گلدسته در میان عالیجناب و آیت الله
ابراهیم فرشی
•
مردمان این سرزمین از شرایط ذهنی و عملگرایانهی غریزی سال ۱۳۵۷ فاصله گرفتهاند. نسل کنونی با تکیه بر اندیشه و تفکر، سعادت دنیوی و آزادی را هدف خود می داند. در این شرایط تحمیل رهبری تک رنگ بر این جنبش و مردم، همه گیر نخواهد بود. باید همه آحاد مردم را درک کرد، به خواستههای آنان ارج گذاشت، سازمان دادن رهبری همه رنگ و گسترش جنبش همه رنگ را هدف خویش قرار داد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۵ شهريور ۱٣٨٨ -
۲۷ اوت ۲۰۰۹
آیت الله
آیت اللههای ایران به مقتضای نیاز خود از جانب عالیجناب سخن می گویند. این امر تابدانجا پیش رفته که یکی از اینها کلام محمود احمدی نژاد را کلام عالیجناب خوانده است، گفته این آیت الله از طرف عالیجناب تکذیب و تائید نشده است!
بسیاری از مردم بطور غریزی گفتههای آیت اللهها و آوردن نقل قول از عالیجناب را باور می کنند. بانیان حکومت اسلامی خودرا نمایندگان تام الختیار عالیجناب معرفی کرده و حکومت اسلامی را هم به او نسبت داده و می دهند. بدین ترتیب بنا به گفته آیت اللهها درافتادن با این حکومت و متولیان آن درافتادن با شخص عالیجناب است. لذا مردمان سرزمین ایران هم زیر یوغ حاکمان زمینی هستند و هم اسیر "تفکرات" آسمانی.
سایه عالیجناب
حکومتهای حاکم در سرزمین ایران در طول تاریخ به عالیجناب تکیه داشتهاند و این اتکا تا بدانجا بوده که شاهان این سرزمین خودرا سایه عالیجناب بر روی زمین دانستهاند و از این طریق نوعی مصونیت از تعرض را نسبت به خود ایجاد کردهاند، لذا درافتادن با حکومتها و رژیم ها در ایران همیشه دو پایه اساسی آسمانی و زمینی داشته است.
مردم دستشان به عالیجناب نمی رسد و اعتراض علیه ایشان از طریق راهپیمایی، اعتصاب به جایی نخواهد رسید، حتی ترک مسجد، روزه نگرفتن، نمازبجا نیاوردن، ندادن خمس و ذکات و نرفتن به حج هم شاید کارساز نباشد، اما "آیت و سایه"های عالیجناب چنین شانسی ندارند، اعتراض علیه آنها می تواند بنیادشان را براندازد.
مردم در سال ۱٣۵۷ (۱۹۷۹) توانستند پایههای زمینی حکومت خدایگان شاهنشاه آریامهر (سایه عالیجناب) را سست کنند و آن رژیم را واژگون نمایند، اما پایههای آسمانی تفکری که در باور خود مردم وجود داشت، نه تنها سست نشد بلکه حکومت زمینی وآسمانی را درهم آمیخت و منجر به ظهور حکومت جمهوری اسلامی ایران شد. حکومتی که تمام راههای نجات مردم را مسدود کرد. اینک محمود احمدی نژاد در صدد ارتقا این حکومت زمینی به یک حکومت صد در صد آسمانی است.
در خرداد سال ۱٣٨٨ (یون ۲۰۰۹) دختران و پسران جوان این سرزمین، پایههای زمینی این حکومت را به لرزه درآوردند و گمان بر این است که این جوانان پیوندهای خود با عالیجناب را نیز از دست داده باشند، در غیر اینصورت مطیع و فرمانبردار نمایندگان عالیجناب بر روی زمین باقی می ماندند. رهایی از قید و بندهای آسمانی به این جوانان جرئت تحول و ایستادگی بخشیده است، آنها آزادی را اساس اندیشه و زندگی خود می دانند.
اما در این میان رهبران این جنبش معتقد به نماد آسمانی و زمینی حکومت، باقی ماندهاند و بر خلاف مردم در برابر امام رهبر و حکومت آسمانی آن نیاستادهاند و بنا را بر بازسازی آن حکومت در فرم و قالب آغازین آن گذاشتهاند. "رهبران" برون مرز این جنبش، هرچند مصونیتی برای رهبر قائل نشدهاند و او را مورد انتقاد قرار می دهند با اینحال آنها نیز فراتراز نظام فعلی و قانون اساسی آن نرفتهاند و آمال و مقصودشان جایگزینی مهرهها است، نه برقراری حکومتی با بنیادهای دموکراتیک، همه گیرو همه رنگ.
واسطهها
دینداران همیشه این تصور و آرزو را داشتهاند که عالیجناب صدایشان را بشنود، آنها را ببیند و بر اوضاع آنها و جهان نظارت عادلانه داشته باشد و مستکبرین را "مجازات" کرده و مستضعفین را "رهایی" بخشد!
لیکن ایجاد ارتباط مستقیم با او ناممکن می نماید، همیشه واسطهها از قول او می گویند و مردم می شنوند وهر آنکس از در مخالفت با این واسطهها درآید روزگار سیاهی پیش رو خواهد داشت.
آیت عالیجناب
خمینی خود بر روی پل صراط ایستاد و از مردم خواست از میان "نه" و "بله" یکی را انتخاب کنند. نه گویان یکی بعد از دیگری از میان برداشته شدند. خامنهای هم از مردم می خواهد اوامرش را اجابت کنند و نیازهایش را برآورده سازند. وقتی او نتایج انتخابات را تائید کرده است، همه مردم نیز باید آنرا تائید کنند، در غیر این صورت درهای زندان و میدان های شکنجه و تجاوز بر روی همه، حتی یاران غار نیز باز خواهد بود.
نیایش یا نمایش
ظاهرا" سرپیچی از اوامر و دستورات و رهنمون های عالیجناب نیز مجازات سنگین از جمله دوزخ و شکنجه را به دنبال خواهد داشت. ظاهرا" عالیجناب نیز نیازمند تمجید و تکریم است، او خواهان کرنش نوع بشر در برابر خویش است، مدعیان نمایندگی ایشان بر روی زمین نیز چنین می اندیشند.
هر فرد از پیروان عالیجناب هر روز بطرف خانهای که از سنگ و گل و خشت خام در مکه بناشده است، باید قائم بایستد و این جملات را بر زبان بیاورد:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ/اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ/اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ/مَالِکِ یَوْمِ الدّین/اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ /اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ/صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ/غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضّآلّینَ
***
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ/قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ/اَللّهُ الصَّمَدُ/لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ/وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ
***
سُبْحانَ رَبِّیَ الْعَظیمِ وَ بِحَمدِهِ:
***
سُبْحانَ رَبِّیَ الاْعْلی وَ بِحَمْدِهِ:
***
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ/ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ/اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
***
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ:/السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ /اَلسَّلاْمُ عَلَیْنا وَ عَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ:
***
سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ
***
رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الاْخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النّارِ
ترجمه:
سوره حمد: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر/ ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است./ بخشنده و بخشایشگر است./ خداوندی که صاحب روز جزا است./ پروردگارا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم./ ما را به راه راست هدایت فرما!/ راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی،/ نه راه کسانی که بر آنان غضب کردی و نه گمراهان!
سوره قل هواللّه: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر/ بگو اوست خدای یکتا./ خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می کنند;/ هرگز نزاد و زاده نشد;/ و برای او هیچ گاه شبیه و مانندی نبوده است.
ذ کر رکوع: پاک و منزّه است پروردگار بزرگ من و او را سپاس می گویم.
ذ کر سجود: پاک و منزّه است خداوند بلند مقام من و او را سپاس می گویم.
تشهّد: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد./ و گواهی می دهم محمد (صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست./ خداوندا! درود بفرست بر محمد (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او (علیهم السلام(.
سلام: سلام بر توای پیغمبر و رحمت خدا و برکات او بر تو باد./ سلام بر ما و بر تمام بندگان صالح خدا./ سلام بر شما ای جمعیّت نمازگزاران و رحمت و برکات او بر شما باد.
تسبیحات: پاک و منزّه است خداوند و حمد و ستایش مخصوص اوست و معبودی جز او نیست و خداوند بزرگتر از آن است که به وصف آید.
قنوت: خداوندا در دنیا و درسرای دیگر به ما نیکی مرحمت فرما و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار!
این منولوگ که به متون مذهبی تئاتر کهن شبیه است، هر روز ۵ بار توسط ملیونها انسان به همراه حرکات بدن تکرار میشود. این منولوگ از کیست؟ آیا از شخص عالیجناب است، یا فردی زمینی آنرا گفته و به عالیجناب نسبت داده است؟
مقدمه منولوگ (سوره حمد) ظاهرا" حرفهای خود اجرا کننده نماز است، که به تمجید از خالق خود می پردازد، اما پراگراف بعداز آن (سوره قل هواللّه ) حرف چه کسی است؟ در اینجا فرد دیگری از اجراکننده می خواهد که بگوید "اوست یکتا"، هرگز نزاد و زاده نشد و برای او هیچ گاه شبیه و مانندی نبوده.
پراگراف ٣ و ۴ (ذ کر رکوع، ذ کر سجود) باز در تمجید از عالیجناب است و در پراگراف ۵ (تشهّد) کسی گواهی میدهد که عالیجناب شریک ندارد و یگانه است، و باز گواهی میشود که محمد فرستاده اوست، این شخص چه کسی است که این گواهی ها را میدهد؟ آیا شخص اجراکننده نماز خود گواهی میدهد؟
در ادامه کسی به عالیجناب می گوید: "درود بفرست بر محمد و اهل بیت او،" این شخص کیست، که می تواند بر عالیجناب اینچنین امر کند؟ در پاراگراف ۶ (سلام) به پیامبر، به بندگان و جماعت نمازگزار سلام رسانده می شود. این شخص سلام رسان کیست؟ در انتهای منولوگ (قنوت، تسبیحات) بار دیگر این اجراکننده است که سخن می گوید.
این منولوگ که در آن چند پرسناژ نامعلوم جا داده شده است، اثری است زمینی و می تواند بخشی از منولوگ یک نمایش باشد. حرکات دست و پا، بشین و پاشو، دولا شدن، رکوع، سجود، تشهّد، سلام، تسبیحات، قنوت هم حرکات نمایشی این نمایش هستند. عالیجناب چه نیازی به این نمایش دارد؟ چرا ملیونها انسان در این کره خاکی هر روز باید این نمایش را اجرا کنند؟ آیا اجرای نمایش تمجید و تکریم نیاز حکام، سلاطین و شاهان زمینی بوده، یا نیاز آن کس که "هرگز نزاد و زاده نشد"؟
بر طبق این گفته ها آن افرادی که مشمول نعمت عالیجناب گردند، به بهشت خواهند رفت و با کنیزکان زیبارو محشور خواهند گشت و به خوشگزارانی خواهند پرداخت. دیگرانی که مورد غضب عالیجناب قرار گیرند برای کشیدن عذاب و شکنجه، راهی جهنم گشته در آتش سوزانده می شوند و یا همنشینی با مار و عقرب نصیبشان میشود؟
آیت الله
آنانکه در طول ٣۰ سال گذشته ایران را برای مردم به جهنم و برای خود به بهشت تبدیل کردهاند، معتقدند غیر از اجرای دستورات عالیجناب کار دیگری انجام ندادهاند! آنانکه در این حکومت از دختران و پسران جوان کام گرفته و آنانرا شکنجه داده و کشته و یا سوزاندهاند، باور دارند همان کاری را کردهاند که وعده آن در جهنم داده شده است!
آن آخوندی که بعداز تجاوز، جسد آن انسان را سوزانده، جسارت انجام چنین کاری را از کجا آورده است؟ این روحیه، این فرهنگ را از کجا آورده است؟ آن کسی که در خیابان قلب و چشم انسانی را نشانه می گیرد از کدام سلاله است و این منش و خوی نامردمی را از کجا آورده است؟
خمینی با تکیه به سورهها، احادیث و روایات، جنایت و قتل عام و دست درازی به جان و مال مردم را عادی و در راه رضایت عالیجناب جلوه می داد! عالیجناب هم هیچگاه تکذیب نکرد.
آیات سبز
اینک رهبران جنبش سبز، بازگشت به رهنمودهای امام خمینی و قانون اساسی بر گرفته از فکر و اندیشه و منش ایشان را هدف جنبش معرفی می کنند و حکام فعلی را به انحراف از خط امامشان متهم می کنند. حال آنکه این خود امام بود که این سرزمین را به ورطه سقوط تمام ارزشهای انسانی کشاند و سرزمین وارفته و پر از زخم و ویرانی را برای نسلی بجا گذاشته است که دست به عصیان زده است.
گلدسته
آن دختران و پسران جوانی که به میدان آمدهاند و بهای حق طلبی و آزادیخواهی خود را با جان و حیثیت اجتماعی و شخصی خود می پردازند، خواهان بازگشت به آیههای خمینی و حکومت ٨ ساله نظامی نیستند. این مردم شعار آزادی و دفع دیکتاتوری سر میدهند، این مردم سنگ جمهوری اسلامی ایران و اسلام را به سینه نمی زنند. اما آقایان از خارج مرزها آنها را به پشت بامها برای سردادن الله اکبر (خدا بزرگ است) می فرستند.
تکرار رهنمودهای کهنه ٣۰ سال پیش چه نتیجهای خواهد داشت؟ دوباره مردم را بطرف غریزی عمل کردن سوق دادن، کدام هدف را دنبال می کند؟ این رهبران سکان جنبش را به سمتی هدایت کردند که مقصد جوانان و مردم در صحنه نبود. کشتی که تکانهای شدیدی خورده بود دوباره در دست کاپیتن هایی قرار گرفته است که به مقصد جهنم در راه است. بدون شک این مردم سوار کشتی رو به جهنم جمهوری اسلامی ایران نخواهند شد.
گذر از رنگ سیاه خمینی و خامنهای رسیدن به تک رنگ سبز نیست، سرزمین ایران از تکههای متفاوت که هرکدام رنگی دارد، تشکیل شده است. صاحبان این رنگها در آذربایجان، کردستان، سیستان و بلوچستان، خوزستان، ترکمن صحرا، شمال ایران و بسیاری نقاط دیگر زیر چتر رهبری جنبش سبز، قرار نگرفتند و این رهبری نتوانست و یا نخواست این واقعیت را بشناسد.
تجربه چند ماه اخیر و ٣۰ سال گذشته نشان داده است، تک رنگی در سیاست سرزمین ایران، ره به جایی نخواهد برد. جمهوری اسلامی ایران هم بسوی تک رنگی تام به پیش می تازد و این نشانه انهدام آن خواهد بود.
آنانکه به آزادی و سعادت همه آحاد مردم می اندیشند، باید بسوی گلدستهای از رنگها بروند. تجربه دو نظام پهلوی و خمینی نشان داد، نظامهای تک رنگ و تک هستهای در سرزمینی چون ایران عمری به درازای یک فصل دارند، فصلی که چند ده سالی بیش نیست.
مردمان این سرزمین از شرایط ذهنی و عملگرایانهی غریزی سال ۱٣۵۷ فاصله گرفتهاند. نسل کنونی با تکیه بر اندیشه و تفکر، سعادت دنیوی و آزادی را هدف خود می داند. در این شرایط تحمیل رهبری تک رنگ بر این جنبش و مردم، همه گیر نخواهد بود. باید همه آحاد مردم را درک کرد، به خواستههای آنان ارج گذاشت، سازمان دادن رهبری همه رنگ و گسترش جنبش همه رنگ را هدف خویش قرار داد. این جنبش نوین، رهبری خود را می طلبد، معماران دیروز جمهوری اسلامی ایران، بهتراست رهبری نسل پیشتاز امروز را پذیرا باشند، آنانکه گذشته سیاسی خود را باختهاند، باید همراه شوند، در خدمت حال و آینده باشند و تلاش نکنند حال و آینده را به خدمت خود بگیرند.
عالیجناب گرامی!
گزارش فوق را برای شما فرستادم، از شما تقاضای برآوردهکردن خواستهای زیر را دارم:
مردمی را که خواهان آزادی و گسترش جامعه پراز صلح و دوستی هستند، مورد لطف قرار بدهید.
بهشت را از آن دنیا به این دنیا منتقل کنید.
دوزخ و جهنم را منحل کنید و بجای آن باغی برای استراحت مردم ایجاد کنید.
تمام واسطهها را از کار برکنار کنید، تا به دنبال کار مفید بروند.
|