سیاست ورزی با چراغ خاموش؟
(درباره تشکیلات راه سبز امید)
امیر. ک
•
در یک حزب سیاسی مدرن تمام ارگان های حزب انتخابی هستند و عالی ترین ارگان سیاسی، کنگره حزب است. کمیته مرکزی و دفتر سیاسی منتخب کنگره حزب هستند و در فاصله ی میان دو کنگره، هدایت حزب را به کمک دیگر ارگان های حزب در دست دارند. اما اصلاح طلبان، لیبرال ها و دموکرات های جعلی که سالها در نقد مرکزگرایی دموکراتیک در احزاب چپ قلم زده اند... تشکیلاتی را بنا می کنند که توده های تشکیلاتی، امکانی برای انتخاب اعضای ارگان های مرکزی و رهبری این تشکیلات ندارند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣۱ مرداد ۱٣٨٨ -
۲۲ اوت ۲۰۰۹
تصمیم به راه اندازی تشکیلات راه سبز امید با موجی از هلهله و تبلیغات از سوی اصلاح طلبان و نیروهای نزدیک به آنها اعلام شد. تشکیلاتی که ادعا می شود نه یک حزب سیاسی، نه یک جبهه سیاسی، بلکه فراتر از آنها و همگام با جنبش غنی و گسترده مردمی طراحی شده است. زندگی در جامعه ایران اما به همه ما آموخته است که پسِپشت هر ادعایی، و از لابه لای درزها و شکاف های آن، به حقیقت گفتارها نظر بیافکنیم.
تشکیلات راه سبز امید چیست؟ آنگونه که تاکنون گفته شده است این تشکیلات از یک کمیته ی مرکزی کوچک با حدود ۴، ۵ نفر تشکیل می شود که موسوی، کروبی و خاتمی از جمله اعضای آن هستند. یک کمیته ی مشاور بزرگتر تشکیل خواهد شد که از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی تشکیل می شود و بدنه ان نیز کمیته های خودجوش و ابتکارات مردمی بیان شده که گفته می شود بر اساس شبکه سازی اجتماعی شکل می گیرند و از حد بالایی از خودمختاری بهره می گیرند. در همین طرح اولیه شباهت ارگان های اصلی این تشکیلات با هر حزب سیاسی دیگری نمایان است. کمیته ای مرکزی متشکل از چند چهره سیاسی و شناخته شده و یک دفتر سیاسی که از نظریه پردازان سیاسی و اجتماعی تشکیل می شود. اصلاح طلبان سالهاست که تحزب سیاسی را به عنوان پدیده ای مربوط به گذشته (عصر حضور کمونیسم در جامعه) نقد کرده اند و اشکال کمپینی و شبکه های اجتماعی را ظرف دموکراتیک و مناسب عصر نوین جهانی شدن معرفی کرده اند. البته بایست منصف بود و به تفاوت های تشکیلات راه سبز امید با مفهوم متعارف حزب نیز اشاره کرد. در یک حزب سیاسی مدرن تمام ارگان های حزب انتخابی هستند و عالی ترین ارگان سیاسی، کنگره حزب است. کمیته مرکزی و دفتر سیاسی منتخب کنگره حزب هستند و در فاصله ی میان دو کنگره، هدایت حزب را به کمک دیگر ارگان های حزب در دست دارند. اما اصلاح طلبان، لیبرال ها و دموکرات های جعلی که سالها در نقد مرکزگرایی دموکراتیک در احزاب چپ قلم زده اند، به رغم لفاظی های متعدد مبنی بر «شما خود رهبر هستید، شما خود رسانه هستید» و بحث های متعدد مبنی بر شبکه های اجتماعی، فقدان مرکز تصمیم گیری، اتکا به ابتکارات مردمی، و لاف و گزاف هایی از این دست، تشکیلاتی را بنا می کنند که توده های تشکیلاتی، امکانی برای انتخاب اعضای ارگان های مرکزی و رهبری این تشکیلات ندارند.
راهبرد این تشکیلات بسیار روشن است و نابینایی برخی نیروهای سیاسی در برابر آن حیرت آور. الگوی عملکردی تشکیلات راه سبز امید اینگونه است: اعضای کمیته مرکزی چهره هایی سیاسی هستند که تجسم و نمادی از تشکیلات هستند و پیروز شدن تشکیلات به معنای به قدرت رسیدن آنهاست. در کنار این افراد، کمیته مشاور یا دفتر سیاسی یا اگر بخواهیم با اصطلاحاتی رسم روزتر سخن بگوییم اتاق فکر اصلی تشکیلات قرار دارد که توسط تعدادی معدود در رهبری تشکیلات انتخاب و دعوت به همکاری می شوند بهشتی در مصاحبه خود به روشنی گفته است که اعضای کمیته ی مشاور به این کمیته دعوت خواهند شد. این جمع طرح ریزی راهبرد و تاکتیک های تشکیلات را برعهده دارند. در سطح پایین تر به کمیته های مرتبط با بالا می رسیم که در حوزه های مختلف اجتماعی شکل می گیرند و فعالیت می کنند. در قعر هرم تشکیلات سبز، به کسانی می رسیم که ارتباطی سازمانی با تشکیلات ندارند، بلکه به صورت خودجوش و ابتکاری تشکیل شده اند و قصد دارند ظرفیت ها و توانمندی های خود را در اختیار کل جامعه قرار دارند. اتصال ارگان های رهبری تشکیلات با این لایه، نه سازمانی بلکه رسانه ای است و روی امکانات جدیدی که تکنولوژی های نوین ارتباطی و اطلاعاتی، بویژه اینترنت، آن را ممکن کرده است حساب می کند. همین بخش از تشکیلات است که به شدت بر روی آن مانور تبلیغاتی داده می شود و سعی می شود از طریق بزرگ نمایی و برجسته سازی آن، این تشکیلات را با جنبش همسان پنداری کند. گفته شده که برای عضویت در این تشکیلات لازم نیست فرم عضویتی پر کنید. هر کس می تواند خود را متعلق به این تشکیلات بداند و شروع به فعالیت کند. در پس ظاهر مردم گرای این طرح چند نکته تلخ را اما بایست ببینیم
عضویت رسمی در این تشکیلات، یا هر تشکیلاتی در ایران هزینه دارد. حتی همین امروز و درحالیکه اعضای کمیته مرکزی آزادند، ممکن است هر عضو پایین این تشکیلات دستگیر شود و به هزار اتهام من در آوردی از سوی حکومت، مورد شکنجه و اعدام قرار بگیرد. آن هم با کمیته مرکزی ای که در برابر قتل و شکنجه و زندان فعالین جنبش، تنها به پیگیری قانونی از دادگاه های همین سیستم فراخوان می دهند. حال فرض کنید زمانی که حکومت دست به دستگیری اعضای کمیته مرکزی این تشکیلات بزند که جزئی از حاکمیت سی ساله اخیر بوده اند، با آن جوانی که در این تشکیلات عضو است و هیچ گره ای او را به نظام وصل نمی کند چه خواهد کرد. درنتیجه ی این مخاطرات، توده ها کرور کرور راه نمی افتند بروند عضو تشکیلاتی شوند که قانونی است و احتمالا اگر دادستان انقلاب درخواست کند، فهرست پرینت شده ی اعضای خود را برای نشان دادن حسن نیت به دادگاه تقدیم می کند. از طرفی، خود تشکیلات و رهبران آن هم تمایلی به درگیر شدن در مشکلات پاسداری از حق فعالیت سیاسی اعضای خود را ندارند. پس نتیجه آن می شود که اصطلاح «شبکه های خودمختار اجتماعی» ظهور می کند. به این ترتیب مسأله ی «حق فعالیت سیاسی» دور زده می شود. حالا هر کس می تواند خود را در این تشکیلات بداند ولی سند جرمی نیز وجود نداشته باشد. پس امکان جذب گسترده مردم و جوانان مهیا می شود. با عدم عضویت رسمی این توده های مردمی در تشکیلات، نیازی نیز به پاسخگویی و مسئولیت سازمانی رهبران نسبت به بدنه نیز از بین می رود و درنتیجه همان گروهی که کمیته مرکزی را تعیین کرده و از اعضای کمیته مشاور را دعوت به کار کرده، می تواند سکان تشکیلات را برای همیشه و هرگونه که بخواهد در اختیار داشته باشد، چرا که در کنگره ای منتخب نشده و به کنگره ای پاسخگو نیست.
(جدا عجیب نیست شیدایی کسانی نسبت به این طرح که خود را دموکرات می دانند و تمام سازمان ها و احزاب تاکنونی ایران را که بسیاری از آنها مکانیزم هایی بسیار پیشروتر و قاعده مند تر از این تشکیلات داشته اند به باد انتقادات سخت گرفته اند و تمام آنها را استالینیست می نامند)
اما ممکن است برخی بگویند این سخنان درست، اما کسی آن مردم مبتکر را مجبور نمی کند که چه فعالیتی انجام دهند. هر شبکه ای مستقل عمل می کند و نظارت و کنترلی در کار نیست. چه کسی می تواند کسی را یا جمعی را که عضو رسمی تشکیلات نیست مجبور کند که چه فعالیتی انجام دهند؟
بله شاید درست بگویید. اما کمی دورتر رویم تا جشم اندازمان وسیع تر شود و بخش بزرگتری از فعل و انفعالات را بتوانیم ببینیم. کمیته مشاور راهبردها و خط مشی های کلات را تعیین می کند و در کمیته های پایین تر که در حوزه زنان، جوانان، دانشگاه، ورزشکاران و ... ایجاد شده این خط مشی های کلی با اقتضائات آن حوزه های معین تلفیق می شود و ترویج و تبلیغ می شود. آن شبکه ی بزرگ خودمختار اجتماعی در واحدهایی با امکانات محدود فعالند. هر فعالیت ابتکاری آنها که همراستا یا تقویت بخش خط مشی کلی تشکیلات باشد، مورد استقبال گرفته و به اصطلاح رله یا منعکس می شود. ابتکارات ناهمخوان، رله نمی شود و ایزوله می شود. با این مکانیزم از کمک های مردمی بهره می گیرد، بدون آنکه لازم باشد خواست های آنها را دنبال کند و یا مسیرهای متفاوت و ناهمخوان در تشکیلات راه باز کنند.
اگر با سایت «بالاترین» آشنایی داشته باشید مثالی روشنگر از نحوه عملکرد اینگونه شبکه هاست. از طرفی همگان قادر به مشارکت در آن و بیان خود هستند. اما اگر بیان شما با دیدگاه اکثریت فعال در شبکه ناهمخوان باشد با منفی های فراوان از چشم خواننده دور می افتید و بیان کسانی که همراستا با اکثریت فعال شبکه هستند امتیاز بالا کسب کرده و به جلوی چشم می آبند. شبکه ی اجتماعی مورد نظر اصلاح طلب ها نیز همین گونه عمل می کند. از طریق تشکیل کمیته های تشکیلاتی در حوزه های مختلف، این تشکیلات سیاست مردمی را با آوانس شروع می کند. فعالین تشکیلاتی این شبکه ی به ظاهر خودمختار، از سویی با کمیته مشاور و رهبری در تماس اند و از طرفی با منابع عمده ی رسانه ای. درنتیجه هر عضو خودمختاری از این شبکه تنها می تواند در صورتی موثر باشد که خط سیاسی تصمیم گیری شده در بالا را گسترش دهد. اگر ساز ناساز بزند، در شبکه باقی می ماند، اما mute می شود.
گرچه دوران کنونی محتاج عمل است، اصلاح طلبان اما به لفاظی علاقه دارند. «جبهه» مشارکت، «راه» سبز امید. آنها می کوشند چتری جلوه کنند. دریغا که توفان چتری باقی نمی گذارد.
این مقاله نخست در شماره ٣۹ خیابان منتشر شده است.
|