"تجارب هفته های اخیر"
حمید برزگر از جانب گروهی از هواداران فدائیان خلق ایران (اکثریت)
•
باید مردم را تشویق کرد تا دامنه ی برخورد با بسیجیان را از درگیری های خیابانی به محل کار و زندگی و تفریح آنان گسترش دهند و از روش های مستقیم و غیرمستقیم؛ از بحث و اقناع تا افشاءگری و برخورد برای زمین گیر کردن بسج بهره ببرند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱ مرداد ۱٣٨٨ -
۲٣ ژوئيه ۲۰۰۹
در تاریخ هر کشوری روزهایی وجود دارند که در آنها اتفاقات سیاسی با سرعت و شدتی باورنکردنی رخ می نمایند. انباشت سالیان پچ پچه ها و بغض ها و نقشه ها راهی به بیرون از زیرزمین ها و خانه ها و محیط های آموزش و کار پیدا می کنند. مردم به خیابان ها می آیند، همدیگر را می یابند، نظراتشان را به بحث می گذارند و واقعه پشت واقعه پدید می آید.
در این ایام باید بسیار آگاه و منصف بود تا بتوان اوضاع را بررسی و تحلیل درست کرد و راه کار و رهنمود مناسبی به همفکران و مردم ارائه داد. ما را این آگاهی و توان در بر نیست. آنچه بیان می شود؛ تجربه ی شخصی دوستان ماست که طی هفته های اخیر بدست آمده است. نگاه به هر ماجرایی لاجرم با یک پیش زمینه ی فکری مقدور است؛ بنابراین ما ادعای طزح موضوعاتی با بی طرفی کامل را نداریم. ما به اموری اشاره می کنیم که دیده نشده و یا راجع به آنها مطالب زیادی نوشته نشده است.
قدرت طرفداران احمدی نژاد
روز ۲۵ خرداد تظاهرات عجیبی در تهران به وقوع پیوست. هیچکس بیاد ندارد که تمامی پهنای خیابان های انقلاب و آزادی و پیاده روهایش به طول کیلومتر ها لبریز از تظاهرکنندگان شود. می توان این تظاهرات را به عنوان بزرگترین تظاهرات غیرقانونی تاریخ به کتاب رکوردها معرفی کرد!
در مقابل چنین قدرت نمایی ای، طرفداران احمدی نژاد تجمع روز ۲۶ خرداد در میدان ولیعصر را سازمان دادند. از شهر های اطراف تهران جماعتی به تهران آورده شدند. بنا به شهادت شخصی که می شناسیم از قم صد اتوبوس پر از مردم به تهران اعزام شدند. ما خود تعداد زیادی اتوبوس دور و بر میدان ولیعصر مشاهده کردیم. زنان و مردان خسته و گرمازده حدود ساعت چهار و سی دقیقه بعد از ظهر و بعد از انجام فرائض دینی-سیاسی خود به طرف آنها روان بودند تا به منزل برگردانده شوند. با تمام این تمهیدات و با وجود آنکه برای طرفداران احمدی نژاد این روز روزی بود که باید در مقابل مخالفین، قدرت نمایی می کردند، تعداد شرکت کنندگان به ۵۰ هزار نفر نرسید. چرا؟
دو فرضیه برای توضیح این واقعه می توان مطرح کرد. اول: تعداد طرفداران احمدی نژاد در تهران بسیار کمتر از آن چیزی است که ما و عموم مردم تصور می کنند. دوم: طرفداران احمدی نژاد حاضر نیستند برای رهبر خود و یا رأی شان هزینه ای بپردازند. در هر دو صورت قدرت سیاسی احمدی نژاد به واسطه ی حمایت مردم در تهران بسیار کمتر از پیش فرض های موجود است. در تمام وقایع بعد از انتخابات، ما شاهد حضور انبوه بسیجیان و نیروهای انتظامی هستیم ولی اثری از طرفداران معمولی احمدی نژاد در خیابان ها نیست. ممکن است وی از طرفداران بیشتری در روستاها و شهرهای کوچک برخوردار باشد ولی بنا به شهادت تاریخ، سرنوشت سیاسی ایران عمدتاً در تهران و شهرهای بزرگ رقم می خورد.
سکولاریسم
مردم تصور دقیقی از تعداد افرادی که اعتقادات سیاسی آنان متأثر از عقاید مذهبیشان است ندارند.
تظاهرات و یا گردهم آیی های چند هزار نفره را نمی توان به عنوان نمونه ی دقیقی از کل جامعه فرض کرد ولی در روز ۲۵ خرداد بیش از دو میلیون نفر در خیابان بودند و برای علاقه مندان به خصوصیت ها و رفتار جامعه فرصتی استثنائی فراهم آمد تا خود واقعیت و نه نمونه ای از آن را در آزمایشگاهی عظیم مشاهده کنند. نکته ای که برای ما جالب بود آنکه تعداد خانم های چادری در این تظاهرات یک تا دو درصد خانم ها را تشکیل می داد. تظاهرات های منتهی به روز ۲۹ خرداد هم این نظر ما را تأیید کرد.
بسیار ناشیانه خواهد بود که سر نکردن چادر را ملاک سکولار بودن زنان فرض کرد ولی اکثر ایرانیان به خصوص آنهایی که در حوزه ی کودکان و زنان فعالیتی اجتماعی داشته اند می دانند که گشودن دریچه های بسیار به مدرنیسم لازم است تا زنان و مردان در ایران چادر سیاه را به کناری نهند.
پدر یکی از دوستانمان تعریف می کند که در سال ۱٣۵۷ از تعداد زنان چادری که به خیابان ها آمده بودند متعجب شده بود. او فکر نمی کرد چنان درصدی از تهرانی ها معتقد به سر کردن چادر باشند. در روز ۲۵ خرداد ۱٣٨٨ او همان قدر متعجب بود!
آنان که از شرکت مردم در نماز جمعه و یا سر دادن ندای الله اکبر نگرانند درک درستی از عمق تحولاتی که در اذهان مردم به وجود آمده ندارند. شرکت در مراسم مذهبی کوچک ترین تأثیری در عقاید جوانان خواستار تغییر ندارد. می توان امیدوار بود که مردم با آگاهی و غریزه ی قوی خود حساب مذهب را از مذهب سیاسی با کمترین هزینه و بیشترین فایده جدا می کنند و بدون نیاز به دخالت عجولانه و زمخت احزاب سکولار محور این امر صورت می پذیرد.
به نظر می رسد کار طولانی و پیگیر افرادی در حوزه ی هنر، فرهنگ و سیاست به ثمر نشسته است. مردم به سادگی و مهارت عجیبی از نقاط ضعف اسلام سیاسی بهره می برند و آنرا از درون تهی می سازند.
خشونت و زنان
جمهوری اسلامی نظیر تمامی رژیم های دیکتاتوری زمانی می تواند به سرکوب خود با موفقیت ادامه دهد که مواجه با تعداد اندکی معترض باشد. حرکت اعتراضی وسیع مردم غیرقابل مهار است.
طرح مقابله با اعتراضات مردم در درجه ی اول آن است که شرایطی فراهم آورند که تعداد جمعیت چند میلیونی به زیر صد هزار نفر کاهش یابد. برای این منظور باید جوی خشونت بار و خطرناک ایجاد کرد تا مردم بترسند و در فعالیت های سیاسی و اعتراضات مشارکت نکنند.
خشونت، خشونت به دنبال می آورد. بسیار سخت است در خیابان کتک خورد و دست بر روی ضارب بلند نکرد، شاهد شلیک گلوله به مردم بود و به فکر مسلح شدن نیافتاد. ولی موفقیت یک حرکت خشن نیاز به مقدمات و ابزاری شبیه تاکتیک های جنگی و نظامی دارد؛ یعنی سازماندهی، آموزش، روش های تمرین شده و تابعیت از یک و یا لااقل چند فرمانده مجرب؛ و گرنه کار به هرج و مرج می کشد و یا معترضین وارد عرصه هایی می شوند که در مقابل نیروهای سرکوب قدرت لازم را ندارند.
جنبش اعتراضی مردم، حرکتی خود جوش، جدید، بدون فرماندهی و طبعاً فاقد تجارب لازم است. بنابراین حرکت های خشن در این مرحله از مبارزات شانسی ندارند و اگر موفق نشوند لاجرم خواست جمهوری اسلامی یعنی محدود شدن تعداد افراد معترض به چند هزار نفر متحقق خواهد شد.
آنچه که شاهد بودیم وزنه ی بزرگ مشارکت زنان در حرکت های اعتراضی در هفته های اخیر است. این وزنه، مانع گسترش خشونت از هر دو سوی جدال است. زنان در مقابل اعمال خشونت سرکوب گران بسیار صبورترند و نوع برخورد و رفتارشان مانع از فراگیر شدن خشونت و خارج شدن کنترل اوضاع از جانب معترضین است. این موضوع پدیده ی جدیدی در جامعه شناسی سیاسی و مبارزاتی ایران است.
می توان حدس زد که به عنوان مثال اگر نیمی از معترضین وقایع ۱٨ تیر ۱٣۷٨ را زنان تشکبل می دادند؛ شعارهایی دیگر مطرح می شد و وقایع به شکل دیگری رقم می خورد.
کتک زدن زنان حتی در میان عقب مانده ترین اقشار نیروهای سرکوب عملی قبیح است. ما شاهد شک و دودلی افرادی از نیروهای انتظامی بوده ایم که از ضرب و شتم زنان در خیابان خودداری کرده اند. می توان امیدوار بود که حضور گسترده ی زنان، طرح جمهوری اسلامی مبنی بر ایجاد جو خشونت بار و کاهش مشارکت مردم در حرکت های اعتراضی را عقیم بگذارد.
چپ و وقایع اخیر
بعد از دستگیری و تحمل دو روز کتک و بی احترامی به زندان اوین منتقل شدم. شانس آوردم و روزهای اسارتم در بند عمومی و قرنطینه گذشت. در اتاقی در بند ۲۴۰ با ٣۵ نفر دیگر بودم. دوستانی که یک چهارم بدنشان کبود بود. حدود سی درصد افراد دستگیر شده دانشجو بودند. دو نفر از آنان چپ بودند. شاید این موضوع صرفاً یک اتفاق باشد. نمی توان از این موضوع نتیجه گیری کرد که ده در صد دستگیر شدگان چپ هستند و یا چپ ها بخش بزرگی از تظاهر کنندگان را تشکیل می دهند. ولی به هر حال خود این مسئله که در یک اتاق زندان اوین که من به طور اتفاقی در آن بودم تعدادی طرفدار چپ وجود داشت نشان از حضور پرتعداد نیروهای چپ در خطرناک ترین بخش های اعتراضات مردم دارد.
ولی موج خروشان و عظیم مردم معترض اهداف و تاکتیک های چپ های رادیکال را به نوعی به چالش کشیده است. به نظر ما بعضی از افراد و جریانات چپ داخل کشور باید در دو ایده ی اصلی خود اقدام به بازاندیشی کنند.
۱- چپ نمی تواند خواستار تمامی قدرت باشد. چپ ها نمی توانند به خاطر مطالعات و یا عقاید خود مدعی فرااگاهی سیاسی از سیر وقایع باشند و یا خود را برتر از دیگر نیروهای سیاسی بپندارند. این برتری با طرح ادعا و شعار به دست نمی آید بلکه به واسطه ی مقبول واقع شدن ایده ها از جانب مردم و قدرت سازمان دهی و پیشبرد اهداف دمکراتیک و طبقاتی به دست می آید. در چشم انداز سالیان آتی امکان به دست اوردن آراء اکثریت مردم از جانب چپ ها متصور نیست. از این رو بهتر آن است که چپ ها در مرحله ی کنونی، در موضع منتقد قدرت تعریف شوند و نه خواهان قدرت. چپ ها در موضع منتقد قدرت از قدرت واقعی بسیار بیشتری برخوردار خواهند بود.
۲- در عصر کنونی و در مورد خاص کشور ایران، به هیچ وجه نمی توان صرفاً از راه ها و ابزار کلاسیک، کلیشه ای و یا حتی شناخته شده برای حرکت درآوردن مردم استفاده کرد. باید متواضعانه و در لحظه، تشخیص داد که کدام فضای ایجاد شده و کدام راه فراهم شده برای اعتراض مناسب است. با قدرت انعطاف زیاد با آن همراه شد و تلاش نمود که در آن مسیر، رهبری اعتراضات را به دست گرفت.
بسیج و فضای سیاسی جدید
بعد از سرکوب وحشیانه ی تظاهرات و طبعاً کاهش تعداد تظاهرات و کاهش تعداد شرکت کنندگان در آنها، جو یأس و امید در فضای سیاسی کشور در نوسان است. آنان که تصور داشتند با یک خیز مردمی می توان رژیم را از کار انداخت و یا احمدی نژاد را به زیر کشید بیش از دیگران مأیوس به نظر می رسند. به گمان ما چنین آرزوهایی واقع بینانه نیست. آنچه که تا هم اکنون به دست آمده است بسیار باارزش است.
تصور ما از جامعه ی کنونی ایران آن است که احمدی نژاد در مقطع انتخابات رأی درصد قابل توجهی از مردم را با خود داشت. به علاوه اگر احمدی نژاد را نه صرفاً یک فرد بلکه در ضمن یک دیدگاه در نظر بگیریم؛ در اذهان بسیاری از مردم ته مانده ای از این دیدگاه ارتجاعی، غیردمکراتیک و متعصبانه همچنان و متأسفانه موجود است. موفقیت بزرگ به دست آمده آن است که در فضای جدید سیاسی، طرفداران احمدی نژاد و تفکر احمدی نژادی به چالش کشیده خواهد شد.
تفاوت فضای کنونی با فضای سیاسی چند ماه پیش در عرصه های مختلف قابل رویت است. شکست جو ترس در میان مردم و کاهش اعتماد به نفس طرفداران احمدی نژاد از آن جمله است.
تظاهرات چندمیلیونی باعث آن شد که مردم همدیگر را باز یابند و کشتار صدها نفر و زندانی شدن هزاران تن باعث آن شد که مردم زخمی و عاصی به خانه هایشان برگردند. پس از این دیگر آن بسیجی در خیابان و یا آن مأمور حراست در محیط کار قدرت قبل را ندارد و شاهد مقاومت مردم و درگیری های فراوان خواهیم بود.
دو شنیده از وقایعی بسیار ساده ولی نمونه وار نقل کنیم.
سرایدار شرکتی که یکی از دوستان ما در آنجا کار می کند از طرفداران احمدی نژاد است. او تحت تأثیر یکی از پسرهای خود است که بنا به قول او فرزند صالحی است و عضو بسیج است. در روزهای اخیر بارها به بهانه هایی می گوید که پسرش از آن بسیجی ها نیست که به خیابان برود. او فقط کلیددار کتابخانه ی مسجد محل است و اهل کتک زدن مردم نیست.
دوستی داریم که در منطقه ای در جنوب تهران زندگی می کند و در آنجا به باشگاهی ورزشی می رود. او تعریف می کند که دو نفر از کسانی که به باشگاهشان می آمدند عضو بسیج بودند. آنها بعد از انتخابات دیگر به باشگاه نمی آیند.
استفاده ی بی پرده و ابزاری از بسیج برای سرکوب مردم بر زندگی آنان تأثیر جبران ناپذیری می گذارد. اعضای بسیج عموماً افرادی با امکانات مالی کم هستند و بسیاری از آنان نظیر فرماندهان خود آلوده به جنایات زژیم نشده اند.
از رموز و عوامل بقای جمهوری اسلامی؛ عدم امکان دیالوگ بین طرفداران و مخالفین آن است. بخش بزرگی از اعضای ساده ی بسیج در حلقه ها و اجتماعات خودشان محصور بوده اند. آنها نه علاقه و نه اجباری به بحث و گفتگو با دیگران را داشته اند. در شرایط جدید به وجود آمده اما اعضای بسیج با افراد زیادی در محل زندگی، کار و تحصیل از جانب هم محلی ها، اعضای خانواده، هم کلاسی ها و هم کاران خود مواجه می شوند و عموماً سرافکنده و بدون قدرت پاسخگویی به فجایع پیش آمده و یا تناقضات موجود در حکومت در موقعیت دشواری قرار می گیرند.
روند تداخل جمع های بسته ی جدا از هم در پیش است و ما در آینده ی نزدیک شاهد ریزش نیروهای حامی احمدی نژاد و تغییر عقیده ی مردم عادی طرفدار وی خواهیم بود.
باید مردم را تشویق کرد تا دامنه ی برخورد با بسیجیان را از درگیری های خیابانی به محل کار و زندگی و تفریح آنان گسترش دهند و از روش های مستقیم و غیرمستقیم؛ از بحث و اقناع تا افشاءگری و برخورد برای زمین گیر کردن بسج بهره ببرند.
حمید برزگر
از جانب گروهی از هواداران فدائیان خلق ایران (اکثریت)
تیر ۱٣٨٨
http://fadaeiankhalgh.blogfa.com
|