آیا سرانجام خبر هم خوش خواهد بود؟
پیرامون «پیوستن جمهوری اسلامی» به «باشگاه جهانی هسته ای»



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۴ فروردين ۱٣٨۵ -  ۱٣ آوريل ۲۰۰۶


در چنين شرايطی، تاکيد بر نگرانی های ناشی از اين اتفاق، ضروری به نظر می آيد:
۱. «ايران هسته ای»، به حل هيچ يک از معضلات بی شمار کشور ما کمکی نخواهد کرد. پيوستن به باشگاه هسته ای، نه برای مردم ايران دموکراسی و برخورداری در تعيين سرنوشت خود را به همراه خواهد آورد و نه به فقر و تبعيض و بی عدالتی، و ده ها معضل سياسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور نقطه پايان خواهد گذاشت. ايران می تواند «اتمی» باشد، اما همچنان در استبداد و فقر دست و پا بزند. بلندپروازی های سران حکومت فعلی در پيوستن به «باشگاه هسته ای»، بسيار شبيه بلندپروازی های شاه پيشين است که فکر می کرد با تقويت نيروهای نظامی، می تواند ثبات و آرامش را در کشور برقرار و جايگاه خود در مناسبات بين المللی را ارتقا داده و ادامه ی حکومت خود را تضمين کند. از اين رو بود که او همواره به اين می باليد که ارتش ايران را به پنجمين ارتش قدرتمند دنيا تبديل کرده است. تاريخ اما نشان داد که نمی توان در کنار خرابه ها و بی غوله های حاشيه ی شهرها، «تمدن بزرگ» را برپا کرد. در وضعيتی که اکنون کشور ما دارد، عضو باشگاه هسته ای جهانی شدن نه تنها به رفع فقر و بی عدالتی در کشور ما کمک نمی کند، بلکه هزينه های سنگين و کمر شکن اين عضويت، به نوبه خود به فقر و تبعيض و بی عدالتی دامن خواهد زد. مردم ايران هر چند تا به امروز هرگز فرصت و امکان آن را نيافته اند که نسبت به برنامه های اتمی جمهوری اسلامی که «حق ملی» آنان خوانده می شود، ابراز نظر کنند، اما بعيد نيست روزی مجبور شوند ميان «نان» و «بمب اتم» دست به انتخاب بزنند.
۲. اگر تبديل شدن ايران به يک قدرت هسته ای، در بهبود سرنوشت مردم ايران و حل معضلات بيشمار آنان هيچ تحول مثبتی ايجاد نخواهد کرد، اما مناسبات جمهوری اسلامی ايران با جهان خارج را وارد مرحله ی باز هم بحرانی تری خواهد ساخت. تحولات روزهای اخير اين تحليل را که پيش از اين نيز در اخبار روز مطرح شده تقويت می کند که حکومت ايران فکر می کند با توجه به گرفتار شدن آمريکا در «باطلاق عراق»، فرصت مناسبی جهت تحقق برنامه های هسته ای و تسليحاتی خود به دست آورده است. اين انتظار و پيش بينی که حکومت بر اثر تشديد فشارها «جام زهر» ديگری را بنوشد و تعليق غنی سازی را بپذيرد، درست از آب در نيامده است. سران و مسئولان نظام با استفاده از فرصت پيش گفته، ظاهرا در صدد هستند تا پايان راه را طی کنند. اما به درستی معلوم نيست آن ها توانسته باشند همه ی عوامل دخيل در اين بحران را پيش بينی کرده و برای مقابله با آن آماده شده باشند.
يک فرضيه که حکومت ايران به آن معتقد است، اين است که جمهوری اسلامی با دست يافتن به فن آوری هسته ای، موقعيت خود را در چالش با جامعه ی جهانی تقويت کرده و همان گونه که احمدی نژاد اعلام کرد با «ادبيات ديگری» با آن ها روبرو خواهد شد. همه ی مانورها و نمايش پيشرفت های نظامی روزهای اخير و به ويژه خبر پيوستن جمهوری اسلامی به باشگاه اتمی، نشان می دهد که جمهوری اسلامی سياست خود را در اين راستا و بر اين مبنا استوار کرده است. اما فرضيه ديگر که بخش بزرگی از نيروهای دموکرات جامعه مطرح می کنند آن است که پيشرفت های جمهوری اسلامی در زمينه ی تحقيقات هسته ای و نزديک شدن بيش از پيش آن به توليد سلاح اتمی، فشارهای جهانی بر ايران را بيش از پيش افرايش خواهد داد. افزايش اين فشارها و صف آرايی بين حکومت ايران و بقيه ی جهان بر سر موضوعی، که مساله ی اصلی مردم ايران نيست و نتيجه ی آن برای مردم نه نان و کار به همراه خواهد آورد و نه دموکراسی و آزادی، به زيان کشور ماست. واکنش آمريکا و ديگر کشورهای درگير در ماجرای هسته ای ايران و در گام بعدی شورای امنيت سازمان ملل متحد نسبت به «خبر خوش» محمود احمدی نژاد نشان خواهد داد که هزينه های اعلام اين خبر و راهی که حکومت عليرغم همه ی هشدارباش ها در پيش گرفته است، برای کشور ما به چه ميزان سنگين خواهد بود.