پرنده ی الستی
دکتر علی رضا زرین
•
درین بوم شومین
فقط بال خفّاشها را
مجالی به پرواز دادند
چو این بیکران آسمان هست میدان جولان آنان
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۰ مرداد ۱٣٨٨ -
۱۱ اوت ۲۰۰۹
در این سرزمین پر از دیو و دد
پرنده هماره به تیری زکین زهرآگین
شکارست یا طعمه ی دام گردد
که گورسیاهش ببلعد
و یا در قفس بال و پر بسته ماند
نه راهی به پرواز گیرد
نه آواز خواند
*
درین بوم شومین
فقط بال خفّاشها را
مجالی به پرواز دادند
چو این بیکران آسمان هست میدان جولان آنان
و هر پرگشا کهکشانسا پرنده به زندان
و یا در دیاری به دوری ز یاران پریشان
سرکوه قافی که از دیده پنهان
*
پرنده ی الستی
چه شد
بر تو آخر چه آمد
که افتادی از اوج بر خاک پستی
و اینگونه زخمی
به کنجی نهانی ّو از بال تو خون چکد؟
به تیر چه کینیّ و دام چه کس بالها را شکستی؟
مگر رفته بودی به اقلیم خورشید
که بازآوری دانه ی دانش سرخ هستی؟
و یا پرکشیدی به باغ پلیدی نشستی
--کنار همان غنچه گل کز برای شکفتن
به دل آرزو داشت آوای جنبش فزایت--
ولیکن سرودت
--چو او را--
ترا کرد مدهوش و از خود گسستی؟
*
فرازین پرنده
که هر صبح
مانند خورشید
خیزی به خون
و هر عصر
در خون کشی پر به افسون،
تویی یادگاری ز خورشید و پرواز و آواز!
تویی بهترین نمونه ز پایان و آغاز!
|