سوگند به لبخند ندا وبه جوانی سهراب
"جنایت علیه بشریت" را فراموش نمی کنیم


عفت ماهباز


• هموطن؛ ای همراه خیابانی من، به باران سوگند که تنهایتان نگذاریم. شرم مان باد اگر اسوده باشیم ان هنگام که تو در باران گلوله یی. کمی بیشتر طاقت بیار. ایا حق دارم از تو وام گذارم؟ از تو بخواهم بمان؟ بدان با تو می مانم. به قولم وفادارم تا ان سر دنیا. تا زنده هستم با تو هستم، یاد نگرفتم بی وفا باشم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۲ مرداد ۱٣٨٨ -  ۱٣ اوت ۲۰۰۹


امروز باران نه سیل برسرما بارید. سه ساعت در باران سیل ُآسا ماندیم. مردم با چتر و بی چتر خیس از باران، مصمم فریاد کشیدند "مرگ بر دیکتاتور" ."ندای نازنینم حق تو پس می گیرم...". پلیس های مراقب ما همچنان خونسرد، ارام لبخند بر لب کمی انسوتردر باران راه رفتند .دیگر دوستمان شده اند. از سیل می گفتم از سیل اشک ها هم بگویم. گاه به گاه باران اشک های مان را با خود می شوید، ان هنگام که یاد می اوریم ای هم وطن؛ ای یار خیابانی، چگونه ترا به گلوله بستند. تجاوز نمودند، گرسنه رها نمودند در بین جمعیت گرسنه بازداشتی درون سلول های پیش ساخته. وادارتان نمودند توالت ها را با زبان لیس زنید. سوارتان شده اند. سواری داده اید. له شده اید و لخت در خیابان ها رهایتان نموده اند و زنده مانده اید. شرمگین به خانه باز امدید بی انکه بتوانید بگویید بر شما چه گذشته! مادر و پدرها هنوز سرگردانند، نمی دانند سراغ عزیزشان را از کدام زندان بگیرند یا نشان گور فرزندشان را از کدام گورستان. زندانی گریان و شرمگین است، او با چشم هایش ۳۶ جنازه یاران خیابانی اش را دیده است. در بیابان ها هنوز اجساد بر زمین مانده اند. ترانه را انگونه مثله شده در بیابان ها یافتند. دیروز سیمای دروغین ایران، ترانه دیگری را در کانادا زنده پیدا نمود. باید به مردم بباورانند همه چیز دروغ بوده. سهرابی نمرده وقتی ندا هنرپیشه می شود!
سوگند به شجاعتت در گلوله باران ها، فراموش نخواهیم کرد: چگونه برایت اب در کاسه توالت ریختند و بر پشت گردنت ایستادند تا آب را لیس زنی. وقتی اولین گروه از دختران فاش کردند چگونه بارها و بارها مورد تجاوز قرار گرفتند. باران بارید و ما پنهان از انظار با باران باریدیم؛ وقتی مردان و پسران نوجوان را به تازیانه بستند؛ تجاوز نمودند و کشتند و باران بارید و ما باریدیم. خواندیم تورا بر بالای پشت بام خانه به گلوله بستند. خواندیم جنازه ها را داخل زباله دان ها ریختند و خواندیم نامه شجاعانه مهدی کروبی از تجاوز وحشیانه به دختران، به پسران جوان بازداشتی را *۱ اینهاهمه گواهان "جنایت علیه بشریت" را در اینترنت خواندیم .
سوگند به لبخند ندا، سوگند به جوانی سهراب، سوگند به کودکی و معصومیت علیرضا، قسم به باران، "جنایت علیه بشریت" را فراموش نمی کنیم. اینبار ما تنها نیستیم؛ شما مردمان شجاع سرزمینم کنارمان هستید. ما دیگر نمی هراسیم از تنهایی.
هموطن؛ ای همراه خیابانی من، به باران سوگند که تنهایتان نگذاریم. شرم مان باد اگر اسوده باشیم ان هنگام که تو در باران گلوله یی. کمی بیشتر طاقت بیار. ایا حق دارم از تو وام گذارم؟ از تو بخواهم بمان؟ بدان با تو می مانم. به قولم وفادارم تا ان سر دنیا. تا زنده هستم با تو هستم، یاد نگرفتم بی وفا باشم.
طاقت می اوری می دانم. ترا می شناسم. از جنس منی در سی سال پیش. از جنس مایی با خواسته های ۱۵۰ سال پیش. بمان؛ با تو می مانم در باران و برف. با تو می مانم در سرمای سرد. طاقت بیاور؛ می مانم. اگر نگذارند در پشت در سفارت خانه های ایران در دنیا بمانم؛ در گوشه ایی دیگر با تو می مانم. می گویی از گلوله باران؟
می گویم در گلوله باران بودم در شبهای بی مهتاب. در حکومت نظامی شاه زیر کامیونی در خیابان سلسبیل. در سیزده ابان گاردی ها چنان با ته تفنگ بر شانه ام کوفتند. این روزها در باران کزکزمی کند. طاقت بیاور؛ قولم قول است. این داستان نسل ماست. ان روزهای داغ گلوله، درست مثل شما بودیم برای آزادی؛ سر از پا نشتاخته همه جا سرک کشیدیم. در بهشت زهرا، دانشگاه صنعتی، در انستیو گوته، در۱۷ شهریور و سر انجام در ۱۹ و ۲۲ بهمن همه جا بودیم؛ طاقت اوردیم. می دانم تو هم طاقت می اوری. بمان؛ با تو می مانم؛ قول می دهم. این داستان من تنها نیست؛ این داستان هم نسلان من است. همه روز شبشان فریاد ازادی بر کشیدند. می دانم تو پرطاقت تر ازمنی. ترا به آزادی سوگند با شعورتر از من فریاد برکش برای آزادی؛ برابری؛ عدالت اجتماعی و جدایی دین از دولت، اصل جدا ناپذیر ان.

عفت ماهبار لندن
efatmahbaz.blogfa.com
efatmahbas@hotmail.com

*۱ مهدی کروبی در اطلاعیه ایی چنین گفت : "عده‌ای از افراد بازداشت‌شده مطرح نموده‌اند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده‌اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کرده‌اند به طوری‌که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیده‌اند و در کنج خانه‌های خود خزیده‌اند."