ضعف رهبری در جنبش


جمعی از اعضا و فعالان سازمان های فدائی، راه کارگر و حزب توده ایران داخل کشور


• سرعت در تشکیل جبهه و یا ائتلافی گسترده با شرکت نیروهای داخل و خارج کشور میتواند ستادی مطمئن و غیرقابل دسترسی را در خارج کشور ایجاد نماید و جنبش را در شرایط رهبری بهتری قرار دهد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۰ مرداد ۱٣٨٨ -  ۱ اوت ۲۰۰۹


انتخابات ۲۲ خرداد سرانجام کاسه صبر ملت را بسر آورد. مردمی که سالها فقط سیاهی لشکر خیابانها و صف پرکن انتخابات رژیم می شدند، در مقابل این همه تحقیر و ذلت توان نیاورده و به خیابانها ریختند.
موسوی و کروبی با مشاهده جوش و خروش و جسارت مردم و متاثر از آن، عقب ننشسته، در مقابل رهبری هم ایستادند.
در نتیجه این ایستادگی و تدوام مبارزه، بسیاری از مدیران ستادهای انتخاباتی و حامیان موسوی و کروبی دستگیر و شکنجه شده و گروه بی شماری از جوانان وطن ما به شهادت رسیدند. اما سیل مردم ناراضی چنان خروشان و گسترده به میدان آمد که حتی سرمایه داران را هم به صف ناراضیان کشانده است. بررسی صفوف معترضان نشان میدهد که اکثریت آنان را بیکاران، دانش آموزان و دانشجویان تشکیل میدهند که خود از خانواده های کارگران، کشاورزان، کارمندان و اقشار متوسط هستند.
طبق روایت دولتیان، آمار بیکاران کشور رقمی بین ۷ تا ۱۲ درصد یعنی بین ۵ تا ۵/٨ ملیون نفر است. این رقم با در نظر گرفتن زنان خانه دار و شاغلین کاذب از اینهم فراتر می رود و اگر آمار سالانه ملیونی دانش جویان را به آن اضافه کنیم به وضعیت بحرانی جامعه پی می بریم.
تا این موج برخاسته مردم فروکش نکرده و یا به بی راهه نرفته است باید با طرح برنامه هائی که راه حلی برای این بیکاری و بحران سیاسی ارائه دهد، به تحرک این جنبش توان بیشتری بخشیم و خواسته های اکثریت قریب باتفاق مردم را برآورده سازیم. متاسفانه سازمانهای سیاسی ما هنوز از ارائه برنامه ها و سیاست های خود غافل مانده اند. طرح برنامه و راهکار برای برون رفت از بحران میتواند به نگرانی های فکری فعلی خاتمه داده و نشان دهد که چه تغییراتی در سیاست های گذشته و حال این سازمانها پدید آمده است.
مردم ما هنوز نمیدانند که درک این سازمانها از آزادی و دمکراسی که سالها در راه آن مبارزه کرده، جان باخته و زندانی کشیده اند، تغییرات فاحش و مثبتی کرده است. امروز از نظر این سازمانها، سوسیالیسم بدون دمکراسی و آزادی بی معنا شده است. بدون دمکراسی هم،   رقابت سالم و رشد برایشان متصور نیست.
در مقطع کنونی با دستگیریهای بخشی از رهبری جنبش در داخل کشور، پیشروی آن با مشکلات جدی مواجه شده است. به عکس، هر روز گزارشهائی از گسترش مبارزه و اعتراض از هم میهنان خارج کشور بگوش میرسد که نقش بسیاری مثبتی در افشای جنایات رژیم و آگاهی مردم سایر کشورها و پشتیبانی آنان از مبارزات مردم ایران دارد. در نتیجه این مبارزات مدتی است دولتهای طرفدار رژیم اسلامی مانند گذشته قادر به حمایت از آن نیستند. متاسفانه سرکوب داخلی و تعطیلی روزنامه های بی طرف و اصلاح طلب و پارازیت های مخابراتی در حالی مانع از اطلاع رسانی شده است که مردم داخل کشور اکثرا تصور درستی از اعتراضات هموطنان خارج از وطن ندارند. رادیو- تلویزیونهای کشورهای دیگر هم مطابق سلیقه و سیاست ها ی دولتشان به انعکاس اخبار و تفسیر می پردازند و یک دو تلویزیون آزاد مانند "تیشک" هر چند بخشی از این وظیفه را انجام میدهند اما تمرکز زیاد آنها روی برنامه های محلی و منطقه ای، وظایف میهنی و سراسری شان را کاهش داده است. بهمین دلیل تاسیس یک رادیو تلویزیون وابسته به جنبش آزادیخواهی و دمکراتیک مردم ایران که بتواند این اطلاع رسانی را بخوبی انجام داده و رابطه بین مردم و تحولات را به تصویر بکشد، ضروری است. این رادیو- تلویزیون صدا وفریاد همه کسانی را بازتاب می دهد که برای ایرانی آزاد و آباد مبارزه می کنند. این وظیفه در درجه اول به عهده سازمانها و شخصیت های آزاده خارج کشور است که در همراهی با مردم داخل کشور آن را به انجام رسانند.
توجه داشته باشیم که اکنون مردم کوچه و خیابانها در داخل کشور بدون هیچ مرزی بین خود در تظاهرات و مبارزات برای دستیابی به آزادی شرکت دارند و تکیه بر هر یک از رنگهای سبز و سفید و قرمز پرچم کشورمان موجب جدائی ما نمی شود. هم رنگ سبز را ما نشانی از زندگی معنا کرده ایم ، هم سرخی آن نشان از خون پیراهن عزت شهید بر   دستهای دانشجوی مبارز احمد باطبی دارد و هم سپیدی آن را دفاع از صلح و مخالفت با خشونت در جنبش مان می فهمیم. از این جنبش وسیع و رنگارنگ مردم که به میدان آمده است باید آموخت. انتظار این است که همه سازمانها و رهبران جنبش که دل در گرو آزادی و رهائی مردم دارند در کنار هم قرار گرفته و با عبور از دغدغه های گذشته بنای جبهه ای وسیع و   ائتلافی گسترده را در دستور قرار دهند.
سپردن وظیفه رهبری سیاسی جامعه بدست نیروهای حقوق بشری که توسط یکی از رفقای ارزشمند پیشنهاد شده است در حالیکه خود این نیروها چنین وظیفه ای را از خود سلب می کنند کار درستی بنظر نمی آید. از سوی دیگر ایجاد جبهه ای که ستون اصلی آن از نیروهای منفرد و با صفت فردی تشکیل شود یعنی کسانی که تا کنون منفرد مانده و تشکل پذیر نبوده اند، چندان واقعی به نظر نمی رسد. چنین مسئولیتی در درجه اول به عهده سازمانهای سیاسی است. این سازمان ها به رغم کوچک بودنشان اما تجربه و سابقه ای دارند که امروز در تشکیل جبهه به کار می آید. هر چند که در گذشته این سازمان ها هدف مبارزه خود را متاسفانه در درجه اول کسب قدرت سیاسی قرار داده بودند و به آزادی و دمکراسی اهمیتی نمیدادند اما امروزه هدفشان در درجه نخست دمکراسی و آزادی است. گام برداشتن در این راستا و ایجاد هسته اولیه چنین جبهه ای باعث کاشتن بذر امید در دلها می شود و می تواند به سرعت شخصیت های منفرد سیاسی و فعالین جنبش و یا تشکل های کوچک تر را جذب نماید.
هسته های اولیه چنین تشکلی هم اکنون در داخل کشور توسط گروهها و محافل پراکنده سیاسی، احتماعی و فرهنگی در حال شکل گیری است و بر ابطال انتخابات و برگزاری انتخاباتی آزاد زیرنظر سازمانهای بین المللی تاکید دارند. اما با پیشرفت مبارزه و نحوه مقابله رژیم و کشتار مردم عملا اهداف دیگری را در پیش خواهد گرفت. تائید عجولانه و غیر موجه خامنه ای از احمدی نژاد و دستور کشتار مردم در نماز جمعه با اتکا به بخش کوچکی از جامعه و پشتیبانی شورای نگهبان از احمدی نژاد و سرانجام سکوت مجلس خبرگان و مصلحت نظام در چنین شرایطی و قرار گرفتن همه آنها در مقابل مردم، مشروعیت آنان را به زیر سئوال برده است و باعث می شود که مردم از همه آنها عبور کنند.
سرعت در تشکیل جبهه و یا ائتلافی گسترده با شرکت نیروهای داخل و خارج کشور میتواند ستادی مطمئن و غیرقابل دسترسی را در خارج کشور ایجاد نماید و جنبش را در شرایط رهبری بهتری قرار دهد. هم اکنون ضعف رهبری جنبش کاملا هویدا است.
آیا کسی میتواند بگوید در صورتیکه مردم تهران طی آن تظاهرات و راهپیمائی چند ملیونی، شب را در خیابان ها و میادین میماندند و بخانه نمی رفتند، چه اتفاقی می افتاد؟
نقش روشنفکران و نیروهای پر سابقه و سازمانهای سیاسی در این مقطع حساس فقط آن نیست که به انعکاس اخبار یا هم دردی های تبلیغاتی پرداخته، یا به تظاهرات مقطعی توده وار و کم هدف بسنده کنند. شکست انقلاب ۵۷ و عوارض پس از آن و در نتیجه حوادث امروز همه نتیجه همین تعلل و نواقصی بود که از سالها قبل از آن زمینه اش آماده شده بود. هر گونه کوتاهی در این راه از خاطره تاریخ فراموش نخواهد شد.
تنها افسوس خوردن برای   مردم و جوانان و رادمردان دربند کافی نیست، چشمان نافذ و ثابت ندا انتظاری بیش از این را از ما طلب می کند.
از سوی دیگر، همپای خیزش مردم شکاف و ریزش نیرو در داخل رژیم افزایش یافته است و عصبانیت رژیم به حدی است که حتی از کشتار فرزندان یاران خود هم ابائی ندارد. نیروهای صدیقی که در گذشته بر اساس اعتقادات خود دنباله روی هائی کرده اند و اینک خود را ابزار اراده سرکوبگرانی دیده اند که آنها را به جای جنگ با سربازان دشمن، راهی سرکوب براداران- خواهران و بستگان و هموطنان خود کرده اند، قادر نخواهند بود مانند دیروز به روی مردم آتش بگشایند. ما می بایست این نیرو را از چماقداران و قداره کشان و از شکنجه گران رژیم جدا دانسته و جای آنان را در کنار مردم باز نمائیم. فراموش نکنیم همافران ۵۷ را، چنان کسانی امروز هم کم نخواهند بود. این شکاف حتی در جریان قتل های زنجیره ای بین نیروهای اطلاعات کشور ایجاد شد. حجاریان، سروش، گنجی ها در جامعه ما کم نیستند. باید پذیرفت که همه ما تغییر کرده ایم. امروز بسیاری از آنان درد و زخم مشترک استبداد را بر تن خود حس کرده اند. بیائیم یکدیگر را دریابیم و با تشکیل جبهه یا ائتلافی گسترده برای آزادی ایران، دستهای یکدیگر را بگرمی بفشاریم.
 
جمعی از اعضا و فعالان سازمان های فدائی، راه کارگر و حزب توده ایران داخل کشور