جزئیات قتل محسن روح الامینی - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : ج انگلیس

عنوان : تازه میفهمید بر ملت ایرانچه کرده اید
روز ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ جوانان معصوم را زدید گرفتید بردید ودر حالی که اسمشان را نمیدانستید به جوخه اعدام سپردید,ان روز کجا بودیدوچرا دم بر نیاوردید,ان بچه ها مومن ترین وپاک ترین فرزندان انقلاب ضد دیکتاتوری شاه بودند,
۱۵۰۴۱ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : آن روز ها که محسن رضایی فرمانده سپاه بود....
آقای علایی!
به یاد می آورم تیر ماه ۶۲ ، روزی را که همین آقای دکتر محسن رضایی ، که اینک پسر مسئول ستادش به دست این جانوران به قتل رسیده است، در یک برنامه فوق العاده تلویزیونی ، با هیجان بسیار خبر دستگیری احسان طبری را اعلام کرد. به همراه بیان دروغ هایی ار نحوه دستگیری و اینکه گویا طبری هنگام دستگیری چند بار گفت:" شما پیروز شدید. ما باختیم." که البته برای القای قصد کودتا از طرف ح.ت.ا ، به مردم بیان میشد. این آقای رضایی که هنوز هم شهامت اظهار نظر مستقیم راجع به قتل محسن روح الامینی را ندارد، آن زمان ، در لباس فرمانده سپاه پاسداران، خوب میدانست که چه بر سر انسان ها در بازداشت گاه ها می آید.
هم اکنون نیز، بیش از هرکسی، آنا هایی که پیه" محبت" های نظام مقدس شما در آن سال ها و پس از آن به تنشان خورده است ، برای جوانان اسیر در زندان ها ، نگرانند. برای آن ها ، بر خلاف شما، فرق نمیکند که این عزیزان ، دارای چه عقایدی هستند. شما ولی هنوز از آن "جوانان حزب اللهی" صحبت میکنید و این است تفاوت شما و پیروان راستین راه عدالت و آزادی.

در تصحیح کامنت خانم عفت ماهباز:
خانم آذر بی نیاز، همسر احسان طبری ، چند ماهی زودتر از طبری فوت کرد و طبری هم به همراه ماموران امنیتی ، هنگام خاکسپاری، در بهشت زهرا حضور داشت.
۱۵۰۰۹ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨٨       

    از : سامان الف

عنوان : دلسوزی ظاهری
اگر کسی از حقایق تاریخ بگوید اگر چه دردناک است باید گفت تا تکرار نشود .
انهایی که به دروغ و ظاهر سازی و مطلوم نمایی و کارهای سال های ۵۶ ظاهرا جلب توجه می کنند و اما از جیب شان ایدئولوزشی پنهانشان بیرون می زند انها با دروغ خود را سبز می خوانند اما از جیب شان اعلامیه حزب کمونیست گارگری بیرون می زند
البته عیبی ندارد اگر دروغ نگویند و اینها بهتر است پرچم حزب شان را بلند کنندحرف از ندا و سهراب نزنند
ایها دروغ گویانی هستند که اب شان با همان هایی در یک جوب می رود که مردم را در زندان می کنند و می کشند
۱۵۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : معنای "محبت" . اگر نمیدانید بخوانید تا بدانید!
آقای حسین علایی در این مقاله نوشه است:
"به یاد دارم که در سالهای اولیه پیروزی انقلاب وقتی که احسان طبری تئوریسین حزب توده به زندان افتاد، پس از مدتی او اندیشه مارکسیسم را نقد کرد؛ زیرا با محبت با او رفتار شد.
ولی اکنون بسیج را به جایی رسانده اند که جوان سالم حزب اللهی را دستگیر میکنند و جنازه او را تحویل خانواده اش میدهند. آن هم تعهد میگیرند که کفن و دفن به گونه ای باشد که اتفاقی نیفتد. آیا نظام آن قدر ضعیف شده است که از یک تشییع جنازه ساده میترسد"؟

منظورش البته این است:
ولی اکنون بسیج را به جایی رسانده اند که جوان سالم حزب اللهی را دستگیر میکنند، و آنقدر به او محبت میکنند، که از شرمندگی و خجالت غالب تهی میکند.

شاید آه آذر ، همسر نگون بخت طبری ، که از درد و غم "محبت " های لاجوردی و حسین شریعتمداری به شوهر پیرش ، دق مرگ شد، اینک گریبان تان را گرفته است تا معنی" محبت " های خودی هایتان برایتان آشکار شود. ولی افسوس که دیوار حماقت و شاید وقاحت بلند تر از این حرف هاست.
۱۵۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨٨       

    از : reza

عنوان : be kodamin gonah.........
این روزها گویی خرداد شصت را تکرار می‌کنم،با این تفاوت که امروز بیست و هفت سال از آن دوران گذشته است.و با این تفاوت که امروز خبر شهادت این عزیزان اتشی شده و سراپای وجودم را میسوزاند.در آن سالها ما میدانستیم به غیر از مرگ عاقبتی نداریم و با آغوش باز به سویش میشتافتیم،امروز نسلی را میبینیم که این چنین ناخواسته به سلاخی میبرند!باور نکردنیست،آنچنان که به پدر این شهید دهانم را میبندم و به خود اجازه نمیدهم،بر دردش اضافه کنم،به جز آرزوی صبر و تحمل!آن وقت که این دردها را مرهمی شدیم و دردهایمان را یکی‌ کردیم،به درددل مینشینم،و از گذشته میگویم،پنجشنبه در راه است،شمعی در دست خواهم گرفت،اگر میشد قلبم را آتش میزدم تا بگویم،ندا منم،امیر منم،کینوش منم،سهراب منم،سید منم،........................................
۱۵۰۰۲ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨٨       

    از : عفت ماهباز

عنوان : احسان طبری
آقای روح الامینی
از دست دادن فرزند بسیار دردناک است .بسیار .به شما و همسرتان مادر محسن تسلیت می گویم من درد شما را می شناسم اما علاقمنم شما دردهای مردم را در این سی سال بشناسید .شما گفتید
"به یاد دارم که در سالهای اولیه پیروزی انقلاب وقتی که احسان طبری تئوریسین حزب توده به زندان افتاد، پس از مدتی او اندیشه مارکسیسم را نقد کرد؛ زیرا با محبت با او رفتار شد. ولی اکنون ..."
اقای روح الامینی ایا می دانید با امثال طبری ها پگونه برخوردئ کردند تا انگونه گریان در انظار مردم ظاهر شوند؟نه نمی دانید
می دانید به همسر او حتی در هنگام مرگ طبری، اجازه ندادند برای لحطه ایی -همسرطبری در نزدیک بیمارستان حضور داشت - بیاید و دستش را بگیرد و با او وداع کند
و اقای بازجوی مهربان تا اخرین دقایق وقت شریف شان را کنار او گذراندند تا مبادا او لحظه ایی بگوید بر او چه رفته است
می دانید از همان سال ۱۳۶۰ بر فرزندان این مرز و بوم ،همان رفت که بر دلبندتان محسن ؟
سال ۱۳۶۷ از کشته ها پشته ساختند و در گورهای گمنام دست جمعی دفن کردند
حقایق را برخی نوشته اند بخوانید و یا فرزندان تان بخوانند تا بدانند،بر کشورم چه رفته است
مادر محسن راست می گوید به فکر محسن های دیگر ی باشید که شاید اکنون در زیر شکنجه هستند
در پایان برایتان صبوری و ارامش ارزو می کنم
۱۵۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨٨       

    از : jalal m

عنوان : salam
لف گرامی من کاملا شما را درک می کنم زیرا که خود در شرایطی تقریبا مشابه انچه بر سر سایر زندانیان دهه شصت رفت قرار داشته ام۰حسین علایی بدون شک نه از موضع صادقانه بلکه کاملا ریا کارانه و با اعتقاد کامل به ایده ضد انسانی خودی وغیر خودی با مسئله حقوق مردم بر خورد می کند ۰ببینید چگونه بر شکنجه های انجام شده در ان سالها ی خون سرپوش می گذارد و اعترافات زیر شکنجه را حاصل بر خورد انسانی باز جویان ان زمان می داند۰حال این پرسش مطرح می شود که ایا کسانی مانند موسوی که در تلاش بدست گیری رهبری مبارزات مردم هستند تفاوت اساسی با امثال علایی دارند؟
۱۴۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨٨       

    از : م الف

عنوان : آیا ترحم و همدردی با این خانواده مجاز هست؟
وقتی این مطلب را میخواندم تمامی دوران سالهای ۶۰ و دستگیری و اعدام و یا جان باختن در نبردی نابرابر در خیابانها ، تک تک رفقای عزیزم، همفکرانم، همرزمانم در جلوی جشمم رژه میرفتند. ]مان روزهای که جانیانی همجون پدر جانباخته روح الامینی با کشتن عزیزی، بخشی از وجودم را میگرفتند و با هر دستگیری ای خواب های پریشانم را پریشان تر میکردند. آن روز ها که ما "مرتدان"، "زندیقان" و "کافران" همراه با "منافقین" خون گریه میکردیم و در خلوت خود مشت ها بر سنکدان. روز ها وشب های که مادران، پدران،همسران، فرزندان، و یاران این عزیزان بی هیچ پناهگاهی هموراه زیر یورش سگان هار اسلامی از جمله روح الامینی پدر بودند تا این باقیمانده های استفراغ تاریخ با کشتن و کشتن ها به مقام، جاه، ثروت باد آورده رسیده و بعداز چماقکشی های جوانی مدارک کیلویی و صلواتی "دکتر" گرفته و رییس جمهور و وزیرو وکیل شوند. من اکنون از کشتن و کشتن و اعدام بیزار و بیزارم گرچه جزای این وحوش و برای برقرای یک جامعه انسانی محو این ددان خونخوار را لازم میدانم چرا که اینان که بعداز ۱۴۰۰ سال بویی از انسانیت نبرده اند و از این به بعد هم نخواهند مرد. من با خانواده روح الامینی هیچگونه همدردی ای ندارم . تاسف من و اندوهم از جان باختن این جوان هست بدور از اینکه از یک خانواده جنایتکار برون آمده.
۱۴۹۹۱ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨٨