کره و مسائل بین المللی (۳)
گفتگوی سان وو لی با نوام چامسکی


سان وو لی - مترجم: ناهید جعفرپور


• من فکر می کنم راه دیگری هم وجود دارد. مشکل در خود آمریکاست. ما مردم آمریکا باید این تهدیدات را پس بگیریم بعد از کشورهای دیگر انتظارداشته باشیم که تصمیم گیری کنند. در غیر این صورت کره و ایرلند و هر کشور دیگری در مقابل تصمیمات مشکل قرار خواهند گرفت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۴ فروردين ۱٣٨۵ -  ۱٣ آوريل ۲۰۰۶


جواب: يک راه وجود دارد. آنهم راهی ساده برای حل اين مشکل. در واقعيت هم نزديک بود اين راه عمل کند. سال ۱۹۹۴ پيمانی بسته شد تا آنجائی که ما اطلاع داريم قرار شد گسترش تسليحات هسته ای در شمال کره متوقف شود. در مقابل کشورهای اروپائی و از همه مهمتر آمريکا قول دادند که که به آنها در گسترش تاسيسات اتمی برای تامين انرژی کمک کنند. سپس دولت بوش آمد سر کار و آنها را تحريک نمود و گفت ما به شما حمله نظامی خواهيم نمود. بله اين پايان آن پيمان و آن قرار مدار ها بود. در اين صورت کره ای ها هم شروع به غنی ساختن اورانيوم برای ساختن بمب اتم نمودند. تا چه حد پيش رفته اند ما نمی دانيم. اما راه هائی وجود دارد که از بروز خطر جلوگيری نمود. شما می دانيد هر چيزی امکان پذير است و راه ها بسته نيست. نبايد نشست تا همه چيز آنطوری پيش رود که نبايد رود. بايد احتمال توليد تسليحات اتمی را به حداقل رساند. راه های زيادی برای اين کار وجود دارد. يکی از راه ها اين است که آن پيمان را دوباره از سر گرفت. وقتی دسترسی به انرژی اتمی را برای آنها سهل نمود از عصبيت برای ساخت بمب اتم خواهيم کاست. از همه مهمتر بايد از تهديد کردن دست بر داشت.
سپس مشکلاتی وجود دارند که خيلی پيچيده ترند. مثلا بزرگترين مشکل ، مشکلی است که همواره از سوی محمد البرادی که همين اواخر جايزه صلح جهان را گرفت انکار می شود. اينکه تا زمانيکه توليد اورانيوم غنی شده آماده برای ساخت بمب اتمی انجام می پذيرد، بمب اتم هم ساخته خواهد شد. بنابراين برای اينکه خطر ساختن بمب اتم را به حداقل برسانيم بايد دو مسئله را توجه کنيم: اول اينکه کنترلی بين المللی بر توليد اورانيوم غنی شده داشت و بانکی به وجود آورد که تمامی ابزار غنی سازی و همچنين اورانيوم غنی شده جهان آنجا ذخيره گردد و توليد شود واگر کشوری برای اهداف قانونی احتياج داشت ( انرژی هسته اي) در اختيار آن کشور قرار داده شود. تقريبا از تاريخ ۱۹۹٣ اين پيشنهاد به جامعه بين الملل داده شده است اما آمريکا همواره آنرا بلوکه کرده است.
بالاخره در نوامبر ۲۰۰۴ به رای گيری کشيده شد و به احتمال قوی اين خود مهمترين رای گيری بود که سازمان ملل متحد تا کنون انجام داده است. نتيجه اين رای گيری ۱۷۴ به ۱ بود. آمريکا رای مخالف داده بود. دو کشور رای ندادند : اسرائيل و بريتانيا حرف اسرائيل انعکاس حرف آمريکا بود. به اين خاطر هم رای نداد. اما بريتانيا جالب تربود. سفير بريتانيا در اين نشست سازمان ملل متحد گفت که چرا رای نداد. اينکه بريتانيا با اين پيمان موافق است اما با طريقه ای که اين پيمان فرموله شده است مشکل دارد. در هر حال رای گيری ۱۷۴ به يک بود و بريتانيا جانب آمريکا را گرفت. اين مسئله نشان دهنده اين است که تونی بلير چگونه می انديشد. ادامه زندگی انسانها برای تونی بلير ارزشش بسيارکمتراز اطمينان خاطربرای قدم زدن در مزرعه جرح بوش است. البته در آمريکا در باره اين مسئله هيچ جا گزارشی داده نشد. نميدانم آيا در کره جنوبی در باره اين مسئله گزارشی داده شد يا نه . در واقع اين مسئله می توانست به از بين بردن تسليحات اتمی بيانجامد. همچنين البرادی هم برای يک اقدام دوم اصرار داشت: توافق بر روی قرار داد منع تسليحات اتمي. به اين صورت که دولت هائی که تسليحات اتمی ندارند قبول کنند که تسليحات اتمی نسازند و کشورهای دارای تسليحات اتمی قول دهند که تسليحاتشان را از بين ببرند . آيا آنها اين چنين کردند؟ هيچکس اين کار را نکرد. به آمريکا هم اعتمادی نيست. آمريکا برای اولين بار تحت رهبری بوش می گويد که بندهای اين پيمان شامل حال آمريکا نخواهد بود.
خوب حالا، اگر کشورهای دارای تسليحات هسته ای دين خود را نسبت به اين پيمان عمل نکنند، کشورهائی هم که تسليحات هسته ای ندارند اين کار را نخواهند نمود. شايد نتوانيم موفق شويم جلوی فجايع زيست محيطی را در جهان بگيريم اما خطر تسليحات اتمی را خيلی ساده می توان به حداقل رساند. کشورهای اتمی چون آمريکا بايد قراردادهائی را امضا کنند حتی اگر شد ه توسط حکم دادگاه بين المللی که طبق آن موظف باشند تسليحات اتمی خويش را از بين ببرند. ما درست عکس آنرا انجام می دهيم. به اين صورت که بايد کنترلی بين المللی بر توليد ابزاری که برای ساخت تسليحات اتمی ضروری است وجود داشته باشد. اين مسئله باعث می شود که خطر اتمی تا آنجا که ممکن است از بين برود. افزون بر اين بايد اقداماتی شود تا تسليحات اتمی که در حال حاضر وجود دارند از بين برده شوند شوند تا خطری را ايجاد نکنند. تا زمان آمدن دولت بوش اين اميد وجود داشت و پيشرفتهائی هم در اين رابطه حاصل شده بود. اما با آمدن بوش همه چيز پايان يافت. اين ها مشکل های قابل حل می باشند و سرنوشت جهان بسته به اين اقدامات دارد. فجايع زيست محيطی دراز مدتند و ما نمی دانيم که مشکلی قابل حل خواهند بود يانه . اما مطمئنا کارهائی هست که بايد در اين رابطه انجام پذيرند.
سئوال: شما در باره تقسيم شبه جزيره کره چه فکر می کنيد؟ چگونه می توان اختلافات کره جنوبی و آمريکا را از يک سو و تلاش های کره جنوبی برای آشتی مجدد با کره شمالی را از سوی ديگر حل نمود؟
جواب: کره جنوبی در يک موقعيت مشکل قرار گرفته است. از يک سو بايد مثل هر کشوری ديگر به روابطش با آمريکا برسد و از سوی ديگر بايد تهديدات امنيتی اش را تقليل دهد و وضعيت زندگی اش را بهبود بخشد و اين دو کار در مسير های متفاوت بايد صورت پذيرند. کره جنوبی تنها کشوری نيست که در مقابل اين وضعيت قرار گرفته است. برای مثال ايرلند را در نظر می گيريم. دولت ايرلند به آمريکا اجازه داده است که از فرودگاه بزرگی برای فرستادن ارتش و ابزار جنگی به عراق استفاده کند و به احتمال قوی برای " تحويل جنس " اين جمله ايست که در ايرلند برای شکنجه بکار می برند. در حال حاضر بحث مهم ايرلند همين است که آيا دولت اين اجازه را می دهد؟ دولت ايرلند می گويد " در آنجا يک غول بسيار بزرگ است که بسيار خطرناک است و ما نبايد او را عصبی کنيم".
ما در مقابل يک انتخاب قرار گرفته ايم. آيا ما با اين شکنجه ها و حمله های جنگی همراهی می کنيم زيرا که نمی خواهيم باند های مافيائی را عصبی کنيم؟ من فکر می کنم راه ديگری هم وجود دارد. مشکل در خود آمريکاست. ما مردم آمريکا بايد اين تهديدات را پس بگيريم بعد از کشورهای ديگر انتظارداشته باشيم که تصميم گيری کنند.در غير اين صورت کره و ايرلند وهر کشور ديگری در مقابل تصميمات مشکل قرار خواهند گرفت.
سئوال: شما در باره فروپاشی سوسياليسم شوروی چه فکر می کنيد؟
جواب: اول اينکه فروپاشی سوسياليسم به وقوع نپيوسته است. زيرا که شوروی سوسياليسم نبود و سوسياليسمی در اين کشور انجام نپذيرفت. در واقع هم آنزمان من نظرم را نوشتم که اين سکته شوروی پيروزی کوچک برای سوسياليسم بود. من اگر بخواهيد در اين باره بيشتر توضيح می دهم .
سئوال: اين مسئله ای که اين چنين انعکاسی منفی از نئوليبراليسم است که ثروتمندان ثروتمند تر و فقيران فقير تر می شوند در کره هم هر روز جدی تر می شود. شما به نئوليبراليسم انتقاد کرده ايد. چه بديل هائی شما می بينيد؟
جواب: چيزی که به نئوليبراليسم ربط پيدا می کند خيلی ساده تصميمات سياسی هستند. اين تصميمات بسيار زيان آور بوده اند. کره جنوبی رشد کرده است و پيشرفت نموده است زيرا که به بنيان های نئوليبرالی توجه ای ننموده است. اين گونه کشورها مانند کره جنوبی ، تايوان و چين رشدی بی حد داشته اند. کشورهائی که قوانين نئوليبرالی را در نظر گرفته اند چون آمريکای لاتين وضعيتی غمناک داشته اند. نئوليبراليسم يک حقه اقتصادی است و حمله ای بزرگ به دمکراتی است. در واقع هدف نئوليبراليسم مدفون کردن اختيارات دولت هاست.
آيا بديل هائی وجود دارند؟ صد در صد بديل هائی وجود دارند. ما اين بديل ها را می شناسيم. اولين ۲۵ سال بعد از جنگ جهانی دوم برنامه های نئوليبرالی وجود نداشت. زمان زيادی از آن زمان نگذشته است. در واقع هم آنزمان در تاريخ اقتصاد روند بيسابقه رشد بود. همه جا سيستم رفاه گسترده بود و کره جنوبی هم اين دوره را می شناسد. از آنجا که قوانين نئوليبرالی رد می شد ، درجه رشد بالا بود. اين خود يک بديل است. و بالاخره زمانی که کره جنوبی بطور واقعی به بنيان های نئوليبرالی گردن نهاد و بازار مالی اش را ليبراليزه کرد سپس چند سال بعد فروپاشی بزرگ مالی دچارش شد. به احتمال قوی اين واقعه اتفاق می افتد زمانی که کشورها از قوانين نئوليبرالی پيروی کنند. بنابراين بهترين بديل اين است که اين قوانين را رد نمود و از قوانين عاقلانه پيروی نمود. قوانينی که از زمان های بسيارقديم شناخته شده اند و امروز هم از سوی کشورهائی که قوانين نئوليبراليسم را رد کرده اند اجرا می شود. برای مثال به آمريکا نگاه می کنيم. بخشا امريکا از قوانين نئوليبرالی پيروی می کند. نتيجه اين شد که آمريکا بدترين روند اقتصادی را در ۲۵ سال گذشته داشته است. مزد حقيقی بخش بزرگی از مردم آمريکا سقوط کرده است اين قبلا وجود نداشت. از سوی ديگر بايد از خود سئوال نمود که آيا همه بخش های دولتی آمريکا از اين قوانين پيروی می کنند؟ اقتصاد آمريکا بشدت به بخش های دولتی وابسته است. از کجا کامپيوتر ، انترنت ، هواپيما ، کشتی های باری و يا لزر آمد؟ اين گونه چيزها مسلما از بخش های دولتی آمريکا آمد. بخشی ( ام ای ت) که اين چيزها را آورده است به بخش خصوصی وابسته نيست و دولتی است.
سئوال: اين کاملا شناخته شده است که آنها خود را سوسياليست های آزاد منش می دانند و هواداران آنارشی ـ سنديکاليسم هستند. آيا آنها تا حالا تلاش کرده اند ايده سوسياليسم آزاد منش و آنارشی ـ سنديکاليسم را بطور اجتماعی پياده نمايند و جامعه ای بسازند جز اينکه کتاب ها نوشتند و مقالات منتشر نمودند؟
جواب: افراد که نمی توانند اجتماعی را بنيان کنند. آنها تنها می توانند کمک کنند که پايه های يک جامعه آزاد انديش ساخته شود. اين مسئله به شکل های متفاوت صورت می پذيرد. در چنين جامعه ای کارگران بايد کنترل بر صنايع را بعهده بگيرند. در چنين جامعه ای اجتماعات خودمختارمی باشند و مثلا امروزه جنبش های مردمی وجود دارند که تنها برای دمکراسی و آزادی فرياد می زنند.تمامی اين ها، قدم ها و تلاش هائی است که قدرت کنسرن ها را محدود می سازد. تمامی اين قدمها جامعه را بسوی يک جامعه آزاد با همکاری های اجتماعی می کشاند. هيچ چيزی در جهان وجود ندارد که بخواهيم تنها با تکان دادن يک انگشت بدست آوريم. آدم ها می توانند هر جا که باشد جامعه ای به وجود آورند که تنها ۲۵ نفر عضوش باشند و اينطوری زندگی کنند. خيلی خوبه اما هيچ تاثيری روی ديگران ندارد. از اين رو مقالات و سخنرانی های من سازماندهی شده اند.
سئوال: چگونه و تا چه مدتی ميتواند آمريکا در تغيير شمال شرقی آسيا نقش داشته باشد و شما در باره صعود ناگهانی چين چه فکر می کنيد؟
جواب: زمانيکه ما به مقطعی دراز مدت از تاريخ نگاه می کنيم و بطور مثال تا قرن ۱۷ يا ۱٨ به عقب نگاه می کنيم، بعد می بينيم که مراکز رسمی و مراکز صنعتی جهان چين و هندوستان بوده اند و در واقع پيشرفته ترين کشورهای جهان بوده اند. ژاپن مثلا استاندارد سلامتی و بهداشتش بسيار بالا تر از اروپا بوده است. در آن زمان اروپا در شرايطی همراه با بربريت قرار داشت. اما در فاصله دو قرن بعد اروپا بخش اعظم جهان را فتح نمود. من در اين باره خيلی فکر می کنم که چه می شود که تاريخ چنين به عقب برمی گردد. درست عين همان زمانها يک دفعه چين چنين مجددا رشد می کند. تمدن چينی و تمدن هندی هزاران سال قدمت دارد. در حاليکه اروپا خيلی جوان است. اروپائی ها در ابتدا اقوام و قبيله هائی بودند که يکجا ساکن نبودند. منظور من اين است که چين امروز اگر بطوری عاقلانه محاسبه کنيم و چيزی را که به نام قدرت خريد است در نظر بگيريم ، دومين اقتصاد بزرگ جهانست. من اشاره کردم که هندوستان هم در حال صعود است. اما بايد توجه نمود که هر دو اين کشورها مشکلات عظيم دارند. يعنی آنها مشکلات غيرقابل تصوری چون فقری گسترده ، نابرابری و انهدام محيط زيست داخلی دارند. اما چين و هندوستان قوی هستند و وابسته به سرمايه گذاران خارجی می باشند. زمانيکه ما به صادرات چين نگاه می کنيم، بخش بزرگی از اين صادرات به سرمايه گذاران خارجی تعلق دارند. بخشی از سوی چينی هائی که در خارج زندگی می کنند که باز هم به جهان چين تعلق دارند ولی بخشی ديگر را هم سرمايه گذاران آمريکائی و اروپائی در اختيار دارند.
وقتی شما به بخش ( های ـ تک) نگاه کنيد می بينيد که اين بخش چه گسترده است. آنها ذخيره های عظيم مالی دارند. درست امروز صبح يا ديروز آنها گزارشی جديد در باره ذخيره تخمينی مالی چين بيرون دادند و به اين ترتيب آنها بزودی همطراز ژاپن خواهند شد. ژاپن بزرگترين ذخيره مالی جهان را دارد. من فکر می کنم کره هم در رديف بالا قرار گرفته است.
اما شمال آسيا فعال ترين منطقه اقتصادی جهان است که رشدی سريع دارد وآنها کسانی هستند که بيشترين توسعه را داشته اند. در آنجا سه مرکز بزرگ صنعتی جهان قرار دارد: ژاپن ، چين و کره جنوبي. دليلی که چرا کره شمالی اين چنين مشکل جغرافيای سياسی است، اين است که کره شمالی اتصال سيستم شمال شرقی آسيا را قطع نموده است. زمانی که راه آهن سيبيری از کره شمالی به سوئول ادامه دارد و کره شمالی هيچ بخشی از اين سيستم نيست اين خود مشکل به وجود می آورد و دقيقا اين مسئله يکی از دلائل چاره جوئی برای حل اختلافات است. حل اختلافات له رابطه ميان آسيای شمالی و هندوستان کمک می کند و اين مسئله وضعيت اقتصادی آسيای جنوبی را بهتر می کند. در حال حاضرهم آنان در تلاشند خود را توسعه دهند. آسيای شمالی در حال حاضر به احتمال قوی نيمی از ذخيره ارز خارجی جهان را داراست.
يکی از بزرگترين مشکلات آنها دسترسی به منابع انرژی است و همانطور که می دانيد هم اکنون در سازماندهی آن می باشند. در چين شبکه امنيتی انرژی وجود دارد. شبکه ای که روسيه هم به آن وصل است و به احتمال قوی کره جنوبی هم با آنان همکاری می کند و شايد ژاپن و هندوستان هم همينطور.
آمريکا در باره اين مسئله نگران است. اين مسئله در جغرافيای سياسی از اهميت خاصی برخوردار است. همچنين همکاری شان گای هم وجود دارد. من نمی دانم که آيا کره جنوبی هم همکاری می کند يا نه؟ در واقع همکاری ميان چين و روسيه است که احتمالا کشورهای ديگری هم جلب نموده است و به نوعی قدرتی در مقابل ناتو است. به اين معنی که آنها می خواهند قدرتی در مقابل ناتو در آسيای مرکزی شکل دهند. زيرا که خودشان منافعی در آسيای مرکزی دارند و نمی خواهند که اين منطقه زير نفوذ آمريکا باشد. اين ها همه توسعه ای دراز مدت می باشند. توسعه ای که مطمئنا نتايجی به دنبال خواهند داشت. منظور من اين است که جهان در حال حاضر از سه مرکز اقتصادی تشکيل شده است. اين سه مرکز آمريکای شمالی ، اروپا و شمال شرقی آسياست. تنها بخشی که آمريکا از آنها پيشرفته تر است بخش نظامی آمريکاست.
ادامه دارد