به یاد محمدرضا جلایی پور


مژگان مدرس علوم


• ما می دانیم و شما نیز میدانید اگر سکوی آزادی را به آرزو نشسته ایم اما نماد مقاومت و ایستادگی را در گوشه گوشه این سرزمین سبز به نظاره ایستاده ایم حتی در ناشناخته ترین کهریزک هایش ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ شهريور ۱٣٨٨ -  ۲۴ اوت ۲۰۰۹


ای آزادی, خجسته آزادی خواهم که تو را به تخت بنشانم من
ملک الشعرای بهار


انگار همین دو روز پیش بود محمد رضا داشت از" نماد آزادی بیان" در هاید پارک کورنر لندن برایمان حرف می زد. در گوشه و کنار پارک چهارپایه هایی را به فاصله اندک از هم گذاشته بودند و افرادی در بالای انها به سخنرانی می پرداختند محمدرضا می گفت تا زمانی که بالای آن سکو ایستاده ای آزادانه و بدون هیچ ترس و تهدیدی حق داری در مورد مسائل سیاسی ,دینی واجتماعی صحبت کنی, حتی دستگاه حکومت را به چالش کشیده و بازخواست کنی و با تبسم همیشه بر لبش گفت اینجا بازار بحث سیاسی و فلسفی و دینی در" فضای آزاد" داغ است.
حالا دو سالی از آن روز میگذرد وامروز محمد رضا جلائی پور ماههاست که در سلول انفرادی به انتظار آزادی نشسته است. چگونه باور کنیم در سرزمینی که" نخستین منشور آزادی و حقوق بشر" از بزرگترین افتخاراتش بوده است امروز آزادی تبدیل به رویایی دست نیافتنی شده است.
از خودم می پرسم براستی سکو و جایگاه آزادی در نظام جمهوری اسلامی کجاست؟
در ستون یادداشت روزنامه های توقیف شده ,در بیانیه های مراجع و پیشگامان راه آزادی و دموکراسی ,در اعتراضات آرام مردمی....و اینها همه هست و نیست.
من "آزادی را در بند" می بینم.
من آزادی را دست و پا بسته در مکانهای ناشناخته و سیاه چالهای کهریزک, رنگ سرخ حقیقتش را بر سنگفرش های خیابان و حرمت شکسته شده انرا در بیدادگاههای نمایشی دیدم.
صحنه حوادث پر التهاب امروز ایران شاهد قامتهای استوار ایستاده جلائی پورهایی است که در برابر آنانی که خشونت را تقدیس می کنند ایستاده اند و یک قدم عقب نگذاشته اند.
انس و الفت محمد رضا به قرآن زبانزد خاص و عام است. او یکی از یاران سبزیست که برای نجات مکتب قرآن و هویت ایرانی که سر چشمه در"اندیشه,گفتار,رفتار نیک" دارد ماندن را بر رفتن ترجیح داد او انتخابی اگاهانه و مشتاقانه کرد. حضور جدی ,پر شور و بی توقع او در جهت شکل گیری و تحقق اهداف جنبش سبز بر هیچ کس پوشیده نیست.
کژاندیشان و حقیقت ستیزانی که میخواستند قدرت تحمل شکنجه او را با شکنجه و آزار روحی و جسمی محک بزنند و در نظر داشتند به هر نحو ممکن او را وادار به اعتراف دروغین کنند خسته و ناتوان به زانو در آمدند و اعتراف کردند که در مقابل ایستادگی و خسنگی ناپذیری جوانان این مرز و بوم عاجز و در مانده شده اند و دیگر نمی توانند با تاختن بر اندیشه ,باورها,غرور و هویت ملی و دینی مردم ایران سبز به حضور نامشروع خود ادامه دهند و دیر یا زود باید سکان انقلاب را بدست این آزادی خواهان جوان بدهند. آری تاریخ برگی دیگر خورد و مقاومت آرمان خواهان و نقش آفرینان سبزرا در پیچ و خم های خودش به یادگار گذاشت.
ما می دانیم و شما نیز میدانید اگر سکوی آزادی را به آرزو نشسته ایم اما نماد مقاومت و ایستادگی را در گوشه گوشه این سرزمین سبز به نظاره ایستاده ایم حتی در ناشناخته ترین کهریزک هایش.