از : سهند نسیمی
عنوان : بدهکار تا زمانیکه بدهی اش را پرداخت نکرده است مقروض به حساب می اید.
من با این شخص" یک رنجیده" کاملا موافقم برای اینکه اگر سروش واقعا از گذشته اش بریده است پس چرا از ته دل اقرار نمی کند.؟ مگر متفکرینی مانند آگوستین قدیس و یا تولستوی وقتی با دل باز گذشته خود را نقد کردنند از ارزش شان کاسته شد.؟ درست بر عکس مردم بیشتر بهشان اطمینان پیدا کردند. اقای سروش نمی توانند به ضعف خود اقرار کنند برای اینکه ایشان شدیدا خود شیفته و مغرور اند. آدم مغرور نمی تواند یه مسلمان باشد برای اینکه غرور یه نقض روانی و روحی است و جزو گناهان هفت گانه است. اگر دقت کرده باشید قدرت رهبران بزرگ سیاسی و دینی و مصلحان جامعه-- مخصوصا آنهائیکه جانشان را فدای ایده و ارمان هایشان کرده اند--- بعد از مرگش شان افزایش می یابد برای اینکه مردم دیگر اطمینان پیدا می کنند که احتمال فاسد شدن برایشان امکان ندارد. یعنی رهبر مرده رهبر کامل است در حالیکه از رهبر زنده می توان انتظار گمراهی و فساد داشت. آدمی که با آغوش باز و قلب صاف پرونده گذشته خویش را باز می کند و به اشتباهاتش اقرار می کند صداقت خود را به نمایش می گذارد و انگار که قدمی به طرف مرگ بر داشته است. نقل است که فیلسوف بزرگ دانمارکی که گیرگارد وصیت نامه های مرده ها را می خوانده برای اینکه فردی که میداند به زودی خواهد مرد بهتر می تواند با صداقت حرف های دلش را بر زبان بیاورد.
در سیسم جنایی آمریکا خیلی از مجرمان می توانند تحت شرایطی قبل از پایان دوره محکومیت شان از زندان ازاد شوند. مهمترین شرط برای ازادی اقرار به ارتکاب جرم است که اگر مجرم اقرار نکند و مسئولیت جنایت را به عهده نگیرد ازادش نمی کنند. قبول مسئولیت کار کرد روان درمانی دارد و به این می ماند که اگر به کسی بدهکار باشی و بدهی ات را تا زمانیکه پرداخت نکرده ای مقروض به حساب می ایی و حق طلبکار همیشه مانند شمشیری بر سرت آویزان است. دلیل اینکه متجاوزین به زندانی اسیر خیلی بیشتر از خود قربانی زجر و عذاب روحی می کشند و اصلا و ابدا هم تا آخر عمرشان نمی توانند سلامت روحی خودشان را باز یابند همین حس بدهکار بودن است در حالیکه فرد قربانی از آنجائیکه نه بدهکار بلکه که طلبکار است می تواند سلامتی روحی اش را باز پس گرفته و به زندگی عادی خود باز گردد.
همین موضوع در عمل عزاداری هم کار برد دارد بطوریکه اگر بعد از مدت کمی-- چهل روز در بین مسلمانان--- شخص نتواند واقعیت مرگ راقبول کند و دوره عزاداری را با موفقیت به پایان برساند تا آخر عمرش نمی تواند سوگواری کند برای اینکه احساس گناه به اینکه به شخص از دست رفته به نحوی بدهکار بوده است دست از سرش بر نمی دارد. فروید در این باره کتابی هم نوشته است.
۱۶٣٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨٨
|
از : یک رنجدیده .......................
عنوان : کس چه می داند، شاید خود را یافتی در یک لحظه ی غریب خلوص
می بینم که بعضی از دوستان منتقد به نوشته ی من اشاره دارند. پس لازم می بینم
که این توضیح را نیر به آن نظر خود اضافه کنم.
من اعتقاد دارم که اگر کسی تغییرات مثبت دیگری را نبیند بیشک دچار انجماد فکری گشته با دست خودش، خودش را پرت کرده، و از دیدن واقعیت های زندگی و پذیرش حقیقت های آن خود را محروم می سازد. هیچ فرقی نمی کند که تغییر کننده چه کسی باشد، دشمن یا دوست. اگر از انسانیت در چشمه ی وجود کسی جوششی باشد، باید با دیدن دگر گونی های مثبت دیگران به شوق آمده خوشحال گردد ، وگرنه ضد روشنی و در تیرگی خواهد گشت کور مال.
در جواب دوستانی که می گویند چرا به گذشته ی او بند می کنی!؟ باید بگویم که شما اشتباه می کنید، من با امروز سروش مشکل دارم ، نه با دیروزش. در همان نظام کروبی و موسوی نیز سمت داشتند و کم یا بیش آلوده ی لحظات تیره ی آنند، اما من به آن ها بند نمی کنم. تا زمانی که به مردم پشت نکرده اند من با تمام قوا برایشان می نویسنم از آن ها دفاع می کنم ، گرچه گاه می بینم که نه آن ها مردم را بلکه مردم آن ها را با خود می کشانند، با همه این ها من آن دو را در این لحظه دوست مردم ایران می دانم، پس هر نوع خرابکاری بر علیه آن دو را خرابکاری بر علیه کل جنبش مردم ایران می دانم.
نظر من در باره ی سروش اما چیز دیگری است. من از تغییر ناپذیری سروش است که بر او می خروشم، نه از تغییر پذیری او. و این کار نیز از روی عقده و انتقام و برای تحقیر نیست، بلکه برای تغییر است. به نظر من سروش به هیچ وجه تغییر نکرده. سروش تغییر تاکتیک داده تا در این پیچ تاریخ آبروی باخته را به خانه ی "شرف" باز آرد. و این شدنی نیست مگر اینکه خلوص و راستی پیشه کند.
کسانی که اینجا از عرفان سروش سخن می گویند بر سه دسته اند. یک، افراد ساده و شریف مذهبی هستند که در وجود او شریعتی را می بینند. و این غلط است. سروش شریعتی نیست و دقیقاً ضد اوست. کس چه می داند، شاید شریعتی ها رفتند تا سروش ها در انقلاب فرهنگی مزاحم نداشته باشند. و این بحثی طولانی است که در این اندک نمی گنجد. دسته ی دیگر از ستایشگران، مردم سیاسیند که بزرگوارانه به استقبال او رفته اند، اینان نیز از عمق نظرات او بی خبرند، ولی بخاطر مسئولیت این لحظه ی تاریخی خطیر بر خود لازم می بینند که به استقبالش بروند، بی آنکه عمیقاً و دقیقاً بشناسندش. دسته ی سوم با این دو دسته فرق اساسی دارد، آن ها صداقت این دو را ندارند و می دانند که چرا به میدان آمده اند و چه می خواهند، و دقیق می دانند دارند چه می کنند. این دسته دقیق برخوردش با برخورد سروش هم آهنگ است، یکیست.این دسته بسیار دقیق می داند که سروش نه اهل عرفان است و نه اهل فلسفه و تردید.
آنچه گفته شد چندین کتاب بحث را در دل خود دارد که در اینجا نمی گنجد. بعضی از آقایان که در اطراف سروش هستند دقیقاً می دانند که من چه می گویم. شاید یک روز تاریخ آن ها را مجبور به سخن گفتن کرد.
پس ما فعلاً آن نسیه ی درندشت را رها کرده، اندکی به اندک ِ این نامه می پردازیم.
سروش نه عذر خواسته و نه تغییر کرده ، سروش به میدان آمده تا آنچه بر اثر حرکت دیروز خود بر باد داده دوباره بدست آورد. زیرا او مردم بخشنده و عدالتخواه و در عین حال بسیار ساده ی ایران زمین را خوب می شناسد. او خوب می داند که مردم ما حتی جلاد را می بخشند اگر به آنها بپیوندد. این است که آمده توری پهن کرده و گفته سنگ مفت گنجشک مفت!
او به جای معذرت خواهی از مردم خون آلود و رنجدیده ی ایران زمین، آمده و از خدا عذر خواسته. خوب فرض را بر این بگیریم که از نظر یک مذهبی - که سروش نیست - عذر از خدا خواستن ، عذر از مردم خواستن نیز است. باشد ما این را از ایشان می پذیریم. اما به نوع عذر خواهی او همچنان با تردید نگاه خواهیم کرد.
چرا؟
برای اینکه او آن متن عذر خواهی را صاف بی غش ننوشته، او واژه را با حساسیت ویژه ای انتخاب کرده. "خدایا به خاطر اعانت به ظالمان ... " او خوب می داند که کلمه تازی اعانت آن سخن نیست که بر جان عشاق و شیفتگان ایرانی بنشیند استوار و پایدار. او بسیار خوب می داند که خیلی ها حتی ممکن است معنی این واژه ی غیر ایرانی را ندانند. این نامه را یک جوان بی تجربه ننوشته ، این نامه را عبدالکریم سروش نوشته، همان مرد اخموی چهره تیره ی بی لبخند انقلاب فرهنگی، - رجوع کنید به عکس های ایشان - این نامه را نوشته؛ و جالب است که از شادی سخن می گوید.
چرا؟
برای اینکه ملت غمناک ایران در جستجوی شادی این روز ها به هر دری می زند. مردم ایران در جستجوی شادی و کمی آزادی بود که سهراب را در شاهنامه دوران دوباره تکرار کرد، بر صورت ندای آزادی خود جویبار های خون دید با چشمانی در حیرت.
اعانت به ظالمان، به زبان ساده یعنی کمک به ظالمان و ستمگران و بیداد گران برای انجام عمل بیداد و جنایت. ظالم فوتبالیت نیست که ایشان به او توپ پاس داده باشد، ظالم او جنایتکار است، بزرگترین جنایتکار دوران است، و او به این جنایتکار اعانت کرده = کمک کرده و یاری رسانده!
جناب سروش شما فرزندان مادرانی را به خاک خون کشاندید که امروز کوژ پشت و عصا در مشت گه گاه خود را به قبرستان های گم نام می رسانند تا با فرزندی که حتی یک سنگ قبر ندارد به گفتگو بنشینند. آن مادران و پدران دیگر حتی فارسی را روزی چند جمله بیشتر بر زبان نمی آورند، چه برسد به اینکه لغت عربی تو را دریابند. انتخاب " اعانت" بسیار استادانه است.
باقی را شرم دارم بگویم، ای "عارف" ، ای "فیلسوف"! وقتی در نیمه شبان رمضان به دعا می نشینی، این بار به جای کمیل نامه ی مرا بخوان ، نترس، بخوان، چندین بار بخوانش، هر که، که باشی به هر حال انسان و قابل تغییر هستی، کس چه می داند، شاید خود را یافتی در یک لحظه ی غریب خلوص.
پیروز باشید
دوست شما
یک رنجدیده
۱۶٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨٨
|
از : ای بابا
عنوان : ادم از نوشتن نظریه پشیمان می شود
مرحمت کنید ستون نظرات را اسان تر و فوری تر کنید این دنگ و فنگ ها را هم بردارید تا ادم از نظر نوشتن پشیمان نشود باید ۲ ساعت اسم نوشت فامیل نوشت کد نوشت عنوان نوشت ایمیل نوشت شما که می دانید ۹۹ درصد اسامی مستعار است ایمیل ها غلط غلوط هستند پس اگر هدف فقط خواندن نظریات است این دنگ و فنگ ها را نمی خواهد مثل پیک ایران یا دیگر سایت ها بروید سر اصل مطلب یک ستون نظریات راحت تر بگذارید که نظزیه نوشته شده قوری ارسال شود تمام .
۱۶٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨٨
|
از : سعید مستقیمی
عنوان : بحران اسلام
من امیدوارم این نامه همان نقشی را بازی کند که ان نامه معروف در باره ان سید هندی بازی کرد.واقعیت این است که نظام دینی شیعه و اصول فقهی ان بهتر ازاین
نمیتوانست باشد.علی خامنه ای در برابر هیچ فردی جز الله مسئول نیست.
اصل نظام اسلامی و اصول فقهی ان مسول فاجعه کنونی درایران هستند و اصول را انتقاد نکردن و فقط فردی را مورد خطاب قرار دادن کمکی به مردم ایران نخواهد کرد.
اقای سروش میداند که هم نبوت وهم حکومت اسلامی ان چیز ی است که اکنون ما
انرا حکومت اسلامی مینامیم. اشگال از خامنه ا ی و خمینی نیست بلکه این خطای نبوی است که محمد هم رئیس حکومت اسلامی در عرب شد و هم پیام اور الله .
خامنه ای روزی خواهد رفت ولی سازمان شیعه و ادعا و قدرت طلبی اخوندها باقی خواهد ماند.لازم است فکری برای اینده اسلام و نقش اتی رهبران این دین در گشور
ایران شود
۱۶٣۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨٨
|
از : کریم کارا از تهران
عنوان : پرسشی از جناب سروش
آقای سروش ممنون! و طبق همین اسلام ناب خودتا شما می بایستی از ما مردم و از پدر مادر بیچاره ی من که زیر دست شاگردان شما و انقلاب فرهنگیتان که در واقع کشتار فرهنگی سیاسی و انسانی بود له شدند و له شدیم معذرت بخواهید و نه از خدا، چون بقول هملان اسلام شما در اینجا این حق ما ست که ضایع شد و نه حق خدایی موهوم! برادر خود شما جایی از آزادگی حرف زده اید ولی با همه آزادگی ای که دارید باید این پوزش را هم به کارتان اضافه کنید. شما نوشته اید:
«...بارخدایا تو گواه باش، من که عمری درد دین داشته ام و درس دین داده ام. از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده ام از تو پوزش و آمرزش می طلبم.»
شما با اعانتتان به دربار خلافت ظلم اسلام به ما طلم کرده اید، گیرم خدا مهربان مسلمان شما در این هم پارتی بازی کند و شما را ببخشد، آقای محترم با ما مردمی که مورد گناه واقع شده ایم چه خواهید کرد؟؟ منتظر پاسخ شمایم!
۱۶٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨٨
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : ما میخواهیم روزی را که « انسان ، اندازه حکومت میشود » جشن بگیریم
آقای دکترسروش ، خرسند میشوند که روز پایان استیداد دینی این سی ساله را جشن بگیرند . ایشان به کم قانع هستند . جشن پایان استبداد دینی، باید جشن ۱۹۰۰ سال باشد . چون پانصدسال موبدان زرتشتی در زمان ساسانیان ملت ایران را اسیر کرده بودند و سپس آخوندهای اسلامی ( هم سنی اش وهم شیعه اش ) وارث قدرت موبدان شدند ، و پایان این استبداد است که غایت آزادی ملت ایرانست . و این هنگامی ممکن میگردد که « انسان ، اندازه حکومت شود » . در فرهنگ اصیل ایران که زرتشت برضد آن برخاسته بود ، انسان ، آندازه حکومت است . به کتاب منوچهر جمالی بنام « انسان، اندازه حکومت ، درفرهنگ ایران » که دهسال پیش منتشر گردید مراجعه شود . روزی که انسان ، اندازه و معیار و سنجه حکومت شود ، نه قرآن و نه گاتا نه کاپیتال مارکس ... ، آن زوز ، روز جشن انسان است که خرد خودش معیار آفرینش نظام میگردد.
۱۶٣۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨٨
|
از : امیر غفّارزاده
عنوان : سئوالی برادرانه از آقایِ عبدالکریم سروش
به خاطر صداقتی که در کلام آقایِ عبدالکریم سروش یافتم ، دوکلمه برایشان می نویسم وسئوالی ازایشان دارم که اگر پاسخی بدان دهند مشتاقانه آنرا ، همچون دیگر نوشته هایشان ، دریافت خواهم کرد ۰
مسلّما" احترام به هر دینی و اعتقاداتِ هر کسی لازم الا مر ست و بایستی آزادی هر کسی را در انتخابِ راه ِحیاتِ خویش ، تا هنگامی که سدّ راهِ آزادی دیگری نگردد ، پاس داشت ۰ بدین خاطر ، ازآن روزی که بر چسبِ اسلامی را به دامن حکومتی مردمی زدند که برای رسیدن به آن قربانیهایی فراوان داده شد ه بود آیا بدیهی نبود که راه بر هر زورگویی وظلم و استبداد هموار میگردد ؟
آیا باز هم فکر میکنید که انسانهایی که دین خویش را بهترینِ دیگر اندیشی ها میدانند ، لیاقت و امکانِ حکومتِ شایسته بر مردمانِ سرزمینشان را داشته با شند ؟ آیا فقط امروزست که رژیمِ جمهوریِ اسلآمی بار بدنامی به دوش میکشد و تر دامنیش بر آفتاب میافتد ؟ مگر جنایاتِ این رژیم از همان آغازِ کار ، در دید ه هایِ بینا آشکار نگشت ؟
خلا صه ، نبایستی بارِ دیگر اجازهی دخالتِ افکارِ دینیِ خاصّی را ، در ادارهی امور مملکت داد ۰و در سایهی آزادی (که بقولِ متد یّن ها ، نعمتی الهی ست و در هر صورت ، این حقّی انسانی ست ) ، به زندگی انسانها ، رنگ و طراوتی را داد که سزاوارشان است ۰ ارادتمند : امیر غفّارزاده
۱۶٣۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨٨
|
از : Korosh Aram
عنوان : -----
حمله سروش به استبداد دینی و رک گویی او بسیار قابل ستایش است. در عین حال در تعجبم که دوستان مارکسیست و معتقد به دیالکتیک اینقدر به تفکرات سروش در یک ربع قرن پیش گیر دادند. براستی چند درصد از طبقه کارگر و کشاورز و زحمتکش پشت رژیم نبودند . هنگام شکنجه و اعدام « انقلابی» سران رژیم شاه چند نفر زیر پا گذاشتن حقوق بشر
اعتراض کردند. وزیر آموزش و پرورش خانم فرخی پارسا حتی در صورت اثبات دزدی شایسته اعدام صحرایی نبود.
صدهها افسر و درجه دار در رابطه با کودتای نوژه اعدام و شکنجه شدند. بسیاری حتی روحشان هم خبری از کودتا نداشت
کدامیک از سازمانهای سیاسی به نحوه محاکمات و اعدامها اعتراض کردند. بعد نوبت بهایی ها شد ؛ چند نفر از هموطنان مسلمان عزیز و یا مارکسیست برای
این همه ظلم اعتراض کردند. هر چند اگه قربانی « خلقی» « کرد مبارز» بود به گونه دیگر انعکاس داده شده و اعتراض میشد. برای ترور بختیار فقط لیبرال ها
اعتراض کردند و برای کشاورز ، مارکسیست ها و برای فرخزاد فقط ؟واقعیت اینه که اکثر ما فقط برای قربانی « خودی ها» دل سوزاندیم. من معتقدم که کمتر ایرانی باشد که در فکر و یا عمل بی خطا بوده. برای سرنگونی رژیم برای هر کسی که با استبداد مخالف است جا وجود دارد. کوروش
۱۶٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨٨
|
از : بی تا یار
عنوان : بسیار زیبا
نوشته بی نظیری بود و ماندنی. خواندن این نوشته مو بر اندامم راست کرد. با خود اندیشیدم که اگر مخاطب این نامه من بودم، از وحشت نمی دانستم به کجا بگریزم.
۱۶٣۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : عبدالله خانه شاگرد لایلیبل
عنوان : نظر
این نامه را جز بر صداقت و راستی بر چیز دیگری حمل کردن بی انصافی است . از اون دسته رفقای که هی پای مسائل گذشته این بابا را پیش میکشند سوال میکنم گذشته خودشان یا بهتر بگم خودمان خیلی پاک مطهر بوده . جای شکرش باقی است که اختیار یک ده هم دست ما نبود و گرنه الان هر کداممان باید صدتا نامه شدیدتر وغلیظ تر از این به درگاه خلق ستمدیده مینوشتم و طلب بخشش میکردیم سر یک اختلاف نظر و دیدگاه همدیگر را به اعدام محکوم میکردیم سر یک برنامه رادیوئی که صداش به گوش هیچ کسی نمیرسید همدیگر را بستیم به گلوله به خاطر جلب نظر طرف (اسم بی صاحبش را نمیارم) به بقیه میگفتیم جبهه ضد انقلاب تربچه های پوک حالا ذره بین ورداشتیم که فلان کس فلان موقعه چی گفته وچی کرده . چشمتان را بر حقیقت نبندید بپذیرید که این بابا میتوانست مثل هزاران دیگه کنار این حکومت بماند و خودش را با شاخ گاو در نیندازد و زندگی راحتی هم داشته باشه ولی به دلیل اعتقاداتش این راه را انتخاب کرده حداقل اشتراک ما با این آدم اینست که اینم مثل خود ما حاضر به فدا کردن خیلی چیزهاست در راه ایجاد یک وطن بهتر ضمن اینکه خیلی روشن و واضح داره اعلام میکنه که خواهان حکومتی سکولار برای ایران فرداست.
۱۶۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : ساسان محمودی
عنوان : سروش و خمینی
وقتی که پرده فرو افتد و نور بتابد چشمهاِِ ی بسته باز خواهد شد
امدن سروش به جبهه ملت برایش افتخاری میتواند باشد ولی ایا او به ان حد شهامت و درک رسیده که عدم جدایی دین از دولت و ارثیه نامیمون خمینی خود بزرگترین بلیه غصر است؟ همان بحث سی سال پیش ولی با ریختن دریایی از خون هنوز در گرو اما و اگر است......
۱۶۲۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : محمد رضا
عنوان : با تشکر از شما آقای فیلسوف و نیز یک ابهام و سئوال
با تشکر از آقای سروش که با این مانیفست ادیبانه و شاعرانه اش آب پاکی ریخته اند بر دست کسانی که با نام خدا و با ادعای اجرای احکام اسلام و بانام مذهب تشیع دوازده امامی ، به قتل و نا بودی بهترین انسانها و جوانهای این ملت بدست درمانده ترین افراد مبادرت کرده اند ...همچنین شنیع ترین و رذیل ترین اقدامات ممکنه را بر این ملت ِ انقلاب کرده تحمیل کرده اند . نیز با انشائی شیوا از اقدامات خویش در فاجعه بستن دانشگاه ها عذر خواسته اند ...
با امتنان از این فیلسوف کلاسهای "حقانی" دیده که مراتب انزجار خویش را از اقدامات فاجعه آمیزی که در این سالهای شوم استیلای همدوره های خویش بر این ملت شریف و عزیز با نام خدا روا داشته اند تبرا جسته اند...
با تشکر از این آقا که اقرار و اذعان فرموده اند که عده ای دجال و غارتگر ، انقلاب بزرگ و حق خواه ملت بزرگ ایران عزیز ، بر علیه استبداد شاهنشاهی را به این نکبت و ذلت کشانده اند که زشت ترین اوصاف ممکنه بشری در وامانده ترین اجتماعات ، به رایج ترین آن در وطن تبدیل کرده اند که برای مثال دروغ و دغل ودزدی و شرارت در ادارات است که به رایج ترین عادات و صفات در کشور ساری و جاری شده ، آنچنانکه افرادی مانند آقای احمدی نژاد و و و ...بر ایشان حکمرانی کنند و بمانند خویش به سطح و شخصیت این ملت بزرگ بی حرمتی نموده و در خانواده ملل به نازلترین سطح ممکنه برسانند...
و بلاخره یک سئوال و آن اینکه چرا اینجناب فیلسوف، این حرکت بزرگ و خستگی ناپذیر و فدا کارانه ِملت شجاع و حق خواه را با تلافاتی این چنانی گران! را به خداوند بزرگ نسبت داده اند!؟ ...با توجه وعالم بودن ایشان باینکه خداوند بزرگ ، ابنائ بشر را در این دنیای خاکی و مادی ،در اعمال و کردار خویش آزاد و مخیر قرار داده است چنانکه خود ایشان هم هستند!...
لطفآ در این مورد بیشتر توضیح دهند!؟
۱۶۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : عطر هوا
عنوان : منتظرتم پیشگو
مدتی هست از پیشگو بی خبریم خدا کنه اتفاقی براش نیفتاده باشه اقا پیشگو یک پیشگویی جانانه بکن منتظزت هستیم پیشگویی هاش که تا به حال درست بود
۱۶۲۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : کریم ن
عنوان : بدون افشا گری جنایات های گذشته و عذرخواهی از آن مشکل داریم!
این نامه آقای سروش ضمن اینکه از نظر تبلیغاتی سند خوبی در بی پایگی سران حکومت فعلی در ایران است اما در کنار خود چند مشکل اساسی را پیش میاورد که فقط منحصر به آقای سروش نبوده و بقیه جدا شده گان از رژیم را هم شامل میشود. من علی الحساب در اینجا به دو فقره از این مشکلات اشاره میکنم.
کسی که سالها در خدمت استقرار یک رژیم جنایتکار بوده است – خواه بصورت عامل کشتار بودن و یا از نظر فرهنگی و سیاسی در استقرار آن نقش کلیدی داشتن- وقتی بدلیل اختلاف نظر با حاکمان کنونی و یا احساس بی آیندگی رژیم، خود را مخالف رژیم می خواند توقع دارد که نقشی در سطح رهبران اوپوزیسیون داشته باشد و چون دارای معروفیت رسانه ای و امکانات مادی و تدارکاتی و ارتباطات نیز هست ،خیلی راحت خود را به عنوان رهبر مخالفان جا میزند. نمونه میخواهید همین آقای سروش، گنجی، مخمل باف و دیگران در خارج کشور. در داخل کشور هم که اظهر من الشمس است.
همین نوع مخالفت ها چون با افشا گری جنایات های گذشته و عذرخواهی از آن همراه نیست اغلب همراه با تعریف و تمجید خمینی و سیاست های دوره اول حکومت اسلامی میشود که با این کار اولا حقانیتی برای اعمال گذشته خود قائل میشوند و هم اگر بر سر کار آمدند همین اعمال را ممکن است ادامه بدهند.
۱۶۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : بهرام دوراندیش
عنوان : با کسی مانند سروش چگونه باید برخورد کرد
بسیاری از مردم می پرسند کسانی که در پیش با این رژیم تبهکار و ایران برباد ده
و مردم ستیز فاشیستی در ایران همکاری نموده و یا خود بخشی از آن بوده اند
چه باید کرد ؟ و آیا آنان میتوانند به آغوش ملت بازگردنند ؟
در پاسخ به این پرسش سه شرط اساسی را نباید فراموش نماییم
۱- باید کسانی که مستقیم و یا غیرمستقیم در برپایی و پایداری این رژیم و یا در کشتار و یا دستگیری و شکنجه مردم دست داشته اند آنرا بروشنی بیان نموده و بگذشته خود برخورد کنند و از مردم ایران درخواست پوزش کنند.
این کسان باید از گوشه های پنهان این تبهکاریها که بر مردم ستمدیده ایران
پوشیده مانده پرده بردارند
۲- تبهکاری ها و جنایات این رژیم ننگین فاشیستی-مذهبی را نه تنها در این چند ماه گذشته بلکه از روز نخست و در سراسر عمر این رژیم محکوم کنند
۳- در بیانات و نظرات خود بروشنی نشان دهند که با دیکتاتوری و حکومت مذهبی مخالف بوده و به دموکراسی راستین و جدایی دین از حکومت باور دارند و قصدشان جایگزینی یک باند مخوف مافیایی با یک باند مخوف مافیایی دیگر نیست
درآنصورت است که مردم آنان را خواهند پذیرفت
۱۶۲۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : خشایار خشنود
عنوان : چند پرسش از خواننده گان نامه
از اینکه ایشان نامه ای شماتت امیز به نماینده الله نوشته و اتهاماتی را متوجه خامنه ای کرده است /باید مثبت دانست ولی بنظر شما خواننده محترم میتوان با نوشتن یک نامه از مسئولیت گذشته شانه خالی کرد ?
بنظر شما هرکسی از سران نظام اسلامی با امدن به خارج از گشور و انتقاد از نظام و تاختن به نظام میتواند از تخریب و فجایعی که در دوران خدمت خود بوجود اورده
شانه خالی کنند?
در این جا منظور تنها آقای سروش نیست که در بستن دانشگاه ها و اخراج دانش
جویان نقش فعال داشته نه بلکه منظور همه افراد وابسته به نظام هستند که اکنون در تنگنا قرار دارند و فرار را بر قرار ترجیع میدهند وبه دروغ خود را در صف مخالفان نشان میدهند.
بنظر شما معیار های جار ی در حقوق چه برخوردی باید با این گونه افراد داشته باشد منظور انتقام جوئی و گین خواهی نیست بل منظور روشن شدن نقش افراد و سازمانهای مختلف میباشد که د رقتل و جنایت و سرکوب و دزدی های ملیاردی
شرکت داشته اند.
در برابر این دسته از افرادچه موضعی باید داشت ?
فراموش نشود که ایشان در نامه نظام اسلامی را که منشا جنایات و مصیبت
هاست مورد خطاب قرار نداده است بلکه با عامل جنایت برخورد کرده است.
در حالیکه میدانیم خامنه ای بدنبال خمینی امد و اگر این ایراد به خامنه ای وارداست
پس به خمینی هم وارد است وهر دو بر اسا س فقه اسلامی بی دریغ گشتند.
ایا این خمینی نبود که گفت اگر اسلام در خطر باشد باید که شرع را زیر پا گذاشت?
گوهر و جوهر اسلام جز این چیزی که ما در ایران شاهد ان هستیم نیست وهرنوع صیقلی این سنگ سیاه را بدخشان نخواهد کرد.
مشگل خامنه ای وچند اخوند نیست نه مشگل خود اسلام به عنوان دین و سپس
از ان مکتب فکری و دولت ساختن و ایده ا ل ساختن است.
نشان دادن خامنه ای و یا خمینی به عنوان جانی و جنایتکار بسیار ساده است و همه مردم خواهند پذیرفت که بله اخوند بد است ولی انها اعتبار و حقانیت و مشروعیت خود را از قران گرفته اندو در حقیقت دام اسلامی بر قرار است ولی صیاد و شکارچیان باید عوض شوند واین همان چیزی است که همه دین گرایان اسلامی میخواهند.
۱۶۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : هامون
عنوان : دردمندانه همراه ..
با درود
به مردم سرزمین خود همیشه امیدوار بودم و به روشنفکران مذهبی، ایدئولوژیک ومتعهدان حزبی در ۵۰ سال اخیر ناامید . شما،گنجی ، کدیور و دیگر زحمتکشان فکری در جبهه عرفانی ، مذهب و اخلاق به عبارتی روان انسان عرفانی شرقی این امید را به من بر گرداندید. باشد که دهها سال زنده بمانید و به این ملت یاری رسانید . دردمندانه همراه با اشک و بغض نامه شما را دو بار خواندم. زبانی جز سپاس و ارج گذاری از خردمندی شما نمیشناسم.
۱۶۲٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : شبنم
عنوان : بسیار عالی بود
بار دیگر نشان دادی چرا به فیلسوف اصلاحات و لوتر اسلام معروف شده ای ۰ دستت درد نکند۰
۱۶۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : مژگان کامیاب
عنوان : به آقای هادی یوسفی
جناب هادی یوسفی شما برای کسی پیام نوشته اید چون عبدالکریم سروش که زبان و نوشتاری فصیح و بلیغ دارند. پس بهتر است کمی دقت کنید! در پیام شما اغلاط فاحش باعث سرافکندگی می شود، تاثیر کلام شما را هم کند می کند. مبسوط به معنای گسترده را مبصوط و تبری به معنای دوری گزیدن را طبری نوشته اید.
۱۶۲٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : پرویز قدیمی
عنوان : داعیان تفسیر نوین اسلامی
نامه اقای سروش هرچند سراغاز ی مبارک است اما همه مطلب نیست.افسانه عدالت و خلخال پای دختر یهودی تبدیل به طناب دار هزاران انسان بی گناه ایرانی شد.پرسش این است که هنوز جامعه روشنفکران دینی به دین به عنوان یک نظم نجات دهنده الهی نگاه میکنند ویا اینکه انها نیز به این نتیجه رسیده اند که دین از بنیاد پاسخگو به هیچ مشگلی نیست. هنوز این ادعا وجود دارد که میگویند این کارها و اعمال را دین اسلام نمیخواهد و ما بهتر میتوانیم انجام دهیم.نمایندگان این تفکر که همانند کارد و پنیر هستند همانند اقای بنی صدر و مجاهدین و طرفداران شریعتی هنوز بر مواضع اسلامی خود و شناخت بهتر و بر داشت بهتری از قران
در صدد کسب قدرت در ایران هستند.با رفتن نظام اسلامی مدعیان اسلامی دیگری همانطور که در بالا به ان اشاره شد میدان قدرت را به نقع ازادی و دمکراسی داوطلبانه ترک نخواهند کردو گشور ما ایران باز دجار مشگلات دریافت های گوناگون دینی خواهد شد.نامه اقای سروش نه باز گشت از اسلام بلکه به عنوان نامه مدعیان تفسیز جدید از اسلام است و این خود خطری دیکر است.
۱۶۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : هادی یوسفی
عنوان : تبریک به آقای سروش
شادمانم که جناب سروش در این نامه مبصوط خویش به جنایات حکومت اسلامی بر علیه مردم ایران اذعان نموده و از آن طبری می جویند. اشاره ایشان در پایان مطلب به همکاری و کمک خویش به حکومت جهل و ابراز پشیمانی از آن شرط لازم و نه کافی برای در همرامی با مردم است. به نظر من ایشان می بایست اطلاعات خود را از وقایع پنهان از چشم مردم به اطلاع عموم برسانند. از آن جمله در رابطه با انقلاب فرهنگی.
۱۶۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : ازشیر درنده ، نمیتوان آهوی رمنده ساخت
وقتی ابوطالب از محمد می پرسد که روءسای قریش را « به چه میخوانی ، گفت میخواهم کلمه ای بگویند که عرب ، مطیع آنها ( روءسای قریش ) شود وبرعچم تسلط یابند، میخواهم کلمه ای بگویندکه عربان مطیعشان بشوندو عجمان باجگذارشان بشوند - تاریخ طبری » . آیا اینکه ایرانیان مطیع وباجگذار قریش شوند، این آزادی و برادری و برابری است ؟ آیا اینکه با قرآن ( کلمه )درجنگ و چپاول و کشتار ایرانیان را باجگزارو بنده خود سازند ، این آزادی و برابریست / آیا هیچوقت محمد به عربان گفت : ای عربان بروید و عجمان را برادر و برابر خود کنید ؟ نه با جگذارخود ؟ این ویژگی اصلی همان کلمه یا همان قرآنست که همیشه دراین کلمات مانده است و خواهد ماند . نقت ایران را پس ازهزازوچهارصد سال ، درمقوله « غنیمت جنگی از ملت ایران » در آوردند. دانشکاه را جایگاه مطیع سازی خرد ساختند .هرکسی که این کلمه را میگوید و مینویسذ دراندیشه برده سازی ایران و نابود سازی خرد و ارج انسانی است . ( ازکتاب چگونه ملت ، سیمرغ میشود : ایده جمهوریت درفرهنگ ایران ) دهسال پیش . جمهوری ایرانی
۱۶۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : بهمن اگباتان
عنوان : مامور معذور
افرین بر شما که خود را در برابر نظام قرار دادید ولی توجه داشته باشید که اگر امروز خامنه ای و صد ها اخوند ریز و درشت را در روی صتدلی اتهام بنشانید حتا خود خمینی و حتا خود محمد این عبدالله را به شما خواهند گفت فرمان الله را اجرا کرده اند.همان فرمانی که در انقلاب فرهنگی هزاران نفر را از دانشگاه اخراج کرد و صد ها هموطنان میهن پرست بهائی از زندگی ساقط شدند.
نه جناب استاد اسلام شناس/این اسلام بود واسلام است و خواهد بود که فرمان نابودی یک ملت را صادر کرد.همه این جنایت کاران وظیفه شرعی وسنت رسول الله را در طول ۱۴۰۰ سال و بویژه در ۳۰ سال گذشته انجام داده اند.
نامه شما قابل تقدیر است ولی تگلیف هزاران هزار قتل و تهمت و نابودی یک ملت نمیتوان فقط به متولیان دین گره زد. همه قتل ها و جنایت ها و همه پستی ها و اجحافات در ایران نسبت به مردم ایران و اقلیت های دینی از جمله عیسویان وهموطنان یهودی و بی حقوق ترین اقلیت هموطنان بهائی ها وزرتشتی بنا به دستور فقهی وبا استناد به ایات قران صورت گرفته است.
نقش قران و اساسن اسلامی کردن جامعه و الگو برداری از غزوات محمد و اجرا کردن حقوق اسلامی در حقیقت یک وظیفه شرعی است و ادمکشان شیعه
بر اساس سنت و قران و روایات و احادیث نسل بشر را به نابودی گشاندند.
در خقیقت روی سخن شما باید با ایمان اسلامی شما باشد .روی سخن باید با
گذشته ننگین اسلام باشد که در طول ۱۴۰۰ سال گذشته جز خمینی و و بروجردی و
نوری و شفتی وهزاران اخوند مکار ریز و درشت نتوانست بیرون بدهد.اسلام نشان داد که دینی ضد بشری ودارای هیچ اخلاق و پایبند به هیچ اصول اخلاقی نیست.
اعدام هزاران انسان بی گناه را جز با ایات قرانی نمیتوان توجیه کرد وتا زمانی که قران به این صورت خون آلود در نزد مسلمین است جنایت ادامه دارد.
باید یکبار بر علیه محمد وکتاب او شورش کنید.این گتاب مظهر رزالت و بردگی و بندگی است. قران در حقیقت سند توحش و تجاوز و انقراض اخلاق و ضدزندگی و عشق است.در زندانهای نظام جان های پاک مردان و زنان و خرد سالان قربانی
ایات ناپاک و پلید قران شدندو هیچ کس و هیچ دینی حق نداشت زندگی را از انها بگیرد.برای رستگار شدن حتمن نباید مسلمان بود.این نظام میرود ولی بدون بر خورد با اساس دین باز روزی اخوند ی با توسل به همین ایات مردم را قتل عام خواهد کرد و یکبار دیکر قران شمشیری خواهد شدکه اکنون نظاره گر ان هستیم.
۱۶۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : یک رنجدیده .............
عنوان : رو که نیست، سنگ پای قزوین است!
سروش دروغ می گوید. سروش علی خامنه ای جنایتکار بی عمامه است و خطر ناکتر از اوست. سروش را یکبار در آب نمک خواباندند تا دانشگاه های ایران را به ویرانه بدل کند و کمر فرهنگ ایران را بشکند. حال دوباره به میدانش آورده اند تا نظام را نجات دهد. اشخاصی مثل سروش و رفسنجانی هرگز با مردم نبوده اند. این ها بار ها در سر پیچ های خطر ناک برای نجات نظام دلخواه خود و اربابانشان شتافته اند.
سروش به علی خامنه ای می گوید: تو گوش شنوا نداری؛ مثل اینکه یادش رفته وقتی نویسنده ای خطاب به او گفت: چرا دانشگاه ها را به ویرانه بدل کردی!؟ به جای جواب به او، و عذر خواهی از مردم ایران، زوزه کشان به او حمله ور شد.
فرزندان ایران زمین به هوش باشید! این مرد ایران بر باد ده را دوباره دارند می آورند تا ببینند که آیا می شود یک بار دیگر او را به مردم ایران انداخت. سروش در یک جنایت تاریخی فراموش نشدنی بر علیه فرهنگی ترین مکان های ایران ، یعنی ویرانی دانشگاه ها شرکت داشته. سروش سرنوشت هزاران دانشجو و خانواده های آن ها که به دانشگاه و درس خواندن و تخصص امید بسته بودند را برای همیشه تغییر داد. سروش هزاران نفر را از داشتن تخصص محروم کرد، که بعد از آن، بچه ها رفتند برای گذران زندگی دکه سیگار فروشی و ... زدند، نفرات سروش رفتند آنجا را نیز ویران کردند. نفرات فاشیست سروش و شرکا وقتی جای کسب و کار بچه ها را نابود می کردند، روی یک تکه کاغذ آنجا می نوشتند: فدایی! خلق آمده کجایی!؟
فرزندان ایران زمین این جنایتکار تاریخ را با تمام قوا افشاء کنید، او خامنه ای بی عمامه است و خطر ناکتر از او می باشد.
اخیراً برای گریز از جواب به مردم ایران، گفت: که جمع کردن بچه های مذهبی - تو بخوان اراذل و اوباش - برای رو در رویی با دانشجویان در دانشگاه ابتکار رفسنجانی بود. گویا ایشان هیچ نقشی در آن میان نداشته. سروش اگر آدم خودش بود و وجدان داشت، بدون به نعل و هیخ زدن و بسیار ساده از مردم ایران عذر می خواست. او به جای این شیوه ی زیبای انسانی فرار به جلو را انتخاب کرد!
سروش قبل صدور هر اعلامیه و انشاء نویسی باید به روشنی روز از خانواده های رنجدیده و دانشجویانی که برای همیشه سرنوشتشان با دست او و شرکا عوض شد، که بسیاری از آن ها دیگر نیستند، زیرا در خاک خفته اند؛ بی هیچ مقدمه و قلم فرسایی و بسیار ساده عذر بخواهد و اگر شرف د ارد، باید بگوید که دستانم هنوز می لرزند از آن جنایت تاریخی که در آن شرکت داشتم.
این است راه نجات سروش ، نه انشاء نوشتن و شعر حافظ را خراب کردن.
۱۶۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : حمید بوطاریان
عنوان : شما هم به دامان ملت خوش آمدید !
شما هم به هر دلیل که برای خودتان محترم است بدامان مردم زجر کشیده ایران خوش آمدید .
شما که میدانید مردم ما چقدر رحمان است ، چقدر رحیم است . چقدر عظیم است و چقدر بزرگوار است . اقیانوس ، اقیانوس عطوفت و انسانیت و بزرگواری است . درست نقطه ی مقابل خدای شما . مردم همانقدر که خدای شما ترسناک و هول آور و خشن است و - سمبل های آنرا قرنهاست که تاریخ ما و تاریخ بشریت دیده و یا خود به وفور دیده ایم - با شفقت و بزرگوار است و رحما ن است و بخشاینده ی مهربان است و رحیم است . پس به دامان اقیانوس زلال انسانیت خوش آمدید.
تنها ترس من از آنست که روزی شما هم همچون اسقف مارتین لوتر بگوئید ؛
بکشید آنها را . مثل سگ بکشید آنها را . امید که چنین نشود .
اما سخنی با عزیزانی که قبله ی آمالشان " دموکراسی " است و فکر میکنند با دموکراسی ایران بهشت برین خواهد شد . من خود در یکی از دموکرات ترین کشور های دنیا زندگی میکنم اما مردم از تضاد طبقاتی از اجحاف از مشتی زالو که دارائی اشان را در چنگ گرفته اند در فغانند و با کمترین میسازند و در عسرت بسر میبرند . اگر این دموکراسی که آرزوی همه ی ما برای ایران است با عدالت اجتماعی قرین نباشد . ایران چیزی بهتر از هندوستان نخواهد شد .
پیش بسوی ایرانی آزاد ، آباد ، مستقل و دموکرات در عرصه ها ی اقتصادی ، سیاسی . و فرهنگی . پیروزی در راه است و بیشترین خس و خاشاک جهان که در ایران متبلور شده و نمود آن در حکومت اسلامی است نخواهد توانست در راه این پیروزی کوچکترین خللی ایجاد کند .
۱۶۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : امیر سارج
عنوان : زوال استبدا ددینی را جشن خواهیم گرفت
با سلام
از استاد تشکر می کنم که حرف میلیونها ایرانی را به زبان آورده اید .خامنه ای اگر
واقعاً به خدا اعتقاد داشت با مردم خود چنین نمی کرد دیگر من معتقد نیستم که
این حکومت جمهوری اسلامی باشد بلکه این حکومت فاشیستی فقیه ظالم درلباس
دینی است.
۱۶۲۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : فیلسوف
عنوان : دو کلمه ازفیلسوف اسلامی
برادر فیلسوف سروش بلاخره صدای انقلاب مردم را شنید البته او در سال ۵۹ نیز صدای گوش خراش چماق های انقلاب از نوع فرهنگی را هم شنیده بود و کلی از جوانان ایرانی را از دانشگاههای ایران به قول خودشان پاک سازی کردند و به دانشگاه اوین برای شکنجه توسط برادر لاجوردی فرستاد. سروش همان است که بود و امید دارد که شاید گذشته نکبت بار او با این نامه نگاری به رهبرش از یاد برود اما محال است و گذشته او نیز با او ملاقات خواهد داشت.
۱۶۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : شعار ندهیم
عنوان : قابل توجه کامران ج
همانطور که مردم فاشیسم استالینی را بدور افکندند ,
فاشیسم مذهبی را هم روانه زباله دان تاریخ خواهند نمود و این یک جهش بزرگ به پیش است.
برای برپایی یک دموکراسی نوین که برای رنجبران, رهایی به ارمغان بیاورد.
در این میان باید از کسانی که به گذشته خود برخورد میکنند و به صفوف مردم می پیوندند نظیر آقای سروش استقبال نمود.
دوراندیشان بدنبال مجازات و راه انداختن جوخه های تیرباران نیستند بلکه برای ایجاد یک جامعه نوین تلاش میکنند
۱۶۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : اصلانی
عنوان : به سروش لرزان کننده بنیان اسلام فقاهتی
واقعا زیبا و بی نقص بود۰ سروش بزرگترین امید پروتستانیزه کردن این دین پر خشونت است و بس ۰ اگر تنگ نظران ایدئولوژیک بگذارند۰
۱۶۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : عفت ماهباز
عنوان : زیبا و رسا
آقای سروش
از شما بابت این نامه بسیاز زیبای ادبی تشکر می کنم . کلمات در کنار هم به مهر در رقص بودند. این نامه در عین خشم به رهبری، پر از امید برای مردمی است که جان و مال در کف دست نهاده اند و به خیابان ها امده اند و در عین زیبایی بسیار روشن از حقایق تلخ رفته بر سرزمینمان سخن می گوید.نامه تان ماندنی است حتی از نطر ادبی .امید وارم روزی چنین بیانی را در جدایی دین از حکومت از شما بخوانم
با مهر و سپاس
عفت ماهباز
لندن
۱۶۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨٨
|
از : ناصر طاهری بشرویه...روشنا
عنوان : آن سجده ها را تا زنید
لیالی قدر است روشنا در بین شماست به همه برسانید که روشنا گفت: روشنا همه انبیاست و همه انبیا در روشناست رو شنا تجسم حقیقت مکتوب است حقیقت وحی در اوست هیچ عقلی او را انکار نخواهد نمود حضور او را نفس خواهید کشید
(آن سجده ها را تا زنید)(آن سبزهامان چون شده)
من ندیدم
رایهامان چون شده
لیک دیدم
رای دادن ،خون شده
من ندانستم
ولایت عهد ما
تیغ درکف دارد و
مامون شده
من ندانم
سبزهامان چون شده
لیک دانم
قطره ها بارون شده
من ندانستم
که ملا های ما
دین و دنیا خورده و
قارون شده
حاکمان در پرده بینم
خوش نشین
ریش هاشان
رفته است تا روس و چین
با قراولهای
مست و نقره بین
تیغهاشان
میزند بر مسلمین
آن "بله گویان"
خدمت بر جبین
چون مترسک گشته اند
در ملک و دین
از چه گویم
از چه نالم، ای خدا
خود نبودی
لحظه ای از من جدا
جاهلان ، بر منبر و
در قصر ها
ظالمان ، در چکمه ها
بر اسب ها
آری، اندر دورها
نزدیکها
نی اروپا
نی که در امریکها
نی ریاض و نی فلسطین
اورشلیم
یا مدینه یا به مکه
مستقیم
هم در ایران شهر تهران
در وطن
کی تو خواهی کرد
دنیا بی زغن
"قاضیان حکم"
کی عادل شوند
"حاکمان ملک "
کی قابل شوند
آری آری
نیک گفتی آفرین
ترک دنیا کرد
باید نازنین
من نگویم
ترک دنیا چون کنی
لیک گویم
غصه ها بیرون کنی
غصه ها ، بیرون نگردد
ای غمین
تا نگردد عقل تو
چون مرسلین
مرسلین را عقل و
روح القدس بین
نی همان عقلی که
چشمش بر زمین
مرسلین بی چشم
بیند لامکان
مرسلین در عرش
گیرد لازمان
مرسلین بی گوش
صوتش نام او
مرسلین بی صوت
حرفش وحده هو
وحده هوی مرسلین
یک دم بود
با همان یک دم
دمادم "دم " بود
آری آری دم به دم
با "دم " تویی
آری آری
چشمه زمزم تویی
قبله عالم تویی
آدم تویی
مرسلین و
مهدی خاتم تویی
چشمه زمزم
دمادم زمزم است
مهدی خاتم
دمادم خاتم است
هان کجایید
چشمه ها ، پر آب شد
هان بیایید
قلب ها سیراب شد
هان کجایید
تیرگی در خواب شد
روشنا آمد
افق محر اب شد
زاهدان
آن گنبدان را بشگنید
موبدان
خود آن چلیپا بفکنید
عابدان
آن سجده ها را تا زنید
عارفان
خود عقلها را پا زنید
عشق آمد، عشق آمد
وحده هو
حور آمد، حور آمد
حبذو
عشق آرید، عشق آرید
یک کلام
"نور"ها، بی عشق "نار"ند
والسلام
ناصرطاهری بشرویه
(روشنا)
پیام آور عشق و آگاهی
Rroshanaa.mihanblog.com
Rroshanaa.persianblog.ir
rroshanaa@yahoo.com
۱۶۲۵۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣٨٨
|
از : لنگرودی
عنوان : جشن
واقعا لذت بخش بود...به زودی زندگی به ایران باز خواهد گشت...
۱۶۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣٨٨
|
از : کمونیست ایرانی
عنوان : ما میتوانیم
آقای سروش من یک کمونیست ایرانی هستم اما درود بر نامه آتشین و زیبایت.
ما ایرانیان میتوانیم و باید که بهترین مردم سالاری را در تاریخ برپا کنیم
مردم سالاری ای که حقوق شهروندی و انسانی و عدالت اجتماعی را برای همه , بویژه برای رنجبران کشور , کارگران و دهقانان فقیر و زحمتکش سرلوحه کار خویش قرار دهد
ما میتوانیم , اگر دست یاری بسوی هم دراز کنیم
برای ایرانی پیشرفته و پرافتخار به پیش
۱۶۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣٨٨
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : خدای ایران ،باز شادی را خواهد آفرید
خدا، شادی را میآفریند
جائی که شادی نیست ، خدا ازآنجا، طرد و تبعید شده است
چرا درفرازسنگ نوشته های هخامنشی میآید که
« که« خدا، شادی را آفرید
شادی و شاده ، نام خدای ایران بوده است
وبه معنای « جشن عروسی وجشن» است،
و « آفریدن که آ-فریدن» یا « فریدن» باشد به معنای عشق ورزیدن و دوست داشتن (فری) هست
این عبارت کوتاه که « خدا شادی را آفرید»
به معنای آنست که خدا ، خودش را به صورت جشن درگیتی آفرید تا آن را دوست بدارد، و به آن عشق بورزد.
این شادی چیست که او دوست میدارد؟
خدای ایران برای آنکه خودش را دوست بدارد، تحول به همه زیبائیهای گیتی می یابد. هرچه درگیتی زیباست، چهره زیبای خود خداست. دوستی به زیبائیهای گیتی ، دوستی به خداست .
او در دردیدن زیبائی های جسمانی درگیتی هست که خود را دوست میدارد . این مفهوم زیبائی درفرهنگ ایرانست. زیبائی همه چیزها باهم ، خدای زیباست. ودیدن این زیبائی ها، جشن زندگی است. کارخدا، دادن امرو نهی، و حکومت کردن نیست، بلکه او زیبائی درهرخوبیست که دل و روان وخرد انسان را به خود میکشد، ودل سپردن به زیبائی های اودرگیتی، جشن زندگی است . جائی که زیبائی نیست ، خدا را طرد و تبعید کرده اند، خدا را کشته اند .
۱۶۲۵٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣٨٨
|
از : بهوش باشید
عنوان : بهوش باشید
کدام کشور جهان را می شناسید که در آن کودتا شده باشد و کودتاچی ها عوامل اجرائی خود را محاکمه کنند؟ اگر یک نمونه یافتید، آنوقت انتظار داشته باشید جمهوری اسلامی دومی آن باشد.
از سوی دیگر، کودتا را سپاه و دولت وابسته به سپاه انجام داده است و در راس سپاه فرمانده کل قوا قرار دارد. یعنی رهبر یا بقول سردار تشکری "حضرت آقا". بنابراین، متهم درجه اول پرونده کودتا و نه پرونده کهریزک بعنوان جزئی از یک کل، شخص رهبر و فرماندهان تحت امر وی و بیت مافیائی اوست
بهوش باشید
کودتاچیان لحظه به لحظه در حال دستگیری فعالین جنبش مردم هستند
باید در روز قدس کار را با اینان تمام کرد در غیر اینصورت آنان در صددند که کار را با جنبش مردم تمام کنند.
متاسفانه هنوز بسیاری از فعالین و رهبران , منجمله آقای موسوی به عمق فاجعه پی نبرده اند.
این درست است که جنبش مردم توانمند است اما اگر تاریخ کودتا ها را مرور کنید
خواهید دید که سرکوب جنبش امکان پذیر است
پیش از اینکه دیر شود کار را تمام کنید
۱۶۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣٨٨
|