزشی شده اند. اکنون میدانی فراخ برای اندیشیدن و بکار گرفتن شیوه های پیشبرد مبارزه مدنی در برابر ما گشوده است. این فرصت تاریخی را از دست ندهیم.
   از همه آحاد مردم و نخبگان سیاسی و اجتماعی و از همه آنان که امکانات اطلاع رسانی وسیع دارند درخواست می شود که در صورت موافقت با چنین راهکاری در ترویج آن بکوشند.