از تجاوز گریبایدوف تا تجاوز پوتین
به پدرخوانده کودتاچیان اعتراض کنیم


عبدالحسین دهقانی


• ششم مرداد برابر با شش شعبان (۲۸ جولای) سالروز مرگ گریبایدوف است. روزی که مردم خشمگین از انعقاد قرارداد ترکمانچای منفجر شده و سفارت روسیه را در تهران با خاک یکسان کردند. سه روز قبل ترش یعنی شنبه ۲۵ جولای روز همبستگی و حمایت جهانی از مردم ایران است. چطور است روز شنبه ۲۵ جولای عکس گریبایدوف را برداریم و جلوی سفارتخانه ها و کنسولگری های روسیه در داخل و خارج کشور برویم تا به حامیان روسی خامنه ای برگی از تاریخ ایران را یادآوری نماییم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۷ تير ۱٣٨٨ -  ۱٨ ژوئيه ۲۰۰۹


تا حالا به این فکر کرده اید که وقتی گریبایدوف دستور داد زنان قفقازی را در تهران با زور از خانه ها بیرون بکشند، در سرش چه می گذشت؟ گریبایدوف نویسنده و روشنفکری از خانواده ای اشرافی بود که در ضمن در ارتش روسیه هم خدمت می کرد. البته هیچ وقت در خط مقدم هیچ جبهه ای حاضر نشد و شاید از این منظر بتوان او را بیشتر سیاستمدار خواند تا نظامی. اما بعد از امضای پیمان صلح بین ایران و روسیه و ورود به تهران به عنوان سفیر جدید روسیه، روحیه ی نظامی گریش یکدفعه عود کرد و دستور داد زنان و دختران گرجی را که در خانه های اعیان ایرانی زندگی می کردند و بسیاری از آنها مادر یا همسر دولتمردان یا بازاریان تهرانی بودند به زور به ساختمان سفارت بیاورند تا به روسیه برگشت داده شوند. احتمالا گریبایدوف در لحظه ای که این تصمیم را گرفته اصلا ایران را عددی حساب نمی کرده. او بنا بر شغلش، اینطور فکر می کرده که ارتش ایران در شرایطی نیست که بتواند دوباره قد علم کند و شاه ایران و سیاستمداران ایرانی نیز به حفظ مقام خود بیشتر می اندیشند تا جلوگیری از یکه تازی های سفیر. او در مقام سفیر روسیه خود را قدرت مطلق می دیده و گمان داشته که توانایی اجرایی کردن هر چیزی را در این کشور شکست خورده جنگ زده و تسلیم شده دارد. تنها چیزی که گریبایدوف هرگز به فکرش خطور نکرد - والبته شاید هم به خاطر تربیت اشرافی وی بوده باشد - قدرت مردم کوچه و بازار بود. او هنوز این نکته را درنیافته بود که وقتی مردم خشمگین شوند هیچ قدرتی نمی تواند آنها را عقب بزند. و همین دست کم گرفتن مردم، موجبات ملاقات او با عزراییل را فراهم نمود
چند سال پیش موقعی که موج جدیدی از متخصصان روسی برای تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر وارد کشور شدند، مسئولان از زنهای روس خواستند که حجاب اسلامی را رعایت کنند و چون با بی اعتنایی آنها روبرو شدند، یک اضافه حقوق تشویقی ماهانه برای زنانی در نظر گرفتند که با روسری در نیروگاه و شهرک محل اسکانشان ظاهر شوند. از آن به بعد هر یک از کارکنان مذکر روسی دست دوست دخترش را هم گرفت و به نیروگاه اتمی بوشهر آورد. اگر با کارکنان ایرانی نیروگاه صحبت کنید حکایت های زیادی از تحقیر مهندسین و کارگران ایرانی می شنوید. روح حقیر بین گریبایدوف هنوز در جسم روسهاست. آنها اخیرا ایران را حیات خلوت و جولانگاه غیر رسمی خود می دانند. دولتمردان ایرانی همواره طوری رفتار کرده اند که روسیه به چشم گاو شیرده ایران را بنگرد. احتمالا هنوز خبر ناکامی گریبایدوف، شاید به خاطر جاده ی پر دست انداز تاریخ، به گوش پوتین نرسیده. از همین رو او در تحلیل های خود اصلا ملت ایران را عددی حساب نمی کند.
دولت ایران بارها به نقض حقوق بشر متهم شده. مردم را در داخل و خارج کشور به قتل رسانده. آزادیخواهان را شکنجه می کند و معترضان را به هیچ می گیرد. بارها معاهده های بین المللی را زیر پا گذاشته و با پول نفت برای خودش تضمین بقا خریده. هر وقت که می خواهند در شورای امنیت این دولت را به خاطر نقض واضح معاهدات بین المللی محکوم کنند، پدر خوانده وارد عمل می شود و از حق وتو برای سرپا نگه داشتن گاو شیرده بهره می گیرد. هر جا که دولت ایران را به خاطر شکنجه، کشتار، نقض حقوق بشر و سرکوب مردم محکوم می کنند، پدر خوانده فورا دست به کار شده و از نفوذ خود برای بی اثر کردن آن استفاده می کند. خامنه ای در واقع نه نماینده امام زمان بلکه نماینده ی دولت روسیه در ایران است اما چک سفید امضای حکومت ایران به دولت روسیه بدون رضایت مردم و غیر قانونی ست.
تشابهات بین تکنیک های به کار رفته توسط حکومت ایران برای سرکوب و کنترل مخالفان با نمونه ی روسی آن آنقدر زیاد است که جای تردیدی برای خط گرفتن از مشاوران روسی باقی نمی گذارد: در هر دو کشور مردم را از روستاهاو شهرهای دور افتاده با پرداخت پول برای سرکوب تظاهرکنندگان به مرکز می آورند. در هر دو کشور با راه اندازی نیروهای اطلاعاتی موازی دولت در سایه تشکیل داده اند. در هر دو کشور افراد با نفوذ یا سرمایه داری که مخالف دولت هستند بازداشت و اموالشان مصادره می شود. در هر دو کشور رشته ای از قتل های زنجیره ای (کشتن روزنامه نگاران و آزادیخواهان) به وقوع پیوسته. در هر دو کشور پلیس ضدشورش از تکنیکهای مشابه و حتی لباس همرنگ و تجهیزات یکسان برای خنثی کردن تظاهرات استفاده می کنند و در هر دو کشور ناراضیان را به تلاش برای انقلاب مخملی متهم می کنند.
مدتی بعد از انعقاد قرارداد ترکمانچای، پوشکین شاعر بزرگ روس و از دوستان گریبایدوف، مشغول قدم زدن در اطراف تفلیس و لذت بردن از مناطق تصرف شده توسط روسیه تحت عنوان آزادسازی بود که یکدفعه یک گاری دید. با کنجکاوی از گاریچی و گرجی های همراه او پرسید که از کجا می آیند و چه با خود حمل می کنند که چنین بوی متعفنی می دهد؟ گاریچی گفت از تهران می آید و حامل جسد تکه تکه شده ی گریبایدوف است.
حالا یک بار دیگر پوتین و دستگاه حاکمه ی روسیه به ایران تجاوز کرده. بیش از چهل هزار مستشار روسی در ایران زندگی می کنند. آنها به بهانه راه اندازی نیروگاه بوشهر از پول ملت ایران می خورند. نیروهای امنیتی و ضد شورش را برای کشتن و سرکوب مردم آموزش می دهند و به نظامیان سپاه و سیاستمداران حاکم مشاوره می دهند. در مقابل دولت انتصابی ایران در دریای خزر به روس ها امتیاز می دهد و ادوات نظامی فرسوده ی روسی و هواپیماهای کهنه و غیر استاندارد مسافربری را به چند برابر قیمت از آنها می خرد. ششم مرداد برابر با شش شعبان (۲۸ جولای) سالروز مرگ گریبایدوف است. روزی که مردم خشمگین از انعقاد قرارداد ترکمانچای منفجر شده و سفارت روسیه را در تهران با خاک یکسان کردند. سه روز قبل ترش یعنی شنبه ۲۵ جولای روز همبستگی و حمایت جهانی از مردم ایران است. چطور است روز شنبه ۲۵ جولای عکس گریبایدوف را برداریم و جلوی سفارتخانه ها و کنسولگری های روسیه در داخل و خارج کشور برویم تا به حامیان روسی خامنه ای برگی از تاریخ ایران را یادآوری نماییم.
در همین رابطه از همه ی گروهها و فعالین سیاسی خارج کشور و همه ی ایرانیان تقاضا می شود که با فراخوان و تجمع در مقابل نمایندگی های سیاسی روسیه یا در مراکز شهرهای بزرگ در همه جای جهان روز شنبه ۲۵ جولای در خصوص دخالتهای روسیه در ایران به روشنگری پرداخته و به دولت روسیه هشدار دهند که حمایت وی از دیکتاتور در یاد ملت ایران خواهد ماند و در ایران آزاد به قیمت تضعیف حضورش در منطقه ی خلیج فارس و خاور میانه تمام خواهد شد.