سخنانی که هیچگاه پخش نشد
فیروز نجومی
•
وقایع اخیر نشان داده است که پیروی از خط امام، که رئوس آن در «سخنانی که هیچگاه پخش نشد،» ارائه گردیده است، بجای اینکه به بیرون رفت از بحران بیانجامد، منجر به ورشکستگی رژیم دین و تشدید بحران شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۶ مرداد ۱٣٨٨ -
۱۷ اوت ۲۰۰۹
اخیرا سخنانی از امام خمینی در رسانه های اینترنتی انتشار یافته است که گفته میشود "هیچکاه پخش" نشده است. شاید هم که زیاد تصادفی نباشد که این سخنان در چنین شرایطی منتشر میشود. چرا که رژیم اسلامی در همان نقطه ی عطفی قرار گرفته است که در زمان ایراد این سخنرانی واقع بوده است: بحران مرجعیت و مشروعیت. بحران است که نشان میدهد که درون مایه رژیم ها از چه چیزی ساخته شده است. از آنجایی که حکومت دین، واپسگرا ست، برای حل بحران بگذشته مینگرد. سخنانی که هیچگاه پخش نشد، بیان این حقیقت است که در رو در رویی با بحران، امام به گذشته باز میگردد و راه خروج از بحران را در برگی از فصل رسالت می یابد. امام در پایان سخنرانی خود صریحا اعلام میکند که اگر چه اسلام، دین «تربیت» است، اما، آنکه تربیت پذیر نیست، باید که گردنش را زد. هم چنانکه رسول الله خود در یک روز گردن ۷۰۰ تن از یهودیان تربیت ناپذیر را زده است.
بعید است که کسی «سخنانی که هیچگاه پخش نشد،» بشنود و دچار خوف و وحشت نشود. این سخنان فرا خوانی ست به سوی خشم و خشونت و بیرحمی و یا عمل با قاطعیت و باور انقلابی در انهدام و نابودی مخالفین نظام اسلامی. شاید بهمین دلیل بوده است که این سخنرانی تاکنون مخفی نگاهداشته شده است. مبادا که سندی بشود بر ماهیت خشونت و خونبار امام و اسلام. این سخنرانی را باید نقطه عطفی در تاریخ ظهور رژیم اسلامی دانست. اما شرایط کنونی درست یاد آور همان شرایطی ست که امام خمینی این سخنرانی را ایراد نمو. پس چه باک که یکبار دیگر امام را از گور بیرون کشیده و او را زنده ساخته و از وی طلب امداد کنند. چرا که شرایط بسیار بحرانی ست.
بدون تردید خشم و خشونت و بیرحمی در مقیاسی که امام خمینی بدان رجوع و بکار گیری آنرا در برون رفت از بحران موجود، پیشنهاد میکند، میتواند به استحکام و تداوم رژیم در فضایی وحشت بار بیانجامد، و درد و رنج حاصل از بحران را تسکین دهد. اما آنرا ریشه کن نمیسازد، چون خشک است و انعطاف نا پذیر. لذا، ضرورتا بار دیگر با آن روبرو میشود. اما اینبار، عمیقتر و بسیار خطرناک و کشنده تر. خمینی دلیل بروز بحران را نتیجه خطاهایی میداند که ناشی از بی تجربه گی بوده است. او میگوید: «ما دو دسته بوده ایم یکی از مدرسه آمده بودیم و یک دسته از خارج آمده بودیم. ما نه آن تجربه انقلابی را داشتیم و نه آنها انقلابی بودند.» یعنی که وقتی که بر مسند قدرت جلوس یافته بودند بی خبر از بازی و نرد قدرت بودند. یعنی که نه لشگر سپاهی داشتند و نه تیغ و تازیانه ای.
اما، هم اکنون با وجود سی سال تجربه انقلابی و دانش مهارت در قدرتمداری، اجتناب از آن خطاها است که امام یکایک آنها را بر میشمرد، رژیم دین را بار دیگر با بحران مرجعیت و مشروعیت روبرو ساخته است. سی سال سرکوب و خفقان، زندان و شکنجه و اعدام های روزانه دسته جمعی در حضور تماشاچیان در پیروی از خطی که امام در«سخنانی که هیچگه پخش نشد،» ارائه داد ، نه تنها تداوم رژیم را تضمین نساخته است بلکه بنیان آنرا بلرزه انداخته است.
اگر در آن زمان خط امام برای حل بحران مبنی بر بکارگیری خشم و خشونتی و بیرحمی که در اسلام و شخص رسول الله نهفته است، موثر واقع گردید، به آن دلیل بوده است که ملت هنوز دین سالاری را تجربه نکرده بودند. از رفتار و گفتار دین، در زمانیکه تاج قدرت را بر سر نهاده است چیزی نیاموخته بودند. نمیدانستند که دینِ منبر ی چیزی ست بسیار متفاوت از دین، بر مسند قدرتمداری. درست است که ابزار خشم و خشونت، وسعت و سامان یافته، اسیران زخمی و نیمه جان را بدون بازرسی و محاکمه بر برا نکارد ها تیر باران نمیکنند و با زره و کلاه خود بمیدان میآیند. اما شیر خواره ی آنزمان جوانی، ست برومند، که فهمیده است که حکومت دین سالار مساوی است با تحقیر و خواری و یا اسارت و بندگی. علیرغم این تغییرات ساختاری ست که رژیم خامنه ای در مسیر خطی قرار گرفته است که سخت ورشکسته گردیده است: خط امام.
در اینجا سزا ست که به متن سخن رانی رجوع کنیم به آن امید که بر رابطه ی سخنرانی امام که با تقریب میتوان گفت در حدود ۲٨ سال پیش از این ایراد شده است، با شرایط کنونی، کمی نور بپاشیم.
امام در« سخنانی که هیچگاه پخش» نشد ه است، از لغات و واژه هایی استفاده میکند که از بحرانی بودن اوضاع خبر میدهد. امام پیوسته از «گرفتاری ها» و «ضایعات» ی که با آن دست بگریبان شده است، سخن میراند. از آنها، همه دلی پر از خون دارد. بهمین دلیل امام در این سخنان، خطبه سیاسی و روضه شهادت را با هم با زبر دستی مخلوط میسازد و مرزهای دین و قدرت را در هم فرو میریزد. امام بحرانی بودن شرایط را چنین تعریف میکند:
"مدتها ست یا عزای عمومی اعلام میکنیم یا تشیع جنازه میکنیم یا اینها قتل عام میشوند. ما انقلاب را راه نبردیم. کار ما این شده است که پاسدار ها ی ما اینطور کشته میشوند.»
اگرچه امام معصوم است و خطا ناپذیر، با این وجود امام خمینی با آه و افسوس بسیار به خطاهای خود اعتراف میکند و اظهار میدارد که ما باید اشتباهات گذشته را جبران کنیم. که اگر این خطاها را نکرده بودیم دچار این گرفتاریها نمیشدیم. امام همچنین به سرزنش خود میپردازد و میگوید:
«ملت انقلابی عمل میکند و ما نکردیم. ما مقصریم یا قاصر- در پیشگاه ملت جواب باید بدهیم...مردم ریختند... لانه فساد را بیرون کردند به پیروزی رسیدند. وقتی امر بدست ما افتاد انقلابی عمل نکردیم.»
بنابراین، مهمترین خطایی که امام خود را برای ارتکاب بدان سرزنش میکند، آنست که «انقلابی» و «قاطعانه» عمل نکرده است. اما تنها در متن سخنرانی است که در می یابیم که منظور او از انقلابی و قاطعانه عمل کردن، چیزی جز بکار گیری ابزار خشم و خشونت و بیرحمی نیست - که بعدا به یکی از از ویژگی های برجسته خط امام تبدیل میشود.
امام اظهار میدارد که یکی از آن خطاهای جبران ناپذیر، گوش فرا دادن به «مصلحت اندیشان» بوده است -که حرف های غربیها را میزده اند و تقاضای آنها مبنی بر عفو مخالفانی که دست شان بخون آلوده نبوده است. او این عفو و بزرگواری و بخشایش را یکی از آن خطاهایی بشمار میآورد که سبب بوجود آمدن بحران و گرفتاریها و ضایعاتی سنگین گردیده است . زیرا که، امام خاطر نشان میسازد، هم انیان اند که «ریخته و توطئه» میکنند. کمی بعد امام اعتراف میکند که:
«اگر از همان آغاز پیروزی انقلاب مثل انقلابات دیگر جهان عمل کرده بودیم و درها را بسته بودیم...تمام رفت و آمدها را منقطع کرده بودیم و تمام این گروه ها را خفه کرده و منحل کرده بودیم و با شدت عمل میکردیم این گرفتاریها برای ما پیش نمیآمد.»
گویا امام از بکار گیری طبع ملایم و خوی نرم خود، سخت پشیمان است و احساس ضعف میکند و افسوس میکند که چرا تیغ و تازیانه را از همان آغاز بکار نگرفته است و یا در بکار گیری خشم و خشونت و بیرحمی، تردید نشان داده است. آیا این همان مشی ای نیست که راه و روش رژیم دین برهبری خامنه ای- احمدی نژاد، پیروی تعیین و تعریف میکند: قاطع و انقلابی: بگیر و ببند و بزن و بکش و بعد انکار نموده، پرچم عدالت و برابری را بدوش بکش. اگر امام برای تحکیم و تداوم نظام دست به کشتار احزاب و گروه هایی زد که در دین باوری آنها شک و تردید بسیاری وجود داشت. رژیم کنونی کسانی را به زنجیر و شکنجه میکشد که خود روزی از یاران نزدیک و یا در شمار سپاهیان امام بوده اند. همه دیندار و مومن و با تقوا و پرهیز کار بوده اند. رژیم دین گلوله های آتشین خود را بر قلب و شقیقه کسانی می نشاند که دهان خود را به آوای الله اکبر گشوده اند. این تنها میتواند بر ورشکستگی رژیم دین و خط امام، دلالت کند.
اما، دل امام را یک خطا بیش از هر خطای دیگری پرخون ساخته بوده است و آن تشکیل دولت موقت بوده است که پیوسته با پشیمانی و ندامت از آن یاد میکند. وی در این راستا اظهار میکند که از آغاز باید یک دولت قاطع و جوان را که بتواند مملکت را اداره کند، بکار میگماردیم. ولی اینطور نشد و خطا واقع شد. امام از انتخابات نیز بسیار نا خرسند و نا خشنود بوده است. زیرا که نتوانسته است فرد دلخواه را بر گزیند. لذا میگوید: فردی «انتخاب شد و خطا شد.» از همین روی به مجلس سفارش میکند که « باید یک دولت متد ین صد در صد اسلامی و قاطع» را بر گزیند.
آیا میتوان تردیدی داشت که گزینش احمدی نژاد برای ریاست جمهوری در سال ٨۴ در پیروی محض از این فتوای امام بوده است؟ احمدی نژاد با مقایسه با رقیب نهایی خود هاشمی رفسنجانی در سال ٨۴ و دولتهای پیشین، دارای تمام آن خصوصیاتی بود و هست که امام بدان اشاره میکند: جوان، انقلابی، قاطع، متد ین و صد در صد اسلامی. آیا میتوان شخصی را در سراسر ایران و شاید جهان یافت که اعتقاد ش از احمدی نژاد به مرجعیت، به قداست ولایت فقیه، به مدیریت جهانی امام عج، عمیق تر و راسخ تر باشد؟ سراسر تسلیم و اطاعت باشد؟ حکومت آیت الله و حجت الاسلامها در پیروی از فتوای امام شخصی را برگزیده اند که به نماد دین تبدیل شده است. ساده زیست است و اشرافی ستیز. با تقوا است و پرهیزکار. ژنده پوش است و رسته از مال و ثروت دنیا. در شیفتگی به امامت و رسالت، بر روی دست تمام علما، فقها و طلاب حوزه های علمیه بلند شده است. او لبریز از شجاعت و شهامت انقلابی ست و در پیروی از پیامبر و امام میتواند گردن نه ۷۰۰ نفر از«تربیت» ناپذیران، بلکه تعداد بیشماری از آنان را بزند و خون بسیاری را بریزد و سپس وضو گرفته و با طهارت تمام در سجده های طولانی، پوزه خود را در برابر الله بزمین بساید.
وقایع اخیر نشان داده است که پیروی از خط امام، که رئوس آن در «سخنانی که هیچگاه پخش نشد،» ارائه گردیده است، بجای اینکه به بیرون رفت از بحران بیانجامد، منجر به ورشکستگی رژیم دین و تشدید بحران شده است. اما نکته ای که شایان توجه است این است که اگر بپذیریم که رابطه ای وجود دارد بین فتوای امام خمینی و شرایط کنونی، جوش و خروش مردم معنا و مفهومی عمیق و سرنوشت سازی پیدا میکند. چون رد احمدی نژاد، رد یک فردی که از راه توطئه و ریاکاری، مسند قدرت را باشغال خود در آورده است، نیست بلکه رد فردی ست که نماد دین، و نماد انقلابی بودن و قاطعیت است.
سخنانی که هیچگاه پخش نشد
www.youtube.com
فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com
|