کلامی چند در حق آنچه در نشریه "آخرهفته" بافته شده است!
آقای علی ‌جوادی پیاده‌ شوید وبا هم‌ راه‌ برویم!


امیر جواهری لنگرودی


• آقای دکترعلی جوادي، استاد دانشگاه وچندين مقامات حزبی وغيرحزبي، نشريه ای به مسئوليت خويش در" آخرهفته" به همين نام منتشرمی نمايد، که خودش نيزبه پخش آن مبادرت می ورزد. درشماره ماقبل آخرش که به آدرس ايميل ام نيزراه يافت، نکاتی دررابطه با معرفی سازمان کارگران انقلابی ايران (راه � ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۴ فروردين ۱٣٨۵ -  ۱٣ آوريل ۲۰۰۶


  آقای دکترعلی جوادي، استاد دانشگاه وچندين مقامات حزبی وغيرحزبي، نشريه ای به مسئوليت خويش در" آخرهفته" به همين نام منتشرمی نمايد، که خودش نيزبه پخش آن مبادرت می ورزد. درشماره ماقبل آخرش که به آدرس ايميل ام نيزراه يافت، نکاتی دررابطه با معرفی سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر)، داشت که سراسر بی پايه ومشحون ازنوعی کينه توزی و بدآموزی بود.راستش خواستم بلافاصله به ايميل جناب شان مطلب کوتاهی بنويسم تا شايدبکارش آيد. ولی دريافتم؛ اگرقراراست به نسلی که حافظه تاريخی اش را عمله اين نظام تاريک انديش زيرگرفته وتاريخ نويسان وراوی رويکردهای تاريخی اش درمعرفی سازمانهای چپ وسوسياليستي،امثال علی جوادی ها باشند،که روايت يکسويهنقل می کنند .
بد نيست که من نيزحقايقی چند، پيرامون سازمان راه کارگر، آنگونه که بودوهست رابه زبانی صريح وآشکاربنگارم ودرسطحی وسيعترجای دهم .
حقيقتا ترس برم داشت که اگرعلی جوادی دردولت آينده ايران، مثلا وزيرفرهنگ شودودرکيف خود چنين بدآموزی هايی آماده پاسخ گويی به سئوالات باورمندانش راحاضروآماده داشته باشد، به راستی برسرفرهنگ وتاريخ نانوشته ايران چه خواهدآمد؟ازاينروپاسخ ام به فرمايشات ايشان را به شکل زيرمی آورم وبرای همان نشريه وپايگاه خبری ايشان ارسال می دارم.البته برای من روشن است که آقای علی جوادی وهمگنان وی طرفی به پاسخ های مخالفين فکری شان نمی دهند. ولی دراين ميان رسانه کم نيست، مهم روشنگری است ورودررويی با تاريک انديشی ودرهم شکستن نقض غرض های امثال آقای علی جوادی تا اينگونه افسارنگسلند وگمان نبرند که علی آباد هم شهری ايست .
 
                                                                *******
آقای علی جوادی عضو دفتر سياسی حککا، جدا ازمديريت تلويزيون کانال يک، برای معرفی يک دنيای بهتر، سخنرانيهای اتاق ايران علی جوادی درپالتاک ومقاماتی چند، مرتب چند قلم مقالاتش نيزدرنشريات حزب واين اواخرنيزپايان هفته اش رابانشريه " آخرهفته " پُرمی نمايد تا هيچ روزهفته بيکارنباشد۰ ولی گاها همين پُرکاری وبال گردنش هم می شود .
گفتنی اينکه علی جوادی هرگاه فرصتی يابند، کمانه می کنندوباگردنی خميده نام ويادی ازما "راه کارگر"ی هاهم می برندتا هيچ پرسشی را بدون جواب نگذارد. چرا که پيشترو قبل ازانشعاب همين سالهای اخير، هم ايشان صاحب فصلنامه سياسي، اجتماعی وعلمی "پرسش" هم درولايت آمريکا بوده اند. ازهمين رو، جناب علی جوادي، کمترمواقعی می توانند بدون پرسش بمانند، همه گاه،آنهم نه به جد، بلکه به گزافه وگاه نمکين مزاج، پرسش ها را لُولی می کند وپرتاب می نمايد. بطوری که اين اواخردرشماره ۱۱(سال اول) تاريخ يکشنبه۱۳فروردين۸۵ (۲آوريل۲۰۰۶ )، دريکشنبه نامه "آخرهفته" ص۳، مطلبی رادرستون نامه های رسيده وعلی جوادی پاسخ می دهد. دراين شماره، ازقول پرسنده ای آمده است: "... می خواستم موضع شماوحزب کمونيست کارگری رادررابطه باگروه راه کارگردرگذشته وحال را بدانم..." علی جوادی درپاسخ اين پرسنده آورده است "... امامختصرا بايدبگويم که راه کارگرجناح چپ جنبشی است که فدائيان اکثريت جناح راست آن راتشکيل می دهد. کل اين مجموعه به سنت سنت ملی اسلامی تعلق دارد. جنبشی که خميرمايه آن را ترکيبی از باورهای ناسيوناليستی و اسلامی تشکيل ميدهد. اين مجموعه عليرغم سايه روشنهادر زير چتر دوم خرداد قرار داشتند، مدافع اصلاح رژيم اسلامی و "مدرنيزه" کردن اسلام بودند. حرکت عمومی اين گروه تحت تاثيرمواضع سياسی بسترعمومی جنبش ملی اسلامی است. باتشديد خصومت دوقطب تروريسم جهاني، بخشهای وسيعی ازاين جريانات دراشکال مختلف درهمسويی بارژيم اسلامی قرارخواهدگرفت. راه کارگربايدتکليف خودش رادراين "بحران" روشن کند" ــ پايان نقل قول ــ من مخصوصا تمام و کمال، دستورالعمل و افاضات دانشمندانه آقای جوادی رابی کم و کاست آوردم که در اين دعوا، گزک دست کسی ندهم تامدعی ای پيدا شود که بله سر و دمُ نسخه شفا بخش ايشان را زدم و يا قيچی کردم تا نتيجه گيری دلخواه خودم را ببرم !
گمان کنم تنها بايد مانند آقای علی جوادی دريده و جُوکر بود تا حيات سياسی سازمانی چون راه کارگر را که تا به امروز هزاران صفحه درنقد "اصلاح طلبي" و "اصلاح طلبان" نوشته وانتشارداده است رانديدو اين سازمان (راه کارگر) را "مدافع اصلاح رژيم اسلامي" قلمداد کرد و چنين ولنگار و ساده انگارانه گِل اندود نمود و آنرا به ناف "سنت ملی اسلامي" بست و نتيجه گرفت که چه هنرمندانه می توان درنشريه اينترنيتی "آخرهفته" برای ذهن های جوان جامعه، که بدون کمترين حافظه تاريخی اند، اينگونه حديث گفت، حکمت تراشيد وبرسبيل عاريت خويش نوشت تا ديگران و ما را به خنده وا دارد .  
برجوانانی که چنين پرسش هايی را بخشا، برای دست يابی شان به آگاهی بيشتر طرح می کنند تا راه فراگيری را که اين نظام برروی آنان بسته و کمتر نوشته ای ازپيشينه سياسی سازمان ها را باقی گذاشته، بازشناسند وبنوعی بر آگاهی خود بيفزايند. براين نوع ندانستن ها وپرسش ها، حتی اگر به نام آنان هم جهل شود، هيچ حرجی نيست بلکه درنوع خودراه گشاهم است. ولی خُنک آنانی که چنين تخم تنگ نظرانه ماکياولی را به نام پاسخ به پرسش ها اينگونه درآستين داشته تا بدآموزی را به جوانان بازشناسانند. روزگاری مارکس برديدگاه ويلهلم وايتلينگ به درخشان ترين شکل به نقد بدآموزهايی اومی پردازد. بگمانم چه خوشگوار می نمود که در حق آقای علی جوادی نيز اين انتقاد مارکس را در پيشانی نوشته ام جای می دادم چرا که امروزدقيقا دربرخورد با نگاه ايشان وآموزشهايش پرمضمون می نمايد :
" تحريک کردن مردم بدون دادن دلايل قاطع وآگاهانه برای فعال نمودن آنها، دقيقامساوی باخيانت به مردم است. اميدهای توخالی دادن تنهاوتنها به فاجعه می انجامد، اما نه‌ به سودستمديدگان. تشويق کارگران به مبارزه بدون ايده های علمی وآگاهانه وسازنده دقيقاّ براساس نگرش رابطه ی يک پيغمبر الهام گرفته و امت وی است که به مثابه خرهای بهت زده دور وی حلقه زده اند .
ناآگاهی هرگزنجات دهنده ی بشر نبوده است. انسانهايی که آموزش های سازنده ندارند، هيچگاه کاری نمی توانندانجام دهند و تا به امروز هيچ کاری به جز جاروجنجال به پاکردن انجام نداده اند و با بلندکردن مشعل های خطرناک، تنها به نابودی ی آنچه که برای بدست آوردنش تلاش می کرده اند،موفق شده اند ."
                                                             ( به نقل از : Sture Källberg   ،استکهلم۱۹۷۰ ، ص۶۲ )                                                  
خوب آقای علی جوادی شماو حککا، ادعای اين داريد که سازمان "راه کارگر" جريانی است آغشته به رسوبات ملی و مذهبی وچه صفحات پرشوری دراين رابطه سياه کرده ايد. دراين جا بايدبه اين مسئله تاکيد کرد؛اگر به زعم مبارکتان،ما سنتی ومذهبی می نماييم، شما به کدام سمت وجهت هستيد؟شمايی که درهمسويی باپرستش خدايگاني" مارکس" زمان (کذا)، پرچم هوا می کنيد ومدال نشان داربرسينه می آوزيدوبادکنک می پراکنيد،حتی حزب‌اللهی هاهم بايدازشما بياموزند که چه گونه می بايست به اين شيوه‌ی مذهبی کيش شخصيت حول ولي‌ی فقيه‌ تان منصورحکمت برپا کرده‌ايد،برپا دارندوازشما تاسی جويند. آنوقت ما متهم به " رسوبات مذهبي" می شويم ؟
  وامادررابطه ومسخ پيشينه وحال ما- سازمان راه کارگر- همين حد بگويم:جريان مشخصی چون سازمان راه ‌کارگرنه" گروه"، بلکه سازمانی است که ازفردای انقلاب، دقت کنيد۰درست فردای انقلاب، که هنوزحزبيت شمادرآن تاريخ‌ به صداهم ‌درنيامده بودورگ وريشه ای ‌نداشت، درخانواده چپ ايران اولين سازمانی بودکه‌ازاول روی ماهيت ضدانقلابی روحانيت واين‌که دستگاه روحانيت‌وادغام دين ودولت می تواندفجايع وعواقب ‌وحشتناکي‌برای مردم ايران داشته باشد، پای ‌کُوبد وتاکيدبورزدوچه‌جانهای پُرمايه وعاشقی ی رابرسرهمين‌ فاش گويی بربادندهد.واقعا شمااينهمه رانشنيديدياخودرابه نشنيدن مي‌زنيد؟

 آقاي‌علي‌جوادی فراموش نکنيدکه دراولين‌سالگردانقلاب‌، نشريه‌ سازمان ما راه کارگر،بااين شعاردرشت برپيشانی اش‌انتشاريافت: "انقلا‌ب ‌مُرد، زنده ‌بادانقلاب": ودرست همان‌وقت مطرح کرديم: " ‌روحانيت حاکم‌ می رودکه ‌نظام فاشيستی رابرايران‌حاکم‌کند"،تصديق می کنيدکه اين‌حرف هاراامروزبرزبان نمی رانيم تالاف درغربت تلقي‌گردد۰اين ارزيابی جسورانه بيش ازدودهه پيش ‌مابوده واست.ارزيابی که خيلی ها‌‌درآن شرايط‌،حتی دربرابر طرح اش، مارامتهم به‌چپ روی وماجراجويی نيزمي‌کردند.صورت پذيرفت وماامروزنيزبر سر همه ميثاق اصولی مان با نه خونين بدن هايم درسيه چالهای نظام قرون وسطايی رژيم آدمکش اسلامي، گردن فرازانه، جان باخته اند، ايستاده ايم وبه کليت اين نظام ضدتاريخی تابه امروزنه گفته ايم واين حقيقتی نيست که برکسی پوشيده مانده باشد.البته اشتباهات وخطاهايی نيزداشتيم که خود همواره آنرا دربرابر، طبقه وتوده ها بر زبان رانديم ....!
  به گمانم: آنچه که ازحرف وحديث شما آقای علی جوادی برمي‌آيد ؛ لازم می نمايد تا همه حتما برمحورحککا حلقه زنندتا رستگارگردندوگرنه " راست " و" پُروآمريکايي" باقی خواهی ماند۰درنگاه علی جوادی وفرهنگ نخبه گرای ايشان ومتشابهاتشان، يک چيزاصل است: وآن اينکه۷۰ميليون مردمان ايران تنها درکنار" برنامه يک دنيای بهتر" حزب ايشان هويت مي‌يابند۰ بدون نگاه به مايملک اينان، ياهمه" هيچ وهيچ " اندويا جزوملحقات ايشان۰اين است شاه کليدگفتارايشان به پرسشگربي‌نام ونشان"آخر هفته" اش، آياغيرازاين است؟

 جدا ازاين ، ببينيم که گزينه حرف مان دررابطه با مسئله‌ی ملت وملي‌گرا بودن باشماچگونه بود؟ ما می گفتيم: حککا مانند بسياری ديگرازطرفداران جهان وطني، عليرغم اينکه برنيروهای ملی حمله می بريد، درعمل به مانندخود آنها می انديشيد وباآنهادرطول وعرض خيابانها همراه هستيد . درهمان دوره اول اين گفتگو هامان باشما، آقای نادربکتاش درسيمنار لندن درکنارابوابجمعی سلطنت طلبان، نگهبان ادبيات شما بود.درمتينگ های خيابانی لندن – استکهلم - گوتنبرگ وهکذا درکناروزيرپرچم شيرخورشيد نشان خدا شايگان، همراه آنان به صف شديد تا ازسناريوی سياه که تهديدتان می کرد گذرکنيدوبرنامه های تلويونی خود را پُررنگ وروغن ترنماييد .
ما نوشتيم: که اين نظريه شما درگوهره‌ی خويش استواراست بررياکاری و دوگانه گي‌ی اخلاقي. ازيک سوجنابان شماازحقوق شهروندی (به مثابه شهروندان کشورهای گوناگون وهم ازين روبه مثابه حقوق تعريف شده درچهارچوب دولت ملي) بهره برداری مي‌کنيد- واين حق تان است که شهروندبحساب آييد- وازسوی ديگرمدعی هستيد که پديده‌ی ملت‌ها ساخته‌ی بورژوازی است. اگرراست می گوييد وبه خودتان صادق ايد وبه اين حرفتان تا به آخرباورداريد، شما آقای علی جوادي، يک لحظه ابتداء شهروندی خود را بازپس بدهيد وآن گاه به دولت‌های ملی حمله بريد تا ببينيم چندثانيه دوام مي‌آوريد؟
آفای علی جوادی نيک می داندکه سازمان ما تابه امروزدرسطح جنبش سوسياليستی بيش ازهرنيرويی درنقدادبيات شما نوشته که شما آنرا بی جواب گذاشته ايد ويکبارهم که منصورحکمت افاضه فرمودند که پاسخی ازسرنخوت به نوشته ای دهند، نازا درآمد. تا جايی که ما خبرداريم، اين نازايی درحزبتان ودرحيات اين رفيق، کلی مسئله سازشد وحتی به زبانی پيشزمينه انشعاب اول تان بارفقا رضا مقدم وآن ديگران- يکی هم اين نحوه برخورد حکمت بوده است- که برای حزب شما تا حدی دشواری آفريد. آنجا که درپاسخ رفيق مان سارا محمود**، که دستکاه فکری ايشانرا طی چندين مقاله ونقد جانانه به چالش کشيد، منصورحکمت روترش می کندوششلول می کشد تافيلم وسترن خود را به پايان ببردوخواننده گان سناريوهايش را درآن"ستايش"ازخود،بشکلی يک سويه راضی سازد.درهمين باب،نگاه کنيدبه نقدرفيق مان شهاب برهان درنوشته ای کوتاه باعنوان: ( منصورحکمت" درستايش سکوت" )– يادآورگردم: که " درستايش سکوت"، "چپ وبحث سناريوی سياه" عنوانی است که منصورحکمت درانترناسيونال شماره۱۹بکارگرفته است . شهاب برهان بدون کمترين وصف ناپذيری ازمنصورحکمت درنقد همين مطلب آورده اند: " ازرفيق حکمت که برای سناريوهايش انتظاراسکارداشته است چه عجب که دربرخوردبامنتقد خودنيزبه سناريوی فيلمهای وسترن متوسل شود ودرآنجا هم خود را بجای " قهرمان داستان" بگذارد. ولی بهرحال هرکس که نقد سارامحمود وواکنش منصورحکمت رابخواند به سادگی خواهد ديد که مسئله آن يکی توجه دادن به انواع سناريوی های سياه وراه واقعی مقابله با آنها، ومسئله اين يکی غرورجريحه دارشده کسی است که خود را" قهرمان داستان" ميپندارد" ( نشريه راه کارگردوره دوم، شماره ۱۳۳، سال۱۳۷۴، ص ۷ ) همين شکل برخوردکه عينااز"نشريه انترناسيونال" وواضح آن – منصور حکمت - نقل کرديم؛ چنين می نمايد، که بپرسيم" اين شيوه برخوردبرکدام بستر شکل گرفته است و حامل چه سنتی است؟ازنگاه ما بدون کمترين ترديد؛ اين شيوه برخوردريشه درايدئولوژی بيمارگونه‌ فرقه‌ای دارد. اين ايدئولوژی خود را محورعالم و معيار حق وباطل قلمداد مي‌کند که وظيفه دارد دنيای سراسر آکنده به آلودگی وانحراف را به راست هدايت کند.- همانطورکه دربالا آورديم - ازاجزاء ضروری آن ازجمله؛ پرستش کيش شخصيت ووجودرهبری وفرزانه گاني( ر.حکمت) است که همه دان و همه توان وبری ازهرگونه اشتباه بوده ومرزهای تفکيک با ديگران برای حفظ فرقه را تعيين مي‌کند. برای تقدس فرقه، همگان بايد تکفيرشوند و چون "هدف مقدس" حفظ فرقه است بنابراين "هر نوع وسيله" يعنی تهمت‌های بي‌اساس، دروغ‌های بی پايه را توجيه مي‌کند. به اين شيوه بايد طرفداران را ترساند که چنانچه ازريل خارج شوندبه جهنم سرازير خواهند شد. دراين سيستم هرنوع اختلاف به انشعاب منجر مي‌شود زيرا هرنوع ترديددر پايه‌های فرقه، موجوديت آن را به خطر مي‌اندازد.رفقای همرزم ديروزبه ناگاه به دشمنان طبقاتی وعوامل ارتجاع و سرمايه جهانی تبديل مي‌شوند... اين همان شيوه سوسياليسم سنتی يا اردوگاهی است که با غلبه استالينيسم به يک نظام کامل ايدئولوژيک ارتقاءپيدا کرد. وبه اين طريق است که تروتسکی و بوخارين و ديگران به جاسوسان بورژازی وعوامل سرمايه‌ جهانی مبدل شده وحکم مرگ آنها صادر مي‌شود. جانمايه درونی همين شيوه فرقه اي، ايدئولوژی تماميت گرايانه‌ای است که آزادي‌های سياسی و خودحکومتی را با انگ بورژوائی حذف کرده و"سوسياليسم" در گيومه را به يک حکومت پليسی سرکوبگر که هيچ ربطی به سوسياليسم مارکسی ندارد مبدل می کند. بي‌جا نيست که به اصطلاح" سوسياليسم" مورد نظر حککا يک حزب دولت است که جز طرفداران خود، برکسی بر می تابدوبنابراين ازنظرساختار سياسی همان عکس برگردان استالينيسم است. آقای علی جوادي،يادت باشد،خودت يک هفته بعد نوشته اي:"هوچی گری وشانتاژپاسخ نيست، فقط بيان ديگری برای ناتوانی است" (آخرهفته، شماره۱۲، ص۴)،آياهمين ‌صراحت برخوردبه‌غير- حتی اگرما مخالف آن غيرباشيم -، به‌خودت ‌برنمی گردد؟ فکرکنيم ‌يا‌اين‌همه رانمی بينی وخودت رابه‌کوچه علی چپ مي‌زني‌ياوقتي‌کفگيرت به ‌ته ‌ديگ مي‌رسد،درحق مخالفينی چون سازمان ما(راه کارگر) اينگونه لگدمي‌پراکني۰فکرکنم آقاي‌علي‌جوادی کلمه"استيصال" که‌خودت درحق ديگران بکارمي‌گيري، کلمه بدی نباشدکه‌بيش ازهرکسی به‌خودت برگردد،بازهم می پرسم: اينطورنيست؟
  درحزب آقای علی جوادي(حککا) وبويژه بعدازدرگذشت منصورحکمت وبعدازانشعاب، چگونه تقسيم اراضی شد تاآقای علی جوادی جداازدست يافتن به مقامات چندي، ابزارتبليغی گوناگونی رانيزبخود اختصاص دهد، مسئله ما وکمتر کسی نيست. اما اين روشن است، اگردرهرشماره انترناسيونال صفحاتی به ايشان(جناب جوادي) نرسيد، ايشان مختارنددرنشريه ويژه خود(آخرهفته)آن کنندکه برای تخليه خويش بدان نيازمنداست۰اما درمی يابيم که امروزه روزوقتی جامعه جوان ما، دربرابراختناق حاکم جمهوری اسلامی ايران، طالب آگاهی اند،آقای علی جوادی نيزچون ديگرکادرهای اين حزب، جملگی اين ايام به دنبال ارتباط باجوانان و"شکار"آنان روانند، ايشان هم می دوند تاسرشان بی کلاه نماند۰نشريه انترنيتي" آخرهفته"بيشترکاربرد اين چنينی برای ايشان داردتاحرف جدی وقابل رويکردواين به خودآقای علی جوادی برمی گرددتانشان دهدکه چقدرمنزلت شناسندوقدردوست دانندوکجای کارندولی خوب است که آدمی به هرحيله   رهی نجويد !
ما برآنيم که سياست امرپيچيده ای نيست۰بويژه تحليل سياسی برچندوچون اوضاع جهان، وضعيت سيال منطقه وايران برای هرآدم واقع بينی دشواری خاصی بدنبال ندارد۰اما متاسفانه آقای جوادی برآنند يابايدتابع اراده واحدوطرح وبرنامه ايشان وحزبشان " يک دنيای بهتر" بود ودنياراازپس عينک آن ديدوشق وشق راه رفت وشدآدم "کمونيست" حکمتي، آنهم ازنوع"کارگري" اش۰ درغيراينصورت می شوی "ناسيوناليست "، " قوم پرست"،" اسلاميزه شده "،" سنتی وملی "، وصدالبته در"بحران"گيرکرده اي۰حتمابايدبه "جرثقيل" حککا ببندنت تاازاين همه مهلکه، نجات يابی ورستگارشوي! فراترازاين، درپاشويه "اسلام سياسي" وگذراز" سنت ملی اسلامي" و" باورهای ناسيوناليستي"، بسرمی بری واگرحاضرنگردی عينک اينان رابه چشم زني، چشم بندت می زنند تاحتی "همدست امپرياليسم" درخانه خرابی مردم افغانستان بازشناسانده شوی وهم درسينه ديوارت جای می دهند۰چرا که با فرمول نظری   منصورحکمت همحوانی نداری . آنجاکه فرمودند:" بنظرمن آمريکا وارد جدال بااسلام سياسی شده است۰ اين يک جنگ قدرت است۰ اين کشمکش منطقابه تضعيف اسلام سياسی منجرمی شود۰۰۰جنگ افغانستان برسرتجد يد رابطه غرب بااسلام سياسی است" ( انترناسيونال هفتگی به نقل ازگفتارمنصورحکمت، تاريخ ۲۰مهر۱۳۸۰ )
  ما دربالا درباب تفاوت نگاه سازمان ما وحزب شما برسرمسئله ملی نوشتيم . بازهم برآنيم؛ درمورد مسئله‌ی ملی نبايد فراموش کرد که منصورحکمت متحدين خويش را؛ به عنوان پيش برنده‌ گان سناريوی سفيد، بارها وبارها درميان هارترين جناح بورژوازی – شا ه‌ اللهي‌ها-   مي‌يافت، واساسا درتاييد همين باوربود که ازحمله‌ی آمريکابرافغانستان دفاع مي‌کرد (دقيقا به مثابه حکمی که ازايشان نقل کرده ام )چرا که وی جهان را دردواردوگاه "اسلام سياسي"   وامپرياليسم "مدرن" ورهايي‌بخش می جست. تمامی تاکتيک‌ها وسياست‌ گزيني‌های حککا براساس اين دوگانه‌گی تنظيم گرديده است. اساسا حککا يکی ازفاحش ترين نمونه‌های جهان سومي‌های ازخودبيزاراست. برپايه همين سياست های مشعشعانه،بزخو کردن پشت نازيست‌ها دراروپا، سنگرگيری پشت پليس ودولت‌های بيگانه‌ ستيزونژادپرست، ونيزادعای دفاع ازحق پناهنده‌گي. تحقيرفرهنگ، ادبيات، تاريخ، زبان فارسی و...حلاليت طلبی برای ختنه نوزاد وحرام شمردن سقط جنين درايران راطي- برنامه يک دنيای بهتر-   برای خود قائليد وتلاش برای تبديل باقی جهان به برگردان بي‌رمقی ازآمريکا به مثابه اريکه‌ی مدرنيته برای جهان شمولی تهاجم سرمايه جهانی برافعانستان را مجازمی شماريد. شما طرفداری ازامپرياليسم وسرمايه داری را پشت شعارضديت ناسيوناليسم پنهان می کنيد. چرا که دنيا به همان دوگرايش ادعايی شما تقسيم شده است .شماوحزبتان درواقع، بدترين تبليغ سوداگرانه کلونياليسم درکنارچلبی ها را دردستورداريد. چه تفاوتی بين شما و نئوکنسراتيوهای آمريکا ازنوع رامسفلد است ودعواتان برسرچيست که فکرمی کنيد با تاختن به ما دراين مسابقه پيروزمی گرديد. مثل خود جمهوری اسلامی به مخالفين خود انگ می زنيدتا خود را منسی کنيد؟ شماهمان تاج برسرانيد که عِرض خود می بريد وزحمت ما می داريد .
پرسش اين است: امروزکه منصورحکمتی نيست، ولی شده بعدازاين همه فجايع که ازتهاجم امپرياليستی دراين سرزمين(افغانستان) وبعداّ درعراق بجاماند، ازطرف رهبری موجودوازجمله خودآقای علی جوادی که به دوستی ورفاقت بامنصورحکمت وانديشه های اومفتخرند ومی فرمايندو"۰۰۰ شخصااحساس خوشبختی بسياری ميکنم که هم نسل او بودم. دوستم بود ودرکنارش بودم وازاوآموختم۰۰۰" (آخرهفته شماره ۱۰، ص۱)   کمترين نقدی را، نسبت به اين تجاورافسارگسيخته امپرياليستی جاری ساخته وازکارگران وزحمتکشان افغانستان دربرابرکنش وواکنش"اسلام سياسی طالبان" دفاع نماينيد وبه نقد کشيد؟ اگرآري؛ کجاوکی وبرپايه کدام سند، بازتاب يافته است؟
  فراترازاين درمواردی تاامروزبين ما .شما دهها صفحه نقد صورت گرفته، مقولاتی همچون رابطه سنديکا، شورا و غيره .... و پرسش هايمان از شما اينها است،اگر تمايل داريد درهمان نشريه تان به اين سئوالات پاسخ دهيد :
 
  آيا شما همچنان از سناريوی سفيد و سياه دفاع مي‌کنيد؟
آيا شما از موضعتان در قبال حمله آمريکا به افغانستان دفاع مي‌کنيد؟
آيا شما از موضعتان در قبال سنديکا که تاديروز، آنرا رفورميستی و بورژاوئی می دانستيد، دفاع مي‌کنيد ؟
آقا شما از موضعتان در مورد خلع يداز همه احزاب درسوسياليسم دفاع مي‌کنيد ويا ازنظرشما در سوسياليسم، آزادی بی قيد و شرط سياسی نيز وجود دارد؟ پس می بينيد که سئوالات کم هم نيست !
آقای علی جوادی همچون همه پيغمبران حککا، برآنند که بهترين شيوه ايراد، اتهام وهمينطورارعاب ديگران، همواره تهاجم است تاعقب نمانند۰ بمصداق دروغ هرچه بزرگتر، صورت مسئله بحث برانگيزتر، همه کائنات را رديف می نمايند تاخود رامحق جلوه دهند۰
دربرابراتهامات سياسی بی پايه انگاشته شده به سازمان ما (راه کارگر)،هيچکس نيست ازعلی جوادی بپرسد: شما وقتی ازامپريالسم وبوش وتونی بلروموشکهای کروزآنها چشم پوشيديد، همچنان چپ وکارگری و راديکال معرفی می گرديد وما ودهها جريان که چنين نکرديم به "اسلام سياسي" ادعايی تان هم بی باوريم، راست بشمارمی آييم؟ شما که بربسترچنين دستگاه تحليلي، تهاجم کشورگشايانه سرمايه جهانی را منزه می نماييد تا جناياتش را تطهير کنيد وآنرا به سطح سياست محدود می سازيد،انقلابی دو آتشه هستيد وديگران را رفوزه انتحانات خود اعلام می داريد ؟ تلاش می ورزيد مبارزه مردم ومقاومت آنان را دربرابرتهاجم سبعانه وايلغارانه سرمايه جهاني، به هيچ شمريد وهمه را بحساب " اسلام سياسی " و" طالبان " ويک مشت " فرقه شيعي" جارمی زنيد،عملا همدست همين تجاوزکارانيد ولب فروبسته وتازيانه می کشيد تا ازپاسخ ما وبشريت آزاديخواه فرار کنيد، راديکال ايدوهمه کمالات رابرتن داريد؟ وما راه کارگری ها که چنين نمی انديشيم ،به زعم شما همدست،"جناح راست " ازموضع" جناح چپ " جنبش محسوب می شويم ۰ آنهم " جنبشی که خميرمايه آن را ترکيبی ازباورهای ناسيوناليستی واسلامی تشکيل می دهد" تا " همسويی بارژيم اسلامي" مان معرفی کنيد؟ واقعاَ ازاينگونه اتهامات بی پايه وبی جيره ومواجب، شرم نمی کنيد وفکرنمی کنيداينها همه به خود شما که دربرابرتهاجم اسرائيل وموساد، سيا وآمريکابه افغانستان ساکت ايد، برمی گرددوبه لباس تن تان برازنده است؟
شده يکباروتنها يکبارآقای علی جوادی وديگرانی ازقماش ايشان دردرون حککا ازخود بپرسند: چرا اسلام به ابزارسياسی وغيرسياسی بدل شده وبه خوب وبد تقسيم می گرددواين دستگاه تحليلی بی شباهت به اسلام خمينی واسلام آمريکايی نيست که حزب توده تاديروزازموضع راست وشماامروزباعينک چپ رويي، مدالش رابه سينه می زنيد؟ تاکی می توان باکلاه بوقی وشمشيرچوبين، اسب عصاری را زين کردوهوارنمودوخودرا راديکال جلوه داد؟ تا کی می توان هدف امپرياليسم آمريکا ومتحدانشان ازتجاوزبه افغانستان وعراق را، جلوه مبارزه با"اسلام سياسي" و"طالبانيسم"،"فرق شيعي" واستقرارمدنيت وتجاوزبر" قوم پرستي" ودعواهای "قومی ومحلي" شناخت وساده انگارانه، تبديل به خوراک تبليغاتی "مارکسيستی " خلق الله کرد؟ تا کی می شوداين همه رابه نازلترين شکل وبه ارزاني، به خوراک سياسی شفا بخشی که دردکان هيچ عطاری هم پيدا نمی شود، مانند نمود وتحويل مردمی داد که ازنکبت وجودی اين نظام ابتروضد تاريخی به ستوه آمده اند وياازتعب جان گيرفاشيزم مذهبی جمهوری اسلامی ايران، ممکن است به هرخس وخاشاکی نيزمتوسل شوند،ازجانب يک نيروی جدی سياسي، پايه يک بحث اثباتی و تحليلی قرارداد؟ برای مانيک روشن است: فحاشی ها و تهمت‌های شما دو منشا دارد. يکی همان شيوه فرقه‌ای و دوم ناتوانی و فقدان منطق شما برای استدلال است و بنابراين است که کار شما تنها تحريف است وبس! امابرخلاف شما، برخورد ما عکس العملی نيست. خيلی خوشحاليم که شما بالاخره با ديدن فجايعی که جنايات آمريکا درافغانستان و عراق ايجاد کرده است، موضع نسبتا" درستی در قبال بحران هسته ای اتخاذ کرده ايد و يا در مورد سنديکا موضعتان را تعديل کرده ايد. ما اميدواريم که اين تغيير مواضع به نقد اساسی تردر مواضع و ديدگاه‌هايتان وبوِيژه شيوه‌های فرقه‌اي- استالينی بيانجامد .
 
درپايان اگرمی شد انتظارپاسخی به حجم پرسش های طرح شده، دراين نوشته ازشما داشته باشيم، دوست می داريم که به اين پرسش که پرسش خيلی ها ازشما هم تلقی می گردد، حتما پاسخ دهيد وآن اينکه : آقای علی جوادی عزيز؛ شما وحککا که با منطق " هرکه باما نيست، برماست" حرکت می کنيد وخود را مرکزعالم نيزمی ناميد، می توانيد بفرماييد؛ اگر فردي، گروهي، حزب وسازمانی منقد شما بوده ورهبری تان وبرنامه تان را برنتابد وخود را هم سوسياليست بنامد، آيا مجازند بيرون ازديد ودرک شما به استقلال زندگی کنند واساسا چه کسانی را دراپوزيسيون ايران به عنوان گرايش سوسياليستی می شناسيد که شما حاضريد نام آنان را بعنوان يک نيروی اپوزيسيون برزبان آوريد واستقلال عمل مبارزاتی آنان راهم محترم وبرسميت بشناسيد؟  
  با اينهمه درقبال اين گفته ها برپايه آنچه که قدما گفته اند:   عاقل به يک اشاره ، می تواند آنچه را که    دراين يادداشتم درنقد مطلب "آخرهفته "آ قای علی جوادی نوشته ام، دريابد تا چه اندازه حق باجناب ايشان وحککا است !
 
                                                       amirjavaheri@yahoo.com
 
* مقالات رفيق سارا محمود در راه کارگر :
*) حزب کمونيست کارگري: نه سوسياليسم، نه دمکراسي(۱) و(۲) راه کارگرشماره های ۱۲۵ و۱۲۶، سال۱۳۷۴
*) حزب کمونيست کارگري: از اينجا رانده، ازآنجا مانده نشريه راه کارگر، شماره۱۲۹ ، سال۱۳۷۴
*) نقدی برردحق ملل درتعيين سرنوشت خويش دربرنامه حزب کمونيست کارگری ، نشريه راه کارگر، شماره ۱۳۷، سال ۱۳۷۵
*) مسئله ملي، ملت وناسيوناليسم در۵ بخش ، نشريه راه کارگر، شماره های ۱۴۲و۱۴۳و۱۴۴و۱۴۵و۱۴۶، سال۱۳۷۵
*) زنان پاسبان ها ومبارزه باحجاب در۳بخش، نشريه راه کارگر، شماره های ۱۵۰و۱۵۱و۱۵۲، سال۱۳۷۶ ۰۰۰وديگرمطالب رفيق حشمت محسني، اگرنيازافتد، فهرست کنم۰