ویرانه های حاکم
مرثیه ای برای ندا آقا سلطان


زرتشت خاکریز


• تو دیگر ای نسیمِ سرخ
خواهی توانست آیا هرگز کُنجی آبی
یا جانبی سرافراز را بیابی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٨ تير ۱٣٨٨ -  ۱۹ ژوئيه ۲۰۰۹


 
ستاره ای افتاده بر خاک
و بازِ چشم های اش
حجمی ست از آسمان
که آتشی گم شده را در خویش
پنهان دارد
آیا خواب و خنیا بدونِ من چه گونه به زنده گی شان ادامه خواهند داد؟
چه گونه درختان در خیابان ها راه خواهند رفت
بدونِ آن که دست شان در دستِ عطرینِ من باشد؟
چرا ابر ندانست
که کلماتِ گرمِ من
به اَشکالِ هندسی زنده گی می بخشد؟
خاک افتاده در ستاره ای
و چشم هایِ بازش
سرچشمه یِ همه یِ گنج هایِ جهان است
تو دیگر ای نسیمِ سرخ
خواهی توانست آیا هرگز کُنجی آبی
یا جانبی سرافراز را بیابی
که از تهِ دل بخندد؟
و گُلی بیدار را
که شادمانه بر زمین برقصد؟
گنجشکی تنها و در به در
در دره ها و بر کوه ها
بی پناه روان است
گنجشکی که در فقدانِ معشوقِ مغموم اش
دیگر نمی داند خورشید برای چه می تابد
!و چشمه دیگر برای که آواز می خواند
 
 
 
 
[email protected]