برای همه روزنامه نگاران در بند
روزنامه نگاری و بیمِ جان


خسرو صادقی بروجنی


• روزنامه نگاران راستین همواره وجدان بیدار اجتماع خویش بوده اند که با آشکار کردن پلیدی ها در مبارزه با آنها کوشا بوده اند و جامعه نوینی را نوید داده اند. انتقاد از وضع موجود برای فرجامی موعود. ‹‹راستین›› چرا که بوده اند کسانی که تحت همین عنوان (روزنامه نگار) زینت المجالس شدند .گاه صاحب مقام و موقع و گاه وکیل و سناتور ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۴ شهريور ۱٣٨٨ -  ۲۶ اوت ۲۰۰۹


«ازمیان نوشته ها تنها دوستدار آنم که با خون خودنوشته باشند .با خون بنویس تا بدانی که خون جان است . » (نیچه)

روزنامه نگاران نیز همچون دیگر قلم به دستان راستین که جز برای حقیقت ووجدان بیدار انسانی قلم نمی زنند در این سرزمین پر ادبار هیچ گاه زندگی آسوده ای (۱) را تجربه نکرده اند. تاریخ این دیار مشحون است از جان باختگان راه قلم و حقیقت. در این میان جای روزنامه نگاران نیز خالی نیست. البته روزنامه نگارانی که بال بگشوده و از گندستان «روزمرگی» و «ابتذال» رهایی یافته اند و «نه» را با رساترین آوا در سرزمینی سر داده اند که شبح سکوت از بیم دژخیم برپهنای آن گسترانده شده، روزنامه نگارانی که با سرخی خون خود تاوان «نه» گفتنشان را به فقر و فساد و بی عدالتی گرفته اند. آری آنچه امروز باید بدانیم این نکته است که تنها «نوشتن» مهم نیست بلکه «برای که» و «برای چه» نوشتن نیز تعهدی بس خطیر است.
ارزش کلام دررابطه آن با زندگی وعمل است . کلام به خودی خود می تواند شمشیر دودم باشد : دررابطه بادرک صحیح شرایط تاریخی کلام می تواند راهگشای آینده باشد ونیرو ها ی خلاق اجتماعی رادر جهت تعالی وکمال انسانی بسیج کند .
اما اگر رابطه کلام با عمل اجتماعی قطع شود ، اگر کلامی بر زبان آید که ازضرورت زمان وامکان تواناییهای حقیقی نیروهای اجتماعی برنخیزد ، هیچ نتیجه عملی نخواهد داشت وبه عمل نخواهد پیوست . دراین صورت سخنها به کردار بازی خواهد بود وجامعه رو به قهقرا خواهد رفت .

« نویسنده ملتزم می داند که سخن همانا عمل است . می د اند که آشکارکردن تغییردادن است . نمی توان آشکار کرد مگر آنکه تصمیم بر تغییر دادن گرفت . نویسنده ملتزم آن رویای ناممکن را ازسربه در کرده است که نقش بی طرفانه وفارغانه ای از جامعه واز وضع بشری ترسیم کند .انسان موجودی است که در برابر هیچ موجودی نمی تواند بی طرف باشد : حتی خدا . » (۲)
حاکمان همیشه امیدوارند که گذشت زمان خاکستر فراموشی بر تباهی ها و جنایت ها شان پاشد، تاریخ اما به ندرت فرزندان خویش را از یاد می برد.نشان به آن نشان که میرزاده عشقی ها و فرخی یزدی ها در قلب مردم اند، همچنان که ارانی ها و گلسرخی ها و کیوان ها ، ولی قاتلان این انسان های آزاده که زندگی خود را وقف روشنگری مردم کردند، جز بدنامی نصیبی نبرده اند و جز مزبله تاریخ جایگاهی نیافته اند.
روزنامه نگاری ،خبرنگاری›› و ‹‹امنیت شغلی، آسایش ›› اینها واژگانی هستند که به جرأت می توان گفت هیچ کجای گیتی وهیچ زمانی آشتی پذیر نبوده اند بلکه همواره در تعارض یکدیگر بوده اند .به همزیستی این مفاهیم در جوامع توتالیتر امیدی نبوده ونیست اما آنچه آمارهای سازمان ملل وسازمانهای مدافع حقوق روزنامه نگاران می گوید در جوامع مدرن که مدنیت به رشد وکمال رسیده نیز روزنامه نگاری جزء پر خطرترین مشاغل به حساب می آید .حرفه ای که هیچ زمان با عافیت طلبی همراه نبوده ونیست وهمیشه بیم جان در آن درج است .
بااین همه از جاذبه های این حرفه هیچ کم نمی شود ،چه بسیار صاحب نامانی که در بیوگرافی خود به هرحال می نویسند که دورانی روزنامه نویسی کرده اند .کسانی چون همینگوی ،سارتر ومارکز که گفته اند به هرجارسیده اند مدیون دوران روزنامه نگاری هستند وهنوز میل بدان دارند .
روزنامه نگاران راستین همواره وجدان بیدار اجتماع خویش بوده اند که باآشکار کردن پلیدی ها درمبارزه با آنها کوشا بوده اند وجامعه نوینی را نوید داده اند .انتقادازوضع موجود برای فرجامی موعود.
‹‹راستین›› چرا که بوده اند کسانی که تحت همین عنوان (روزنامه نگار) زینت المجالس شدند .گاه صاحب مقام وموقع وگاه وکیل وسناتور .
سرگذشت روزنامه نگاران بیداردل ایران کارنامه ای است از تاریخ پر ادبار این سرزمین .چرا که آنان همواره پیشقراولان مبارزات ملت بوده اند.
قتل میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل اعلام آغاز استبداد صغیر محمد علی شاهی بود ، روزنامه ها توقیف شدند .کودتای لیاخوف روسی لبه تیز شمشیرش را متوجه روزنامه نگاران مردمی کرد .زیرا آنها به مثابه وجدان بیدار مردم وخورشیدهای بیداری ،خواب قرون وسطایی کهنه اندیشان را به هم زده بودند وبه قول نیما آب در خوابگه مورچگان ریخته بودند .از این رو میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل را به قتل رساندند همچنان که ملک المتکلمین آن سخنران کبیر را دل وروده با خنجر به بیرون کشیدند وسلطان العلمای خراسانی مدیر روزنامه ‹‹روح القدس‌›› را پس از عذابی الیم از پا درآوردند.
صوراسرافیل بخش ارزنده از مطبوعات انسانی ماست او در یادها ودر وجدان تاریخی مردم ،در ضرورت زمان ،ودر تپش دلهایی که ایران را دوست دارند زنده است .
قتل عشقی وفرخی خبر داد که دوران آزادی مشروطه پایان گرفته است .کشته شدن محمد مسعود، کریمپور شیرازی، حسین فاطمی وخسرو گلسرخی هر کدام شروع مقطعی از استبداد پهلوی بود .محمد مسعود می خواست برای مبارزه با فساد ریشه جهل وفقر را بسوزاند وخسروگلسرخی عدالت خواهی بود که ‹‹یک با یک برابر نیست ›› را سرداد ومرگش اثبات حرفش بود .
غروب روز سه شنبه ۲٣ اسفند ۱٣٣۲ درمیدان پادگان لشکر ۲ زرهی که اسارتگاه دکتر مصدق،دکتر فاطمی وکریمپور شیرازی وبقیه قربانیان کودتای ۲٨ مرداد بود ،مراسم چهارشنبه سوری با شرکت جمعی از درباریان واشرف وعلیرضا (برادر شاه)انجام گرفت .آنان دراین آخرین روزهای سیاه سال کودتا سرمست از باده غرور وپیروزی ،یک زندانی را از زندان بیرون کشیدند وبه میدان آوردند تا رذالت وکینه ناپاک خود را در قالب تفننی چندش آور به نمایش بگذارند.قربانی این نمایش وحشیانه ،روزنامه نگار وشاعر آزاده ای بود که همواره درکنار رهبر دولت ملی ،با قلمی به تیزی شمشیر ،پرده های خیانت وتزویر دربار وارتجاع را می درید وبر دلها ی سیا هشان داغ می نهاد .قربانی را درمیان مزدوران درباری مدتی به توهین وتمسخر گرفتند وآنگاه پیکرش را آلوده به نفت کردند وبا افروختن آتش ،جشن منحوسشان را آغاز نمودند .او در میان آتش به هر سو می دوید وجنایتکاران بی وطن بر افت وخیز وفریاد وفغان او می خندیدند .سرنیزه سربازان مانع این می شد که بازیگر این نمایش ازمیدان دید تماشاگران بیرون ولذت پست آنها را ناتمام گذارد .
سوزاندن کریمپور ،سوزاندن وجدان بیداری بود که اقتضای زمانه طالبش بود .کریمپور را سوزاندند چراکه ‹‹راستین››بود وگفته بود:‹‹به قرآن مجید سوگند یاد کرده ام که حقایق را بگویم وبنویسم ولو اینکه به قیمت جانم تمام شود .من با خدای خویش عهد وپیمان محکمی بسته ام ...چون من پرده هایی را بالا می زنم که درآن هزارها خیانت ،هزارها فساد وهزارها بدبختی وبیچارگی نهفته است .من جداٌمصمم هستم که این مبارزه سرسخت وآشتی ناپذیر را تا سرحد مرگ شرافتمندانه سرخ که ایده آل وآرزوی دیرینه من است دیوانه وار دنبال کنم .››
از صوراسرافیل شروع وبا فرخی ویزدی ادامه یافت و.... . اما همه اینها به راستی باید می مردند چرا که جرمشان مسلم بود:به دخمه های سکوت پناه نبردند وزبان درکام وسردرگریبان نکشیدند تاتوفان بی امان بگذرد.باید می مردند چراکه درشبستان پلیدی ها از سپیده دم سخن گفتند .

www.koukh.blogfa.com

پانوشت :                                                                                                               
۱-بر اساس نتایج ارائه شده در پایان نامه کارشناسی ارشد ارتباطات مهرداد خلیلی ۵/۹۱ درصد روزنامه نگاران در محیط کار خود دچار فشار روانی هستند . ۵/۷۱ درصد روزنامه نگاران به دلیل استرس شغلی با همسر خود دچار اختلاف شده اند . ۱۰۰ درصد روزنامه نگاران فاقد احساس امنیت شغلی هستند و ۶۹ درصد آنان حداقل یکبار تصمیم به ترک این شغل گرفته اند . ۶۶ درصد روزنامه نگاران دارای یکی از عارضه های پرخاشگری ، بیخوابی ، افسردگی ، خواب آلودگی ، شتابزدگی در انجام امور و فراموشی هستند .وبر اساس مطالعات سازمان بین‌المللی کار ، روزنامه‌نگاری یکی از ۱۰ شغل پرخطر به شمار می‌آید .
۲- ادبیات چیست؟ - ژان پل سارتر ، ترجمه ابوالحسن نجفی ، مصطفی رحیمی - چاپ زمان