«ولایت و جنایت»
مصباح یزدی همچنان هذیان می گوید...
دکتر حسن کیانزاد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۷ مرداد ۱٣٨٨ -
۲۹ ژوئيه ۲۰۰۹
درحالیکه باجنبش آزادیخواهانه و حماسه آفرین مردم ایران, پایه های رژیم ولایت فقیه ظلم و ستم و نیرنگ و فساد, هرروز لرزان تر و بی ثبات گردیده و به سوی فروپاشی پیش می رود, مصباح یزدی یکی از مرتجع ترین و خشک مغزترین کاروران نظام جابر حاکم در پاسخ به استفتائاتی در رابطه با مهمترین اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی, یعنی «ولایت فقیه», با وقاحت و بی شرمی می گوید: به دلیل اینکه عقل مردم قاصر از پی بردن به فقیه افقه, عادل اعلم و اتقی می باشد, ولایت فقیه به صورت غیرمستقیم و از طریق مجتهدین تاٌیید شده, از طرف شورای نگهبان انتخاب می شود و لذا به صورتی انتخاب غیر مستقیم مردم می باشد. البته اینها همه ظواهر امر است و الا انتخاب مستقیما توسط خداوند تبارک و تعالی انجام می شود و آنهم مادام العمر به دلیل اینکه ولی فقیه نایب امام معصوم و منتخب و منصوب از طرف خداوند تبارک و تعالی است. و بر پایه این اباطیل, او سپس می گوید: هیچکس نه دیگر فقها و یا اعضای مجلس خبرگان بمانند دیگر مردم, حق دخالت و پرسش و نظارت درکنش های مقام معظم رهبری را ندارند, زیرا که این ولایت مطلقه بوده و در هیچ قید و قانونی نمی گنجد.و همه باید از آن اطاعت کنند, سئوال درمورد عملکرد ایشان(خامنه ای) از وسواس شیطان است که باید به خداوند متعال پناه برد. با این شیوه تفکر بسته, خودمحور و بندگی آور است که, دستاربندانی این چنانی در سی سال گذشته با دروغ و نیرنگ و ابزار سرکوب, حکومت جابر و مافیایی خود را به نام دین و خدا و پیامبر, بر مردم ایران تحمیل کرده اند, خیزش مردمی ۲٣ خرداد که همچنان در درون و برون از میهن مان با افتخار و سربلندی ادامه دارد و از پشتیبانی مردم آزاده جهان بر خوردار گردیده است, با خود یک شعار بنیادین و استراتژیک به همراه دارد بگونه «مرگ بر دیکتاتور» که بدور از هر تحلیل و نقد محافظه کارانه و روشنفکرانه ای, خواست نابودی نظامی را بیان می دارد, که بر پایه توجیهات کذب و قرون وسطایی مصباح یزدی, خداوند تبارک و تعالی از عالم غیب آخوند سیاه چرده ای را که در این میان قلدر و چاق و فربه شده, مادام العمر بر بندگان مظلوم اش ارزانی داشته است.
احمد خاتمی یکی از دیگر از این دستاربندان متملق بیت رهبری درنماز جمعه با اشاره به رخدادهای خونین و امر و نهی خلیفه مسلمین خامنه ای در جهت پایان یافتن تظاهرات, می گوید: کسی که دستور ولی فقیه را زیر پا بگذارد, دستور امام معصوم را زیر پا گذاشته و مخالفت با دستور امام معصوم, مخالفت با دستور خدااست و او از نیروهای «امنیتی و بخصوص بسیجیان مظلوم؟!» می خواهد که با تظاهرکنندگان قاطعانه و با بی رحمی برخورد کنند تا مایه غیرت همگان باشد. شعار «ایرانی می میرد, ذلت نمی پذیرد» بیانگر ذلت و بندگی نظامی است که سردمداران ضدملی و تازیانی آن در این سی سال گذشته با سرکوب و ارعاب و خفقان بر زنان و مردان میهن مان تحمیل کرده اند. چگونه می توان هرروز شاهد ضرب و شتم وحشیانه و خونین مردم, یورش موتورسواران چاقو کش و باتوم چیان به جوانان و دستگیری آنان بود, مرگ دلخراش و جانگاه نداها, ترانه موسوی ها و سهرابی ها و غم و درد پدران و مادران آن جانباختگان را از نظر بدور داشت وبی توجه به خواست ها و مطالبات روشن مردم و گستردگی و فراگیری جنبش, موعظه گرایانه و با خودسانسوری, زبان به تبلیغ حدود و ثغور مبارزات مردم در چارچوب های تنگ و محدودی گشود, که برخی از بیرونیان باورمند به اصلاح نظام, بر آن با نابردباری پا می فشارند.
آن بخش از بیرونیانی که در این میان بحث پرچم و رنگ و گزینه شعارها و یا چگونگی روند جنبش را به گونه نرم و گام به گام و یا تند و انقلابی, از سر احتیاط و مصلحت اندیشی و یا تعلقات خاطر پیش کشیده و به آن دامن می زنند, باید بدانندکه نه تنها به کنش های پیگیر و همچنان گرم و روان مردم ایران در درون خدشه وارد می آورند, بلکه مسبب ایجاد نفاق و جدایی در صفوف مخالفین رژیم شده و جنبش را آسیب پذیر می سازند. در هفته های گذشته نقش ایرانیان برون مرزی و بویژه رسانه های گروهی آنها در پشتیبانی از مردم ایران و در شکل گیری تظاهرات گسترده, تولید و پخش خبر در رابطه با رخدادها و رویدادهای درون, برجسته و افتخارآفرین بوده و تاکنون کسی و یا گروهی بدنبال تعیین وزن و ارزش سهم خود در این راستا نبوده است. جنبش مردم ایران در سیر طبیعی خود, این بار آنچنان پیوند و همپایی و همآهنگی ناگستی میان ایرانیان در درون و برون از کشور بوجودآورده و بر یکدیگر تاثیر گذارده که دیگر برازنده نیست که از سهم درون و یا برون, سخن به میان آورد و در نقد رویکردها و ارایه نظر از سوی بیرونیان, به آنهانسبت «خیال پروری» داد.
موج گسترده تظاهرات اعتراضی برون مرزی ایرانیان با پرچم و بی پرچم, سبز و سه رنگ ملی با شیرخورشید و یا بدون آن, خود نشانی است از بلوغ سیاسی و درک واقعیات زمان با دوری گرفتن از اختلافات و خود محوریهای متداول سالیان دراز گذشته. آن «جان برکفان درون» که در صف نخستین خیزش مردمی ۲٣ خرداد و دیگر روزهای واپسین قرار گرفتند, اگر می خواستند کنش های خود را تنها در حصار «هنر ممکن» و «راههای باریکی» که رژیم خود اجازه می دهد همساز کرده و آرایش دهند و فراخی خواستها و مطالبات آزادیخواهانه خود را محدود به آن کنند و تسلیم یورشهای بیدادگرانه تهی مغزان بسیج و سپاه و امنیتی ها شوند و به یاوه سرایی های قلدران توطئه و شرارت بر ضد ملت, چونان خامنه ای و احمد خاتمی و مصباح یزدیها گوش فرادهند, شاید که امروز خیزش حماسه آفرین آنان بسردی گراییده بود. هنگامیکه آیت الله منتظری در پاسخ به استفتاء محسن کدیور, از جمله می گوید: «حاکمیتی که بر اساس چماق و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و تصرف غاصبانه و تغییر آراء آنان و کشتن و بستن و بازداشت و شکنجه های قرون وسطایی و استالینی و ایجاد خفقان و سانسور روزنامه ها و اخلال در وسایل ارتباطی و زندانی کردن عقلا و نخبگان جامعه به بهانه های واهی و تحمیل اعتراف به امور خلاف واقع به ویژه در زندان, نزد شرع و عقل و عقلاء جهان محکوم و بی ارزش است. مردم رشید ایران نیز از حقیقت این اعترافات که نمونه های آنها در تاریخ حکومت های فاشیستی و کمونیستی ثبت است کاملاٌ آگاه می باشند.»
و ایشان سپس نتیجه می گیرند که, متصدیانی که اهلیت تصدی جامعه را از دست داده اند, مشروعیت ندارند و معزولند. همچنین حسین خمینی نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی روح الله خمینی, حکومت ولایت فقیه را در کلیتش بخاطر اعمال ظالمانه, اعدام ها و دستگیریها, مصادره ها محکوم کرده و می گوید باید یک همه پرسی در باره بود و نبود اصل نظام انجام بگیرد. او می گوید, در دوره ریاست جمهوری خاتمی هم کاری صورت نگرفت و ا رمغانی برای مردم بوجود نیاورد. او کار اصلاح طلبان و خاتمی را پایان یافته تلقی می کند و در پاسخ به اینکه مانع اصلی چیست؟ می گوید, مانع اصلی در بافت نظام حکومتی ایران و در بافت قانون اساسی است که یک دوگانگی وجود دارد و این دوگانگی این مشکلات را بوجود آورده و نمی گذارد کار صورت بگیرد. اکثریتی که در ۱۲ فروردین ۱٣۵٨ به نظام رای دادند, امروز در اقلیت قرار دارند. زیرا که اکثریت امروز یا در آن هنگام در سن رای دادن نبودند و یا اینکه اصلا متولد نشده بودند. با این مشکلات عظیم چه باید بکنیم و آیا باید هفتاد میلیون نفر برای چند نفر از بین بروند؟ ما باید بنشینیم و عاقلانه فکر کنیم و یک همه پرسی صورت بگیرد. اگر مردم دوباره به جمهوری اسلامی رای دادند, که جمهوری اسلامی از تمام مشکلاتش رد می شود و با قدرت بیشتر ادامه به کار می دهد, اگر هم نیاورد, آقایان که متصدی هستند باید شرافتمندانه کنار بروند. حسین خمینی باور به ولایت فقیه ندارد و می گوید در غیبت امام دوازدهم نمی توانیم «اقامه حکومت دینی و اسلامی» داشته باشیم. و در این ارایه نظر همه آن بخش از روحانیونی که به کنج انزوای اجباری کشانده شده اند و یا در زندان بسر می برند, همداستانند.
پس در این هنگامه بزرگ تاریخی, که پایه های اقتدار جابران حاکم سست گردیده و اکثریت مردم ایران و بسیاری از پشتیبانان روزهای نخستین بنیانگذاری جمهوری اسلامی, صریح و روشن تنها راه حل را, برکناری نظام به شمار می آورند, نباید میدان عمل مبارزین را در درون و برون از میهن مان, که هرکدام بر پایه شرایط ویژه و امکانات موجود خود عمل می کنند, محدود به گذار احتیاطی از تنگناها و ممکناتی کرد که حکومت خود, اجازه آنرا می دهد که ما بیهودگی و شکست برخاسته از آنرا در دوران هشت ساله ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی تجربه کرده ایم. مردم ایران اکنون با فداکاری و دادن خون جوانانشان از این تنگناها گذشته و فصل نوینی را در تاریخ مبارزات سی ساله گذشته, با افتخار گشوده اند. مقاومت و ایستادگی مردم ایران را در برابر نیروهای سرکوب بسیجی, سپاه و امنیتی ها از چشم بدور نداریم که استراتژها و سرانشان را آنچنان با هراس و گیجی روبرو ساخت که با شتاب دست به برگزاری یک نشست سراسری امنیتی و مواخذه مسئولین و همچنین ارایه تاکتیک های نوین برای مقابله با مردم, بردند . شعار «مرگ بر دیکتاتور» و« ایرانی می میرد, ذلت نمی پذیرد» بیانگر همه خواست ها و مطالبات مردم آزاده ایران است, برای برکناری این نظام قهر و جهل و ضدملی, تا بتوانند برخرابه های آن, نظمی نوین و دادگر و مردمسالارانه را بنیان نهند. به این جنبش سیال و روان و توفنده و خواست های سازگاری و انسانی وصلح آفرین آن حرمت بگذاریم. به آن با تمام نیروی تن و روان خود یاری دهیم و از سرزنش و ملامت و تحقیر یکدیگر دست برداریم.
سخن خود را با فرازهایی از سروده زنده یاد نادر نادرپور سخنسرای ایرانپرست میهن مان به پایان می برم:
بگذار تا سپیده دم روز انتقام
وقتی که سر برآوری از خواب صبحگاه
پیر و جوان, خرد و کلان نعره برکشند
کاین دیو دل سیاه!
نامت زدوده باد از طومار سال و ماه..
|