از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی
عنوان : در باب کارناوال اعتصاب غذا
اعتصاب غذا در شرایط فعلی واقعا یکی از مسخره ترین حرکاتی ست که تنها می تواند از ذهن همان هایی تراوش کند که مشوق تظاهراتی بودند که به تراکم اجساد در سردخانه های ایران انجامید، البته نام دو نفر از یخ زده ها بیشتر از همه معروف شدند : ندا و سهراب. علت معروفیت این دو نیز باز می گردد به بینش ایدئولوژیک طبقاتی این جریان که گوشه ای از آن همین اعتصاب غذایی ها هستند. و به همان شکلی که در عرصه فرهنگی و هنری، بازیگران صحنه هنر و ادب و هنرمندان نباید از تعداد انگشتان یک دست تجاوز کند و همگی آنها نیز در اذهان این طبقه افرادی هستند که به شکل معجزه آسایی هنرمند از مادر زاده شده و ژنی هستند.
از طرف دیگر متمرکز ساختن قربانیان روی یکی دو نفر، چیزی نیست بجز مقاومت روانی و به فراموشی سپردن واقعیت. آن چه که رسانه ها پیرامون نام ندا و سهراب منعکس ساخته اند، به شکل ناخودآگاه به کودتاچیان یاری می رساند، چرا که مرکزیت یافتن این دو نام موجب می شود که در ساحت ناخودآگاه، عمل واپس زدن تسهیل گردد و خیل قربانیان به شکل ناباورانه ای در اذهان عمومی به فراموشی سپرده شود.
ولی موضوع ما در این جا بی ثمر بودن اعتصاب غذا ست. باید پرسید که این عده در اعتصاب غذا در پی چه هدفی هستند؟ همانطور که پیش از این نیز در جاهای دیگر نوشتم، با خودآزاری نمی شود از قانون خردمندانه دفاع کرد و به ملاقات تحجر فکری رفت و علاوه براین باید دانست و هوشیار بود که اگر جهان سرمایه داری برای پاسخگویی به قول و قرارهای دموکراتیکش آب باریکه هایی را مجاز می دارد و به عنوان مثال، می خواهد در آینده نزدیک به نفع مردم ایران در چندین شهر به حقوق بشری ها میدان دهد، فراموش نکنیم، فرامو ش نکنیم فراموش نکنیم، هرگز فراموش نکنیم و از این پس مراوید گوشمان کنیم که این نظام جهانی علی رغم خیل حقوق بشری هایش تمام زندگی و حیات موجودات زنده و به طریق اولی نوع بشر را روی کره زمین به مخاطره انداخته است.
و حد و مرز تحمل طبیعت تا نقطه باز گشت ناپذیر چندان دور نیست، ده سال؟ بیست سال؟ نمی دانیم.
چه کسی می داند؟
در هر صورت آنهایی که در این اعتصاب غذا شرکت می کنند، نه تنها نمی توانند به این پرسش پاسخ بگویند بلکه ظاهرا هیچ نگرانی نیز از این بابت به خود راه نمی دهند.
۱۴٨٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨٨
|