چه باید کرد؟ (مشارکتی در بحث تجهیز رسانه‌ای جنبش) - محمدرضا نیکفر

نظرات دیگران
  
    از : بهرام برومند

عنوان : مانیفست پیروزی
بسیاری ازمردم ایران این پرسش را دارند که چگونه میتوان این رژیم را سرنگون کرد و پس از آن چه خواهد شد
این نقشه راه به این ۲ پرسش پاسخ میگوید




مانیفست پیروزی
راه رسیدن مردم ایران به دموکراسی راستین و مردم


مردم ایران بویژه طبقات زحمتکش و روشنفکران وآزاداندیشان از دوران انقلاب مشروطه ودر کوران مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت و بدنبال آن درانقلاب پنجاه وهفت,همواره خواهان مطالبات اساسی خود
آزادی, دموکراسی و عدالت اقتصادی-اجتماعی بوده اند/ اما هنوز به این خواستهای بنیادین دست نیافته اند

واقعیت های امروز

۱-مردم ایران در آستانه یک انقلاب نوین برای بدست آوردن آرزوی دیرین خود/ آزادی /دموکراسی و عدالت اقتصادی-اجتماعی هستند

۲- شکاف درون رژیم و از دست دادن اعتبارش نزد افکارعمومی چه در ایران وچه در سطح جهانی توانایی اش را درحکومت مانند گذشته گرفته است

۳- جنبش مردم از یک قطب رهبری یگانه/توانا و سراسری بی بهره است

۴- چه پیشروان وچه بدنه آن در یک سازمان سراسری / با خواست های روشن و اساسی سازماندهی نشده اند

۵- در نبود یک قطب رهبری سراسری مردمی

الف - یا جنبش مردم برای این دوره به هرز رفته و فروکش خواهد کرد
ب - یا رژیم زیر فشار جنبش مردمی با بخشی از "اصلاح طلبان" سازش نموده و جنبش را به خاموشی میکشانند
ج - ویا در صورت اوج گرفتن خود بخودی جنبش و سرنگونی رژیم / نارهبران جدیدی / میوه چین تلاش جانفشانانه مردم شده و قدرت سیاسی را بدست خواهند گرفت

بوقوع پیوستن هر یک از سه احتمال بالا برای مردم چیزی جز تکرار حکومت های فلاکت بار گذشته به ارمغان نخواهد آورد


وظیفه سنگین و تاریخی ما

همه افراد و گروه ها و سازمان های مبارزی که برای برقراری یک دموکراسی راستین تلاش میکنند باید تنها وتنها به دور یک هدف یگانه محوری متحد شده و فعالیت های خود را متمرکز و هماهنگ و زیر یک فرماندهی مشترک سازماندهی کنند

بدون هیچگونه وقت کشی باید این ستاد رهبری تشکیل شود بویژه توسط سازمان ها وهسته هایی که هم اکنون متشکل هستند
ما در برابر نسل کنونی ونسل های آینده ونسل های گذشته که به آرزوی خود نرسیدند مسئولیم



هدف یگانه

سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با یک جمهوری دموکراتیک راستین و مردمی

چگونگی رسیدن به این هدف یگانه

۱- تشکیل بسیار بسیار فوری ستاد مشترک فرماندهی- عملیاتی یگانه به دور این تنها هدف یگانه و با یک نام یگانه نظیر -ستاد فرماندهی مردم و یا جبهه متحد دموکراسی

۲- فراخوان به همه شخصیت ها /گروه ها و سازمانها برای پیوستن به این جبهه

۳- تشکیل فوری هسته های مبارزه مردمی در میان کارگران / جوانان/ زنان/ بیکاران و همه طبقات مردم و پیوند آنان زیر یک ستاد هماهنگی در سراسر کشور
جوانان پیشرو / روشنفکران / زنان / آموزگاران / دانشگاهیان / کارمندان / کارگران صنایع سنگین و حیاتی مانند نفت / حمل ونقل و برق و ارتباطات نقش اساسی در این مبارزه دارند

۴ - رهبری و برپایی مبارزات بدون وقفه و مشترک وهماهنگ سراسری/ منطقه ای و یا شغلی

۵- تشکیل دولت موقت شش ماهه پس از سرنگونی رژیم

وظایف دولت موقت

۱- فراهم کردن زمینه انتخابات شهری و روستایی در سراسر کشور به منظور گزینش نمایندگان کنگره ملی

۲- تشکیل کنگره ملی نمایندگان مردم- دست کم برای هر ۳۵۰۰۰ نفر یک نماینده باید برگزیده شود

۳- تدوین قانون اساسی نوین توسط کنگره ملی مردم

۴- فراهم کردن زمینه انتخابات سراسری بر اساس قانون اساسی نوین به منظور بر قراری این جمهوری دموکراتیک نوین



مردم مبارز و کوشندگان راه آزادی

همه احزاب / گروه ها / انجمن ها و افرادی که در راه آزادی و دموکراسی مردم ستمدیده ایران مبارزه میکنند با حفظ عقاید ومشی خود کماکان میتوانند و باید به دور این خواست اساسی ومحوری
به یک اتحاد عمل مشترک برسند

این مانیفست از همه میخواهد که به زیر یک چتر ملی فراگیر به این مبارزه بپیوندند

پیروزی نزدیک و حتمی است اگر این راه روشن را با استواری و مسئولیت دنبال کنیم



بهرام برومند


یادآوری بسیار مهم
به آنانکه هنوز بر ادامه جمهوری اسلامی پا فشاری می نمایند یادآوری میکنم
مردم ایران به جمهوری اسلامی نه گفته اند
وهر گونه هواداری حتی ضعیف از نظامی که امتحان خود را پس داده است
چیزی جزء بی اعتبار کردن بیان کنندگانش بدنبال نخواهد داشت
۱۵٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : Analysis vs Synthesize
دوستان:

نکته ای که اخیرا توجه مرا جلب کرده این است:

بسیاری از نخبگان ما همانقدر که در

َAnalysis

قوی هستند در

ُSynthesize

ضعیف هستند. اگر بتوان در این مورد کاری کرد کمک بزرگی خواهد بود.
۱۵٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣٨٨       

    از : جواد احمری

عنوان : مخاطب کیست
من متوجه نشدم که خطاب ایشان به چه سازمانها واحزابی است.این نوشته بیشتر مبهم وخواننده را به نظری روشن وشسته رفته شده راهنمائی نمیکند.

تمام حرفهای شما درست ولی ما هنوز در ایران وبرون از ایران توافقی برسر آزادی
انتخابات بدست نیا ورده ایم وبه آزادی انتخابات باور نداریم.یک مثال


اکنون چندین سال است که از انتصاب خانم رجوی به عنوان ریئس جمهور میگذرد.آیا شماومن در انتخاب ایشان شرکت کرده ایم

ما مردم ایران میخواهیم که بما اجازه داده شود خودمان انتخاب کنیم.ولی واقعیت این است که نه اسلام ونه جریانات لنینی طرفدار انتخابات ازاد نیستند.


همین دیروز من نامه ای از شهر داری محل سکونت خود دریافت کردم که شما میتوانید در روز معینی رای خود را به نامزد حزبی خود بدهید.
برای همین کار به این سادگی مادر ایران گشته وزخمی وزندانی داده ایم.
مادر ایران نه در زمان دولت شاهنشاهی ونه در زمان ستم اسلامی با ازادی انتخابات روبرو نبوده ایم وهمیشه تاتر انتصاب داشته ایم.

شما هر دین ومسلک و مرام سیاسی که دارید بسیار محترم ولی حق انتخاب را برای مردم محفوظ بدارید.
۱۵٣۱۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : ملوسک بازی روشنفکرانه
سی سال روزگاره از این ملوسک بازی های روشنفکری چیزی در نیامده است. مردمی که روح و روانشان دائم در خراش از یک رسانه ضد ملی است، در این مقطع تاریخی دوست دارند یک رسانه ملی (غیر دولتی) داشته باشند. این که در ایران میسر نیست. از لس آنجلس هم که چیزی در نیامده است؟ از این نمی توان ایدئولوژیک بودن ، غیر حرفه ای بودن، و نگرانی های دیگر نویسنده این مقاله را نتیجه گرفت.
ملتی که نخبگانش حتی در فضای آزاد غرب ، جز شعار و مرثیه سرایی و تو سرهم زدن در این سی سال کاری ازشان ساخته نبوده، اتفاقا لازم است نخبگانش در پروژه های کوچکتر ملی تمرین دمکراسی کنند تا به موقع دفاع از منافع ملی زه نزنند. چیزی بیافرینند که مخاطب داشته باشد.
اشکال کار کسانی که دوست دارند حرف های ملوس بزنند، اتفاقا این است که دوست دارند فقط حرف بزنند. با پر رنگ کردن یک بعد یک مساله بقیه ابعاد و زمان و مکان یادشان می رود.
۱۵۲۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : ملوسک بازی روشنفکرانه
سی سال روزگاره از این ملوسک بازی های روشنفکری چیزی در نیامده است. مردمی که روح و روانشان دائم در خراش از یک رسانه ضد ملی است، در این مقطع تاریخی دوست دارند یک رسانه ملی (غیر دولتی) داشته باشند. این که در ایران میسر نیست. از لس آنجلس هم که چیزی در نیامده است؟ از این نمی توان ایدئولوژیک بودن ، غیر حرفه ای بودن، و نگرانی های دیگر نویسنده این مقاله را نتیجه گرفت.
ملتی که نخبگانش حتی در فضای آزاد غرب ، جز شعار و مرثیه سرایی و تو سرهم زدن در این سی سال کاری ازشان ساخته نبوده، اتفاقا لازم است نخبگانش در پروژه های کوچکتر ملی تمرین دمکراسی کنند تا به موقع دفاع از منافع ملی زه نزنند. چیزی بیافرینند که مخاطب داشته باشد.
اشکال کار کسانی که دوست دارند حرف های ملوس بزنند، اتفاقا این است که دوست دارند فقط حرف بزنند. با پر رنگ کردن یک بعد یک مساله بقیه ابعاد و زمان و مکان یادشان می رود.
۱۵۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨٨       

    از : داود داودی

عنوان : نکته درست و زبان تصنعی
طرح چند نکته جالب و تکراری و ساده در زبان و قالبی به ظاهر پیچیده که با نظریه پردازی و طرح نظریه های ابداعی تازه اما دشوار مناسب است، هم جذابیت نکته ها را از بین می برد و هم زبان و ساختار متن را به قالبی تقلیدی تصنعی و ناهمگن با محتوای متن بدل می کند. آقای نیکفر می خواهد بگوید که هیچ کس، حزب و رسانه ای نماینده ملت نیست و ملت لایه های گوناگون دارد و صداهای گوناگون و رسانه نیز خوب است عمومی و پاسخگو باشد . نکته،توجه کنید نکته نه نظریه،خوبی است گرچه تکراری است و زبان تصنعی تکراری بودن آن را نمی پوشاند و آن را نظریه تازه نیز بدل نمی کند. اما هر چه که تکراری است بد نیست و تکرار گاه لازم است. مشکل آن جا است که آقای نیکفر دلش می خواهد متن های فلسفی بنویسد و خواننده او را اهل فلسفه بداند و تصور کند که ایشان نظریه پردازاند. نوشتن متن تحلیلی فلسفی تا جائی که تکرار درس های دانشگاه است برای درس خوانده ها سخت نیست اما نظریه پردازی کار دیگری است. اگر چند نکته درست و تکراری را در قالب زبانی تصنعی بیان کنیم ممکن است کسانی ما را نظریه پرداز و اهل فلسفه بپندارند اما با مطرح شدن این پرسش که متن چه می خواست بگوید؟ زبان تصنعی کارائی خود را از دست می دهد و کار خراب می شود. نظریه پرداز نبودن و نظریه تازه مطرح نکردن نیز عیب نیست تا برای پوشاندن ان به بازی های زبانی تصنعی و ناهماهنگ با متن نیاز باشد
۱۵۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨٨       

    از : بهرام ص

عنوان : تصحیح
این مطلب آقای نیکفر در گویا چاپ شده . متاسفانه در این سایت فقط جمله آخر ان درج شده و خواننده را به اشتباه میاندازد. من از اقای نیکفر بابت اشتباه و مطلب زیر در نظر خواهی عذر میخواهم.
۱۵۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨٨       

    از : بهرام ص

عنوان : استعداد گندیده من
والا این نوشته من را یاد این نقاشی های عجیب و غریب یا ان شعرهایی که هیچکس نمیفهمد معنی آن چیست انداخت. معمولا صاحبان این اثرات اسم و رسمی هم دارند و اگر بینینده یا شنونده یا خواننده های بخت برگشته ای مثل من بگویند که چیزی از این اثرات گهر بار نشنیده اند، متهم به بلاهت میشوند. رسم روشنفکری این بوده که در مواحهه با چنین اثرات گهرباری قیافه دانایان را بخود بگیریم و سعی کنیم تقسیر کنیم که مقصود هنرمند چنین و چنان بوده.
این که حزبی و رسانه ای تا وقتی در یک رای گیری رای نیاورده خود را نماینده ملت معرفی نکند درست است. خوب که چی؟ گفتن این حرف خیلی هنر میخواهد که به این شکل مبهم و پرراز و رمز بیان شود و نویسنده اش جایزه اوژن یونسکو دریافت کند؟ اگر کسی صفت ملی بکار برد چرا اخ میشود؟ یعنی ما رژیمها و نیروهای سیاسی وابسته به استعمارنداشته ایم و نداریم ویا عده ای از جکومت در فکر زد وبند با قدرتمندان جهانی بزیان ملت ما نبوده ونیستند؟ "همانند های صفت ملی" دیگر چه صیغه ای است؟ ایا نویسنده هم مانند بعضی از این فیلمهای سوپر روشنفکری که کارگردانش از بالای درخت بلند عاج آنراساخته ، حدس و گمان را به خود خواننده واگذاشته؟ که هرکه هرچه گفت نگاه عاقل اندر سفیهی به او بیاندازد و جوابش را ندهد که شما لایق جواب نیستی؟ شاهکار مطلب تیتر آن است ظاهرا. بدون کندوکاو در ان نمیتوان به مفهوم عمیق آن که شاید ایندگان در قرن بیست و هشتم بتوانند آنرا دریابند، به عمق این نقکر عمیق چون چاه ویل پی برد." مشارکتی در بحث تجهیز رسانه‌ای جنبش"
شنیده بودم که اوژن یونسکو یا شاید یکی از نامداران دیگر اگزیستاسیالیست که در ایران به آن مکتب پوچی میگفتند، روزی با بوق و کرنا نمایشی را که کارگردانی کرده بود، بصجنه میاورد. طبق معمول تمام بلیط ها توسط روشنفکرانی که نمیخواستند از غاقله عقب بمانند، خریداری میشود.پرده که کنار میرود، ادمی رامیبینیم که روی صندلی نشسته. وبعد از یک دقیقه پرده بسته میشود.یعنی که نمایش همین بود. تمام شد. ظاهرا اول همه در بهت بر و بر یکدیگر را نگاه میکنند که این یعنی نمنه؟ در اینهنگام دو نفر دست میزنند و بشدت کارگردان را تشویق میکنند.بقیه هم برای اینکه احمق جلوه نکنند، در تشویق کارگردان گوی سبقت را از آن دو نفر میربایند. فردای انروز نقادان در وصف این بزرگترین نمایش قرن ، چه مقالات طولانی ای که نمینویسند. بله اعجاز کارگردان نشان دادن انسان بعنوان بزرگترین نمایش هستی.......و فلسفه پشت فلسفه. همیشه با خودم فکر میکردم که اگر من بیچاره غیر معروف به تقلید از این کارگردان نامدار چنین کاری میکردم ، تماشاگران نه تنها پولشان را بزور و باتوسری ازمن پس میگرفتند، بلکه مامورین تیمارستان را خبر میکردند که مرا با خود ببرند. بخاطر همین هیچوقت هوس کارگردان بزرگ شدن را نکردم و استعدادم گندید. شانس اوردید.
۱۵۲۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨٨