روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۹ مرداد ۱٣٨٨ -  ٣۱ ژوئيه ۲۰۰۹


نیل به زدودن بی‌اعتمادی و نیاز به ایجاد وحدت چگونه میسر است؟
دستور تعطیلی بازداشتگاه کهریزک دو سال پیش صادر شده بود
دستور روسای قوه مجریه و مقننه و نوشداروی پس از مرگ سهراب!
«سیف‌الله»‌ هم سنگینی این ایام را تاب نیاورد
هدف‌های «چتربازی» آمریکا در منطقه

روزنامه «آفتاب یزد» گزارشی با عنوان: «دو سال فعالیت غیرقانونی یک بازداشتگاه غیررسمی!» دارد که در پی نقل شده است: «روز گذشته و در ادامه اظهارنگرانی‌ها نسبت به وضعیت بازداشتگاه‌ها و سرنوشت بازداشتی‌ها، خبر عجیبی بر روی سایت‌های خبری قرار گرفت. به موجب این خبر، دستور تعطیلی بازداشتگاه کهریزک دو سال پیش صادر شده اما این مرکز بدون آنکه سازمان زندانها نظارتی بر آن داشته باشدبه فعالیت خود ادامه داده است. همزمانی این خبر با انتشار ادعای تعدادی از خانواده‌های مقتولین حوادث اخیر و نیز صدور دستور تاکیدی رهبری برای تعطیلی بازداشتگاه کهریزک و اذعان نمایندگان مجلس بر غیراستاندارد بودن این بازداشتگاه، بار دیگر نگرانی‌ها در خصوص نقش‌آفرینی دستگاههای موازی و گاه ناشناس در ناآرامی‌های سیاسی را افزایش داده است. همزمان با انتشار اظهارات قائم مقام دادگستری تهران و اظهار تاسف او از عدم تعطیلی بازداشتگاه کهریزک پس از دستور
۲ سال قبل، بعضی از سایت‌های خبری از پیگیری ادعایی در خصوص وجود بازداشتگاه در طبقه ۴ وزارت کشور خبر دادند که این مسئله نیز بر دامنه نگرانی‌ها می‌افزاید. از نکات تامل‌برانگیز در اظهارات قائم مقام رئیس کل دادگستری آن است که بازداشتگاه کهریزک قبلاً هم زیر نظر سازمان زندانها نبوده و دو سال قبل، بعد از آنکه رئیس کل دادگستری از وجود آن مطلع می‌شود دستور تعطیلی آن را صادر می‌کند اما فعالیت غیرقانونی و غیراستاندارد این بازداشتگاه تا چند روز قبل ادامه داشته و به گفته قائم مقام دادگستری تهران، به دلیل عدم رعایت بعضی ضوابط در آن، دستورتعطیلی آن توسط رهبری صادر شده است.
دیروز حمید درخشان‌نیا قائم مقام دادگستری تهران در مراسم معرفی رئیس جدید دادگاه عمومی بخش چهاردانگه اظهار کرد: ما دو سال پیش جهت نظارت بر حفظ حقوق شهروندی برای سرکشی به بازداشتگاه غیرمجاز کهریزک رفتیم. متاسفانه با مواردی روبه‌رو شدیم که برای ما غیرقابل توجیه بود. از سازمان زندان‌ها استعلام کردیم «آیا این بازداشتگاه‌ زیر نظر آن سازمان است و در چارچوب بخشنامه ریاست قوه قضاییه فعالیت می‌کند؟» که مدیر کل زندان‌های وقت استان به طور مکتوب گزارش داد ما نظارتی بر این بازداشتگاه نداریم و همان موقع ما مراتب را به استحضار رئیس کل دادگستری استان تهران و رئیس هیأت حفظ حقوق شهروندی رساندیم و ایشان مطابق با اختیارات قانونی خود و بر اساس بخشنامه ریاست قوه قضاییه درخواست فوری مبنی بر تعطیل کردن این بازداشتگاه را کردند که باید قاعدتا این بازداشتگاه یا در چارچوب نظارت سازمان زندان‌ها و رعایت استانداردهای قانونی قرار گیرد یا بلافاصله تعطیل شود اما به دلایلی این کار صورت نگرفت و الان شاهد آن هستیم که رهبر معظم انقلاب اسلامی به خاطر مسائلی که آنجا رعایت نشده، دستور تعطیلی آن را صادر نمودند و این امور برای نظام اسلامی ما هزینه‌های گزافی را به دنبال خواهد داشت...
‌قائم مقام دادگستری استان تهران در ادامه سخنان خود از دادستان انتظامی قضات درخواست کرد«هر قاضی که برخلاف قانون متهمی را به بازداشتگاه کهریزک معرفی کرده و با وجودی که قضات تکلیف دارند متهمان را در بازداشتگاه‌های قانونی تحت نظارت سازمان زندان‌ها معرفی کنند و با آنها طبق مقررات و قوانین برخورد کند، تخلفات نیروهای نظامی و انتظامی که قوانین را رعایت نکردند، از طریق مراجع ذی‌صلاح رسیدگی شود تا افراد خود را ملزم به رعایت قانون ببیند؛ چرا که اگر فقط صرف تعطیلی این مراکز باشد و با متخلف برخوردی نشود به نحوی که هر فردی به خودش جرات بدهد علیرغم تذکر مقامات ذی‌صلاح خودسری نموده و راه خودش را برود دیگر امنیتی وجود نخواهد داشت.» درخشان‌نیا بی‌تفاوتی نسبت به تذکر دادگستری کل استان تهران مبنی بر تعطیلی این مرکز غیرمجاز را مورد انتقاد قرار داد و گفت: علت این است که یک عده خودشان را فراتر از قانون می‌بینند و دست به خودسری زنند و علی‌رغم گزارش‌ها به کار خود ادامه داده و متاسفانه امروز همه دچار مشکل شده‌اند...»

پرسشی از زعما و عقلای قوم
خانم شمس‌الملوک مصطفوی همسر مجید نیری که از یک‌ماه پیش در بازداشت بسر می‌برد با عنوان: «پرسشی از زعما و عقلای قوم» در روزنامه «اعتماد ملی» نوشته است: «من با سلاح قلم و کلمه به دادخواهی از رنجی برآمده‌ام که بر من، همسرم و فرزندانم و دیگرانی مانند ما، رفته است؛ (با قلم و کلمه؛ زیرا که سال‌هاست در سنگر دانشگاه به کار پژوهش، آموزش و نوشتن مشغولم بنابراین طریق دیگری نمی‌شناسم و کار دیگری نمی‌دانم). و نیک می‌دانم کلمه مقدس است.چه لوگوس باشد و کلمه‌ای که «در آغاز بود» و چه کلام‌الله مجید که بر قلب مبارک حضرت ختمی مرتبت نازل شد. زیرا کلمه واسطه فیض است بین حضرت حق و بندگان؛ و پیام‌آور رحمت و رافت الهی و موجب هدایت‌بندگان عاصی؛ و از این‌رو است که خداوند به قلم آنچه می‌نویسد سوگند یاد می‌کند. و بنابراین باید بسیار به هوش بود که از قلم چه بیرون می‌تراود: می‌توان بذر محبت کاشت، وحدت و همدلی به وجود آورد، پلشتی و پلیدی را از روح و جان فرد و جامعه زدود و در اعلامرتبه می‌توان‌ هادی بود و نیز می‌توان لجن پراکند، هتک حرمت کرد؛ بذر نفاق و تشتت که شرک جلی است، کاشت و آبروی انسان‌ها را که از خونشان شریف‌تر است بر باد داد: همان کاری که در حال حاضر، برخی تحت لوای دفاع از حقیقتی که هیچ سنخیتی با آن ندارند، انجام می‌دهند (زیرا حقیقت اگر به راستی حقیقت است، ذاتش منافی با هتاکی و نفرت است.) و حال قلم و کلمه را پیش می‌آورم و از زعما و عقلای قوم می‌پرسم، در طلب پاسخی، که همسر من (و دیگرانی مانند او) به چه جرمی بیش از یک ماه است که در بازداشت به سر می‌برند؟ سوال به ظاهر ساده می‌آید، اما سال‌های طولانی مجاهدت و ممارست در حوزه فکر و فلسفه به من آموخته است که سوال اگر بخواهد به پاسخی صحیح دست یابد، هرچند ساده به نظر آید، باید رمزگشایی شود تا معنای حقیقی خود را به دست آورد.
پس بهتر آن است مقدماتی گفته شود بلکه مقصد و مقصود بهتر حاصل آید:
۱ـ بیش از ٣۰ سال تلاش مداوم و بی‌وقفه برای خدمت به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی؛ از عنوان جوانی تاکنون؛ در تشکیل نهاد‌های انقلابی، در تاسیس مراکز حساس در وزارتخانه‌های حساس، با عشق به انقلاب و آرمان‌های آن؛ بدون شهرت و نام و نشان؛ (نام و نشان؛ چیزی که بسیاری برای به دست آوردنش به‌گونه‌ای حیرت‌انگیز اخلاق و انسانیت را زیر پا می‌گذارند تابویی که پرستشگاه آن در قلب و جان مردمی است که خود نمی‌دانند.) و بدون جاه و مقام و در جایگاه منتقد خودی با این اعتقاد که منتقد خودی در بقا و دوام و صلاح انقلاب بسیار تعیین‌کننده است. این است سابقه همسر من یعنی مجید نیری (که برخی از مسوولان فعلی اگر به حافظه خود سری بزنند او را و زحمات او را به یاد خواهند آورد.)
۲ـ انتخابات دوره دهم است. چهار کاندیدا از کانال‌های مختلف تایید صلاحیت توانسته‌اند سالم بیرون بیایند و به عنوان افراد صالح معرفی شوند. نخبگان و اهل فکر هر یک بنا به معیارهای مورد قبول خود، به سمت یکی از این چهار نفر رفته‌اند؛ کار تبلیغاتی (که البته بنا به شرایط خاص جامعه، پر حجم و سنگین است) شروع شده است. یک ماه تلاش و زحمت همگانی. روز انتخابات و حضور بی‌نظیر و باشکوه رای‌دهندگان. اتمام انتخابات و اعلام نتایج. اعتراض برخی به نتایج انتخابات و آنگاه، با کمال حیرت و تاسف دستگیری برخی فعالان سیاسی و دیگرانی که در ستاد‌های رقیب زحمت کشیدند و نقشی اساسی و بسیار تاثیرگذار در حضور ۴۰ میلیونی مردم ایفا کردند. اگر واقعا چنین حضوری حماسی بوده است، آیا سازندگان این حماسه مستحق پاداش‌اند یا مستوجب عقاب؟ چرا دستگیری؟! آیا فعالیت در ستاد کسانی که مورد تایید نظام و رهبری بودند جرم است؟ آیا اعتراض به نتایج انتخابات خلاف قانون است؟ اما پرسش این است که دستگیری همسر من (و بسیاری دیگر) درست چند روز پس از انتخابات چه معنایی دارد؟ آن هم با آن همه هیاهو و نسبت‌های ناروا و بحث‌های بیهوده؟! بر فرض که معترضان به نتایج انتخابات بر این عقیده باشند که حق یکی دیگر از کاندیداهاست که بر مسند ریاست‌جمهوری بنشیند، این امر چه ربطی به مقوله‌ای به نام انقلاب مخملی دارد؟ مگر نه اینکه به تصریح و تاکید رهبری نظام همه این کاندیداها متعلق به خانواده نظام هستند؟ کدام یک از این چهارنفر بیگانه، معاند، غیرخودی و حتی دگراندیش هستند که حمایت از آنها مصداق انقلاب مخملی تلقی می‌شود؟ بهتر نیست آقایانی که به نظریه‌پردازی مشغولند قدری به این تفاوت‌ها بیندیشند و دقیق‌تر سخن بگویند؟! البته اینکه دشمنان واقعی ملت ما و هر ملتی (و نه دشمن وهمی و خیالی!) همواره مترصد فرصتی هستند که مقاصد ضدانسانی خود را جامه عمل بپوشانند، واقعیتی کتمان‌ناپذیر است.اما این فرصت را چه کسانی فراهم می‌کنند؟ در غائله فعلی چرا فقط در بین معترضان به دنبال این افراد می‌گردید؟ آیا عدم مدیریت صحیح بحران یا برخورد‌های بسیار ناشیانه و غلط عده‌ای از جناح مخالف در این میان بی‌تاثیر بوده است؟ چرا این مهم نادیده گرفته می‌شود؟!
٣ـ این روزها عقلای قوم از لزوم زدودن بی‌اعتمادی و نیاز به ایجاد وحدت و همدلی بسیار سخن می‌گویند. اما آیا کسی گفته است که نیل به این مهم چگونه میسر است؟از آن جایی که امروزه بسیاری از کلمات دلالت‌های واقعی خود را از دست داده‌اند و رابطه عمیق و اصیل لفظ و معنا از هم گسیخته شده است، بهتر است که عقلای قوم نخست تعریف صریح و روشنی از اعتماد، وحدت و همدلی ارائه دهند تا بهتر بتوان راهی برای تحقق آنها پیدا کرد. اما آن چه در وهله اول و با شنیدن این سخنان روح و روان آدمی را برمی‌آشوبد این است که آیا در فضایی که فرزندان امام و انقلاب و دیگرانی که در چارچوب‌های کاملا قانونی فعالیت می‌کردند در بازداشت به سر می‌برند و خانواده‌های بی‌شماری مضطرب و نگران وضع عزیزانشان هستند، سخن از اعتمادسازی و همدلی با هر معنا و مصداقی، بایسته است؟ آیا وقت آن نرسیده که دوست و دشمن از هم بازشناخته شوند و افرادی به صرف منتقد و معترض بودن مورد هجمه و هجوم بعضا ناجوانمردانه (که صدالبته مستوجب عقوبت الهی در دنیا و آخرت است) قرار نگیرند؟ و آیا وقت آن نرسیده است که در جوی سالم و بری از آلاینده‌های اخلاقی، گفت‌وگویی صورت بگیرد و توافق و تفاهمی؟!
۴ـ آینده تاریخ، اکنون نوشته می‌شود، به دست ما و شما. بنابراین هر تصمیمی و اقدام و عملی می‌تواند نقش‌آفرین باشد. همانطور که هر فرد حاصل انتخاب‌هایی است که می‌کند، جامعه و تاریخ نیز چنین است. به این مهم بیندیشیم. عمل تنها رفتار نیست. گفتار و نوشتار هم پایه رفتار مهم است. رفتار بی‌تقوا و بی‌پروا، همانند گفتار و نوشتار بی‌تقوا و بی‌پروا (که امروزه بسیار رایج شده است!) مخرب سلامت اخلاق و روح و روان فرد و جامعه است و تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد که خود تاریخ است. پس به هوش باشیم که چه می‌کنیم، چه می‌گوییم و چه می‌نویسیم؟
۵ـ فهم و شجاعت اقرار به خطا و تلاش برای جبران آن، جز از تقواپیشگان و خداترسان برنمی‌آید؛ موهبتی است الهی که دنیا و آخرت آدمی را ضمانت می‌کند؛ نشان‌دهنده روح بزرگ آدمی و دال بر این است که به راستی نه نفس اماره بلکه حقیقت علوی است که انگیزه عمل است. چنین فهم و شجاعتی لازمه رسیدن به همدلی در سطح کلان است و ممانعت از ایجاد شکاف بین دوستان و جلوگیری از اینکه خدای ناکرده کدورت‌ها به کینه‌ها تبدیل شود و آن چه دشمنان واقعی در طول چندین دهه نتوانستند انجام دهند، به دست دوستان انجام پذیرد. و حال پس از ذکر این موارد پرسش خود را در قالبی دیگر مطرح می‌کنم که عام است و همگانی: چرا دوستان در بندند؟ و چرا در حکومتی که مُهر مِهر علی (ع) را بر پیشانی دارد خانواده‌های بسیاری نگرانند و عده‌ای گریان و جماعتی سرگردان از اینکه چه بکنند و به دادخواهی کجا بروند؟
برادران؛ دشمن جای دیگری است، دوستان را از بند رها کنید!»

نوشدارو پس از...
حمیدرضازاهدی با عنوان «نوشدارو پس از...» نوشته است: «برای اصلاح یک رفتار خلاف قانون، بدترین روش آن‌است که خود مجریان قانون خواسته یاناخواسته به رفتار غیرقانونی دست بزنند. اگر حتی بپذیریم که کسانی که در راهپیمایی‌های اخیر دستگیر شده‌اند، رفتاری غیرقانونی را مرتکب شده‌اند، نفس دستگیریها و سختگیریهای اخیر نشانگرآن است که کسانی که دست بردند تا ابرویی را درست کنند، چشم را کورکرده‌اند!
اصولا حق انتقاد و اعتراض (امر به معروف و نهی از منکر) در یک نظام مردم‌مدار دینی، پذیرفته‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی است. وقتی ابوذر در پیشگاه خلیفه مسلمین می‌گوید که اگر پایت را کج بگذاری با همین عصای خود تو را راست می‌کنم، ثابت می‌شود که در آموزه‌های دینی نیز این حق و بلکه وظیفه، به تمامی پذیرفته شده‌است و نمی‌توان کسی را به‌خاطر ادای وظیفه شرعی امر به‌معروف و نهی از منکر، مورد بازخواست قرارداد، چه رسد که در این راه، قانون و حقوق شهروندی به راحتی زیرپاگذاشته شود.
قانون اساسی از همین منظر راهپیمایی مسالمت‌آمیز و آرام را به عنوان یکی از حقوق ملت به رسمیت شناخته است.
روسای قوای مجریه و قضائیه در چارچوب قانون اساسی و تحلیلهای مقام معظم ولایت فقیه، به‌عنوان مجریان قانون اساسی و خدمتگزاران به ملت شناخته شده‌اند و بنابر وظایف ذاتی خود، باید حساسیت بیشتری نسبت به قانون اساسی و حقوق شهروندی و تامین حقوق ملت داشته باشند.
این‌که پس از کشته‌شدن تعدادی از جوانان، بازداشت بدون تفهیم اتهام، برخوردار نشدن از حق طبیعی برخورداری از وکیل در بازجویی‌ و محاکمات و...، روسای قوه مجریه و مقننه پس از بیش از یک ماه از حوادث اخیر و بازداشت صدها نفر از شهروندان سرانجام سکوت سنگین خود را می‌شکنند و دستور اصلاح رفتار ضابطان و تامین حقوق بازداشت‌شدگان را صادر می‌کنند، درجای خود پدیده‌ای مبارک و مفید و موثر است، اما در مواردی می‌توان گفت نوشداروی پس از مرگ سهراب است!
حیثیت نظام مقدس جمهوری اسلامی که حاصل خون هزاران شهید است، والاتر و مهمتراز حفظ قدرت به هر توجیهی است.
جمهوری اسلامی یک مجموعه کلی است که به اجزای خود وابسته است و هرجزو آن به خودی خود نشانگر کلیت آن است و به تعبیری آن کلیت را معنا می‌کند و از همین رو نمی‌تواند بین اجزای آن، تناقض و تضادی باشد. حتی اجزایی از نظام هم اگر باکلیت آن در تناقض افتاد، می‌تواند کلیت را با سئوال روبروکند. از همین منظراست که رعایت‌نکردن حقوق حتی یک شهروند می‌تواند به کلیت آن لطمه واردکند و همین امرخطیراست که مارا درمقابل رعایت نکردن حقوق فردی و اجتماعی حتی یک شهروند حساس می‌کند.
وجه فارق میان یک حکومت مردمسالار دینی با هریک از اشکال دیگر حکومتی در جهان، همین نکته ظریف است. رسول اکرم(ص) از همین زاویه درآستانه ارتحال جانسوز خویش، مردم را گرد می‌آورد تا اگر برای خود در قبال ایشان حقی برای خود قائل‌اند، آن را بیان کنند که مبادا حتی حق یک نفر برگردن ایشان مانده باشد.
چگونه می‌توان در جمهوری اسلامی، شاهد آن بود که فردی بدون آن که اتهام وی به او تفهیم شود، بیش از یک ماه در بازداشت به سربرد و حتی از دیدن یک وکیل هم محروم باشد؟ کشته شدن فرد زندانی در بازداشت، چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟
روسای قوای مجریه و قضائیه، در حقیقت نمایندگان مردم برای احقاق حقوق طبیعی‌شان هستند و نمی‌توانند و نباید در قبال رفتار خلاف قانون حتی از سوی دلسوزان نظام ساکت بنشینند.
چینی‌ها می‌گویند: سفر هرقدر سخت و دور و دراز باشد، با نخستین قدم آغاز می‌شود. تبعیض و ناروایی و بی‌قانونی هم با نخستین قدمها آغاز می‌شود.
نخستین رفتار خلاف‌قانون، به دنبال خود زنجیره‌ای از بی‌قانونی را می‌آورد. نظام مقدس جمهوری اسلامی، پس از سی سال که از استقرار آن می‌گذرد، البته محکمتر از آن است که با راهپیمایی مخالفان یک تصمیم، خدشه‌ای به آن واردشود، آنچه به آن لطمه می‌تواند بزند، رفتار خلاف قانون و سکوت در مقابل ناروایی‌ها و تبعیضهاست که با اصل عدالت‌محوری آن در تناقض آشکار قرار می‌گیرد.

سنگینی این ایام
دکتر عطاءالله مهاجرانی در رثای سیف‌الله داد که مدتی عهده‌دار معاونت وی در وزارت فرهنگ و ارشاد بود، در روزنامه «اعتماد ملی» نوشته‌ای با عنوان: «سنگینی این ایام را تاب نیاورد» دارد که در پی می‌خوانید:
چند روز پیش برای سیف‌الله ایمیلی فرستادم. شعله‌ای از نگرانی در ذهنم تابیده بود. برایش نوشتم: «سیف‌الله عزیز، آخرین بار که تو را دیدم، در فیلم سبز سینماگران حرف می‌زدی. صدایت گرفته و اندوهگین بود. خوبی؟» نمی‌دانستم همان روزان و شبان سیف‌الله در بیمارستان است. ایمیلم بی‌جواب مانده بود...برای همیشه بی‌جواب ماند. سیف‌الله دانشجوی رشته جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز بود. کتاب فرهنگ سکوت پائولو فرره را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرد. کتاب توسط انتشارات خوارزمی منتشر شد. بعدا از حیدری پرسیدم، چرا نام احمد بیرشک را هم به عنوان مترجم روی جلد نوشته بودید؟ گفت: چه کسی باور می‌کرد که مترجم یک جوان ۲۲ ساله است. کتاب را خواندم. سیف‌الله گفت: نظرت چی بود؟» ساعت‌ها با هم حرف زدیم. درباره فرهنگ سکوت ؛ نه در آمریکای لاتین که در شرق. برایش خواندم:
من که از آتش غم چون خم می‌در جوشم
مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم...
برایش گفتم: چگونه ضیغم‌الدوله حاکم یزد دهان فرخی یزدی را دستور داد بدوزند تا خاموش بماند. فرهنگ سکوت...فرخی سرود: شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام / تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام
واقعا لب‌هایش را دوختند؟
بله واقعا دوختند...
ذهن سیال و آفرینشگر سیف‌الله انگار داشت تصویرسازی می‌کرد. سکوت کرد...سکوت‌مان ادامه پیدا کرد. گفتم سیف‌الله بیا برویم این غذاخوری نزدیک خوابگاه ما، اسمش مهارانی است! سکوت سیف‌الله...نمی‌شود چیزی خورد...آرام گفت: لب‌های دوخته. گفتم: باید فرهنگ سکوت سرزمین خودمان را بنویسیم...آن روز نمی‌دانستم که ٣۰ سال بعد خانواده روح‌الامینی جسد جوانشان را با دهان خرد شده تحویل می‌گیرد... سال ۱٣۵۷ سیف‌الله ستاره تظاهرات دانشجویی بود. بلندگوی دستی را بر شانه‌اش می‌انداخت. پیراهن سیاهش تمیز و اتو خورده بود. با صدایی بم و پر طنین می‌خواند:
ما عاشق شهادتیم، هیهات مناالذله...هیهات منا الذله...
عاشورا بود. سیف‌الله می‌خواند و موج عظیم جمعیت که خیابان زند را پر کرده بود پاسخ می‌داد. هیهات مناالذله... به فلکه شهرداری رسیده بودیم. صدای سیف‌الله گرفته بود... انقلاب پیروز شد. صدای خنده سیف‌الله. درخشش دندان‌‌ها و بازتاب برق چشمانش در شیشه عینک...
برای رادیو شیراز «جهاد برتر» را می‌نوشت. روان مثل آب و گرم مثل نان تازه. از همان زمستان ۵۷ تا تابستان ٨٨ بر سر پیمانش با قلم و سینما باقی ماند... مدیرعامل خانه سینما بود. گفتم سیف‌الله بیا درباره معاونت سینمایی وزارت فرهنگ با تو صحبت کنم. گفتم این بهترین فرصت است که فرد مورد پذیرش جامعه سینمایی ایران که مدیر عامل خانه سینماست، معاونت سینمایی وزارت فرهنگ شود. پذیرفت. بسیار کوشید تا سینما از بعد قوانین و آیین‌نامه‌ها وتحکیم نهادهای مردمی و غیر دولتی استقرار پیدا کند. البته قدرش چنان که باید دانسته نشد و زود هنگام از وزارت ارشاد رفت. سیف‌الله هم نویسنده توانایی بود و هم سینماگری ممتاز. بارها دوستان فلسطینی‌ام گفته‌اند، همچنان «بازمانده» بهترین فیلم فلسطینی است. سیف‌الله گفت: می‌خواستم آخرین سکانس فیلم پیام روشنی داشته باشد. وقتی صفیه با کودک می‌خواهد خودش را از قطار پرتاب کند. چه باید بگوید. آن شب رفتم زینبیه. در ذهنم درخشید: صفیه آیه‌الکرسی را می‌خواند. خداوندی که حی و قیوم است... صفیه با کودک خودش را پرتاب می‌کند. صفیه شهید می‌شود و کودک که پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگش همه شهید شده‌اند و خانه‌شان را مصادره کرده‌اند، زنده می‌ماند. فیلم با صدای گریه کودک، انگار گریه تولد ادامه پیدا می‌کند... صدای اندوهگین و پر طنین سیف‌الله با بازمانده برای همیشه در تاریخ هنر و اندیشه می‌ماند... در مسجد کوچکی در خیابان دولت مراسم درگذشت پدر سیف‌الله بود. پس از آزادی خرمشهر پدرش به خرمشهر می‌رود. شهر را می‌بیند. خانه‌شان را پیدا می‌کند، قلبش می‌ایستد.
گفتم: سیف‌الله همین سوژه را یک فیلم کن. پدرت سال‌ها با خاطره خرمشهر و نخل‌هایش و کارون زندگی می‌کند. به خرمشهر می‌رود. نخل‌های بی‌سر و سوخته و قلبی که تاب نمی‌آورد و می‌ایستد. اشک در چشمانش حلقه زد. سکوت...به تعبیر‌هارولد پینتر مکث...
سیف‌الله انسان بود...ساده و با صفا و صمیمی...بی‌خدشه...
در فیلم سبز سینماگران، صدایش گرفته و نگاهش اندوهگین بود. شاید هم سنگینی این ایام را تاب نیاورد؛ مثل پدرش که نتوانست نخل‌های سوخته خرمشهر را تاب بیاورد. رفت و ماند. تا بازمانده می‌ماند، سیف‌الله خواهد ماند...
«ببین! آیه‌الکرسی شد امضای بازمانده»
لبخندش و درخشش برق چشمانش...
اتاق ۱۱۱ بیمارستان جام‌جم بود.
«یکدفعه انگار چیزی در درونم شکست. شکستن استخوان در درونم را حس کردم...افتادم»
با رفتن سیف‌الله، آن صدای گرفته، آن برق چشمان و بازتابش در شیشه عینکش، آن خنده مدامش...سکوتش...چیزی در درون همه ما شکست...»

درد بی‌دادی
محمد بهشتی هم در مقاله‌ای با عنوان: «درد بی‌دادی سخت است» در روزنامه «اعتماد ملی» نوشته است: « در روزگاری که هیچ‌کس خبر از احوال آب وهوا نمی‌پرسد. اما همه هر لحظه منتظر خبری هستند و «چه خبر؟» ورد زبان مرد و زن و پیر و جوان است، همه باخبرند و خبری دارند تازه و تکان‌دهنده، یکی از یکی دردناک‌تر. در چنین روزگاری مظلومند کسانی که به مرگ طبیعی می‌میرند. خبر مرگشان لابه‌لای این‌همه درد و بیداد گم می‌شود. اما خبر پرکشیدن «داد» دردناک بود و تکان‌دهنده چرا؟
خیلی وقت بود که نگرانی از دست دادنش را فراموش کرده بودیم. عادت کرده بودیم او را در این رنجوری‌مستدام ببینیم. پیش خود می‌گفتیم خطر را پشت‌سر گذاشته است. فکر این را نکرده بودیم که تن رنجور «داد» تاب این‌همه بیداد ندارد. البته او به مرگ طبیعی پرکشید در روزگاری که توفان این همه بیداد طبیعی است.
خبر پرکشیدن «داد» در این میان یک‌باره قد کشید و در پاسخ «چه خبر؟» خبر اول شد. چون او بزرگ بود. عزیز بود. محترم بود. هنرمند بود. دردمند بود. اهل سرزمین خود بود.
درد بی‌«داد»ی سخت است.»

هدف‌های «چتربازی» آمریکا
روزنامه «کیهان» در سرمقاله دیروزش: «چتری برای چتربازی!» نوشته است: «سفر هیلاری کلینتون به آسیا و اظهارات مداخله جویانه وی درباره ایران و طرح ایده «چتر دفاعی» آمریکا در خاورمیانه با هدف مقابله با فعالیت‌های هسته‌ای ایران، حواشی و انتقادات زیادی به دنبال داشته است. وزیر امور خارجه آمریکا که برای شرکت در یک کنفرانس امنیتی در تایلند به سر می‌برد در مصاحبه با یکی از شبکه‌های تلویزیونی این کشور ضمن متهم کردن ایران به تلاش برای دستیابی به تسلیحات اتمی اظهار کرد «اگر جمهوری اسلامی عقب ننشیند، ایالات متحده، متحدان خود در خلیج فارس را زیر یک چتر دفاعی قرار خواهد داد.»
این طرح اگرچه کشورهای عرب متحد آمریکا در خلیج فارس را دربر گرفته و آنان را سوی دیگر این معادله می‌نشاند ولی در حالی که حدود یک هفته از طرح آن می‌گذرد، این ایده با واکنش سرد مقامات و تحلیل‌گران عرب روبرو شده است. آنان چنین اظهاراتی را «صحبت‌های کلی» می‌دانند که به هیچ عنوان برایشان تازگی ندارد.
آمریکا تا پیش از این از ایجاد چتر هسته‌ای برای حمایت از ژاپن و کره جنوبی به عنوان شاخص‌ترین متحدان آسیایی خود سخن به میان می‌آورد و این برای نخستین بار است که یک مقام رسمی آمریکایی استفاده از چتر دفاعی را برای کشورهای حوزه خلیج فارس مطرح می‌کند. هر چند کلینتون از لفظ «چتر دفاعی» استفاده کرده است اما به گفته لس آنجلس تایمز منظور اصلی وی همان «چتر هسته‌ای» است. در این باره چند نکته گفتنی است؛
۱ـ آمریکا چه بخواهد و چه نخواهد باید «ایران هسته‌ای» را بپذیرد. این واقعیتی است که کاخ سفید باید خود را برای تعامل با آن هر چند ناخواسته آماده کند. از سوی دیگر پذیرش و اعتراف به ایران هسته‌ای موازنه قدرت را به نفع ایران در منطقه تغییر خواهد داد و این چیزی نیست که برای آمریکا و متحد منطقه‌ای این کشور یعنی رژیم صهیونیستی مطلوب باشد. براین اساس واشنگتن تاکتیک «ایران هراسی» در پیش گرفته و با طرح ایجاد و استقرار «چتر دفاعی» در منطقه و سخنانی از این دست که «ما تصریح کرده‌ایم دست به عمل خواهیم زد و همانگونه که بارها گفته‌ایم عملی فلج‌کننده و تلاش می‌کنیم که نیروی دفاعی متحدانمان در منطقه را بهبود بخشیم» به دنبال حفظ موقعیت آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه خصوصاً منطقه خلیج فارس است.
کریستین ساینس مانیتور نیز درباره اظهارات اخیر کلینتون می‌نویسد: «با توجه به فضای کنونی به نظر می‌رسد هیلاری به واقعیت اظهارات خود چندان اعتقادی نداشته باشد چرا که بسیاری بر این عقیده‌اند که شاید اوباما در آینده‌ای نزدیک قصد پذیرش ایران به عنوان قدرت هسته‌ای را داشته باشد.»
۲ـ تحریم‌های بین‌المللی و قطعنامه‌های پیاپی شورای امنیت سازمان ملل نتوانسته‌اند نقش «بازدارندگی» در روند پیشرفت هسته‌ای ایران ایفا نمایند. از این رو به عنوان یکی از روشهای مقابله با ایران اتمی، آمریکا و اسرائیل سعی دارند تا موضوع هسته‌ای کشورمان را «منطقه‌ای» نمایند. کلینتون که برنامه هسته‌ای ایران را یکی از موضوعات مورد بحث کنفرانس امنیتی درتایلند با همتایان آسیایی خود قرار داده بود با طرح این ایده تلاش کرد تا با منطقه‌ای کردن موضوع هسته‌ای ایران، فشار مضاعفی را بر کشورمان برای توقف فعالیت‌های اتمی وارد نماید.
در این راستا پیش از این نیز تل آویو سعی کرده بود تا نگرانی خود از برنامه‌های هسته‌ای کشورمان را به سایر کشورهای خاورمیانه ـ خصوصاً همسایه‌های ایران ـ تسری داده و آن را در اولویت اول مسایل منطقه بنشاند. یکی از اهداف اظهارات اخیر وزیر امور خارجه آمریکا شکل‌گیری «حاشیه امن» برای نتیجه بخشی تلاش‌های رژیم صهیونیستی علیه ایران در منطقه و باز شدن چتر امنیتی و دفاعی روی کشورهای عربی متحد آمریکا در خاورمیانه و در برابر ایران است.
٣ـ یکی دیگر از هدفهای ایده «چتر دفاعی خاورمیانه» فراهم کردن زمینه‌های نزدیکی بیشتر اعراب به اسرائیل در قالب طرح عادی سازی روابط این رژیم با کشورهای عرب منطقه است. این اقدام واشنگتن ـ اگر تحقق پیدا کند ـ به طرز زیرکانه‌ای موقعیت کشورهای عربی را در نزاع عربی اسرائیلی تضعیف خواهد کرد. چرا که پذیرش این طرح از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس به واشنگتن این امکان را خواهد داد تا منطقه را تحت سلطه نظامی خود درآورده و کشورهای منطقه به ناچار به توافقنامه‌های چند جانبه امنیتی نظیر آنچه در عراق اتفاق افتاد، تن دهند. پذیرش سیطره نظامی آمریکا و قبول توافقنامه‌های نظامی و امنیتی، کشورهای عربی را آنقدر وابسته و گرفتار آمریکا خواهد کرد تا در موضع نزاع با اسرائیل در محاق انفعال بغلتند.
۴ـ پروژه «هراس از ایران» که توسط کاخ سفید دنبال می‌شود و اجبار کشورهای منطقه به پذیرفتن چتر دفاعی آمریکا به خودی خود به گسترش پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه خواهد انجامید. عملیاتی شدن این طرح به مسابقه تسلیحاتی در منطقه دامن خواهد زد و به فروش مقادیر قابل ملاحظه‌ای از تجهیزات و تسلیحات نظامی آمریکا به کشورهای حوزه خلیج فارس ختم خواهد شد. نتیجه این تجارت، رونق صنایع نظامی آمریکا است. مضافاً آنکه هزینه‌های بالا و سرسام‌آور پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه از جیب همین کشورها خرج خواهد شد.
مدتهاست که کاخ سفید در تلاش است تا بخشی از بحران مالی خود را از طریق فروش سلاح‌های نظامی به کشورهای عربی برطرف سازد. طرح «چتردفاعی» بهانه خوبی برای آمریکاست تا خاورمیانه و کشورهای حوزه خلیج فارس را به انبار تسلیحاتی خود ـ البته در سطحی کنترل شده به نسبت توان نظامی رژیم صهیونیستی ـ تبدیل نموده و جیب‌های خود را از دلارهای عربی پر کند.
واقعیت آن است که این چتر نه برای «دفاع» بلکه برای «چتربازی» آمریکا در منطقه و سرکیسه کردن دولت‌های وابسته طراحی شده است.
۵ـ از سوی دیگر سیطره نظامی آمریکا در خاورمیانه با هدف ممانعت از گسترش نفوذ سایر قدرتهای بین‌المللی مانند روسیه و چین و یا حتی اتحادیه اروپا در این منطقه صورت می‌گیرد. به بیان دیگر آمریکا با اعلام این طرح دنبال آن است تا بار دیگر اقتدار خود را به عنوان قدرت اول دنیا(!) بازسازی کند. براساس ایده جدید کلینتون کشورهای منطقه باید هزینه‌های پروژه جدید آمریکا را در دستیابی به این هدف تامین کنند.
آمریکا در تلاش است تا با تقویت پایگاههای نظامی خود در خاورمیانه موقعیت خود را در برابر سایر کشورها تقویت کند. این طرح ادامه روند توسعه‌طلبی آمریکاست که بخشی از آن قبلاً در اروپای شرقی کلید خورده است. آمریکا با نام چتر هسته‌ای سیستم راداری خود را در مناطق اشغالی فلسطین مستقر کرده به گونه‌ای که اروپا، آسیا و آفریقا را مهار کند. از سوی دیگر سعی دارد تا کشورهای منطقه را به پذیرش طرحهای این چنینی ترغیب نماید. تلاش برای استقرار موشک‌های پاتریوت در قطر و ارایه ایده جدید چتر دفاعی در همین راستا ارزیابی می‌شود.
۶ـ مدتهاست ابرقدرتی آمریکا رو به افول گذارده، اما رهبران این کشور هنوز اصرار دارند و ظاهراً عادت کرده‌اند که ژست ابرقدرتی گرفته و چشمان خود را بسته و با ملتهای جهان زورگویانه سخن گفته و رفتار کنند. هر چند که امروز در سایه بیداری ملت‌ها و موج آزادی خواهی که از انقلاب بزرگ حضرت روح‌الله(ره) نشأت گرفته و مرزهای کشورها را یک به یک درمی‌نوردد، دیگر گوش کسی به این یاوه‌گویی‌ها و زیاده‌طلبی‌ها بدهکار نیست.
آمریکا خوب می‌داند که بدون درک نقش ایران به عنوان قدرت اول و تاثیرگذار منطقه، در خاورمیانه راه به جایی نخواهد برد. او باید در برابر ایران هسته‌ای سر تسلیم فرود آورد، ادبیات طلبکارانه و مداخله جویانه خود را «تغییر» دهد و چشمانش را به روی واقعیت‌ها باز کند.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی