جنبش آزادیخواهانه مردم پیروز میشود اگر...(۲)
فرید راستگو
•
مردم تا قبل از نماز جمعه تاریخی سید علی خامنه ای فکر می کردند با اعتراضات خود بالاخره دل خامنه ای را بدست خواهند آورد و او بعنوان رهبر نظام پا درمیانی خواهد کرد و از طریق شورای نگهبان یا شورای تشخیص مصلحت نظام راهی برای حل منازعه پیدا خواهد کرد و دقیقاً بدین خاطر است مردم تا این زمان هیچگونه شعاری علیه او سر نمی دادند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۴ مرداد ۱٣٨٨ -
۱۵ اوت ۲۰۰۹
دربخش اول سعی شد نگاه کوتاهی به وضعیت رژیم داشته باشیم و اشاره نمودم که بعد از کودتای مافیای حاکم به رهبری سید علی خامنه ای برعلیه رای مردم سه جبهه در ایران تشکیل شده است که عبارتند از: جبهه اصولگرایان با فرقه های مختلف ؛ جبهه اصلاح طلبان با سه گروه متفاوت و جبهه مردم با حضور میلیونها معترض. دربخش اول گفتم این سه جبهه قدم به راهی برگشت ناپذیر گذاشته اند و چگونگی این امر را تشریح کردم. همانطور که قول دادم در این قسمت مقاله سعی می کنم در مورد جبهه مردم و اهداف جنبش آنان بیشتر توضیح دهم.
در این قسمت تلاش دارم تحول و روند جنبش آزادیخواهانه مردم را از روی شعارهای مطرح شده در ایران تشریح نمایم تا وضعیت جبهه مردم بر اساس شعارهایشان روشن شود .
پر واضح است که تقلب بزرگ انتخاباتی نظام جمهوری اسلامی به رهبری خامنه ای نشان داد که شرکت در انتخابات مانع انجام تقلب انتخاباتی سران رژیم نمی شود و در مقالات قبل از انتخابات متذکر شدم که در رژیم جمهوری اسلامی انتخابات نمایشی است به کارگردانی خامنه ای که اینبار هم او تصمیم گرفته است اسم احمدی نژاد را از صندوفهای رای بیرون بیآورد. با درک چنین امریست که مردم ایران بر علیه این تقلب به جنبشی اعتراضی دست می زنند. جنبشی که هم رژیم و هم اپوزیسیون را غافگیر و متحیر کرد، الخصوص آن بخشی را بیشتر غافگیر کرد که دل در گرو اصلاح رژیم مستبد ولائی را داشتند و امید واهی به مردم دادند تا آزموده را دوباره بیآزمایند. سران رژیم با تمام ادعاهای خود مبنی بر استیلایشان بر امور کشور و با اینهمه نیروهای نظامی، امنیتی، اطلاعاتی در خواب هم تصور نمی کردند که کودتای آنان بر علیه رای مردم منجر به جنبشی همگانی شود که بعد از چهل روز کل نظام را به چالش کشد. مردم ایران الخصوص جوانان قبل از انتخابات شعارمی دادند "اگر تقلب بشه، ایران قیامت میشه" در اصفهان مردم شعار می دادند "منتظریم تقلب بشه ، تا شهر قیامت بشه". بعد از تقلب پیر و جوان، مرد و زن، کودکان و سالمندان همانطور که قول داده بودند با تظاهرات میلیونی خود قیامتی بر علیه کودتاچیان به پا ساختند، آرام ولی با صلابت با شعار "رای منو، پس بده" و یا "رای من کو" و "من فقط رای خودم رو می خوام" وارد خیابانها شدند و مقاومت مردم ازهمان دقایق اعلام نتایج دروغین انتخابات آغاز شد و تاریخ ایران از روز ۲٣ خرداد ۱٣٨٨ متحول شد. در همان روز مردم با شعارهای مسالمت جویانه خود اعتراض شان را بر علیه تقلب به نمایش گذاشتند. شعارهائی مانند "نوشتیم میرحسین، خواندید احمدی نژاد" و یا "بازهم تقلب شده، احمدی سید شده" و "تقلب یک درصد، دو درصد، نه ۵٣ درصد" و "هاله نور را دیده، رای ما را ندیده" شعارهای سه روز بعد از انتخابات بودند. شعارهای مردم در روزهای فوق برای تحقق بخشیدن به خواستهای حداقلی بودند که بخاطر شان در رای گیری شرکت کرده بودند، یعنی در راستای همان حرکت و آرزوهای قبل از انتخابات و در این مرحله مردم قصد دارند تا منازعه اشان را با رژیم در چارچوب نظام حل کنند. هنگامیکه در عصر ۲۵ خرداد صف آرام تظاهر کنندگان به رگبار بسته شد شعار ابطال انتخابات و ناسزاگوئی به احمدی نژاد شروع شد که از آن جمله اند "برادر شهیدم، رای تو پس می گیرم" و همچنین" تا احمدی نژاده، هر روز همین بساطه" و یا "دولت کودتا، استعفاء ، استعفاء" مردم دراین مرحله کمتربدنبال رای خود بودند و بیشتر بدنبال همبستگی فراگیری هستند که جلوه آن در شعار "ایران شده فلسطین، مردم چرا نشستین" و یا "نترسید نترسید، ما همه باهم هستیم" متبلور میشود.
آنان با ایجاد همبستگی و با طرح شعارهای جدید پا را فراتر از شعار "رای من کو" و "رای منو دزدیده، با رای من پز میده" گذاشتند و دولت کودتا و رئیس جمهور آنرا مورد تهاجم قرار دادند تا هم رژیم را مجبور به عقب نشینی نمایند و بدین وسیله موسوی را بجای احمدی نژاد به صندلی ریاست جمهوری بنشانند و هم نشان دهند که احمدی نژاد نمی تواند و نباید نماینده ایران و ایرانیان باشد.
دشمنی مردم با احمدی نژاد بعد از سخنرانی او در میدان ولی عصر به اوج خود رسید بویژه احمدی نژاد در آن سخنرانی معترضین را چهار تا خس و خاشاک خطاب کرد. مردم با شعارهای خود پاسخ دندان شکنی به او دادند. شعارها عبارت از "مرگ بر کوتوله دیکتاتور و "احمدی بهوش باش، ما ملتیم نه اوباش" و "برادر رفتگر، محمود برادر و ببر" و "خس وخاشاک توئی، دشمن این خاک توئی" بودند.
مردم تا قبل از نماز جمعه تاریخی سید علی خامنه ای فکر می کردند با اعتراضات خود بالاخره دل خامنه ای را بدست خواهند آورد و او بعنوان رهبر نظام پا درمیانی خواهد کرد و از طریق شورای نگهبان یا شورای تشخیص مصلحت نظام راهی برای حل منازعه پیدا خواهد کرد و دقیقاً بدین خاطر است مردم تا این زمان هیچگونه شعاری علیه او سر نمی دادند. وقتی مردم در خیابانها و یا پشت بامها شعار "مرگ بر دیکتاتور" را فریاد می زدند هدفشان شخص احمدی نژاد بود. خامنه ای در نماز جمعه ۲۹ خرداد با دفاع مستقیم از احمدی نژاد و گفتن اینکه اصلا و ابدا در نظام مقدس جمهوری اسلامی تقلبی، دروغی و غارتی صورت نگرفته است نشان داد که قصد عقب نشینی و کوتاه آمدن ندارد و اشاره کرد هر کسی حرف اش را اطاعت نکند مستوجب شکنجه و مرگ می باشد. او با فرمان قتل عام مردم چنان کبوتر سفید صلح را به مسلسل بست که حتی کودن ترین ها هم فهمیدند که متقلب اصلی و سر دسته کودتاچیان و چماقداران خود ایشان است. بعد از این سخنرانی است که مردم متوجه عمق جنگ قدرت در درون نظام میشوند وبا جسارت بیشتری به خیابانها می آیند. احاد ملت با سر دادن شعارهای ضد خامنه ای نشان دادند که دیکتاتوراصلی خود خامنه ای است و با این اقدام بیان کردند که دیگر انتخابات و ابطال آن مسئله اصلی آنان نمی باشد و از دستور کارشان خارج شده است زیرا در کادر نظام نه خود و نه فرزندانشان آینده ای نخواهند داشت و ادامه حیات در نظام ولائی ذلت و بردگی محض خواهد بود ودقیقاً در این مرحله از جنبش است که شعار"می جنگیم، می میریم، ذلت نمی پذیریم" مطرح میشود. با قتل ندا و دیگر نداها در روز ٣۰ خرداد و روزهای بعد شعارها رادیکالیزه تر میشوند و در این مرحله است که رهبر مستقیماً مورد تهاجم قرار می گیرد شعار"مرگ بر دیکتاتور"، "احمدی جنایت می کنه، رهبر حمایت می کنه" و "مرگ بر خامنه ای" و "جمهوری اسلامی، نمی خوایم نمی خوایم" و "رهبر جنایت می کنه، دولت حمایت می کنه" در سراسر ایران طنین می اندازد. مردم با طرح شعار"توپ و تانک چماقدار، دیگر اثر ندارد" و یا " حکومت جنایت، نابود باید گردد" و "تا مرگ این حکومت، نهضت ادامه دارد" و "همبستگی، اتحاد، برای سرنگونی" عملاً به رژیم می گویند ما تصمیم گرفته ایم به جنبش آزادیخواهانه خود تا سرنگونی ادامه دهیم و هیج چیز حتی توپ، تانک و چماقدارهایی از قبیل لباس شخصیها و سپاهیان و بسیجیان جلو دار ما نیستند. درست در این مرحله است که مردم با طرح شعار "رهبر ما قاتله، ولایت اش باطله" و یا "خامنه ای پینوشه، دستگیر باید بشه" اصل نظام یعنی ولایت مطلقه فقیه را نشانه می گیرد و این امر چیزی جز نفی ولایت مطلقه فقیه و استبداد او معنی دیگری نمی تواند داشته باشد.
مردم با طرح این شعارها به جهانیان خاطر نشان ساختند که ما دیگرتاب و تحمل خامنه ای مستبد و بازیچه اش احمدی نژاد را نداریم و آنان نماینده ما ایرانیان نیستند زیرا آنان جنایتکار و فاسد می باشند و با شعارهایی مانند "حکومت جنایت، نابود باید گردد" و یا "حکومت استبداد، نابود باید گردد" علت آنرا بیان ساختند.
رفسنجانی در نماز جمعه ۲۶ تیر در نقش فوق رهبر تلاش داشت تا دو طرف را آشتی دهد و پیشنهاد کرد: دولت زندانیان را آزاد کند و از خانواده های عزا دار دلجوئی نماید و... در عوض موسوی و کروبی از طریق قانونی مشکل شان را حل کنند. حل منازعه از طریق قانون یعنی قبول تصمیم شورای نگهبان و در نهایت قبول احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور ایران می باشد.
مردم همیشه در صحنه احساس خطر کردند و از ترس سازش و مذاکره شعار دادند "شهید ندادیم که مذاکره کنیم" و "ما کشته ندادیم، که سازش کنیم" و یا "حسین حسین شعار ماست، موسوی افتخار ماست" و یا "موسوی موسوی، حمایتت می کنیم" یعنی موسوی تسلیم نشو ما با تو هستیم. مردمی که قبل از سخنرانی هاشمی رفسنجانی شعار می دادند "هاشمی هاشمی، سکوت کنی خائنی" همان روز بعد از سخنرانی هاشمی در خیابانهای اطراف میدان انقلاب و دانشگاه فریاد می زدند " هاشمی هاشمی، سازش کنی خائنی" و بخاطر اینکه آب پاکی روی دست همه بریزند با طرح شعار "مجتبی بمیری، رهبری رو نبینی" اعلام کردند مشکل ما ولایت فقیه در هر نوعش می باشد، ما تنها با خامنه ای بعنوان ولی فقیه مخالف نیستیم بلکه با هرکس بعنوان ولی فقیه و هرگونه ولایت مطلقه ای مخالفیم .
با ارائه طرح رفراندم از طرف خاتمی بعنوان آخرین راهکار قانونی حل مشکل انتخابات برای مدت کوتاهی شعار "رفراندم رفراندم ،این است شعار مردم" مطرح شد ولی هنگامیکه رفسنجانی ادعا کرد در سطوح بالای نظام، جنگ قدرت وجود ندارد و گفت «امید من به رهبری است که با توجه به افکار و تجربه خودشان برای حل مشکلات جاری اقدام کنند» و افزود «ایشان شخصیتی نواندیش و پیشرو در مسائل مختلف هستند» اطاق وجدان عمومی مردم دست بکار شد و آنان در تظاهرات خود با طرح شعارهای "ما می گیم شاه نمی خوایم، اسمش رهبر می زارند" و یا "آزادی، آبادی، مرگ برجمهوری اسلامی" و "موسوی بهانه است، کل نظام نشانه است" مخالفت کامل خود را با کل نظام اعلام کردند و در نتیجه در روز چهلم ندا و دیگر شهدای راه آزادی مردم با سر دادن شعار«استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» بیزاری خود را از رژیم ولایت مطلقه فقیه اعلام نمودند و برای جایگزینی جمهوری اسلامی، جمهوری ایرانی را بر اساس استقلال و آزادی پیشنهاد کردند. آشکار است که این شعارها متعلق به کلیه معترضین نیستند زیرا تنوع شعارها در روزهای مختلف و چه بسا در یکروز و در یک زمان نشاندهنده آنست که انسانهای مختلف با عقاید مختلف در برابر یک دشمن مشترک قرار گرفته اند زیرا درد مشترکی دارند و ایرانی آباد و آزاد را آرزومندند. اما همین مردم که دارای عقاید مختلفی هستند از طریق شعار بما می گویند ولایت فقیه را نمی خواهند ولی آزادی را طلب می کنند. طرح شعار "آزادی، آبادی، مرگ بر جمهوری اسلامی" بیانگر آنست که آنان می دانند بدون برچیده شدن نظام استبدادی ولایت مطلقه فقیه، ایرانی آباد و آزاد نخواهند داشت. بدین خاطراست که مردم با طرح شعار"استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" آینده خویش را جستجو و متجسم می کنند، آنان در واقع در پی گمشده خود هستند. گمشده ای که با کودتای خمینی علیه آقای بنی صدر اولین رئیس جمهور مردمی و ضدولایت فقیه ایران و روی کار آمدن سلسله روحانیت ناپدید و محو شد. بهیچوجه فکر نکنیم طرح این شعار اتفاقی است. سالهاست مبارزین راه استقلال و آزادی این شعار و مضمون آن را بهمراه بیان آزادی چه در ایران و چه در خارج تبلیغ و ترویج می نمایند و قصد دارند تجربه ناتمام شده انقلاب ۱٣۵۷ را به پایان برسانند.
از این پس جنبش آزادیخواهانه مردم وارد مرحله تازه ای میشود زیرا نتیجه و روند این شعارها آشکار می کند که این جنبش ضمن نفی کامل نظام ولایت مطلقه فقیه بدنبال حکومتی مردمسالار است که در آن همه احاد ملت از حقوق مساوی برخوردار باشند و فرد فرد اعضاء جامعه حق برابر در مدیریت و رهبری جامعه خویش داشته باشند. وقتی این حق جزء حقوق شهروندی شود همکاری و برابری بین آنان حاکم میشود و در اینصورت است که تک تک شهروندان هم مسئول سرنوشت خویش و هم مسئول سرنوشت دیگران میگردند.
در حکومت مردم سالارآحاد ملت با همکاری و همراهی یکدیگر رشد خواهند کرد. زندگی در رشد و شادابی آنان را به بهروزی خواهد رساند زیرا در این حکومت کسی بر کسی فرمانروائی نخواهد کرد و کسی بر علیه دیگری زور و خشونت بکار نخواهد برد، وقتی که زورنباشد روابط قوا از بین می رود. زمانی که گروهی قدرت را در دست بگیرند برای حفظ قدرت خود مجبورند بر علیه دیگران زور بکار ببرند و در این شرایط است که روابط قوا بر اساس حفظ قدرت تشکیل میشود. در حکومت مردمسالار دیگر گروه خاصی نباید بر مردم حکومت کند تا از امتیازات ویژه ای برخوردار باشد. دیگر هیچکس مثل رهبر، پیشوا، پیشگام، مقتدا، ولی امر، امام و شاه حق ندارد در حاکمیت مردمی ادعای سهم و یا امتیازویژه ای نماید. در این نوع حکومت حاکمیت از آن مردم است و مردم خود تعیین کننده سرنوشت خویش خواهند بود.
اضافه کنیم تا زمانی که شعار استقلال و آزادی برای مردم به یک فرهنگ و اصل اساسی زندگی تبدیل نشود و در بین مردم و جامعه نهادینه نگردد نباید انتظار داشت عدالت اجتماعی و حقوق بشردرجامعه گسترش یابد. اگر مردم دمکراسی می خواهند و جدائی دین از دولت را طلب می کنند باید خود از حقوق و حاکمیت خود صیانت کنند و حافظ منافع خویش باشند و این امر را مبدل به یک عادت روزانه نمایند. در غیر اینصورت بازهم به اشکال و عناوین مختلف استبداد بوجود خواهد آمد و همین آش و همین کاسه خواهد بود.
تا اینجا تلاش شد وضعیت جبهه مردم را از دل شعارها تشریح کنیم و اگر بخواهیم آنرا بطور خلاصه باز گوئی نماییم باید گفت: در طی دو ماه گذشته جنبش آزادیخواهانه مردم با استواری، روی پاهای خود ایستاده است. مقاومت حق طلبانه مردم تا کنون توانسته است تعادل نظام را به نفع خود برهم زند و شکاف درون قدرت را عمیق تر و غیر قابل حل گرداند. مردم با طرح شعارهای خود علیه نظام ولایت فقیه به خامنه ای و باند ش نشان دادند که دیگر مشکل شان انتخابات نیست بلکه مشکل شان کل نظام است و قصد تعیین و تکلیف با آن را دارند و برای رهائی از یوغ استبداد و رسیدن به ایرانی آباد و آزاد از هیچ چیز حتی توپ و تانک هراسی ندارند.
چنبش آزادیخواهانه از برکت ایستادگی و مقاومت خستگی ناپذیرمردم امروز در بهترین شرایط قرار دارد. شکاف لاینحل در قدرت- بی اعتباری بی مانند رژیم در نزد کلیه کشورهای جهان و بنیادها و سازمانهای بین المللی- عدم مشروعیت رژیم در بین ایرانیان و جهانیان- ورشکستگی اقتصادی رژیم بهمراه مشکلات غیر قابل علاج- تهی شدن رژیم از مشروعیت قانونی و دینی - ترس شدید مافیای نظامی- مالی حاکم به رهبری سید علی خامنه ای از مردم. اگر رژیم با بدترین شیوه های ممکنه به سرکوب و کشتار مردم پرداخته است بدین دلیل است که می ترسد و کسی که می ترسد سعی می کند دیگران را بترساند تا خود را قوی نشان دهد.
جنبش را باید ادامه داد زیرا رژیم امروز در ضعف تمام بسر می برد و از ایرانیان هراسان است چون هیچ چیز جز پول نفت و اسلحه برای قتل و عام مردم برایش نمانده است. اگر امروز رژیم دست به بدترین جنایات می زند و تجاوزجنسی به زندانیان را اعم از مرد و زن بطور غیرقابل انکار و تصوری شدت بخشیده است بخاطر آنست که خود را در آستانه مرگ می بیند. پس با ادامه جنبش و به نتیجه رساندن آن ما ایرانیان هم خودمان را و هم میهن مان را از شر این مستبدین خلاص خواهیم کرد در غیر ایصورت ذلت و خواری و اسارت هرچه بیشتر نصیبمان میشود. بنابراین راه جنبش آزادیخواهانه مردم راهی برگشت ناپذیر است و برای رهائی از یوغ استبداد حاکم باید اهدافمان را روشن و شفاف بیان نمائیم.
Fa_rastgou@yahoo.com
|