روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲٨ مرداد ۱٣٨٨ -
۱۹ اوت ۲۰۰۹
پیغام چند چهره شاخص اصولگرای مجلس
این ۶ نفر گزینههای اصلی احمدینژاد نیستند!
منظور رئیسجمهور در رسانهای کردن موضوع اعضای کابینه مشخص نیست
روزنامههای مستقل، اصلاحطلب و منتقددر نگاه برخی از متولیان امور مصداق «خروس بیمحل» هستند!
محوریت یافتن رادیکالها در جریان برانگیخته شده توسط مهندس موسوی
روزنامه «ایران» در سرمقاله دیروزش: «واقعبینی در ترکیب کابینه» نوشته است: «فرآیند انتخاب وزرای پیشنهادی کابینه دولت دهم از بین گزینههای متعدد و در عین حال متنوع، ترکیبی متفاوت از دولتهای قبل در سه دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نمایش میگذارد که دو مقوله قائلشدن نقش برجسته برای جوانان و زنان در مناصب عالی نظام اجرایی کشور از آن جمله میباشد، این روند تغییر در ترکیب کابینه از دولت نهم آغاز شده است، رویکردی که از یک سو با تکیه بر مبانی، اصول و ارزشهای دینی، اسلامی و ولایی و از دیگر سو هماهنگ و متناسب با شرایط و مقتضیات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه پویای ایران اسلامی است. این تناسب و هماهنگی، ساخته و پرداخته ذهن خلاق و نگاه واقعبینانه و جامعه شناختی سیاستمدار دوراندیشی است که آحاد مردم جامعه اسلامی ایران در نهمین انتخابات ریاست جمهوری او را برگزیده و در دهمین انتخابات بر آن صحه گذاشته و با افزایش ۴۵ درصدی آرا نسبت به انتخابات قبل، بر صحت گزینش قبلی خود تأکید ورزیدند.
در نگاه مدیریتی و اجرایی این برگزیده ملت، اصولاً جنسیت موضوعیت ندارد. آنچه که اصل و اساس است تدین، تعهد، کارآمدی، سیستمی اندیشیدن و تکلیفگرایی در نظام ولایی است. بر این اساس در چارچوب این ویژگیهای مدیریتی، تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد.
در فرآیند بررسی گزینهها برای انتخاب وزرای پیشنهادی کابینه دولت نهم، وقتی به رئیسجمهور پیشنهاد شد یک وزیر زن برای یکی از وزارتخانهها انتخاب شود، (آنموقع بیشتر بحث برای وزارت آموزش و پرورش بود) ایشان ضمن استقبال از موضوع، تأکید کردند «جنسیت مهم نیست، اگر در بررسیهای صلاحیت مدیریتی و توان اجرایی به این نتیجه رسید و مصداق مشخصی تعیین شد، انجام میدهیم.»
این نگاه معطوف به اراده تصمیم، قبل از انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز در ایشان وجود داشت ولی هرگز حاضر نشدند در فرایند تبلیغات انتخاباتی از این نگاه و تصمیم استفاده ابزاری نمایند. این در حالی بود که آن افراد و جریانات سیاسی که به دنبال استفاده ابزاری از حضور زن در کابینه بودند و در تبلیغات انتخاباتی روی این مسأله مانور میدادند و البته زمانی که ریاست دولت را برعهده داشتند، حاضر نشدند حتی یک وزیر زن برای کابینه معرفی نمایند.
حقیقت این است، آنجا که نگاه براساس مبانی، اصول و ارزشها باشد و آنجا که ملاک انتخاب وزرا، تکلیفگرایی بر محور «تدین»، «تعهد»، «کارآمدی» و «نگاه سیستماتیک به مجموعه نظام اجرایی کشور» باشد، جنسیت موضوعیت پیدا نمیکند و اصولاً در مناصب عالی اجتماعی و مدیریتی، تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد، مگر در اموری که شرع مقدس، حکیمانه مرزهای وظایف و تکالیفی همچون قضاوت و... را به صراحت مشخص کرده باشد.
اینکه در مناصب عالی مدیریتی جامعهای، زن مسئولیت داشته باشد فینفسه ارزش و امتیاز خاصی برای آن جامعه محسوب نمیشود، کما اینکه عکس این قضیه هم همینگونه است. منتهی آن چیزی که این اقدام بجا و شایسته رئیسجمهور در ترکیب پیشنهادی کابینه دولت دهم را برجسته کرده و اهمیت مضاعفی به آن میبخشد، این است که:
۱- گویای نگاه واقعبینانه اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی نسبت به جایگاه مدیریت اجتماعی زنان میباشد که در تاریخ به نام اسلام و جمهوری اسلامی ثبت و ماندگار خواهد شد.
۲- واهی بودن نگاه و تبلیغات بنگاههای فکری و فرهنگی غرب نسبت به اسلام و رویکرد انسانی و اجتماعی اسلام و مسلمانان نسبت به زن را بیش از پیش برملا میسازد.
٣- نگاه ارزشی، واقعبینانه و غیرابزاری جریان و شخصیت منتخب مردم در انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری نسبت به زن و جامعه زنان را به عینه تبیین و مشخص مینماید.»
پیغام چهرههای شاخص اصولگرا
روزنامه «اعتماد» در گزارشی با عنوان: «اعتراض نمایندگان به معرفی وزیران در تلویزیون پیش از رأی اعتماد مجلس» نوشته است: «گرچه دولت احمدینژاد همیشه معروف بوده به دولت اولینها و تصور میرفت مجلسیها هم مثل سایرین به کارهای عجیب و «اول بار» رئیس دولت نهم عادت کرده باشند اما گویا معرفی کابینه از یک برنامه تلویزیونی را نمیخواهند یا نمیتوانند «تاب» بیاورند. به همین دلیل دیروز این پیغام مخابره شد: «اگر محمود احمدینژاد حاضر نیست برای رئیس مجلس و نمایندگان احترام بگذارد و در یک نامه رسمی و محترمانه اعضای کابینهاش را به آنها معرفی کند، مجلس هم با همان شیوههای نامرسوم تحلیلهای دولت در مورد برخورد با کابینه را نقش بر آب خواهد کرد.» این پیغام را دیروز چند نفر از چهرههای شاخص اصولگرای مجلس به رسانهها دادند تا این روزها رسانهها خبر بیار و خبر ببر بین دو قوه کشور شوند.
گرچه نامرسوم است رئیس دو قوه کلیدی آن هم در روزهای حیاتی مانند روزهای تعیین کابینه آنقدر با هم قهر باشند که ترجیح بدهند رسانهها را واسطه اعلام تصمیمهایشان قرار دهند اما گویا در روزهای ملتهب کنونی برای محمود احمدینژاد «عادی» است که به جای کار مرسوم نامه دادن به رئیس مجلس پشت صفحه تلویزیون ابتدا کابینهاش را به مردم معرفی کند. اما دیروز صدای طیف وسیعی از نمایندهها در آمده بود. آنها از «ادبیات» ویژه محمود احمدینژاد شاکی هستند. حتی شایعه تایید نشده «نامه اتمام حجت» بهارستان به پاستور شنیده میشد. مانند بسیاری از اتفاقات اخیر هم محمدرضا باهنر نایب رئیس معترض این روزها پیش قدم شد تا پیغام دهد تاکنون نه رئیسجمهور اصلاحطلب و نه اصولگرا در این کشور به خودشان اجازه نداده بودند این طور باب توهین به مجلس را باز کنند و این بار هم احمدینژاد یک کار «بیسابقه» کرده است. به این ترتیب تنها یک روز پس از اینکه محمود احمدینژاد صلاح دید یک سوم کابینهاش را از طریق صفحه صداوسیما در کمبینندهترین برنامه خبری روز به گوش مجلسیها برساند، برخی از چهرههای شاخص اصولگرای مجلس هم مقابله به مثل کرده و از همان مجاری غیررسمی خط و نشان کشیدند.البته مجلسیها عصبانی هستند و دوست دارند تنها اعتراض کنند و هر یک به شیوهیی متفاوت خط و نشانهایش را میکشند تا هیچ نوع هماهنگی بین آنها برای اتخاذ موضع واحد وجود نداشته باشد. برخی تهدید کردند این شش نفر رای نمیآورند. برخی دیگر از نمایندگان هم میگویند که میخواهند پیشبینیهای رئیس دولت بعد را نقش بر آب کنند چرا که فهمیدهاند این شش نفر وزیرهای اصلی برای شش وزارتخانه نیستند و رئیس دولت نهم میخواهد مجلس به این گزینهها رای ندهد تا وقتی شش گزینه اصلی بعد را معرفی کرد مجلس هشتم در رودربایستی گیر کرده و به همان گزینههای اصلی پاستور رأی اعتماد دهد.وجود این دو دیدگاه مختلف سبب شده مقابل رایحه خوش خدمتیها هم در مقام توجیه برآمده و با جملات مشابه به دوستانشان پیغام دهند رئیس دولت دهم منظور بدی نداشته و اگر صدا و سیما آنقدر اصرار نمیکرد رئیس دولت دهم میخواست به لاریجانی نامه بنویسد و وزرایش را معرفی کند. این توجیه را گرچه نوباوه در گفتوگو با مهر ارائه داد اما باهنر هم به او این طور پاسخ داد که معرفی وزرا از طریق رسانهها اولین باری بود که اتفاق میافتاد، چون معمولاً رئیسجمهور وزرای خود را به مجلس معرفی میکرد، بعد رسانهها مطلع میشدند: «معمولاً رئیسجمهور لیست کامل کابینه را به مجلس میداد و بعد رسانهها مطلع میشدند یا رونوشتی از آن به رسانهها داده میشد، اما این دفعه مستقیماً تعدادی از افراد پیشنهادی را رئیسجمهور از طریق رسانه معرفی کرد که روش باسابقهیی نیست.» حسن غفوریفرد از دیگر اعضای هیات رئیسه مجلس هم گفته این نوع معرفی برای اولین بار انجام شد، لیست کلی هیات دولت مطرح نشده و فقط شش تن از وزرا معرفی شدهاند که این امر مقداری غیرعادی است، چرا که معمولاً یکباره لیست را اعلام میکردهاند و جز یک زمانی که بین آقای رجایی و آقای بنیصدر اختلاف بود، در همه دورانها لیست هیات دولت به طور کامل ارائه میشد. غفوریفرد هم با کمی تعارف میگوید: «بنابراین مقداری خلاف عرف و معمول این کار انجام شده است.» اما رایحه خوش خدمتیها سریع وارد ماجرا شدند و در مقام توجیه برآمدند. ستار هدایتخواه از مدافعان سرسخت احمدینژاد توضیح داد: «برای برطرف کردن برخی از سوءتفاهمها یا خنثی کردن شایعات و برخی فضاسازیها معرفی اعضای کابینه از طریق رسانه ملی مثبت است.» وی حتی با ادبیاتی طلبکارانه دوستان اصولگرای معترض را مورد نکوهش قرار داد و گفت: «مگر اینکه به مردم اطلاعرسانی شده و در جریان چگونگی انتخاب کابینه قرار گیرند، مثبت نیست؟ با توجه به اینکه در مطبوعات و مجامع رسمی و غیررسمی بحثهای زیادی درباره چگونگی انتخاب کابینه و شایعات موجود در این زمینه مطرح میشود، بنابراین برای برطرف کردن برخی از سوءتفاهمها یا خنثیکردن شایعات و برخی فضاسازیها معرفی اعضای کابینه از طریق رسانه ملی مثبت است و نمایندگان نیز جزیی از مردم بوده و این اقدام به ما زیاد بر نخورد.» البته اگر به هدایت خواه «زیاد برنخورد» نوباوه از دیگر رایحه خوشخدمتیها میگوید: «اصلاً برنخورد.» توضیحات نوباوه بسیار جالب هم هست «قرار بر این بود که اسامی وزیران پیشنهادی از طریق مجلس مطرح شود اما چون این هفته مجلس تعطیل بود و صداوسیما هم برای تنویر افکار عمومی بر این موضوع اصرار میورزید، رئیسجمهور برای معرفی پیشنهادات خود برای وزارت از تلویزیون استفاده کرد.» به هر حال این توجیهها گویا چندان قانع کننده نیست. البته دیروز دو نفر از چهرههای مطرح اصولگرا در گفتوگو با اعتماد تاکید داشتند کوتاه نیامده و یک نامه جدی و سرگشاده و صریح را برای رئیس دولت بعد مینویسند که اگر قرار باشد این طور رفتار کند این راه به ناکجاآباد خواهد رفت. البته این دو نفر از چهرههای شاخص اصولگرا ترجیح دادند نامشان فعلاً محفوظ باشد تا بتوانند امضای سایر دوستان اصولگرایشان را هم جمع کنند. اگر این نامه هم به سرانجام برسد به نظر نمیرسد زیاد بتواند در معادلات رفتاری احمدینژاد با لاریجانی و مردانش تغییری حاصل کند چون از این نامهها حداقل هفت بار از بهارستان هشتم به پاستور فرستاده شده و تاکنون به شهادت توکلی بیفایده بوده است.»
رسانهای کردن اعضای کابینه
روزنامه «همشهری» نیز با عنوان: «چه ضرورتی و چه حکمتی» نوشته است: «آقای رئیسجمهور روز یکشنبه از طریق بخش خبری شبکه اول سیما، که سپس در سایر شبکهها بهصورت مشروح یا خلاصه پخش شد، مردم را در جریان گزینش وزرای خود برای دولت دهم گذاشت. و البته طبق قولی که داد تا پایان هفته از طریق همین رسانه مجدداً اقدامات تکمیلی خود را به اطلاع مردم میرساند. اینکه منظور آقای احمدینژاد در رسانهای کردن موضوع اعضای کابینه چه بوده، مشخص نیست. از توضیحات ایشان برمیآید که قصد بیان زحماتی را داشته که در اینباره متحمل شدهاند؛ به خصوص آنجا که میگوید: انتخاب یک گروه هماهنگ کار مشکلی است که برای آن یک ماه کار سنگین و تقریباً شبانهروزی انجام شده و همچنان ادامه دارد.» تا جایی که گزارش ایشان به زحمات کشیدهشده و بیان ویژگیهای کابینه دهم مربوط میشود قابل تقدیر است. اما بیان نام وزرای انتخابی به مردم براساس چه تکلیفی صورت میگیرد؟ اصل یکصد و سی و سوم قانون اساسی میگوید: وزرا توسط رئیسجمهور تعیین و برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس معرفی میشوند... وارد مباحث حقوقی نمیشویم که چرا قانونگذار، رئیسجمهور را مکلف به معرفی اعضای کابینه به مجلس نموده است. نکته قابل تأمل اقدام رئیسجمهور در معرفی اعضای کابینه خود به مردم قبل از معرفی به مجلس است.
در سخنان پیشین رئیسجمهور اشارهای به حکمت این موضوع نشد که امیدواریم دلیل یا دلایل آن در گزارش بعدی ایشان ذکر شود. آنچه مسلم است اقدام موجه و قانونی دولت، معرفی اعضای کابینه به مجلس است و دلیل و یا وجوبی برای کشاندن موضوع به افکار عمومی وجود ندارد.
بهتر بوده و هست که دولت بگذارد قبل از آنکه افکار عمومی به ارزیابیهای شخصی و غیرکارشناسی نسبت به افراد که قطعاً نسبت به آنها حساسیتهای مثبت و منفی هم وجود دارد بپردازد، نمایندگان ملت با اطلاعات کاملی که دراختیار دارند وظیفه قانونی خود را در تعیین صلاحیت اعضای کابینه دهم انجام دهند و افکار عمومی از طریق نمایندگان ملت به اقناع برسد.»
خروس بیمحل هستند
احمد پورنجاتی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم با عنوان: «خروس بیمحل» نوشتهای در روزنامه «اعتماد» دارد که در پی میخوانید: «روزنامه «اعتماد ملی» توقیف شد. حالا دیگر انگار توقیف، تعطیل و لغو امتیاز خبر غیرمنتظرهیی نیست، تعجب کسی را برنمیانگیزد. در این چند سال از بس که خبر توقیف روزنامه شنیدهایم حساب کار از دستمان خارج شده است. حتی دیگر کسی انگیزه و حال و حوصله بحث و احتجاج حقوقی در مبانی و مستندات قانونی توقیف را ندارد. دیگر کسی وقت شریف خود را برای بازتاباندن پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مرگ یک نشریه تلف نمیکند. گویی دیگر اینگونه واکنشها مقتضی اوضاع و احوال کنونی ما - یا شاید بعضیها - نیست. مظفرالدین شاه در فیلم «کمالالملک» مرحوم علی حاتمی، آنگاه که میگفت: «استاد نقاش باشی! ما همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید» آیا نقل حکایت امروز ما میکرد؟! مگر یک روزنامه مستقل، اصلاحطلب و غیردولتی چه میکند؟ مگر کارگزاران، هممیهن، شرق، آینده نو، یاس نو، نوروز، شهروند امروز و بسیاری از این دست چه میکردند که تقدیر توقیف برای آنان رقم خورد؟ توجیهات به ظاهر حقوقی مقامات دولتی و قضایی از فرط شباهت و تکرار، کلیشه ذهن افکار عمومی شدهاند حتی اگر حرفی از این کلیشه به میان نیاید که البته درباره «اعتماد ملی» آمده است: «شکایتهای شاکیان خصوصی، تکرار تخلفات و بیتوجهی به تذکرات، عدم رعایت مصالح امنیت ملی و...». بسیار خب! اگر اینها به واقع دلایل توقیف یک روزنامه هستند پس چرا تاکنون کسی به آن روزنامه جنجالی، بیپروا، حد و مرز ناشناس و رویین تن و البته متکی به بیتالمال حتی نازکتر از گل نگفته است؟ توقیف و تعطیل موقت پیشکش، چرا شکایت خیل عظیم شاکیان حقیقی و حقوقی آن روزنامه در این ۲۰ سال هرگز به جایی نرسیده است؟ چرا تخطیهای آشکار آن روزنامه از سیاستهای رسمی نظام به ویژه در عرصه سیاست خارجی- که حتی موجب چالشهای پرهزینهیی در روابط ایران با کشورهای عربی و اسلامی شد - هیچ واکنش تنبیهی از سوی همین مقامات مسئول در پی نداشت؟ به باور من روزنامههای مستقل، اصلاحطلب و منتقد در نگاه برخی از متولیان امور مصداق «خروس بیمحل» هستند و لابد ازای «آواز نابهنگام» لاجرم تیغ است و خاموشی. انگار در شرایطی که لابد همه چیز باید به خیر و خوشی فیصله یابد، آب در لانه مورچگان افکندن، گناه کوچکی نیست. سخن از گفتنیهایی که به گمان برخی «ناگفتنی» به حساب میآید، مصداق آواز نابهنگام خروس بیمحل است که چه بسیار خوابزدگان را برمیآشوبد و بندگان مخلص را به نیایش خداوند عادل قادر متعال فرامیخواند و از بندگی جز او پرهیز میدهد. اما باید پرسید آیا افکار عمومی نیز همان برداشت و قضاوتی را درباره دلایل توقیف یک روزنامه مستقل و متعهد خواهند داشت که متولیان امور اراده کردهاند؟ گمان ندارم. کاش اندکی این همه آسانطلبی در تدبیر امور کشور، به فرجام نزدیک به هدف میرسید. آیا محدودکنندگان فعالیت قانونی مطبوعات، ناخواسته افکار عمومی را به سوی همان غول خطرناک و معجزه گری سوق نمیدهند که به گمان آنان «مدیریت بخش مهمی از افکار عمومی را در جریانات اخیر بر عهده داشته است»؟! آیا آنان ناخواسته به رونق بازار رسانههای بیگانه یاری نمیرسانند؟ چرا آزموده را هزار بار میآزمایند؟ بیتردید توقیف روزنامه اعتماد ملی همچون دیگر نشریاتی که چنین سرنوشتی یافتهاند هرگز به توقیف ذهن حقیقتجو و اطلاعطلب افکار عمومی منجر نخواهد شد. «رهرو» راه دیگری خواهد جست پس آن که تدبیر میکند باید به این مساله بیش از هر چیز دیگر بیندیشد.»
محوریت یافتن رادیکالها
امیر محبیان در شماره دیروز روزنامه «رسالت» به آسیبشناسی رفتار اصلاحطلبان در انتخابات دهم ریاست جمهوری ادامه داده و «محوریت یافتن مجدد رادیکالهای دوم خردادی» را یکی از این آسیبها میداند و مینویسد: «رادیکالها متقاضی تغییرات ریشهای هستند و این امر فیحدذاته بد نیست؛ انقلابات توسط آنها برپا میشود وحتی در زمانهایی ایدههایی جدید و کاملا نو میآفرینند که میتواند جامعه را گامی به پیش ببرد.
در ایران آن گاه که از رادیکال سخن به میان میآید هدف نفی ارزش دیدگاههای رادیکال و بعضا نو در سطح جامعه نیست بلکه نگرانی از رفتارهای تندروانهای است که بیشتر از عشق و محبت بر نفرت تاکید دارد و انرژی نهفته جوامع و تودهها را نه در مسیر ساختن بلکه در راه تخریب و نابودی به کار میبرند.
رادیکالها ادبیاتی خشن، کین جویانه و مملو از نفرت و عقده دارند، آنان گویی برای دوست داشتن دیگران آفریده نشدهاند بلکه اثبات خویش را از راه نفی دیگران و حتی مرگ دیگران میجویند.
شاید از لحاظ روانشناسی بتوان رادیکالها را در زمره صاحبان اختلال شخصیت ضد اجتماعی دانست، آنها شکاک و بدگمان، منفعل، به طرز نامناسبی هیجانی هستند؛ این افراد هم زمانی که میکوشند روحیه مستقل و مهاجم از خود نشان دهند از جهاتی شدیداً وابسته به دیگران هستند، در مواردی آنها وسواسی نیز هستند، با نگاهی نارسیستیک (خودشیفته) شخصیت و دیدگاههای خود را شاخص گرفته و همگان را با آن میسنجد؛ چون دریابد فرد یا جریانی با او تفاوت رای دارد خشمگینانه با تندترین و خشنترین ادبیات او را سرکوب میکند.
گروهی دیگر از رادیکالها دارای شخصیت پارانوئید هستند، خصوصیت آنها بیاعتمادی و بدگمانی فراگیر و دیرین نسبت به دیگران، حساسیت زیاد نسبت به بیاعتنایی و گرایش به وارسی محیط برای یافتن و برداشت گزینشی نشانههایی است که افکار و نگرشهای زیانمند را تائید میکند.
این علائم در اکثر قریب به اتفاق رادیکالهایی که وجود آنها را برای کشور مضر میدانیم وجود دارد. به عبارت سادهتر؛ رادیکالهای مورد نظر ما بیمار هستند و فضای سیاسی کشور را بیمار میکنند.
قصد نگارنده از محوریت یافتن رادیکالها در جریان برانگیخته شده توسط مهندس موسوی قطعا آن نیست که او یا جمع بسیاری از همفکرانش را اینگونه بنمایانیم؛ بلکه بر این باوریم که جمعی محدود از رادیکالهایی که مسیر حرکت اصلاحات در دوران خاتمی را منحرف ساختند و هزینههایی کلان را به آن جریان و نظام وارد ساختند چون آشوبزی هستند، مسیر حرکت مسالمتآمیز و قانونگرایانه مذکور را به مسیری کشاندند که جریانی مسالمتآمیز و آرام به سمت خشونت رفت.
نگارنده بر این باور است که نوع نگرش سران جریان اصلاحات به دلیل خصلت تدریجی اصلاحطلبی نمیتواند رادیکال باشد ولی رادیکالها اساساً فضایی پدید میآورند که رهبران جریانهای اصلاحی ناخواسته درون تله موج پشت موج افراطگرایی افتاده و عملا تحت اختیار رادیکالها قرار میگیرند زیرا رادیکالها هرچند کمشمارند ولی پر انرژی و شدیداً فعال بوده و قادرند ویروس تندروی را سریعاً در هر فضایی منتشر سازند.
معتقدم مهندس موسوی از خطرات رادیکالها مطلع بوده است؛ به همین دلیل نیز کوشید هسته مرکزی نیروهای اولیه خود را ازمیان اساتید آرام و عالم دانشگاه تربیت مدرس و بعضاً چهرههای شناخته شده و اصیل سیاسی برگزیند که خصلت اصلی آنها گرایش علمی و روحیه معتدل شان بود اما بازی اینگونه ادامه نیافت؛ با گسترش هواداران و افزایش هیجانات رادیکالها به سرعت این هسته مرکزی قابل قبول را کنار راندند و کنترل را در دست گرفتند؛ حاصل آن نیز هزینههای بسیار برای کشور و ضربه وارد شدن به بسیاری از چهرههای سیاسی و سرمایههای ملی بود.
پیرامون نقش رادیکالها در به نابودی کشیدن جریانهای سیاسی و اجتماعی کشور بسیار میتوان نگاشت ولی به همین اندک بسنده میشود.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|