آقای مسعود رجوی به فضای مبارزه سیاسی- مدنی خوش آمدید
هجمه به آقای رجوی از جایگاه بنیاد گرایی افراطی


نیکروز اولاداعظمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۹ تير ۱٣٨٨ -  ۲۰ ژوئيه ۲۰۰۹


پیشنهاد آقای مسعود رجوی به مجلس خبرگان رهبری که بدون شک مورد توجه سازمان او (مجاهدین خلق ایران) نیز بوده است، هر چه که باشد می بایست چرخش مثبت از یک سازمان نظامی - سیاسی به سازمان مبارز سیاسی - مدنی تلقی گردد. گرچه این مسیر که آقای رجوی و سازمان او گام نهاده اند بسی طولانی است اما گام های اولیه مسیر با شجاعت برداشته می شود. این گام اولیه به سمت مدنیت سیاسی در پیشنهاد مذکور احراز شده است. آقای رجوی در این نامه به مجلس خبرگان پیشنهاد می کند علی خامنه ای از رهبری عزل شده و آقای منتظری جای او نشیند و بعد با انحلال نهاد مجلس خبرگان شرایط برای یک انتخاب آزاد فراهم آید. انتخاباتی که از مدت ها پیش از سوی سکولارهای خواهان جدایی دین و ایدئولوژیک از دولت طرح شده بود.
صرفنظر از چگونگی رسیدن و طرح انتخابات آزاد از سوی آقای رجوی، نفس مسئله (اندیشه انتخابات آزاد) از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. زیرا این اندیشه روش خاص خود را می طلبد که آنهم در قلمرو پیکار سیاسی مدنی نهفته است. اما، چرا این موضع سیاسی (انتخابات آزاد) الهام گرفته از تفکر مدنی و اتخاذ شده از سوی آقای رجوی مورد هجمه دگم اندیشان و مرگ اندیشان خشونت طلب واقع شده، بحث اصلی این نوشته کوتاه است.
انگیزه اصلی مرگ اندیشان خشونت طلب نفی ساز و کارهای سیاسی - مدنی و کشاندن اعتراض های مسالمت آمیز و مدنی مردم به سوی فضای مشئوم هرج و مرج طلبی به منظور سوار شدن بر موج اعتراضات مردم است ، از این رو و از آنجائیکه مبارزان سیاسی مسالمت جو که از مدت ها قبل مورد هجمه این حضرات که خود را اپوزیسیون حکومت اسلامی معرفی می کنند، قرار گرفته بودند، جای شک باقی نمی گذاشت که پیوستن شخصیت ها و گروهای دیگر به این حوزه فعالیت سیاسی، از دم تیغ ناسزاگویی آنها بگذرند.
اما اگر بخواهیم تعریفی موجز از مدعیان وعده دهنده بهشت برین (که انواع رنگا و رنگ بنیادگرایان دینی و ایدئولوژیکی جزء آن هستند) ارائه کنیم، همانا، با نفی موجودیت دگراندیشان و با مدعای در اختیار داشتن حقیقت تنها در نزد خود، جهنمی را بر فرش زمین پهن خواهند کرد که با اعمال خشونت طلبان مرگ اندیشی همچون سعید مرتضوی و حسین شریعتمداری قابل قیاس خواهند بود و مشابهت های بسیار در نفی و منکوب دگراندیشان و دگرباشان. جزم گرایان بنیادگرای جمهوری اسلامی و دگماتیست های هوادار ادغام ایدئولوژی در دولت در هر قد و قواره ای که باشند از سیر رویدادهای اجتماعی- سیاسی و تحولات آن به مثابه رویکرد به نظام مدنیت گریزانند و هر نوع انطباق سیاست با اندیشه جدید را بر نمی تابند، از اینرو کشانده شدن مبارزات مدنی مردم به سمت خشونت و هرج و مرج در جامعه بخش مهمی از فعالیت آنها را تشکیل می دهد. طبیعی است که سران بحران خواه اسلامی ایران بیشترین بهره را از این نوع بحران آفرینی ها خواهند برد، زیرا متحجرین اسلامی ایران با بحران آفرینی (از هر نوع آن که باشد) به حیات سیاسی خود ادامه می دهند، از اینرو پیوستن سازمان مجاهدین خلق ایران به حوزه مبارزه سیاسی- مدنی، این حوزه را تقویت نموده و می تواند خود را از افتادن در دام توطئه بحرانی کردن فضای سیاسی جامعه که از سوی ولی فقیه و اعوان و انصارش پیگیرانه دنبال می شود، برهاند.
طبعأ ابتکار آقای رجوی، نامه پیشنهادی به خبرگان رهبری، کام علی خامنه ای را تلخ و گروهای مرگ اندیش پیرو هرج و مرج در کشور را مأیوس خواهد کرد.
واقعیت این است که گروهای خشونت طلب و آنهایی که با هرج ومرج و بحران آفرینی در پی ادای حق هستند از پیوستن شخصیت هایی همچون آقای مسعود رجوی به میدان مبارزه سیاسی مسالمت جویانه خرسند نیستند، زیرا بحران خواهان و هرج و مرج طلبان هر دو با چشم طمع به قدرت ماندن و کسب قدرت از طریق روش های غیر عادی اجتماعی بهره می جویند، تلاش برای به خشونت کشاندن حرکت اعتراضی مدنی ۲۲ خرداد از سوی بنیادگرایان اسلامی دستگاه ولایت فقیه و یا رادیکال کردن آن از طریق فراهم نمودن جو هرج و مرج که برخی گروهای مرگ اندیش در خارج از کشور پیگیرانه آن را دنبال می کنند، مشت نمونه خروار است. همین گروهای افراطی مرگ اندیش از طریق بلندگوهای خود نامه آقای رجوی به خبرگان رهبری را به مثابه حمایت از جناحی از حکومت القاء می کنند، کاری که مدت ها مدید در حق سایر گروهای هوادار مبارزه سیاسی مدنی انجام داده و هر نوع اعتراض و تحول اجتماعی که باب میل شان و به مواضع دگماتیستی آنها قرابت نداشته باشد، چوب تکفیر وابسته به جناح حکومتی بودن را بر سر زندگی اندیشان مخالف قهر و مرگ می کوبند. آنها (خشونت طلبان مرگ اندیش) به جای پندگیری از مبارزه و اعتراض مدنی مردم و تلاش برای انطباق روش خود با گذار مدنی در جامعه، از خود در برابر مبارزان سیاسی مسالمت جو عصبانیت نشان داده و کاسه کوزه بی مقبولیتی روش و هدف خود در نزد مردم را بر سر گروهای سیاسی غیرخشونت خراب می کنند.
هر فرد و گروهی که توان بر قراری تناسب بین سیاست و اندیشه جامعه را نداشته باشد، دچار عارضه درجازدگی و درجاماندگی می شود و به لحاظ روانشناختی این درجازدگی و درجاماندگی موجب خشم می گردد، و طبیعی خواهد بود که شعله های آتش این خشم در وهله نخست به سمتی زبانه کشد که رقیب در آنجا قرار گرفته باشد. کینه و عداوت به دگرباشان تلاشگر سبک و سیاق مدنی مبارزه سیاسی از همین در جازدگی و واپس ماندگی در چهارچوب لایتغیر بودن احکام دین و اصول ایدئولویکی ناشی می شود، و وقتی که فضا و شرایط باب میل آنها نباشد بقول معروف به همه گیر می دهند، این گیر دادن ها نشانه های عصبانیت است. توهین و هتک حرمت گروه های چند نفره بنیادگرای مرگ اندیش به آقای رجوی بعد از انتشار نامه به مجلس خبرگان از همین آبشخور عصبانیت آب می خورد.
پیوستن به فضای مناسب مبارزه سیاسی، خاری ست بر چشم طالبان بحران خواه هوادار حکومت اسلامی و دگماتیست های پیرو هرج و مرج که نمی خواهند فرایند تحولات اجتماعی و تأثیر آن بر اندیشه جامعه را دریابند و به همین دلیل با هیستری خاصی از روند پیشرفت فضای مدنی درجامعه و آگاهی مردم، عکس العمل بغایت واپسگرایانه نشان می دهند. آقای مسعود رجوی به هر دلیل و انگیزه ای که نامه به خبرگان رهبری را نگاشته باشد، پیشنهاد ایشان مبنی بر فراهم شدن شرایط انتخابات آزاد در ایران، مجالی است بر تقویت فضای سیاسی-مدنی که بسیاری از جریانات سیاسی نیز در این مسیر گام بر می دارند.
آری، هزاران سال است که سرزمین محنت زده ما از پنجه خونین استبداد و خشونت در جامعه و حمله خشونت بار اقوام بیگانه زخم های عمیق برداشته است، هزاران سال است که مردم ایران اراده ای بر مدیریت و نظام سیاسی خود نداشته اند، هزاران سال است که طنین مشئوم مرگ و انتقام فرصت و توان پالوده شدن عنصر خود و جامعه را از ما گرفته است، هزاران سال است که به جای تعقل در هستی زندگی مان راه سهل تر که دریوزگی در سرای مکاتب تسکین دهنده جسم و جانمان باشد را برگزیدیم، هزاران سال است به دلیل بی لیاقتی و ناشایستگی در حکومت مداری و نظام سیاسی، هر بار که دولت مرکزی به دلیل تحمیل زور از بالا و عکس العمل خشونت بار از پایین در نقطه ای تلاقی در ضدیت با یک دیگربهم رسیدند و دولت مرکزی رو به ضعف گرائید، این بیگانان بودند که برایمان تصمیم گرفتند، در تاریخ هزاران ساله مان هر گز توان روابط و مناسبات عادی با کشورهای دیگر را نیافتیم، همان افراط و تفریط در ذهنیت مان و جامعه، شالوده رفتاری- ارزشی در مناسبات مان با دیگر ملت ها بوده است. یا رومی روم بودیم و یا زنگی زنگ.
آقای مسعود رجوی، این نکات تحلیل رونده در فرهنگ مان نتیجه اندیشه نازل شده از دیگر کُرات نبوده بلکه از بطن جامعه ( نوع روابط مان و چگونگی روابط با طبیعت و وضعیت معیشتی مان، نحوه نگرش به هستی و نقش دین در این نگرش و باورها، شیوه زندگی و سطح رفتار مدنی، جهالت و عدم پرسشگری راجع به مسائل و امورات و بالاخره بنیاد و یکنواختی زندگی اجتماعی) جانمایه می گرفت. به همین دلیل زندگی نظامند توده وار بر مدنیت شهروندی چیره بود و از آن جز استبداد و خشونت که لازم و ملزوم یکدیگرند حاصلی نمی شد.
اما اکنون، گرچه بقایای وضعیت برشمرده شده با شدت و ضعف مسیر پیشروی ایرانیان را مه آلود می کند، ولی تفاوت ماهوی میان امروز و دهه های گذشته که در غیرایدئولوژیک بودن نسل امروز ایرانیان با نسل ایدئولوژیک شده دهه پنجاه قابل تبیین است، نکته قوت تحول به سمت آزادی، دموکراسی و حقوق بشر است، و این مجال مناسبی است تا پیشگامان نهضت آزادی، دموکراسی و حقوق بشر برای محو آثار خشونت و استبداد و سنت های دست و پا گیر با تقویت عقلانیت عنصر مدنی و دموکراسی در شکل مبارزه سیاسی- مدنی میدان مدنیت ایرانیان را گسترده تر کرده و با روش های کاملأ مسالمت و بدور از هر نوع احساسات بیمارگونه هرج و مرج طلبی جهت رسیدن به قدرت، برای نهادینه شدن آزادی و دموکراسی، مساعدت و مساعی کنند.


niki_olad@hotmail.com