ظلم آشکار به جنبش مردم ایران


م. مصطفوی


• چرا آقای موسوی و کروبی این قانون اساسی را که در بدترین شرایط اختناق بر ملت ایران تحمیل شد را میثاق ملی میپندارند؟ چرا این قانون اساسی، نظام جمهوری اسلامی و خمینی و میراث فکری او مقدس است؟ و بالاخره چرا جنبش مردم ایران باید در این چارچوب کهنه و بسته عمل کند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۶ شهريور ۱٣٨٨ -  ۷ سپتامبر ۲۰۰۹


خامنه ای در سخنان چندی پیش خود گفت: "عده‌ای ظلم بزرگی را که پس از انتخابات به مردم و نظام اسلامی شد و هتک آبروی نظام در مقابل ملت‌ها را نادیده می‌گیرند و مسئله کهریزک یا کوی دانشگاه را قضیه‌ی اصلی قلمداد می‌کنند، اما این یک ظلم آشکار است.» منظور خامنه‌ای از "ظلم بزرگ" تظاهرات و اعتراض‌های گسترده به نتیجه‌ی اعلام شده‌ی انتخابات و تقلبی دانستن آن از سوی اقایان موسوی و کروبی بود. او همچون گذشته حفظ نظام را از اوجب واجبات میداند و چه چیز بیشتر از تقلبی خواندن انتخابات، خصوصا که تقلب از سوی رهبر صورت گرفته باشد، میتواند آبروی نظام را در افکار عمومی ببرد؟ اما میزان و درجه بالای جنایات رژیم ولایت فقیه در خیابانها و زندانها و بازداشتگاهها باعث شده است که در دو ماه اخیر بیشتر نیروی مخالفان صرف افشاگریهای جنایات مختلف شود. این امر البته بسیار مهم و شایان تحسین است و باید دانست که هر دفاع از حقی و هر افشاگری ضربه ای محکم بر این رژیم است. اما این نکته مهم نباید فراموش شود که این جنایات نتیجه وجود این نظام است و نپرداختن به ساختار نظام و واقعیت حقیقی و حقوقی آن و محدود کردن اعتراضات تنها به افشای جنایات رژیم، جنبش را تقویت نخواهد کرد. و دقیقا آنچه خامنه ای ظلم بزرگ میداند، یعنی نظام متقلب، فاسد، دروغگو و جنایتکار باید به آن پرداخت. اما بعد از عقب نشینی قابل پیش بینی هاشمی رفسنجانی در مقابل خواسته های رهبری، متاسفانه از سوی آقایان کروبی و موسوی اکنون دیگر سخنی از ابطال انتخابات گفته نمیشود.
آقای کروبی در آخرین سخنان خود با تکرار این ادعا که هنوز جمهوریتی از این نظام باقی مانده میگوید:
"نگران وارد شدن خدشه به جمهوریت نظام است ، نگران این هستیم که جمهوریت از نظر محتوایی به مرور حذف شده و تنها یک چیز صوری و ظاهری از آن باقی بماند. اکنون وضع به گونه ای است که دستمان خالی است و دیگر در موضع قدرت نیستیم تا بتوانیم از بازداشت ها و برخوردها ممانعت کنیم و تنها می توانیم به چانه زنی بپردازیم. .... متاسفانه هنوز نتوانستیم اوضاع بعد از انتخابات را ساماندهی کنیم که امیدوارم با تدبیر مسئولان و به ویژه تلاش های مسئولان قضایی هرچه سریعتر به سمت آرامش حرکت کرده و تمام زندانیان حواداث اخیر آزاد شوند. حوادثی که روی داده نشان می دهد که روزهای سختی را پیش رو داریم ولی باید درراستای فکر و اندیشه که بدان اعتقاد داریم ایستادگی کنیم و به تقویت کار تشکیلاتی و فردی بپردازیم."
آقای خاتمی نیز بار دیگر تصریح کرد:«برخلاف آنچه این روزها با دروغ و تهمت و کینه‌توزی گفته می‌شود، من همیشه تلاش کرده‌ام تا از حضور دین در عرصه سیاست دفاع کنم و هنوز هم معتقدم چارچوب‌ها و بنیان‌های نظامی که در انقلاب و با هدایت امام به وجود آوردیم درست و راه‌گشاست و باید خطاهایمان و اشکالاتی را که به وجود آمده و ذاتی آن نیست رفع کنیم". ....«به هر حال در عرصه حیات اجتماعی ما براساس همان جوهره دینی و اسلام خودمان که در قانون اساسی هم منعکس است مردم را حاکم بر سرنوشت خود می‌شناسیم و این را نیز با خداباوری سازگار می‌دانیم و معتقدیم که خداوند چنین خواسته است"
از سوی دیگر نیز آقای حسین موسوی در بیانه آخر خود آورده است:
"برخلاف آنچه دستگاه‌های تبلیغاتی دولتی سعی در القای آن دارند، این ما هستیم که بازگشت اعتماد و آرامش به فضای جامعه را خواهانیم و این ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع می‌کنیم. ما خواسته‌هایی بسیار روشن و منطقی داریم. ما حفظ جمهوری اسلامی را می خواهیم، و تقویت وحدت ملی، و احیای هویت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلی‌ترین مولفه قدرت ساختار سیاسی کشور جز با پذیرش حق حاکمیت مردم و کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت، و شفافیت در تمامی اقدامات از طریق اطلاع‌رسانی مستمر ممکن نیست....قانون اساسی ما پر از ظرفیت‌هایی است که هنوز به فعلیت نرسیده‌اند؛ مسئولان گاهی با این حقیقت به گونه‌ای برخورد می‌کنند که گویی به عنوان امری مستحب مخیرند همچنان استفاده‌های بیشتری از ذخائر قانون اساسی ببرند. نه! هرگز چنین نیست. آنها مکلفند که این ظرفیت‌ها، آن هم تمامی این ظرفیت‌ها را به فعلیت برسانند. قانون اساسی مجموعه‌ای یکپارچه است و نباید بر روی بخش‌هایی از آن که منافع اشخاص و یا گروه‌هایی خاص را تامین می‌کند به صورت اغراق‌آمیز تاکید شود و بخش‌هایی دیگر که حقوق مردم را دربر گرفته است معطل باقی بماند، یا ناقص به اجرا درآید."
اما این گفته ها با سخنان آقای خاتمی طی ٨ سال در مقام ریاست جمهوری کوچکترین تفاوتی ندارد. چرا آن تجربه موفق نشد؟ با اینکه اصلاح طلبان مجلس و ریاست جمهوری را نیز در دست داشتند، چرا و چگونه در پایان آن تجربه آقای احمدی نژاد به مقام ریاست جمهوری رسید؟ و بالاخره اینکه چگونه" ظرفیت های قانون اساسی" در جهت تکوین قدرت مطلقه رهبر و نیروهای سرکوگر مافیائی قرار گرفته است ؟
تکرار" کمدی و ملال آور" این سخنان که تجربه خود را در طی این سالیان پس داده اند این سئوال را مطرح میکند چرا آقای موسوی و کروبی این قانون اساسی را که در بدترین شرایط اختناق بر ملت ایران تحمیل شد را میثاق ملی میپندارند؟ چرا این قانون اساسی، نظام جمهوری اسلامی و خمینی و میراث فکری او مقدس است؟ و بالاخره چرا جنبش مردم ایران باید در این چارچوب کهنه و بسته عمل کند؟
آقای موسوی برای برون رفت از بحران کنونی ۹ پیشنهاد میدهند. پیشنهاد اول او "تشکیل گروه حقیقت‌یاب و حکمیت مورد قبول همه ذینفعان در مورد انتخابات دهم ریاست جمهوری و رسیدگی به تخلفات و تقلب های انجام گرفته و اعمال مجازات برای خاطیان" است. در اینجا تنها به پیشنهاد اول ایشان بپردازیم زیرا بقیه پیشنهادات بستگی به موفقیت در اولی است. و اوصولا بقیه پیشنهادات خواننده را بیاد طرح دوقلوی آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری اش می اندازد، همان طرحی که بنا بود طبق آن هم قانون انتخابات و هم قانون مربوط به فعالیت احزاب اصلاح شوند و با وجود در دست داشتن دو قوه موفق به تصویب هیچیک از آن دو طرح نشدند. حال اگر به پیشنهد اول که مربوط به انتخابات اخیر ریاست جمهوری است باز گردیم باید گفت چرا ایشان دیگر صحبت از ابطال انتخابات نمیکنند و بلکه میخواهند کمیته ای تشکیل شود که حقیقت را کشف کند. ایشان نمیگویند این شورای حکمیت چگونه ایجاد شود و چگونه با رهبری و شورای نگهبانی که تمامی ظرفیت خود را برای تقلب بکار بردند کار کند. مگر ایشان در همان عصر انتخابات بدرستی نگفتند که در انتخابات پیروز شده است و هر نتیجه دیگری اعلام شود نشان از تقلب دارد. چرا عقب نشینی و به چه امیدی. به امید اینکه به چانه زنی با این حاکمیت ادامه داده شود و چند پیروزی کسب گردد. اینجاست که به اهمیت سخنان خامنه ای پی میبریم. همانند جریان قتلهای زنجیره ای او حاضر خواهد بود چند نفر را هم بخاطر جنایات کهریزک زندانی و یا حتی قربانی کند، - در حال پایان دادن به این مقاله بودم که فیلم رسیدگی به تخلفات در کهریزک از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد که هدف از آن آرام کردن جو است شاهدی بر ادعای من است- اما خامنه ای هرگز زیر بار ظلمی که به نظامش بشود نخواهد رفت. بر خلاف نوشته های برخی، برای خامنه ای ظلم بزرگ نه افشای جنایتها بلکه تقلبی دانستن انتخابات بود. اگر چنین تقلبی بزرگ از سوی او قبول شود از اسلامیت و جمهوریت برای نظامش چه باقی میماند؟ و اصولا چگونه خواهد توانست به حکومتش ادامه دهد. رهبری که تا اینحد خود را وارد بازی تقلب و دفاع از احمدی نژاد کرده است که حتی برای اینکه رئیس جمهوری منتخبش بتواند کابینه تشکیل دهد مجبور است به مجلس فشار وارد کند تا وزیران مورد تائید قرار گیرند. در این رابطه باهنر نایب رییس مجلس فرمایشی می گوید : «به هر حال همه چیز به خیر گذشت و پیام رهبری بود که نقش مهمی در این زمینه ایفا کرد. در زمان شمارش آرا فضا را این طور می‌شد دید که اگر توصیه رهبری نبود احتمال داشت که ٨ الی ۹ نفر از وزرا رای نیاورند و این آغاز خوبی برای دولت نبود. تیزبینی رهبری باعث شد که چنین اتفاقی نیفتد و در مجلس تغییر تحلیل ایجاد شود»..( ایسنا ۱۳ شهریور۱٣٨٨) آقای منتظری درست میگویند این نظام نه اسلامی است و نه جمهوری. اما انگاراصلاح طلبان این واقعیت بزرگ را نمیخواهند ببینند. واقعیت این است که این نظام متکی بر نوعی از شریعت و فقه اسلامی، تنها به پول نفت و دستگاه سرکوب تکیه دارد. ظلم بزرگ این است که نپذیریم که جنایتهای انجام شده در ماههای اخیر همچون جنایات انجام شده در این سی سال اخیر ناشی از طبیعت این نظام است و بقول آقای بنی صدر نظام ولایت فقیه یک نظام برده داری است و در آن امکان آشتی بین حاکمیت مردم و فقیه مطلقه وجود ندارد.
جنبش عمومی مردم ایران از یک سو زیر ضربات بیرحمانه نظام حاکم است و از سوی دیگر رهبری مناسب خود را پیدا نکرده است. از اینرو بکار بردن روشهایی که خشونت نظام را خنثی کند و شفاف کردن خواسته های جنبش که به مشخص کردن رهبری آن خواهد انجامید از مهمترین وظایف ایرانیان بخصوص نیروهای آزادیخواه ، استقلال طلب و دمکرات جامعه ایرانی با هر طرز فکر و اندیشه ای، میباشد. به گمان نگارنده نظام جمهوری اسلامی مرده است و دست مسیحایی نیز قادر به زنده کردن آن نمی باشد. ملت ایران خواستار استقلال و آزادی است، خواستار نبودن خشونت و پاس داشتن حقوق انسان و منزلت بشر است، خواستار عدم دخالت نهاد دینی در امر دولت و پایان دادن به حکومت به اصطلاح فقهاست. از اینرو شعار استقلال، آزادی جمهوری ایرانی شعار مناسبی برای این جنبش است زیرا این جنبش با استعانت از مبارزات اجتماعی مردم ایران و جهان و بویژه در امتداد و راستای سه حرکت بزرگ تاریخ معاصر ایران، یعنی جنبش مشروطه، ملی کردن صنعت نفت ایران و انقلاب ۵۷ و تکمیل کننده آنها قرار میدهد.