ستاره چیدن


خسرو باقرپور


• اینجا
صدای چلچله هم زخمی است
چمن ز رنگ خودش خسته است
و اول پاییز
آغاز هر سال است
که یک فصل دارد.

یاد بنفشه در قاب است
و صدای چکاوک
                محبوس جعبه ی موسیقی
و رنگ خاکستری ی اشیاء
در هیچ پس زمینه ای
از رنگ های دیگر نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٨ تير ۱٣٨٣ -  ۲٨ ژوئن ۲۰۰۴


 
 
دوشنبه ٨ تیر ١٣٨٣ – ٢٨ ژوئن ٢٠٠۴

از کران تا بی کرانه ی
               این آسمان همیشه شب
دیگر پرنده ای پر  نمی کشد
مثل رودی که بخشکد
و ماهیانش همه بمیرند.
 
بر این چند نخلِ قابِ عکسِ قدیمی،
که رنگ سبز جاویدشان،
تحفه ی شعله های باد جنوبی
                                 و نوازش ماهتاب تابستان بود
دیریست
یک پرنده ی آشنا ننشسته است
 
اینجا،
صدای چلچله هم زخمی است
چمن ز رنگ خودش خسته است
و اول پاییز،
آغاز هر سال است
که یک فصل دارد.
 
یاد بنفشه در قاب است
و صدای چکاوک
                 محبوس جعبه ی موسیقی
و رنگ خاکستری ی اشیاء
در هیچ پس زمینه ای
از رنگ های دیگر نیست
 
بنفشه  غرق عرق می شود
رنگ ها  آغاز به شدن می کنند
و همه ی چکاوک ها
با شادی شورانگیزی می خوانند
زمانی که شعله ی الکل،
از دالان رگ های ملتهب
زبانه می کشد
و با صعود سرخوشانه ی خویش،
روزنه ی تاریک مردمک ها را می گشاید
 
حالا،
با چشمانی باز،
می شود نردبان خیال را آرام برداشت،
آن را به سینه ی ماهِ تمام  محکم کرد،
سرخوش از آن بالا رفت،
آهی از سر دلتنگی و شوق کشید،
و خوشه ای ستاره از تاکستان آسمان وطن چید.